فصل هفتم: پیامهای احیاگری| ۱
دین، جز آنچه در آیات و روایات آمده است، باید در «صحنهی عمل» جامعهی اسلامی تجسّم یابد. صِرف انتساب به دین، بیآنکه در متن زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان حضور کارساز داشته باشد، کافی نیست و همان «اسلام شناسنامهای» خواهد بود.
بعلاوه با گذشت زمان، اغلب ظواهری از یک حرکت انقلابی و نمودهایی سطحی از آن باقی میماند و اهداف اصلی و درونمایهی حقیقی آن متروک و منزوی یا کمرنگ میشود و در بدترین شرایط، برخی «بدعت»ها جایگزین «سنّت»ها میشود و روح دین مسخ گشته، اسکلتی بیجان باقی میماند.
در اینجا رسالتِ «احیاگری» و «بدعتستیزی» پیشوایان دینی و عالمانِ ربّانی ایجاب میکند که در جهت زنده ساختن دوبارهی شعارها، اهداف و جوهرهی اصلی دین، قیام و اقدام کنند و بدعتها و بدعت گذاران را بشناسانند تا راه دین، بیابهام و بیغبار، باقی بماند و روندگان این صراط، به حیرت و ضلالت گرفتار نشوند.
امامان شیعه، یکایک رسالتِ احیاگری دین را داشتهاند و هر یک از مظاهر اسلام را که از یاد میرفته یا تحریف میشده است، در چهرهی راستین و بیتحریفش مینمایاندهاند. حتّی دربارهی امام زمان(ع) نیز تعبیر «محیی شریعت» و از بین برندهی «بدعت» به کار رفته است و در دعا از خداوند میخواهیم که به دستِ آن منجیِ موعود، آنچه را که به دست ظالمان از معالم و نشانههای دین و دینداری از میان رفته و مرده است، زنده سازد: «وَ أَحْیِ بِهِ ما اَماتَهُ الظّالِمُونَ مِنْ مَعالِمِ دینِکَ».[1] در دعای دیگری خواستار ظهور آن حضرت و احیاء سنّتهای پیامبران و تجدید ابعاد از میان رفتهی دین و احکام تغییر یافته میشویم.[2]
عاشورای حسینی، برنامهای احیاگرانه نسبت به دین و جلوههای گوناگون آن بود، تا در سایهی بذل خون و نثار جان، دین بر پا شود و سیرهی پیامبر اسلام(ص) سرمشق عملی مسلمانان گردد. و عزّت دین خدا به جامعه بازگردد.[3]
تلاش و برنامههای احیاگرانهی ائمه معصومین(ع) و پیروانشان در احیاگری نسبت به اصل حادثهی عاشورا و ارزشهای آن و مقابله با سیاستِ دشمن در کتمان واقعه و مسخ جریان و به فراموشی سپردن خونهای مطهّر عاشورایی، برنامهی دیگری در راستای دین احیاگری است و پیامش، ضرورت تبیین اهداف و روشنگری اذهان و زنده نگهداشتن شعائر و حماسهها و یادها و خاطرههاست.
۱. احیاگری
در بسیاری از نهضتها، پس از مدتی که از دوران آغازین آن میگذرد و کسانی به ناروا بر مسند قدرت و ریاست تکیه میزنند، هدفهای نخستین و ارزشهای متعالی که در شعارهای نهضت مطرح میشده، کمرنگ میشود، یا فراموش میگردد. آنچه از دین نیست (بدعت) وارد دین میشود و آنچه از پایههای اصلی و اوّلیهی انقلابِ دینی و مکتبی است، از یاد میرود و رویّههایی مغایر با سنتهای نخستین رایج میشود و قانون و حکم الهی نقض میشود.
مردم نیز به تدریج، به این انحرافها و بدعتها خو میگیرند و عکسالعمل چندانی از خود نشان نمیدهند. گاهی از شعائر و برنامهها و سنّتها، اسکلتی بی روح و تشریفاتی ظاهری بر جای میماند که چندان اثرگذار هم نیست.
در چنین موقعیّتهایی، دلسوزان آن نهضت یا وارثان آن مکتب و دین، برای احیای مجدّد پیامها و محتواها و دعوتها و هدفهای آغازین، دست به کار میشوند، تا جامعهی خفته را بیدار کنند و به اصول مکتب و بایدهای دین توجّه دهند. این کار، گاهی با فدا شدن و بذل مال و جان همراه است و احیاگران سنّتهای دینی باید خود را فدا کند تا جامعه بیدار و دین احیا شود.
نهضت کربلا هم یک حرکت احیاگرانه نسبت به اساس دین و احکام الله بود. در مطالعهی سخنان امام حسین(ع)، تکیهی فراوانی روی احیای دین و اجرای حدود الهی و احیای سنّت و مبارزه با بدعت و فساد و دعوت به حکم خدا و قرآن دیده میشود.
۲. احیای کتاب و سنّت
در قیام کربلا هدف آن است که با مجاهداتِ عاشوراییان، دین اسلام عزّت خویش را بازیابد و حرمتهای الهی دیگر بار محترم شمرده شوند و دین خدا یاری شود.
در سخنان سیدالشهدا(ع)، هم نمونههایی از مرگ سنتها و حیات بدعتها و جاهلیّتها مطرح است، هم نکتههایی از بازآفرینی ارزشهای فراموش شده و احیاگری نسبت به اصولِ از رمق افتاده.
امام حسین(ع) در نامهای که خطاب به مردم بصره مینویسد، میفرماید:
وَ انَا اَدْعُوکُمْ اِلی کِتابِ اللهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ(ص) فَاِنَّ السُّنَّةَ قَدْ اُمیتَتْ وَ اِنَّ الْبدعَةَ قَدْ اُحْیِیَتْ، وَ اِنْ تَسْمَعُوا قَوْلی وَ تُطیعُوا اَمْری اَهْدِکُمْ سبیلَ الرَّشادِ.[4]
من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر فرامیخوانم. سنّت مرده و بدعت زنده شده است. اگر سخنم را بشنوید و فرمانم را پیروی کنید، شما را به راه رشاد، هدایت میکنم.
در جایی هم حضرت، از انگیزهی نامهنگاری و دعوت کوفیان، اینگونه یاد میکند:
اِنَّ اَهْلَ الْکُوفَةِ کَتَبُوا اِلَیَّ یَسألُونَنی اَنْ اُقْدِمَ عَلَیْهم، لِما اَرْجُوا مِنْ اِحْیاءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اِماتَهِ الْبِدَعِ.[5]
کوفیان به من نامه نوشته و از من خواستهاند که نزد آنان روم، چرا که امیدوارم معالم و نشانههای حق زنده گردد و بدعتها بمیرد.
در مسیر راه، وقتی به فرزدق برمیخورد، اوضاع را چنین ترسیم میکند:
ای فرزدق! این جماعت، اطاعت خدا را واگذاشته، پیرو شیطان شدهاند، در زمین به فساد میپردازند، حدود الهی را تعطیل کرده، به میگساری پرداخته و اموال فقیران و تهیدستان را از آنِ خویش ساختهاند. من سزاوارترم که برای یاری دین خدا برخیزم، برای عزّت بخشیدن به دین او و جهاد در راه او، تا آنکه «کلمة الله» برتر باشد.[6]
این هدف و فلسفهی قیام را از زبان فرستادهی امام، حضرت مسلم بن عقیل هم در کوفه میشنویم. وقتی مسلم بن عقیل را دستگیر کرده و به دارالاماره آوردند، ابن زیاد او را به شورشگری و تفرقهافکنی متّهم ساخت. مسلم با شهامت او را چنین پاسخ داد:
چنان نیست که میگویی! مردم این شهر بر این باورند که پدرت نیکمردانشان را کشته و خونهاشان را ریخته و همچون شاهان ایران و روم رفتار کرده است. ما آمدیم تا به عدالت دعوت کنیم و به کتاب خدا فراخوانیم.[7]
این تهمت و دفع آن، در مورد خود امام حسین(ع) هم گفته شده است.
عمرو بن سعید، پس از بیرون آمدن امام حسین(ع) از مکّه و عزیمت به سوی کوفه، نامهای به او نوشت و از او خواست که از این مسیر برگردد و تفرقهافکنی نکند که هلاک شود. حضرت در پاسخ او نوشت:
کسی که دعوت به سوی خدا کند و عمل صالح انجام دهد و بگوید من از مسلمانانم، هرگز دشمنی و مخالفتی با خدا و رسول نکرده است.[8]
و بدین گونه، حرکت خویش را حرکتی خداجویانه و اصلاحگرانه خواند، نه شورشی تفرقهانگیز، تا بهانهی کشتن او به حساب آید.
۳. حمایت از دین
در دوره و شرایط سلطهی امویان بر مقدّرات مسلمین، آنچه در آستانهی نابودی قرار داشت، دین خدا بود. خاندان پیامبر نیز مدافعان و حامیان راستین دین خدا بودند. حمایت از اهل بیت(ع)، حمایت از دین بود و حمایت از دین در آن مقطع زمانی، شرکت در جهاد ضد ستم و افشاگری علیه کفر پنهان در نقاب اسلام.
حسین بن علی(ع) در بحبوبهی جنگ شدید، به نماز ایستاد، تا دین خدا را در صحنهی جهاد، حیات بخشد. ابوثمامهی صائدی یادآور وقت نماز شد و امام دعایش کرد و به نماز پرداخت. در آن شرایط، خطاب به اصحابش فرمود:
اینک این درهای گشودهی بهشت و نهرهای جاری و پیوستهی آن و میوهها و قصرهای بهشتی است و این هم پیامبر خدا و شهیدان که در رکاب او به خون غلتیدند. و اینک پدر و مادرم نیز چشم به راه شمایند و مشتاق دیدارتان! پس از دین خدا حمایت کنید و از حرم رسول خدا دفاع کنید.
... فَحامُوا عَنْ دینِ اللهِ وَ ذَبُّوا عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللهِ.
آنگاه خاندان خود را صدا زد. همه فریاد زنان بیرون ریختند و فریاد برآوردند:
ای مؤمنان، از دین خدا و حرم پیامبر و از امام خودتان و از پسر دختر پیامبرتان حمایت کنید، این امتحان الهی برای شماست... .[9]
حمایت از دین و فداکاری در راه آن، جلوهی دیگری از احیاگری است و اگر آن جهاد و شهادتها نبود، اساس دین باقی نمیماند. اگر صدای اذان و آوای تکبیری پابرجاست، نتیجهی آن فداکاریها است.[10] در شعری که از زبان امام حسین(ع) مطرح میشود نیز، بقا و قوام دین را در سایهی شهادت و عاشورای آن حضرت میتوان دید:
لَوْ کانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَمْ یَسْتَقِمْ
اِلاّ بِقَتْلی یا سُیوُفُ خُذینی[11]
حضرت اباالفضل(ع) نیز در رجزی که در روز عاشورا پس از قطع شدن دست راست خویش میخواند و میجنگید، بر مسألهی «حمایت از دین» تأکید داشت:
وَاللهِ اِنْ قَطَعْتُمُوا یَمینی
اِنّی اُحامی اَبَداً عَنْ دینی[12]
شناخت اینکه در چه شرایطی دین در معرض زوال و نابودی یا آسیب دیدن است، و باید به دفاع از دین و نصرت حق پرداخت، اهمیت خاصّی دارد. امام حسین(ع) و شهدای عاشورا را از این رو «انصار دین الله» میدانیم و در زیارتهایشان اینگونه از آنان یاد میکنیم:
اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ اَیُّهَا الذّابُّونَ عَنْ تَوْحیدِ اللهِ.[13]
سلام بر شما، ای مدافعان از توحید خدا.
در زیارت دیگری میخوانیم:
اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَنْصارَ اللهِ وَ اَنْصارَ رَسُولِهِ... وَ اَنْصارَ الأسلام.[14]
و در جای دیگر: «اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَنْصارَدینِ اللهِ وَ اَنْصارَ نَبِیِّهِ...»[15]
خودآزمایی
1- رسالتِ «احیاگری» و «بدعتستیزی» پیشوایان دینی چیست؟
2- حضرت سیدالشهدا(ع) انگیزهی نامهنگاری و دعوت کوفیان، را چگونه یاد میکند؟
پینوشتها
[1]. صحیفهی سجادیه، دعای 47.
[2]. وَاَحْیِ به سُنَنَ المُرسَلینَ و دارِسَ حُکْمِ النَّبَیّینَ وَ جَدِّدْ به ما امْتَحی مِنْ دینکِ و بُدِّلَ من حُکمِکَ حتّی تُعیدَ دینَکَ به و علی یَدَیْهِ جدیداً غَضَّاً مَحْضاً صحیحاً لا عِوَجَ فیه و لا بِدْعَةَ مَعَه (مفاتیح الجنان، ص 541، دعا برای امام زمان).
[3]. در زیارت آل یاسین خطاب به امام زما(ع): «وَاَظْهِرْ بهَ دین نَبیّکَ» (مفاتیح الجنان، ص 525) و در زیارت دیگری میگوییم: اللّهُمَّ و اَعِزَّ بِه الدّینَ بَعْدَ الخُمُولِ وَ اَطْلِعْ بِهِ الْحَقَّ بَعْدَ الأُفُولِ (همان، ص 527). و در دعای افتتاح هست: اَللّهُمَّ وَ أَظْهِرْ به دینَکَ وَ سُنَّةَ نَبِیِّکَ... .
[4]. تاریخ طبری، ج 4، ص 266.
[5]. الأخبار الطوال، دینوری، ص 246.
[6]. تذکرة الخواص، سبط بن الجوزی، ص 217.
[7]. تاریخ طبری، چاپ قاهره، ج 4، ص 282.
[8]. همان، ص 292 (امّا بعد، فانّه لم یشاقِقِ الله و رسولَهُ مَنْ دعا الی الله عزوجّل و عَمِلَ صالحاً و قال إنّنی من المسلمین...).
[9]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 445.
[10]. لَولا صوارِمُهُم وَ وَقْعُ نبالِهم / لَمْ یَسْمَعِ الآذانُ صوتَ مُکبّرٍ
(عنصر شجاعت، ج 1، ص 18)
اگر تیغها و تیرهای شهدای کربلا نبود، گوشها صدای تکبیرگویی را نمیشنید.
[11]. همان.
[12]. بحارالانوار، ج 45، ص 40.
[13]. زیارت امام حسین و شهدا در عید فطر و قربان (مفاتیح الجنان، ص 448).
[14]. زیارت امام حسین (مفاتیح الجنان، ص 440).
[15]. همان، ص ۴۵۳.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
جواد محدثی