کد مطلب: ۴۹۹۴
تعداد بازدید: ۶۴۹
تاریخ انتشار : ۰۲ آبان ۱۴۰۰ - ۲۰:۰۶
امر به معروف و نهی از منکر| ۵۱
آمرین به معروف و ناهیان از منکر باید توجّه داشته باشند که از هر شیوه ای برای انجام این فریضه استفاده می کنند، نباید آن شیوه حساسیت‌زا باشد یعنی به گونه ای نباشد که فرد خاطی را عصبانی کرده، یا موجب تحقیر او شود، و یا به هر نحوی باعث رنجش خاطر و آزار او گردد.
در نوشتار قبل یکی از شیوه های امر به معروف و نهی از منکر بیان شد، در این نوشتار به بیان نکته ای می پردازیم که رعایت آن در بسیاری از موارد امر به معروف و نهی از منکر ضروری است.


امر و نهی به شیوه غیر حساسیت زا


آمرین به معروف و ناهیان از منکر باید توجّه داشته باشند که از هر شیوه ای برای انجام این فریضه استفاده می کنند، نباید آن شیوه حساسیت‌زا باشد یعنی به گونه ای نباشد که فرد خاطی را عصبانی کرده، یا موجب تحقیر او شود، و یا به هر نحوی باعث رنجش خاطر و آزار او گردد. به بیان دیگر تا جایی که امکان دارد، باید از سخن یا کاری که زمینه ساز این گونه عکس العمل هاست، پرهیز شود، چراکه هدف شارع مقدس از فریضه امر به معروف و نهی از منکر، جلوگیری از فساد فرد و جامعه است و حال آن که تحریک افراد و عصبانی کردن ایشان و اموری از این دست، منجر به بی ثمر بودن آن و یا نتیجه عکس می شود و این گونه امر و نهی ها معمولا با حکمت امر به معروف و نهی از منکر سنخیت ندارد.
قرآن کریم در آیات مختلفی به این نکته اشاره نموده است. در مقام احتجاج، و امر به توحید و نفی از شرک، به رسول خود دستور می دهد تا با مشرکین این گونه سخن بگوید:
«قُلْ مَنْ یرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَ إِنَّا أَوْ إِیاكُمْ لَعَلى‏ هُدىً أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ».
بگو: چه كسى شما را از آسمان ها و زمین روزى مى ‏دهد؟ بگو: اللّه! و ما یا شما بر (طریق) هدایت یا در ضلالت آشكارى هستیم.[1] در این آیه شریفه، این که می فرماید: «ما یا شما بر (طریق) هدایت یا در ضلالت آشكارى هستیم»، به معنای تردید از جانب خداوند متعال نیست که نداند آیا مشرکین گمراه هستند یا پیامبر اکرم، بلکه دعوت از مشرکین با زبانی لطیف و محترمانه است برای تفکّر و دقّت در این مسأله که آیا آن ها بر طریق حق هستند یا کورکورانه و به تقلید از پدران خود در مسیر گمراهی قدم بر می دارند.
در تفسیر ذیل این آیه آمده است: در پایان آیه اشاره به مطلبى مى ‏كند كه خود مى ‏تواند پایه دلیلى را تشكیل دهد، دلیلى واقع‏ بینانه و توأم با نهایت انصاف و ادب، به گونه ‏اى كه طرف از مركب لجاج و غرور پائین آید، و به اندیشه و فكر بپردازد، مى ‏گوید: «مسلّماً ما یا شما بر هدایت یا ضلالت آشكارى هستیم». اشاره به این كه عقیده ما و شما با هم تضاد روشنى دارد، بنا بر این ممكن نیست هر دو حق باشد، چرا كه جمع بین نقیضین و ضدّین امكان ندارد، پس حتما یك گروه اهل هدایت است و گروه دوم گرفتار ضلالت. اكنون بیندیشید كدامیك هدایت یافته و كدامیك گمراه است؟ نشانه ‏ها را در هر دو گروه بنگرید كه با كدامین گروه نشانه ‏هاى هدایت و با دیگرى ضلالت است؟ و این یكى از بهترین روش هاى مناظره و بحث است كه طرف را به اندیشه و خود جوشى وا دارند.[2] در واقع خداوند به طور صریح و یک جانبه نمی فرماید: ما بر حقّ و شما بر باطل هستید؛ برای این که طرف مقابل را تحریک نکند و بتواند او را به پذیرش گفتارش دعوت نماید.[3]
همچنین در برخی از آیات قرآن مشاهده می کنیم که انبیاء الهی بر همین مبنا در مقابل گستاخی قوم خود، صبوری کرده و با لسانی نرم و کلامی متین ایشان را به ایمان و هدایت دعوت می کنند. به عنوان نمونه وقتی حضرت نوح قوم خود را به توحید دعوت نموده و ایشان را از شرک برحذر داشت، آن ها با کمال جسارت به او گفتند:
«قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ».
اشراف قومش به او گفتند: ما تو را در گمراهى آشكارى مى ‏بینیم.[4] یعنی نه تنها دعوتش را نپذیرفتند، بلکه او را به گمراهی آشکار متّهم نمودند. امّا پاسخ این نبیّ خدا در برابر جسارت ایشان این جملات بود:
«قالَ یا قَوْمِ لَیسَ بِی ضَلالَةٌ وَ لكِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ * أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ أَنْصَحُ لَكُمْ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ».
گفت: اى قوم من! هیچ گونه گمراهى در من نیست ولى من فرستاده‏ اى از جانب پروردگار جهانیانم * رسالت هاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى ‏كنم و خیرخواه شما هستم و از خداوند چیزهایى مى ‏دانم كه شما نمى ‏دانید.[5] بدون ذره ای پرخاش و توهین و مقابله به مثل، به آن ها فرمود من گمراه نیستم، بلکه پیامبر خدا و خیرخواه شما هستم.
در باره حضرت هود نیز شبیه به همین عبارات آمده است. پس از آن که قومش را به پرستش خداوند (یگانه) دعوت کرد، آن ها در پاسخ او همراه با اهانت چنین گفتند:
«قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ فِی سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبِینَ».
اشراف كافر قوم او گفتند: ما تو را در سفاهت (و نادانى و سبك مغزى) مى ‏بینیم، و ما مسلّماً تو را از دروغ گویان مى‏ دانیم.[6] امّا در جواب همه اهانت ها و کارشکنی های ایشان، حضرت هود فرمود:
«قالَ یا قَوْمِ لَیسَ بِی سَفاهَةٌ وَ لكِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ * أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ أَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمِینٌ».
گفت: اى قوم من! هیچ گونه سفاهتى در من نیست ولى فرستاده ‏اى از طرف پروردگار جهانیانم. * رسالت هاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى ‏كنم و من خیرخواه امینى براى شما هستم.[7]
بنا بر این همان گونه که از قرآن کریم و اولیاء الهی آموختیم، نباید لسان فرد آمر و ناهی و رفتار او طوری باشد که همان ابتدای کار، فرد خاطی در برابر امر به معروف و نهی از منکر جبهه گیری کند و یا اقدام به دشمنی و لج بازی نماید. البته ناگفته نماند که برخی از افراد لجوج و مغرض، با هر شیوه ای که امر و نهی شوند، باز هم به دنبال خطای خود می روند و سعی در تحقیر و تخریب مؤمنین مخصوصا آمرین به معروف و ناهیان از منکر دارند. در چنین مواردی نمی توان بی نتیجه ماندن امر و نهی را به فرد آمر و ناهی نسبت داد، بلکه مشکل از قابلیت افرادی است که مورد امر و نهی قرار گفته‌اند.
در طول تاریخ همواره افراد پست و شقیّ فراوانی بودند که در برابر دعوت های دلسوزانه انبیاء و اوصیاء الهی، همیشه راه دشمنی، کینه توزی و لج بازی را در پیش می گرفتند و گاهی تا جایی پیش می رفتند که منجر به شهادت اولیاء خدا می شد. بسیاری از انبیاء الهی به همین خاطر به شهادت رسیدند؛ از باب نمونه می توان حضرت زکریا را نام برد که امّتش او را با ارّه به دو نیم کردند و یا یحیی نبی که به خاطر نهی از منکری که پادشاه وقت بدان آلوده بود، با دسیسه ای سر از تنش جدا شد و مظلومانه به شهادت رسید.
این شیوه در امر به معروف و نهی از منکر را می توان در صدر اسلام از وجود مقدّس رسول خدا صلّی الله علیه و آله نیز مشاهده کرد. وقتی پیامبر اکرم در ابتدای بعثت خود، از جانب خدا مأمور شدند تا اقوام و بستگان خویش را به اسلام دعوت کرده و از شرک و بت پرستی بازدارند، طی این مأموریت، آن حضرت مجلس مهمانی ترتیب داده و از اقوام خویش جهت شرکت در مهمانی دعوت به عمل آوردند. در روز موعود همگی حاضر شدند و پس از آن که با غذا و نوشیدنی گوارا پذیرایی شدند، پیش از آن که رسول اکرم آغاز به صحبت کنند، ابولهب با گفتن جملات نابجایی مجلس را به هم زد و همه متفرّق شدند. امّا رسول خدا صلّی الله علیه و آله بدون آن که حرکت زشت ابولهب را جبران کنند، بار دیگر آن ها را به مهمانی دعوت کردند تا دعوت خود را که همان امر به معروف (یعنی پذیرش اسلام و یگانه پرستی) و نهی از منکر (یعنی پرستش بت ها و شرک) بود، ابلاغ کنند.
بعد از پذیرایی، این بار پیش از آن که دوباره برخی با گستاخی خود مجلس را به هم بزنند، پیامبر لب به سخن گشودند. امّا بدون شکایت و توهین و اعتراض، با کلامی سرشار از مهربانی و خیرخواهی فرمودند:
«یا بنی عبد المطلب انی و اللّه ما أعلم شابا فی‏ العرب‏ جاء قومه‏ بأفضل‏ ممّا قد جئتكم‏ به‏، انّی قد جئتكم بخیر الدنیا و الآخرة، و قد أمرنی اللّه تعالى ان ادعوكم إلیه».
ای فرزندان عبد المطلب! به خدا قسم من جوانی را در عرب نمی شناسم که چیزی برتر از آن چه من برایتان آورده ام، برای قوم خویش آورده باشد. به درستی که من خیر دنیا و آخرت برایتان آورده ام و خدا مرا امر کرده است که شما را به سوی آن دعوت کنم.‏[8] بدین ترتیب رسول خدا صلّی الله علیه و آله، اوّلین تبلیغ آشکار خود را در میان سران و بزرگان قریش انجام دادند، گرچه بسیاری از ایشان در برابر این دعوت قد علم کرده و برای پیامبر و مؤمنین مشکلات فروان و سختی را به وجود آوردند تا بدان جا که پس از مدّتی به دستور خداوند متعال دستور هجرت مسلمین از مکه به سمت یثرب (شهر مدینه) صادر شد.
ادامه این بحث را در نوشتار بعدی دنبال خواهیم کرد، ان شاء الله.


خودآزمایی


1- امر و نهی به شیوه غیر حساسیت زا را توضیح دهید؟
2- نمونه ای از امر به معروف و نهی از منکر انبیاء در قرآن را بیان کنید؟
 

پی‌‌نوشت‌ها

 
[1] سوره سبأ/ آیه 24 (ترجمه مکارم).
[2] تفسیر نمونه ج ‏18 ص 82.
[3] مدینه فاضله در پرتو امر به معروف و نهی از منکر (رضوانی، علی اصغر) ص 49.
[4] سوره اعراف/ آیه 60 (ترجمه مکارم).
[5] همان/ آیه 61 و 62.
[6] همان/ آیه 66.
[7] همان/ آیه 67 و 68.
[8] كشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام (علامه حلی) ص 4.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حجت‌الاسلام مسلم زکی‌زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: