گفتار سوّم: آثار و برکات زیارت| ۲
فضیلت زیارت از زبان رسول خدا(ص)
رسول خدا(ص) خطاب به امام امیرالمؤمنین(ع) فرموده است:
(یا اَبَاالْحَسَن، اِنَّ اللهَ جَعَلَ قَبْرَكَ وَ قَبْرَ وُلْدِكَ بِقاعاً مِنْ بِقاعِ الْجَنَّةِ وَ عَرصَةً مِنْ عَرَصاتِها).[1]
خدا قبر تو و قبر فرزندان تو را بقعهای از بقعههای بهشت و عرصهای از عرصات آن قرار داده است.
(اِنَّ اللهَ جَعَلَ قُلُوبَ نُجَباءَ مِنْ مُحِبّیكَ تَحِنُّ اِلَیكُمْ وَ تَحْتَمِلُ الْمَذَلَّةَ وَ الاَذَی فیكُمْ).
خداوند، دلهای پاك سرشتان از دوستان تو را طوری قرار داده كه به شما گرایش دارند و در راه شما همه گونه مذلّت و اذیت و آزار را تحمّل میكنند.
(فَیعْمُرُونَ قُبُورَكُمْ وَ یكْثِرُونَ زِیارَتَها).
قبرهای شما را آباد میكنند و بسیار به زیارت قبرهایتان میآیند.
(اُولئِكَ یا عَلِی الْمَخْصُوصُونَ بِشَفاعَتِی وَ الْوارِدُونَ حَوضی).
ای علی آنها هستند كه اختصاص به شفاعت من دارند و وارد بر حوض من میشوند.
(وَلكِنْ حُثالَةٌ مِنَ النّاسِ یعَیرُونَ زُوّارَ قُبُورِكُمْ بِزیارَتِكُمْ كَما تُعَیرُ الزّانِیةُ بِزِناهَا).
ولی مشتی فرومایگان از مردم پیدا میشوند كه زوّار قبور شما را مورد ذمّ و نكوهش قرار میدهند آنگونه كه یك زن بدكاره را به خاطر كار زشتش مورد سرزنش قرار میدهند.
(اُولئِكَ شِرارُ اُمَّتِی لا تَنالُهُمْ شَفاعَتِی وَ لا یرِدُونَ حَوضِی).[2]
اینان بدترین افراد امّت من هستند كه شفاعت من به آنها نخواهد رسید و وارد بر حوض من نخواهند شد.
اینك ما شیعهی امامیه از عمق جان و صمیم دل، خدا را سپاسگزاریم كه قلب ما را كانون حبّ علی و آل علی(ع) قرار داده كه سعادت هر دو جهانی خود را در سر بر آستان اهل بیت نبوّت و خاندان رسالت(ع) نهادن میدانیم و در مقابل فرقههای مخالف مذهب خود، این آیهی از قرآن را میخوانیم:
«قُلْ كُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أصْحابُ الصِّراطِ السَّوِی وَ مَنِ اهْتَدی».[3]
بگو همه منتظریم [به انتظار روز حساب و جزا در این دنیا زندگی میكنیم] پس شما هم منتظر باشید و به همین زودی خواهید فهمید كه چه كسانی یاران صراط مستقیم بودهاند و چه كسانی راه یافتهاند.
پیشینیهی اندیشههای وهّابیون
حال آنچه كه توجّه به آن بر همهی ما به خصوص جوانان عزیز محترم بسیار لازم است این است كه در زمان كنونی، موضوع ایجاد شكّ و شبهه و تردید در مسائل مذهبی از سوی دشمنان به ویژه فرقهی افراطی وهّابیه در اذهان سادهدلان به شدّت در حال گسترش است و از طرق گوناگون مخصوصاً پخش و نشر كتابها و جزوهها و تفسیر آیات قرآن به آراء انحرافی افرادی مزدور اجانب، مكتب حقّ تشیع را تحت عنوان ظالمانهی شرك و كفر و بدعت مورد هَجْمَه قرار دادهاند و میدهند و به زعم خود تنها حربهی برندهی خود را هم در این مصاف، قرآن نشان میدهند و خود را مسلمان قرآنی معرّفی میكنند و میگویند: ما به اخبار و احادیث كاری نداریم، ماییم و قرآن، آنگاه افراد سادهلوح بیخبر از دسائس شیطانی هم خیال میكنند این یك طرز تفكّر، روشنفكرانه است، غافل از اینكه این طرز تفكّر ریشهی چهارده قرنه دارد، یعنی هزاروچهارصد سال پیش در همان روزهای آخرین عمر پیامبراكرم(ص) كه آن حضرت در بستر بیماری بود و جمعی از اصحاب حاضر بودند، دستور داد دوات و قلمی بیاورند تا چیزی بنویسد، برای روشن شدن برنامهی كار امّت بعد از خودش؛ عمربن خطّاب كه در میان آن جمع بود، از قرائن پی برد كه رسول خدا(ص) میخواهد دربارهی خلافت علی(ع) بعد از خودش چیزی بنویسد، فوراً به سخن درآمد و با وقاحت تمام حرفی زد كه انسان از نقل آن شرمنده میشود (العیاذ بالله) گفت:
(اِنَّ الرَّجُلَ لَیهْجُر حَسْبُنا كِتابُ اللهِ).[4]
مرد تبدار است و هذیان میگوید، كتاب خدا ما را كافی است [و نیاز به توصیهای نداریم].
میان جمع حاضر اختلاف افتاد، بعضی گفتند: دوات و قلم بیاوریم و بعضی گفتند: لازم نیست. رسول اكرم(ص) فرمود: از كنار بسترم برخیزید، در حضور من تخاصم نكنید. همین جریان، اوّلین پایهی اختلاف در میان امّت اسلامی شد و به دنبال آن سقیفهی بنیساعده تشكیل شد و به طور رسمی علی امیر(ع) را كه منصوب از جانب خدا و رسولش برای خلافت و حاكمیت در میان امّت بود، كنار زدند و ابوبكر را عَلَم كردند.
مقصود اینكه این طرز تفكّری كه امروز از نظر سادهلوحان بیخبر، طرز تفكّر روشنفكرانهای به حساب آمده است و جاهلانه دم از كافی بودن قرآن برای هدایت مردم میزنند و مرتّب میگویند: قرآن، قرآن، احتیاج به اخبار و احادیث امامان(ع) نداریم و قرآن ما را بس. این همان سخن شوم «حَسْبُنا كِتابُ الله»، است كه چهارده قرن پیش عمربن خطّاب در كنار بستر پیغمبر اكرم(ص) گفته و سنگ اوّل اختلاف را نهاده است و اكنون دنبالهروها همان را تكرار میكنند و چنین میپندارند كه متاعی تازه و نو به بازار آوردهاند، در صورتی كه بارها در گفتههای پیشین عرض شده است كه قرآن، خود نشان میدهد كه نیاز به مبین دارد.
هدایتگری قرآن و عترت
این خطاب از جانب خدا به رسول مكرّم(ص) است:
«...وَ أنْزَلْنا إلَیكَ الذِّكْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إلَیهِمْ...».[5]
...ما این قرآن را به تو نازل كردهایم تا آن را برای مردم بیان كنی...
و لذا آن حضرت، در زمان خود مبین احكام و معارف قرآن بود و برای زمان حیات بعد از خودش نیز عترت و اهل بیت(ع) خود را به عنوان مبین قرآن معرّفی فرمود كه:
(اِنّی تارِكٌ فیكُمُ الثَّقَلَینِ كِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی اَهْلَ بَیتی ما اِنْ تَمْسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلوُّا اَبَداً).[6]
من پس از خودم میان شما دو وسیلهی گرانقدر هدایت باقی میگذارم، كتاب خدا و عترتم، مادام كه متمسّك به آن دو وسیله باشید، برای همیشه از ضلالت در امان خواهید بود.
اینك ما شیعهی امامیه افتخار به این مكرمت داریم كه متمسّك به هر دو یادگار باقیماندهی از رسول اكرم(ص) میباشیم و از این جهت خود را در هر دو سرا سعادتمند میدانیم و راستی اگر بیان رسول خدا(ص) و بیان عترت آن حضرت در كنار قرآن نباشد، ما حتّی همین نماز شبانهروزی خود را از حیث كیفیت و كمیت و اجزا و شرایط و مبطلات آن نمیتوانیم از خود قرآن به دست آوریم تا چه رسد به سایر مسائل مربوط به روزه و خمس و زكات و حجّ و... و حقیقت اینكه قرآن به تنهایی و جدا از مبین، نه تنها كافی در امر هدایت امّت نمیباشد، بلكه وسیلهای میشود در دست شیطانصفتان برای اضلال مردم نادان، چنان كه شده است.
ریشهی اختلاف مذاهب
آیا تفرقهی كنونی امّت واحد اسلامی به هفتاد و سه فرقه، روشنترین شاهد بر این حقیقت نیست؛ در حالی كه قرآن در میانشان هست و همهی این مذاهب مختلف نیز هر یك برای اثبات حقیت مذهب خویش استناد به قرآن میكنند و مذهب مخالف خود را باطل میدانند. این برای همین است كه قرآن را از مبین خود كه خدا مقرّر فرموده بود جدا ساختهاند و در نتیجه، باطلخواهان شیطانصفت از این فرصت استفاده كرده و آیات قرآن را با آراء جاهلانه یا مغرضانهی خود تفسیر كردهاند و امّت را به وادیهای ضلالت و گمراهی افكندهاند. خدا هم فرموده است:
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یزِیدُ الظَّالِمِینَ إلاّ خَساراً».[7]
ما قرآن را شفابخش و مایهی رحمت برای مؤمنان نازل كردهایم، امّا همین قرآن، دربارهی ظالمان جز تباهی و خسران و زیان چیزی نمیافزاید.
(اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوّل ظالِمٍ ظَلَم حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِك).
خدا فرموده است: من قرآن را كه كتاب آسمانی من است، همراه رسولم فرستادهام تا معلّم مردم باشد و محتویات آن را به مردم تعلیم كند.
(لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أنْفُسِهِمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَكِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ...).[8]
آیه نشان میدهد كه این كتاب آسمانی قرآن، نیاز به معلّم دارد، نه همه كس توانایی فهم تمام حقایق آن را دارند و نه همه كس توانایی تعلیم آن حقایق را، بلكه تنها آورندهی آن كه رسول مبعوث از سوی فرستندهی آن است توانایی تعلیم آن را دارد و لذا رسول تا خودش حیات داشت، تعلیم كتاب مینمود و برای زمان پس از رحلت خود نیز با بیانات روشن و مكرّر به امر خدا، علی امیرالمؤمنین(ع) و فرزندان معصوم او را به عنوان معلّم قرآن و مبین مجملات آن، معین و مشخّص فرموده است؛ بنابراین، تنها مرجع و ملجأ امّت اسلامی پس از رحلت رسول خدا(ص) برای تعلیم معارف و احكام قرآن، علی امیرالمؤمنین و امامان معصوم(ع) از فرزندان او میباشند و بس و لذا سراغ دیگران رفتن، جز راه گم كردن و سرانجام به مقصد نرسیدن نتیجهای نخواهد داشت.
خودآزمایی
1- درباره پیشینیهی اندیشههای وهّابیون مختصری تضیح دهید.
2- چه کسانی مبین احكام و معارف قرآن هستند؟
3- ریشهی اختلاف مذاهب را بیان کنید.
پینوشتها
[1]ـ وسائل الشیعه، جلد14، صفحهی382.
[2]ـ وسائل الشّیعه، جلد14، صفحهی382.
[3]ـ سورهی طه، آیهی135.
[4]ـ الصوارم المهرقة سید نورالله قاضی تستری (شوشتری)، صفحهی224.
[5]ـ سورهی نحل، آیهی44.
[6]ـ المراجعات، صفحهی19.
[7]ـ سورهی اسراء، آیهی82.
[8]ـ سورهی آل عمران، آیهی1۶4.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی