کد مطلب: ۵۰۰۴
تعداد بازدید: ۴۱۲
تاریخ انتشار : ۰۷ خرداد ۱۴۰۱ - ۲۰:۱۴
بعثت؛ مشکات ایمان و عزت | ۸
آنها که در این دنیا، مقهورِ امیالِ نفسانی بوده و خود را در گنداب شهوات حیوانی غوطه‌ور ساخته‌اند در آن عالم، با همان جان کثیف و تاریکشان، یک فضای تاریک و ظلمانی و متعفّن که اسمش «وَیْل» و «سَعِیر» و «سَقَر» و «جهّنم» است به وجود می‌آورند و غرق در عذاب الیم می‌گردند.

بخش چهارم؛ آخرت آباد از دنیای آباد| ۳


پیکرها را قربانیِ جان‌ها کنید!


«وَ خُذُوا مِنْ أجْسادِکُمْ فَجُودُوا بِها عَلی أنْفُسِکُمْ».[1]
از بدن‌هایتان بگیرید و به جان‌هایتان ببخشید.
پیکرها را قربانی جان‌ها کنید. جسدها را لاغر و جان‌ها را فربه سازید.
برخی از مردم، به قول معروف، سوراخ دعا را گم کرده‌اند. به گمان خود می‌خواهند برای خودشان کار آخرتی انجام دهند می‌روند قبر می‌خرند، پول فراوانی چه بسا ده‌ها میلیون می‌دهند و چند قبر می‌خرند و مقبره‌ی خانوادگی درست می‌کنند! به خیال اینکه با این کار، آخرت آبادی گیرشان می‌آید و آنها را در غرفه‌های بهشتی جای می‌دهند!
چه خیال خامی و چه تصوّر باطلی! مگر قرآن نمی‌گوید تنها مایه‌ی سعادت در عالم آخرت تقواست:
«...إنَّ أکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أتْقاکُمْ...»؛[2] حتّی قرب جوار اولیاء خدا در مدفن نیز وقتی نافع است که با تقوا همراه باشد:
...إنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ.[3]
شما اگر به راستی آخرت می‌خواهید این پولِ قبرها را بدهید برای زنده‌های بینوا و مستأصل خانه بخرید. شصت، هفتاد متر زمین با دو اتاق محقّر، به یک خانواده‌ی بی‌خانمان بدهید و از این راه غرفه‌های بهشتی به دست آورید!! چرا برای مرده‌ای می‌خرید که هیچ معلوم نیست کی خواهد مرد و کجا خواهد مرد؟ شما نگران نباشید وقتی مُردید حتماً زمین نمی‌مانید و یک جا دفنتان می‌کنند و به آغوش عملتان می‌افکنند. آنچه نافع به حال شماست نفع رساندن به بندگان خداست.


تحقّق وعده‌ی امام صادق(ع)


مردی از اهالی جبل که از امرا و شخصیت‌های برجسته و از محبّین و دوستداران حضرت امام صادق(ع) بود هر سال به عشق زیارت امام(ع) به حجّ مشرّف و در مدینه به خانه‌ی امام(ع) وارد می‌شد و به خاطر علاقه‌ی شدیدی که به امام(ع) داشت توقّفش را در مدینه طول می‌داد تا اینکه پیش خود فکر کرد: این کارِ من ممکن است مایه‌ی زحمت امام(ع) باشد. بهتر است که من خانه‌ای در مدینه بخرم و هر وقتی که آمدم به خانه‌ی خودم بروم و مزاحم امام(ع) نباشم.
در یکی از این سفرها، خدمت امام(ع) عرض کرد: یابن رسول الله؛ من به فکر افتاده‌ام خانه‌ای برای خودم بخرم تا دیگر مزاحم شما نباشم. اجازه می‌خواهم مبلغی خدمت شما تقدیم کنم و برای ادای مناسک حجّ راهی شوم و تا از مکّه برمی‌گردم شما دستور بدهید با این مبلغ برای من خانه‌ای بخرند تا در مراجعت از مکّه، به خانه‌ی خودم وارد شوم.
امام(ع) نیز قبول کردند و پول را گرفتند و او هم به سفر حجّ رفت. وقتی برگشت از امام(ع) سؤال کرد: آقا؛ خانه را خریدید؟ فرمود: بله؛ این قباله‌اش. نوشته‌ای که در دستشان بود به آن مرد دادند، مرد نگاه کرد و با تعجّب دید نوشته‌اند:
بسم الله الرّحمن الرحیم
این قباله‌ی خانه‌ای است که جعفر بن محمّد برای آقای فلان (اسم او را نوشته‌اند) خریده است و این خانه در بهشت برین واقع شده و به چهار حدّ محدود است: (چون هر خانه‌ای از چهار سمت همسایه دارد، این خانه‌ی بهشتی هم) یک حدّ آن خانه‌ی پیامبر اکرم(ص)، حدّ دیگرش خانه‌ی امیرالمؤمنین(ع)، حدّ سوّم آن خانه‌ی امام حسن(ع) و حدّ چهارم آن، خانه‌ی امام حسین(ع) است!!
این مرد وقتی آن نوشته را خواند منقلب شد و از شدّت خوشحالی گریه‌اش گرفت. آن را بوسید و روی چشمش گذاشت و گفت: مولای من؛ با دیده‌ی منّت قبول کردم. بعد امام(ع) فرمود: آن پولی را که به من دادی من بین فقرای بنی‌هاشم تقسیم کردم. آنها که خانه نداشتند برایشان خانه خریدم و به آنها که کمبود داشتند هزینه‌ی زندگی دادم و امیدوارم این خانه که من در بهشت برای شما خریده‌ام مبارک باشد و مورد عنایت خدا قرار گیرد.
آن مرد سعادتمند قباله را بوسید و در بغل گذاشت و تشکّر کرد و رفت. پس از مدّتی مریض شد و احساس کرد که این بیماریِ مرگ است. اهل و عیال خود را جمع کرد و گفت: شما را به خدا قسم می‌دهم که وقتی من مُردم، این قباله را با من در قبر بگذارید و کنار من دفن کنید. آنها هم این کار را کردند. فردا که کنار قبر رفتند دیدند همان نامه روی قبر افتاده و با خطّ روشن نوشته شده: به خدا قسم، امام صادق(ع) به وعده‌اش وفا کرد و آن خانه‌ای را که برای من خریده بود به من دادند.[4]


رعایت تقوا بهترین توشه‌ی مسلمان


ای مسلمانان؛ دنیا همه چیزش تمام می‌شود و می‌میرید. مگر شما ایمان ندارید که آخرت و برزخ و محشری در کار است و آنجا می‌خواهید زندگی کنید؟! باید مایه‌ای داشته باشید تا بتوانید آنجا زندگی کنید. آن مایه چیست؟ همان که مرتّب می‌گوییم: تقوا، تقوا. خدا می‌داند که چقدر این کلمه تکرار می‌شود ولی هیچ خبری هم از آن نیست! چقدر ما این جمله را شنیده و می‌شنویم:
«اُوصِیکُمْ عِبادَ اللهِ بِتَقْوَی اللهِ».
گفتن و شنیدن هم برای ما عادت شده است. مطلبی هم که به گونه‌ی عادت درآید دیگر نفعی نخواهد داشت. خطیب جمعه مرتّب فریاد بکشد که:
«عِبادَ اللهِ، اُوصِیکُمْ وَ نَفْسی بِتَقْوَی اللهِ».
ای بندگان خدا؛ خودم و شما را سفارش به تقوا می‌کنم.
الفاظ، هم فراوان است و هم داغ و محکم، امّا با الفاظ داغ و محکم که کار درست نمی‌شود. تقوا کجاست؟ خدای ما می‌فرماید:
...وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقْوی...[5]
توشه‌ی راه بردارید که بهترین توشه و زاد، تقواست.
ای مردم؛ شما مسافرید! مسافر توشه می‌خواهد. شما نمی‌خواهید تهیّه کنید؟! شما یادتان رفته که مسافر هستید. فردا، پس فردا بانگ جناب عزرائیل می‌آید و شما را حرکت می‌دهد. صد سال و صد و بیست سال، اینها تعارف است! بخواهید و نخواهید می‌میرید. خدا به پیغمبرش گفته است:
إنَّکَ مَیِّتٌ وَ إنَّهُمْ مَیِّتُونَ.[6]
تو می‌میری و آنها هم می‌میرند.
بنگرید که چه دارید؟ زاد و توشه‌ی راهتان چیست؟ خانه‌ی من، مَرْکَب من، پول‌های من، مقام و منصب من، بَه‌بَه چه عالی و چه فراوان!! زمانی که می‌روید همراهتان چه می‌برید؟!
...تَزَوَّدُوا فَإنَّ خَیْرَ الزّادِ التَّقْوی...[7]
...وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوی.[8]
...وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ.[9]
إنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفازاً.[10]
رستگاری و پایان خوش، تنها از آنِ متّقین است. چقدر قرآن و نهج‌البلاغه و دیگر امامان فرموده‌اند و چقدر بزرگان عالَم فریادها کشیده‌اند، همه می‌خواهند جان ما را فربه کنند.


گوهر جان را درخشان کن!


دنیاپرستان فقط پوست را فربه می‌کنند! زندگی ما همه‌اش پوست است. این خانه‌ها و فرش‌ها و مرکب‌ها همه پوست است! ما جان خود را از دست داده‌ایم و داریم پوست را چاق می‌کنیم. دین می‌خواهد گوهر جان انسان را قوی و لطیف و درخشان سازد تا بتواند در عالم پس از مرگ از حیات ابدی برخوردار گردد.
شما می‌بینید در همین عالم دنیا و طبیعت، موجوداتی که قویتر و درخشان‌ترند، باارزشند و آنها که سست‌تر و ضعیف‌ترند، بی‌ارزش یا کم‌ارزشند. ارزش کاه و کلوخ کجا و ارزش طلا و برلیان کجا! عزّت خورشید آسمان کجا و عزّت سنگ سیاه بیابان کجا! در قرآن می‌ خوانیم:
وَ فِی اْلاَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنّاتٌ مِنْ أعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقی بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضَّلُ بَعْضَها عَلی بَعْضٍ فِی اْلاُکُلِ إنَّ فی ذلِکَ لایاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ.[11]
در روی زمین قطعاتی در کنار هم قرار دارند که باهم متفاوتند و باغ‌هایی از انگور و زراعت و نخل‌ها که گاهی بر یک پایه و گاهی بر دو پایه می‌رویند، همه‌ی آنها از یک آب سیراب می‌شوند و در عین حال، بعضی از آنها را از جهت میوه بر دیگری برتری می‌دهیم، در اینها نشانه‌هایی است برای آنها که عقل خویش را به کار می‌گیرند.
آری؛ قطعات به هم پیوسته‌ی زمین، همه از یک آب و یک نور و یک هوا برخوردارند، امّا وقتی شکم این زمین شکافته می‌شود میوه‌های گوناگون با رنگ‌ها و شکل‌ها و طعم‌های مختلف و خاصیّت‌های متفاوت از خاک برمی‌آیند و تماشای این صحنه‌ها برای اندیشمندان، تفکّرانگیز است.
ما شما را انسان و سر به بالا آفریده و ساخته‌ایم تا بالا را بنگرید و از مبدأ و معاد عالم خبری بگیرید، حیوانات همه سر به پایین حرکت می‌کنند! شما که انسانید سر به بالا بگیرید و بیندیشید. همین طور که این قطعات زمین با این که کنار هم قرار گرفته و اگر ظاهراً صورت واحدی دارند امّا باطنشان گوناگون است؛ بدانید افراد بشر هم که در کنار هم قرار گرفته و به ظاهر صورت واحدی دارند در باطن با هم بسیار متفاوتند.
روزی این پرده‌های ظاهر کنار می‌رود و زمینِ جان بشر شکافته می‌شود و آنچه در درونش هست بارز می‌گردد.
إذا زُلْزِلَتِ اْلاَرْضُ زِلْزالَها * وَ أخْرَجَتِ اْلاَرْضُ أثْقالَها... یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أخْبارَها.[12]
هنگامی که زمین به شدّت به لرزه درآید و بارهای سنگینش را خارج سازد... در آن روز، زمین، تمام خبرهای خود را بازگو می‌کند.
آری؛ نه تنها زمین خاکی، بلکه زمینِ جان بشر نیز خواهد لرزید و شکافته خواهد شد و اندوخته‌های درونی خود را بیرون خواهد ریخت.
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ * ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ * وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَةٌ * تَرْهَقُها قَتَرَةٌ.[13]
چهره‌هایی در آن روز، گشاده و خندان و شادان است و چهره‌هایی غبارآلود و پوشیده از دود است.


سرانجام آخرت‌طلبان و دنیاگرایان!


فَأمّا إنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ * فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ... وَ أمّا إنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضّالِّینَ * فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ * وَ تَصْلِیَةُ جَحِیمٍ.[14]
اگر از مقرّبان [درگاه خدا] باشد در رَوح و ریحان و بهشت پرنعمت است... و اگر از تکذیب‌کنندگانِ گمراه باشد با آب جوشان از او پذیرایی می‌شود و سپس میان آتش دوزخ درمی‌آید.
آنان که در این دنیا بیدار و هوشیار بودند و با تبعیّت از تعلیمات دینیشان، گوهر جان خود را قویّ و منوّر کردند و رفتند در آن عالم با همین نورانیّت و قوّت روحشان، فضای غرق در نعمت تشکیل می‌دهند و رَوح و رَیحان و جنّت نعیم به وجود می‌آورند؛ امّا آنها که در این دنیا، مقهورِ امیالِ نفسانی بوده و خود را در گنداب شهوات حیوانی غوطه‌ور ساخته‌اند در آن عالم، با همان جان کثیف و تاریکشان، یک فضای تاریک و ظلمانی و متعفّن که اسمش «وَیْل» و «سَعِیر» و «سَقَر» و «جهّنم» است به وجود می‌آورند و غرق در عذاب الیم می‌گردند.
پس انبیا دادِ آخرت می‌زنند و «تبشیر» و «انذار» می‌کنند و می‌خواهند ما را برای زندگی در آخرت آماده سازند. دنیا را مقدّمه‌ی آخرت می‌دانند که اگر در مسیر آخرت بود بسیار خوب و سعادت‌آفرین است و اگر از مسیر آخرت منحرف شد بسیار بد است و بدبختی‌های پایان‌ناپذیر به دنبال خواهد داشت.
و این مولای ما امام امیرالمؤمنین علی(ع) است که می‌فرمایند:
«إعْلَمُوا عِبادَ اللهِ أنَّ الْمُتَّقِینَ ذَهَبُوا بِعاجِلِ الدُّنْیا وَ آجِلِ اْلإخِرَةِ».[15]
بدانید ای بندگان خدا؛ که پرهیزکاران [آخرت‌گرا] نقدینه‌ی دنیای گذرا و نسیه‌ی آخرت آینده را با هم بردند [به سود و بهره‌ی هر دو جهان رسیدند].
خوشا بحال آنانکه تقوا دارند، اهل عمل هستند و طبق دستور دین عمل می‌کنند، هم در دنیا آبرومند و عزیزند هم در آخرت غرق در نعمت‌های خداوند کریمند.


قرآن و رسول اکرم(ص) نور واحدند


...قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ * یَهْدِی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یَخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إلَی النُّورِ بِإذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ.[16]
آیات فوق مربوط به هدایت نور است که خداوند حکیم در قرآنش فرموده:
...قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ.
از جانب خدا برای شما نور و کتاب آشکار و آشکار کننده، روشن و روشنگر آمده. در این آیه، ممکن است مقصود از کلمه‌ی نور، قرآن باشد و ممکن است منظور رسول اکرم(ص) باشد. چون در خود قرآن، از قرآن، تعبیر به «نور» شده است. در سوره‌ی اعراف می‌خوانیم:
الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ... وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی اُنْزِلَ مَعَهُ...[17]
...کسانی که اتبّاع از رسول می‌کنند و همچنین از نوری که همراهش نازل شده، تبعیّت می‌کنند.


خودآزمایی


1- تنها مایه‌ی سعادت در عالم آخرت کدام است؟
2- رستگاری و پایان خوش، از آن چه کسانی است؟
3- سرانجام آخرت‌طلبان و دنیاگرایان را بیان کنید.
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1]ـ نهج‌البلاغه‌ی فیض، خطبه‌ی ١٨٢، قسمت سوّم خطبه.
[2]ـ سوره‌ی حجرات، آیه‌ی ۱۳.
[3]ـ سوره‌ی مائده، آیه‌ی ۲۷.
[4]ـ منتهی‌الآمال، قسمت مربوط به امام صادق(ع).
[5]ـ سوره‌ی بقره، آیه‌ی ١٩٧.
[6]ـ سوره‌ی زمر، آیه‌ی ٣٠.
[7]ـ سوره‌ی بقره، آیه‌ی ١٩٧.
[8]ـ سوره‌ی طه، آیه‌ی ۱۳۲.
[9]ـ سوره‌ی اعراف، آیه‌ی ۱۲۸.
[10]ـ سوره‌ی نبأ، آیه‌ی ۳۱.
[11]ـ سوره‌ی رعد، آیه‌ی ۴.
[12]ـ سوره‌ی زلزال، آیات ۱و۲و۴.
[13]ـ سوره‌ی عبس، آیات ۳۸ تا ۴۱.
[14]ـ سوره‌ی واقعه، آیات ۸۸ و ۸۹ و ۹۲ تا ۹۴.
[15]ـ نهج‌البلاغه‌ی فیض، نامه‌ی 27.
[16]ـ سوره‌ی مائده، آیات ١٥ و ١٦.
[17]ـ سوره‌ی اعراف، آیه‌ی ١٥٧.
 
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: