بخش سیزدهم؛ بهشت و دوزخ| ۱
اگر رابطهاى میان مادر و کودکى که در شکم اوست برقرار شود، و بتوانند با هم سخن بگویند، هیچ مادرى قادر نخواهد بود منظرهی لذت بخش و دل انگیز لحظهی طلوع یا غروب آفتاب را در کنار یک دریاچه زیبا که گرداگرد آن را درختان سر سبز فرا گرفته و بیدهاى مجنون با شاخههاى آویزان خود امواج دریاچه را نوازش مىدهند بازگو کند.
او هرگز نمىتواند نسیم روح افزاى آمیخته با عطر گلها را که پیام آشنایى از لا به لاى آن به گوش جان مىرسد شرح دهد.
و نه او مىتواند درد فراق یک دوست صمیمى را که در آتش عشق و اشتیاق دوست خود مىسوزد و مىسازد تشریح کند، و شبهایى که تا صبح بیدار مانده و با ستارگان آسمان با زبان خاموش درد دل داشته مجسم سازد... جنین که جز با یک مشت خون و گوشت سر و کار ندارد چگونه مىتواند این مفاهیم را درک کند؟
شرح نعمتهاى بهشت و دردهاى جانکاه کیفرهاى دوزخ براى ما که در جنین این دنیا زندگى مىکنیم درست همین گونه است.
اصولاً ـ همانطور که گفتهایم ـ کلمات ما که براى این زندگى محدود ساخته شدهاند عاجزتر و ناتوانتر از آنند که بتوانند حقایقى را که در بیرون دایره این زندگى است شرح دهند.
الفاظ و کلمات دیگر، و احساس و دید و درک دیگرى لازم است تا بتوان از آنها سخن گفت و یا سخن شنید.
چه زیبا مىگوید قرآن مجید: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما اُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اَعْیُنٍ؛ هیچ کس درک نمىکند چه نعمتهایى که مایهی روشنى چشمهاست براى او (در آن سرا) نهفته شده است!»[1]
و در آن حدیث پرمعنى مىخوانیم:
«فِیها ما لا عَیْن رَأَتْ وَ لا اُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَر؛ در آنجا چیزهایى است که هیچ چشمى ندیده، هیچ گوشى نشنیده و حتى از لابهلاى پردههاى خیال هیچ کس نگذشته است».[2]
و اگر مفهوم وسیع «هیچ کس» را در نظر بگیریم آنگاه به اهمیت موضوع آشناتر خواهیم شد! این از یک سو.
از سوى دیگر صفات و امتیازاتى براى نعمتهاى بهشتى در آیات قرآن مىخوانیم که با آنچه در دنیا وجود دارد اصلاً قابل مقایسه نیست:
۱ـ «اُکُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها؛ میوهی آن همیشگى و سایهاش دائمى است».[3]
۲ـ آبهاى آن هیچ گاه گندیده نمىشود، نهرهایى از شیر دارد که هرگز طعمش عوض نمىگردد (و گویا همگى بطور دائم در محیطى سرباز به شکل پاستوریزه و هموژنیزه هستند، بدون آنکه شکل طبیعى خود را از دست بدهند) نهرهایى از بادههاى خوشگوار در آن جارى است، لذت بخش و لذت آفرین نه گندیده و مستى زا!
«فِیها اَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ اَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ اَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشّارِبینَ»[4]
۳ـ سایههاى درختانش نزدیک، چندین میوهها آسان، و حتى شاخههاى آن در برابر چیننده تسلیم است و نه سرکش!
«وَ دانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلیلاً»[5]
۴ـ بادههاى آن گوارا، و نه سکرآور، مهرزده (و پلمپ شده) و دستنخورده! اما مهرش از مشک روحپرور است (و نه از آهن و لاک و مانند آن):
«یُسْقَوْنَ مِنْ رَحیقٍ مَخْتُومٍ * خِتامُهُ مِسْکٌ»[6]
۵ـ نعمتهاى آنجا هیچ گونه محدودیتى از نظر نوع و جنس ندارد بلکه آنچه دل بخواهد و چشم لذت ببرد ایجاد مىگردد!
«وَ فیها ما تَشْتَهیهِ الْاَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الاَعْیُنُ»[7]
۶ـ در آنجا هیچ گونه کینه توزى و حسد و صفات مزاحم وجود ندارد، یک جهان صفا یک دنیا پاکى و محبت در درون هر سینهاى نهفته است:
«وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلًّ اِخْواناً»[8]
۷ـ محیطى است کاملاً امن و امان، نه از جنگ و خونریزى در آنجا خبرى است، و نه از جدالها و کشمکشها اثرى، یکپارچه صلح و سلامت:
«لَهُمْ دَارُالسَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ»[9]
۸ـ هیچ لذتى در آنجا بالاتر از لذت مناجات با خدا و غرق در جمال و جلال او بودن، و احساس خشنودى پروردگار کردن نیست:
«دَعْویهُمْ فیها سُبْحانَکَ اَللّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فیها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْویهُمْ اَنِ الْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ»[10]
۹ـ آتش دوزخ از درون جان خود مردم سر مىزند و هیزم این آتش خود مردمند و معبودها و اعمالشان:
«وَ اَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُو لِجَهَنَّمَ حَطَباً»[11]
«وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ»[12]
۱۰ـ این آتش بر خلاف تمام آتشهاى دیگر از درون مىسوزاند و به برون سرایت مىکند و نخستین جرقهی آن بر قلب آدمى مىزند!
«نَارُ اللهِ الْمُوقَدَةٌ * الَّتِى تَطَّلِعُ عَلَى الاَفْئِدَةِ»[13]
***
از آنچه گفتیم چنین نتیجه مىگیریم که جهان پس از مرگ و رستاخیز، عالمى است به مراتب وسیعتر از این جهان، با مفاهیم کاملاً تازه و زنده، مواهبش پربرکتتر، و کیفرش دردناکتر، که تنها شبحى از آن را از دور مشاهده مىکنیم.
مسئلهی خلود و عذاب وجدان
همانگونه که خدمات و خلافکاریهاى همهی مردم - از نظر کیفیت و کمیت - یکسان نیست، پاداش و مجازات آنها نیز نمىتواند یکسان بوده باشد.
در مقررّات کیفرى و جزائى قوانین عادى بشرى نیز هیچ گاه مجازات کسى که مثلاً یک انگشترى ارزان قیمت را سرقت کرده با مجازات کسى که حمله به خانهی مردم نموده و ضمن سرقت تمام هستى اهل آن خانه، زنان و کودکان آنها را نیز به قتل رسانیده است هرگز مساوى نمىباشد.
در پاداشها و مجازاتهاى الهى که از هر نظر حساب شده است، و دور از اشتباهات و غلط کاریهائى است که قوانین بشرى معمولاً از آنها خالى نیست، این تناسب دقیقاً در میان «اعمال» از یکسو و پاداش و کیفر آنها از سوى دیگر وجود دارد.
بخصوص اینکه: همانطور که قبلاً توضیح داده شد - همواره یک رابطهی طبیعى و تکوینى میان «عمل» و «کیفر پاداش» موجود است.
بنابراین تفاوت پاداشها و کیفرهاى اشخاص، امرى است روشن و تا اینجا بحثى نیست.
اما از منابع اسلامى - اعم از قرآن و کتب معتبر حدیث - به خوبى استفاده مىشود که عموم افراد پاک و با ایمان جاودانه در بهشت خواهند بود، و بعضى از افراد گناهکار که وجود آنها غرق در کفر و انکار و گناه و تجاوز شده است براى همیشه در مجازات و عذاب دوزخ مىمانند، و به تعبیر دیگر مجازات آنها نیز جاودانه است.
در زبان قرآن از این موضوع به «خلود» تعبیر شده که در اصل لغت به معنى بقاى چیزى به حال خود است، و اگر به اشیاء فساد ناپذیر «خالد» گفته مىشود نیز به همین جهت است.
از 25 مورد که در قرآن مجید کلمهی «خالدون» به کار رفته چهارده مورد آن دربارهی عذاب دوزخ و جاودانگى آن است.
و از 44 مورد که کلمهی «خالدین» به کار رفته سیزده مورد مربوط به این قسمت مىباشد، گاهى علاوه بر تعبیر به خلود، با عبارات دیگرى جاودانگى پاداش و کیفر مشخص شده است.
مثلاً در سورهی هود در مورد نیکوکاران سعادتمند مىخوانیم: «وَ اَمَّا الَّذینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّمواتُ وَ الْاَرْضُ اِلاّ ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ؛ اما سعادتمندان، در بهشت تا آسمان و زمین برپاست باقى مىمانند - مگر آنچه را که خدا بخواهد - این بخششى است قطع نشدنى».[14]
و در مورد شقاوتمندان میگوید:
«خالِدِینَ فیها ما دامَتِ السَّمواتُ وَ الْاَرْضُ اِلاّ ما شاءَ رَبُّکَ؛ آنها، تا آسمان و زمین برپاست در دوزخ مىمانند، مگر آنچه خدا بخواهد».[15]
روشن است که استثناء آخر آیه (مگر آنچه را خدا بخواهد) به معنى قطع پاداش و کیفر نیست، بلکه بیان قدرت پروردگار است یعنى نه آنکه خیال شود با چنان پاداش و کیفرى کار از دست خدا بیرون مىرود، نه، همه چیز همچنان در قبضهی قدرت اوست.
شاهد این سخن ذکر جمله: «عَطاءَ غَیْرَ مَجْذُوذٍ؛ (این بخششى است قطع نشدنى) بعد از استثناء مذکور است.
به علاوه اگر کسى در دوام کیفر بدکاران تردید کند در دوام پاداش نیکو کاران جاى تردیدى وجود ندارد و این قرینهی دیگرى است بر آنچه گفتیم ـ دقت کنید.
خودآزمایی
1- آیا شرح نعمتهاى بهشت و دردهاى جانکاه کیفرهاى دوزخ قابل بیان است؟ مختصری توضیح دهید.
2- «خلود» در زبان قرآن به چه معناست؟
3- یکی از تفاوتهای جهان پس از مرگ با این جهان، چیست؟
پینوشتها
[1]. سورهی سجده (۳۲) آیهی ۱۷.
[2]. صدوق، من لا یحضره الفقیه، جلد 1، صفحهی 295، حدیث 905.
[3]. سورهی رعد (۱۳) آیهی ۳۵.
[4]. سورهی محمّد (۴۷) آیهی ۱۵.
[5]. سورهی دهر (۷۶) آیهی ۱۴.
[6]. سورهی مطففین (۸۳) آیات ۲۵ و ۲۶.
[7]. سورهی زخرف (۴۳) آیهی ۷۱.
[8]. سورهی حجر (۱۵) آیهی ۴۷.
[9]. سورهی انعام (۶) آیهی ۱۲۷.
[10]. سورهی یونس (۱۰) آیهی ۱۰.
[11]. سورهی جن (۷۲) آیهی ۱۵.
[12]. سورهی بقره (۲) آیهی ۲۴.
[13]. سورهی همزه (۱۰۴) آیات ۶ و ۷.
[14]. سورهی هود (۱۱) آیهی ۱۰۸.
[15]. سورهی هود (۱۱) آیهی ۱۰۷.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی