کد مطلب: ۴۹۵۲
تعداد بازدید: ۷۰۳
تاریخ انتشار : ۰۳ مهر ۱۴۰۰ - ۰۸:۲۱
داستان‌هایی از حضرت امام هادی(ع) | ۵
ابو جنید، در کمین فارِس قرار گرفت، هنگامی که بین نماز مغرب و عشا، فارِس از مسجد بیرون آمد، ابو جنید به او حمله کرد و ساطور را بر فرق سر او زد، او هماندم افتاد و کشته شد، ابو جنید ساطور را انداخت، در همین میان مردم جمع شدند و ابوجنید را گرفتند
عصر امامت امام هادی(ع) بود، شخصی به نام فارِس بن حاتم بن ماهُوَیْه قزوینی با دروغ‌بافی و فتنه‌انگیزی و بدعتگذاری، مردم را می‌فریفت، و دین آنها را سست می‌کرد، و آنها را به آئین خود درآورده، دعوت می‌نمود.
این خبر به امام هادی(ع) رسید، امام در مورد او بر خورد بسیار شدید کرد، برای دوستانش پیام فرستاد که شدیداً در برابر فارس، بایستید و او را هر چه می‌توانید لعنت کنید، و از فتنه‌گریهای او جلوگیری نمائید، حتّی اعلام کرد که: «خون او هدر است، هر کس او را بکشد من برای قاتل او، بهشت را ضمانت می‌کنم».
تا اینکه امام هادی(ع) یکی از دوستانش به نام «ابو جُنَیْد» را دید و به او مبلغی پول داد و فرمود: «با این پول اسلحه خریداری کن، و آن را به من نشان بده».
ابو جنید رفت و با آن پول، شمشیری خرید، و به امام هادی(ع) نشان داد، امام هادی(ع)، آن را نپسندید، و به او فرمود: این شمشیر را ببر و با اسلحه دیگر عوض کن.
ابو جنید، آن شمشیر را برد و با یک ساطور قصّابی، عوض کرد، و آن ساطور را به امام هادی(ع) نشان داد، امام هادی(ع) فرمود: «این، خوب است».
ابو جنید، در کمین فارِس قرار گرفت، هنگامی که بین نماز مغرب و عشا، فارِس از مسجد بیرون آمد، ابو جنید به او حمله کرد و ساطور را بر فرق سر او زد، او هماندم افتاد و کشته شد، ابو جنید ساطور را انداخت، در همین میان مردم جمع شدند و ابوجنید را گرفتند، زیرا در آنجا غیر از او کسی را ندیدند، ولی بعد از بررسی، هیچگونه اسلحه یا چاقو و یا اثر ساطور را در او ندیدند و او را آزاد کردند.[1]
به این ترتیب، دستور امام هادی(ع) اجرا شد و قاتل نیز بی‌آنکه شناخته شود نجات یافت! امام حسن عسکری(ع) توسّط وکلای خود، حقوقی برای ابو جنید تعیین کردند و آنها می‌پرداختند.[2]
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1]. سفینة البحار، ج ۲، ص ۳۵۶ ـ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۲۰۵.
[2]. ترجمه ارشاد، ج ۲، ص ۳۴۳.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: