(۱۴)
اَللّهُمَّ اِنِّی اَتُوبُ اِلَیکَ فی مَقامی هذا مِنْ كَبائِرِ ذُنُوبی وَ صَغائِرِها. وَ بَواطِنِ سَیئاتی وَ ظَواهِرِها، وَ سَوالِفِ زَلاَّتی وَ حَوادِثِها تَوْبَةَ مَنْ لاَ یحَدِّثُ نَفْسَهُ بِمَعْصِیَةٍ وَلا یُضْمِرُ اَنْ یَعُودَ فی خَطیئَةٍ.
بارالها! من در این مقام خود [كه مقام توبه و استغفار و تذلّل در پیشگاه اقدس حضرت ربّ است] به سوی تو باز میگردم و توبه میكنم از گناهان بزرگ و گناهان كوچكم و [از] زشتكاریهای پوشیده و آشکارم و [از] لغزشهای گذشته و تازهام، مانند بازگشت توبهكاری که [از شدّت انزجار و نفرت از گناه] خاطرهی هیچ معصیتی [از معاصی] را به طور حدیث نفس و تصوّر ذهنی نیز از صفحهی قلبش نمیگذراند و فكر بازگشت به هیچ خطایی [از خطایا] را به ضمیر و باطنش راه نمیدهد.
شرح و توضیح:
معنای «توبه» و حقیقت آن
در مفردات راغب آمده است كه:
اَلتَّوْبُ: تَرْکُ الذَّنْبِ عَلى اَجْمَلْ الْوُجُوهِ وَ هُوَ اَبْلَغُ وُجُوهِ الاِعْتِذارِ. فَاِنَّ الاِعْتِذارَ عَلَى ثَلاثَةِ اَوْجُهٍ: اِمّا اَنْ یقُولَ الْمُعْتَذِرُ: لَمْ اَفْعَلْ؛ اَوْ یقُولَ: فَعَلْتُ لِاَجْلِ كَذا؛ اَوْ: فَعَلْتُ وَ اَسَأْتُ وَ قَدْ اَقْلَعْتُ وَ لا رابِعَ لِذلِکَ وَ هذَا الاَخْیرُ هُوَ التَّوبَةُ.
وَ التَّوبَةُ فِى الشَّرْعِ، تَرْکُ الذَّنْبِ لِقُبْحِهِ وَ النَّدَمُ عَلى ما فَرَطَ مِنْهُ وَ الْعَزیمَةُ عَلَى تَرْکِ الْمُعاوَدَةِ وَ تَدارُک ما اَمْكَنَهُ اَنْ یتَدارَکَ مِنَ الاَعْمالِ بِالاِعادَةِ. فَمَتى اجْتَمَعَتْ هذِهِ الاَرْبَعُ، فَقَدْ كَمُلَ شَرائِطُ التَّوبَةِ؛[1]
تَوْب [كه عبارت دیگر توبه است] و به معناى ترك گناه است،[2] به زیباترین صورت و آن رساترین وجوه معذرتخواهى است. زیرا عذرخواستن بر سه گونه است: یا آنكه شخص معتذر مىگوید: فلان كار را نكردهام؛ یا مىگوید: آن كار را كردهام، ولى منظورم از آن كار، چنین و چنان بوده است؛ یا آن كه مىگوید: آن كار را كردهام، ولى بد كردهام و دیگر نخواهم كرد و قسم چهارمى براى عذرخواهى متصوّر نیست و این قسم آخر همان توبه است و توبه در لسان شرع، عبارت است از ترک گناه به خاطر زشتی آن و پشیمانی بر آنچه در گذشته واقع شده است و تصمیم بر ترک بازگشت به آن گناه در آینده و جبران نمودن اعمال متروكهای كه از طریق اعاده قابل جبران است و هرگاه این چهار مطلب با هم مجتمع شوند، تمام شرایط توبه حاصل میشود.
در بعضى از كتب اخلاق[3] آمده است كه حقیقت «توبه» مجموعهی مركّبى است كه از سه امر مرتّب؛ بدین معنا كه هر یك به دنبال دیگرى تحقّق مىیابد و به طور ترتّب لاحق بر سابق حاصل مىشود و آن سه امر عبارتند از: «علم، حال و عمل».
یعنى اوّل لازم است انسان گنهكار آگاه گردد و «علم» و یقین قطعى پیدا كند كه گناهان نسبت به روح و جان بشر همچون سُموم مُهلکند، آنچنان كه بر اثر رسوخ در جوهر جان، ریشهی سعادت و حیات جاودانهی انسان را مىسوزانند و شقاوت بىپایان و هلاك دائم به بار مىآورند.
طبیعى است كه به دنبال چنین آگاهى و علم و توجّه، «حال پشیمانى و ندامت» در دل مجرم بهوجود مىآید و سخت او را نگران و هراسان میسازد؛ تا آنجا كه احیاناً از تصوّر آن خطر عظیم بر خود میلرزد و بىاختیار آه و ناله و افغان سر میدهد و طبعاً به دنبال این حال وحشت، تصمیم بر علاج و دفع بلا میگیرد و با اهتمام شدید، دست به عمل میزند و در مقام «عمل» نیز به سه زمان عطف توجّه میكند؛ حال، گذشته و آینده.
و امّا نسبت به زمان حال، اقدام به كفِّ نفس و خوددارى از گناه مینماید و نسبت به آینده جدّاً عازم بر ترك بازگشت به گناه میگردد و راجع به «گذشته» جبران مافات مینماید. یعنى عبادات فوت شدهى خدا را قضا میكند و حق النّاس را اعمّ از مالى و جانى و عِرضى در حدّ امكان، به تصفیهاش میپردازد و در تأمین رضاى ذویالحقوق میكوشد و اگر احیاناً گناهى غیر این دو قسم بین خود و خدا دارد، از صمیم قلب استغفار كرده و از خداوند غفّار استدعاى عفو و مغفرت مینماید.
برخی دیگر از علماى اخلاق میگویند: حقیقت «توبه» همان حال نَدَم و پشیمانى[4] است. منتها بدیهى است كه این حال «نَدَم» از «علم» به ضرر گناه حاصل میشود و آنگاه از آن اقدام عملى به ترك گناه و جبران مافات تولید میگردد و نتیجتاً «علم» به منزلهی مقدّمهی «توبه» و «عمل» هم مانند میوه و محصول آن میباشد[5] و شاید اشاره به همین معنا باشد گفتار رسول خدا(ص) كه فرموده است: «اَلنَّدَمُ تَوبَةٌ»؛[6] ندامت توبه است و همچنین گفتار امام باقر(ع) كه میفرماید: «كَفى بِالنَّدَمِ تَوْبَةً»؛[7] در تحقّق توبه همین بس كه پشیمانى از گناه حاصل شود.
شرایط توبه از بیان امام امیرالمؤمنین(ع)
شخصى در حضور امام امیرالمؤمنین(ع) گفت: «اَستَغفِرُالله»؛ از خدا آمرزش میطلبم. آن حضرت (در مقام بیان شرایط «استغفار» صحیح و توبیخ بر تلفّظ عارى از تفكّر) فرمود:
ثَكِلَتْكَ اُمُّكَ! اَتَدْرى مَا الاِسْتِغْفارُ؛
مادرت عزادارت شود،[8] آیا میدانى «استغفار» چیست؟
(یعنى اگر واقف به حقیقت استغفار بودی، هرگز لب به تلفّظ خالى از محتواى آن نمیگشودى) سپس فرمود:
اِنَّ الاِسْتِغْفَارَ دَرَجَةُ الْعِلِّیینَ، َو هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ: أوَّلُهَا: النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى وَ الثَّانِى الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَیهِ أبَداً وَ الثَّالِثُ: أنْ تُؤَدِّىَ إِلَى الْمَخْلُوقِینَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللهَ أمْلَسَ لَیسَ عَلَیكَ تَبِعَةٌ وَ الرَّابِعُ: أنْ تَعْمِدَ إِلَى كُلِّ فَرِیضَةٍ عَلَیكَ ضَیعْتَهَا فَتُؤَدِّىَ حَقَّهَا وَ الْخَامِسُ: أنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِى نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِیبَهُ بِالْأحْزَانِ حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ ینْشَأ بَینَهُمَا لَحْمٌ جَدِیدٌ وَ السَّادِسُ: أنْ تُذِیقَ الْجِسْمَ ألَمَ الطَّاعَةِ كَمَا أذَقْتَهُ حَلاوَةَ الْمَعْصِیةِ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَقُولُ أسْتَغْفِرُ اللهَ؛[9]
همانا استغفار درجه و منزلت عالیمقامان و بلندمرتبههاى عالم است. و آن نامى است كه به شش معنا [یا به معنایى كه مشتمل بر شش شرط است] اطلاق میشود:
اوّل: پشیمانى از گناههاى گذشته. دوّم: تصمیم بر ترك بازگشت به آن گناهان براى همیشه. سوّم: این كه حقوق خلق را بپردازى، آنگونه كه به هنگام لقاى خدا خالى از هرگونه دنبالهی ناگوار [از جانب مردم] باشى. چهارم: آنكه فرایض و تكالیف واجبى را كه در گذشته به جا نیاوردهاى [یا به صورت فاسد و باطل به جا آوردهاى] مورد توجّه خویش قرار دهى و آنها را چنانكه شایسته است انجام بدهى. پنجم: این كه [با اهتمام شدید در پرهیز از حرام] آنچنان بكوشى كه بر اثر حزن و اندوه [بر تبهكاریهاى گذشته و عواقب شوم آینده] گوشت [تنت] را كه از حرام روییده است ذوب نمایى؛ بدینگونه كه پوست به استخوان بچسبد و بین آنها گوشت تازه بروید[10] و ششم: آنكه رنج طاعت [حق] را به تن بچشانى، چنان كه شیرینى معصیت را به آن، چشاندهاى. آرى آنگاه [كه این شرایط تحقّق یافت] میگویى: استغفرالله [این استغفار، استغفارى صادق و توبهاى كامل است].
خودآزمایی
1- معنای «توبه» و تمام شرایط حصول توبه را بیان کنید.
2- حقیقت «توبه» مجموعهی مركّبى از کدام اوامر مرتّب است؟
3- شش شرط استغفار را بیان کنید.
پینوشتها
[1]ـ مفردات، مادهی توب، ص 75.
[2]ـ احتمال این نیز میرود که «توبه» در لغت به معنای مطلق رجوع باشد بدون قید «گناه» (چنانکه سیّد علیخان صاحب ریاض السّالکین نیز همین نظر را دارد) و در این صورت تمام استعمالات آن بدون ارتکاب «تجوّز» صحیح خواهد بود وگرنه باید در بعض موارد استعمال آن قائل به «مجاز» باشیم.
[3]ـ المحجّةالبیضاء، ج 7، ص 5.
[4]ـ المحجّةالبیضاء، ج 7، ص 5.
[5]ـ جریان ترتّب امور سهگانه (علم و حال و عمل) اختصاص به «توبه» ندارد، بلکه تمام مقامات دینیّه از: صبر و شکر و توکّل و تسلیم و... دارای همین جریان میباشند.
[6]ـ جامعالسّعادات، ج 3، ص 51.
[7]ـ کافی، ج 2، ص 426، ح 1.
[8]ـ جملهای که در لسان عرب در مقام توبیخ کسی گفته میشود و مقصود از آن این است که بمیری بهتر از این است که بمانی و این چنین گفتار یا کردار بیثمری از تو صادر شود (لسانالعرب: مادّهی ثکل).
[9]ـ شرح نهجالبلاغهی فیضالاسلام، بابالحکم، حکمت ۴۰۹.
[10]ـ توضیح و تقریب: بنا بر آنچه دانشمندان زیستشناس میگویند تمام اجزای بدن انسان علیالدّوام و تدریجاً در حال تبدّل و تعویض میباشند. یعنی در طول مدّت هفت یا هشت سال اجزای بدن از گوشت و پوست و استخوان و سلّولها و اعصاب عموماً به فرسودگی گراییده و از بین میروند و جای خود را به اجزای تازهای از جنس خود میدهند و البتّه این جریان «تعویض و نوسازی» اجزای بدن لازمهی قهری و طبیعی قانون «تغذیه» و جذب و دفع میباشد. یعنی آن دستگاهی كه مدام موادّ غذایی از خارج جذب نموده و سپس صرف و دفع میكند طبیعی است كه قهراً در جریان مستمرّ پاکسازی و نوسازی قرار خواهد گرفت. بنابراین محتمل است كه این قسمت از كلام امام(ع) مبتنی بر همین مطلب بوده و كنایه از لزوم «تداوم» در امر پرهیز از حرام باشد. یعنی انسان مجرم «تائب» باید در مقام تصفیه و تطهیر قلب و جان خویش از قذارت گناه، آنقدر از حرامخواری و جذب موادّ غذایی نامشروع اجتناب ورزیده و در عوض به تغذّی از موادّ غذایی طیّب بپردازد تا تمام آن گوشتهای پدید آمده از حرام بر اساس قانون تعویض و نوسازی تن از بین برود و جای آن گوشت تازه از موادّ حلال بروید.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی