فصل ششم: پیامهای سیاسی| ۷
۱۳. بصیرت
شناخت روشن و یقینی از دین، تکلیف، پیشوا، حجّت خدا، راه، دوست و دشمن، حق و باطل، «بصیرت» نام دارد. از صفات شایسته و ستودهای است که یک مسلمان در زندگی فردی و اجتماعی خود باید از آن برخوردار باشد. در مبارزات و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و موضعگیریها، جایگاه بصیرت روشنتر میشود. بدون آن، حتی مبارزه و جنگ انسان هم کورکورانه و گاهی در مسیر باطل قرار میگیرد. انتخابِ درست نیز بستگی به بینش صحیح و بصیرت انسان دارد.
حضرت امیر(ع) از رزمندگان راستین با این صفت یاد میکند که: «حَمَلُوا بَصائِرَهُمْ عَلی اَسْیافِهِمْ»[1]، بصیرتهای خویش را بر شمشیرهایشان سوار کردند. یعنی اگر در میدان نبرد تیغ میزدند، از روی بصیرت بود.
حماسهآفرینان عاشورا، بیهدف و کورکورانه به کربلا نیامده بودند. آنان اهل بصیرت بودند، هم نسبت به درستی و حقّانیت راه و رهبرشان، هم به اینکه وظیفهشان جهاد و یاری امام است، هم شناخت دشمن و حق و باطل. این در کلام و شعار و رجز امام و یاران شهیدش مشهود است.
حتّی آگاهی امام حسین(ع) از فرجام شهادت در این سفر و آگاهانیدن یاران و همراهان به پایان این قیام، نوعی داشتن بصیرت و دادن بصیرت است، تا انتخاب افراد، آگاهانه باشد. امام خود میدانست که شهید خواهد شد (مَا اَرانِی اِلاّ مَقْتُولاً).[2] این سرنوشت خونین را به یاران خویش نیز خبر داد تا همراهیشان از روی بصیرت و آگاهی باشد. شب عاشورا در جمع یاران خویش فرمود:
اینان مرا خواهند کشت و همهی کسانی را که پیش روی من جهاد میکنند. پس از غارت، خانوادهی مرا به اسارت خواهند برد. بیم آن دارم که شما از اینها (شهادت و اسارت) خبر نداشته باشید، یا بدانید ولی (از رفتن) شرم کنید. نیرنگ نزد ما خاندان حرام است. هرکس دوست ندارد با ما باشد، بازگردد... .[3]
این برای آن بود که همراهانش آگاهانه برای شهادت بمانند. در طول راه هم که میآمدند، از اینگونه سخنان فرمود. به نقل ابو مخنف: حضرت دوست نداشت که همراهیان با او همراه شوند مگر آنکه بدانند به استقبال چه وضعیّت و سرنوشتی میروند. حضرت میدانست که اگر آینده را برای آنان روشن کند، تنها کسانی همراهیاش خواهند کرد که حاضر به مواسات، فداکاری و کشته شدن در کنار او باشند.[4]
امام، خود به بیوفایی مردم آگاه بود، با این حال، به سوی کوفه حرکت کرد تا به تکلیف عمل کند. یاران او، علاوه بر بصیرتی که از کلمات امام در این مسیر فرامیگرفتند، خودشان در زندگی اهل تشیخص و شناخت بودند. دربارهی «ابوثمامهی صائدی» نوشتهاند که «بصیر بود، از تکسواران عرب و از چهرههای برجستهی شیعه بود».[5]
نافع بن هلال، شب عاشورا پس از سخنان امام حسین(ع) برخاست و ضمن اعلام وفاداری گفت: «فَاِنّا عَلی نِیّاتِنا وَ بَصائِرِنا»[6]، ما همان انگیزهها و بصیرتهایمان را داریم و از دست ندادهایم.
عابس بن ابی شبیب، وقتی خدمت امام رسید، به او چنین گفت: سلام بر تو ای ابا عبدالله! خدا را گواه میگیرم که من بر آیین تو و آیین و خطّ مشی پدرت هستم.[7]
پس از ماجرای عاشورا، وقتی در مسجد کوفه، به امام حسین(ع) توهین کردند و ابن زیاد، شهید عاشورا را دروغگو خواند، صحابی بزرگوار و روشندل، عبدالله بن عفیف ازدی در مجلس حضور داشت، برخاست و به دفاع از اهل بیت و ردّ سخنان والی کوفی گفت: دروغگو پسر دروغگو تو هستی و پدرت و کسی که تو را امارت و ولایت داد و پدرش، ای ابن مرجانه! آیا فرزندانِ پیامبران را میکشید و سخنِ صدّیقان میگویید؟[8]
بُرَیر در صحنهی کربلا وقتی با بعضی از چهرههای خبیثِ سپاه دشمن گفتوگو میکرد، گفت: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی زادَنی فیکُمْ بَصیرَةً»[9]، سپاس خدایی را که بصیرت و شناخت مرا دربارهی شما افزون ساخت.
چه کلام عبدالله عفیف و چه کلام بریر بن خضیر، نشاندهندهی بصیرت آنان در انتخاب راه و شناخت دوست و دشمن است و با این سلاح در میدان مبارزه حاضر شدند.
امام صادق(ع) دربارهی حضرت عباس(ع) با تعبیر «نافذ البصیره» یاد میکند که گویای عمق شناخت آن شهید است «کانَ عَمُّنَا الْعَبّاسُ بْنُ عَلِیٍّ نافِذَ الْبَصیرَةِ صُلْبَ الْاِیْمانِ».[10] در زیارتنامه حضرت عباس(ع) نیز میخوانیم:
«وَ اَنَّکَ مَضَیْتَ علی بصیرةٍ مِنْ اُمرِکَ مُقتَدِیاً بِالصّالِحینَ»[11] که شهادت او را از روی بصیرت و براساس اقتدا به صالحان برشمرده است. نیز میخوانیم: خدا را گواه میگیرم که تو همان راهی را رفتی که شهدای بدر و دیگر مجاهدان راه خدا پیمودند.[12]
در زیارتنامهی حضرت مسلم بن عقیل نیز بر همین بصیرت در مبارزه و شهادت و پیمودن راه شهدای بدر و مجاهدان اسلام و اقتدا به صالحان و پیروی از انبیا تأکید شده است، با تعبیراتی همچون: «اَشْهَدُ اَنَّکَ مَضَیْتَ عَلی ما مَضی عَلَیْهِ الْبَدْرِیُّونَ الُْمجاهِدُونَ... وَ اَنَّکَ قَدْ مَضَیْتَ عَلی بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکَ مُقْتَدِیاً بِالصّالِحیِنَ وَ مُتَّبِعاً لِلنَّبِیّینَ».[13]
عاشورا به ما میآموزد که در صحنههای زندگی، در پیرویها و حمایتها، در دوستیها و دشمنیها و موضعگیریها، براساس شناخت عمیق و بصیرت عمل کنیم و با یقین و اطمینان به درستی کار و حقّانیّت مسیر و شناخت خودی و بیگانه و حق و باطل، گام در راه بگذاریم.
۱۴. تکلیفشناسی
از درسهای مهمّ عاشورا، شناخت تکلیف دفاع از حق و مبارزه با باطل و ستم، در هر جا و هر زمان است. قیام حسینی تکلیف خاصّ آن حضرت و یارانش در آن مقطع زمانی خاصّ نبود. تکلیفی دینی به اقتضای آن شرایط و برخاسته از محکماتِ دین بود. هرگاه هر جا نظیر آن شرایط پیش آید، همان تکلیف هم ثابت است. حسین بن علی(ع) حرکت خویش را قیام بر ضدّ کسانی میدانست که ستمگرانه سلطه یافتهاند، حلال الهی را حرام میکنند، عهد الهی را میشکنند، حدود خدا را تعطیل میکنند و برخلاف سنت رسول خدا(ص) حرکت میکنند. در خطبهی خویش، این ویژگیها را در سلطهی یزید، محقّق میدانست و قیام بر ضدّ آن را تکلیف، و میفرمود: «فَلَکُمْ فِیَّ اُسْوَةٌ»[14] در کار من برای شما الگو و سرمشق تبعیّت و پیروی است. پس ماهیّت قیام کربلا در گسترهی زمین و زمان جاری است و همهجا با الهام از این مکتب، باید بر ضدّ ستم قیام کرد و در راه آزادی و عزّت فداکاری نمود.
جملهی «کُلُّ یَوْمٍ عاشُورا وَ کُلُّ اَرْضٍ کَرْبَلا» حتی اگر حدیث هم نباشد، حقیقتی است که از متن دین و روح عاشورا برمیآید و شعاری است، نشاندهندهی تداوم و پیوستگیِ خطّ درگیری حق و باطل در همهجا و همیشه، که عاشورای سال 61 یکی از بارزترین حلقههای این زنجیرهی طولانی است.
اینکه در زیارتنامهها به صورت مکرّر این مضمون آمده که: من با دوستانتان دوست و با دشمنانتان دشمن و در حال جنگم، با ولیّ شما موالات و با عدوّ شما معادات دارم، از خداوند میطلبم که توفیق خوانخواهی شما را در رکاب پیشوایی راهنما و حقگو نصیبم کند و امثال این گونه تعبیرات، نشانِ تداوم این جبهه در طول تاریخ است، و گرنه عاشورا به پایان رسیده و دشمنان آن حضرت هم مردهاند، پس خصومت با چه کسانی و نصرت در چه جبههای؟
در زیارت حضرت عباس(ع) میخوانیم: «اَنَا لَکُمْ تابِعٌ وَ نُصرَتی لَکُمْ مُعَدَّةٌ»[15] من پیرو شمایم و یاری من برای شما مهیّا است. این هم نشانهای از تداوم عاشورا تا همیشهی تاریخ است.
نبرد عاشورا گرچه از نظر زمان، بسیار کوتاه بود، امّا از نظر امتداد، طولانیترین درگیری با ستم و باطل است و تا هر زمان که هر آرزومندی آرزو کند که کاش در کربلا بود و در یاری امام به شهادت میرسید، امتداد دارد. این آرزو و اشتیاق هم در زیارتنامهها مطرح است: «یا لَیْتَنی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفُوزَ مَعَکُمْ»[16]
حضرت امام «قدس سرّه» دربارهی مفهوم «هر روز عاشورا» فرموده است:
این کلمهی کل یوم عاشورا و کل ارضٍ کربلا یک کلمهی بزرگی است... همه روز باید ملّت ما این معنی را داشته باشد که امروز روز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم، انحصار به یک زمین ندارد. انحصار به یک افراد نمیشود. قضیّهی کربلا منحصر به یک جمعیّت هفتاد و چند نفری و یک سرزمین کربلا نبوده، همهی زمینها باید این نقش را ایفا کنند.[17]
الهامی که همهی مبارزان راه آزادی از کربلا گرفتهاند و قیامهای عدالتخواهانه و احیاگرانهی دین که در تاریخ اسلام بوده است، حلقههای دیگری از این مبارزه است و نشان میدهد که هر روز عاشورا و همهجا کربلاست. در انقلاب اسلامی ایران نیز، چه در حماسهی هشت سال دفاع مقدّس، همین اتصال به نهضت عاشورا منبع حرکت آفرینی و الهام بود.
امام خمینی ره دربارهی این پیوند در سالهای دفاع مقدّس فرمود:
امروز، روز عاشورای حسینی است، امروز، ایران کربلاست، حسینیان آماده باشید.[18]
و در پیامی به مناسبت هفده شهریور فرمود:
«عاشورا، قیام عدالتخواهان با عددی قلیل و ایمان و عشقی بزرگ، در مقابل ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن بود که این برنامه سرلوحهی زندگی امّت در هر روز و هر سرزمین باشد. روزهایی که بر ما گذشت، عاشورای مکرّر. بود و میدانها و خیابانها و کوی و برزنهایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت، کربلای مکرّر.» «17 شهریور، مکرّر عاشورا و میدان شهدا مکرّر کربلا و شهدای ما مکرّر شهدای کربلا و مخالفان ما مکرّر یزید و وابستگان او هستند.»[19]
این جبهه هنوز هم گشوده است. پیروان حسین(ع) هر جا که میدان دفاع از مظلوم و سرکوب ظالم باشد، با الهام از همین درس و پیام، حضور را تکلیف خود میدانند.
خودآزمایی
1- چطور مشخص میشود که حماسهآفرینان عاشورا اهل بصیرت بودند؟
2- امام حسین(ع) در خطبهی خویش کدام ویژگیها را در سلطهی یزید محقّق میدانست و قیام بر ضدّ آن را تکلیف میدانست؟
پینوشتها
[1]. بحارالأنوار، ج 45، ص 87.
[2]. همان.
[3]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 399.
[4]. وقعة الطّف، ص 166.
[5]. ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 46.
[6]. عنصر شجاعت، ج 1، ص 316.
[7]. وقعة الطّف، ص 237.
[8]. همان، ص ۲۶۶.
[9]. عنصر شجاعت، ج 1، ص 164.
[10]. اعیان الشیعه، ج 7، ص 430.
[11]. مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس(ع)، ص 435.
[12]. همان.
[13]. همان، زیارت مسلم بن عقیل، ص 403.
[14]. تاریخ طبری، ج 4، ص 304.
[15]. مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس، ص 435.
[16]. همان، زیارت امام حسین در روزعرفه، ص 453 و زیارت مطلقهی امام حسین، زیارت هفتم، ص 430.
[17]. صحیفهی نور، ج 9، ص 202.
[18]. همان، ج 20، ص 195.
[19]. همان، ج 9، ص 57.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
جواد محدثی