بخش پنجم؛ مقصود نهایی هدایت به صراط مستقیم| ۲
قرآن، کتاب هدایت
سُبُلَ السَّلامِ.
سبل جمع سبیل است و نشان میدهد که راهها، متعدّد است، زندگی فردی راهی است و زندگی خانوادگی راهی و زندگی اجتماعی نیز راهی دیگر. هر کس در هر شغلی راهی دارد. تاجر، کشاورز و طبیب هر کدام راهی دارند. منتهی گاهی راه کج و منحرف از مقصد است و گاهی درست و رو به مقصد است. قرآن همه را به راههای سالم میافکند و رو به مقصد حرکت میدهد.
راه سالم نیز گاهی تاریک است و گاهی روشن، ممکن است انسان رو به مکّه برود. راهش درست است ولی مزاحمات و ناملایمات در این راه هست. از درّهها و تپّهها و موانع دیگر، گزندگان و درندگان و راهزنان هستند و فضا هم تاریک است. این تاریکی هم مانع میشود از این که با سرعت و امنیّت برود. قرآن این کار را میکند که راهها را هم سالم از اعوجاج[1] و انحراف میکند و هم تاریکیها را برطرف میسازد و فضا را روشن میکند.
یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إلَی النُّورِ.[2]
از ظلمت جهل و کفر و فسق نجات میدهد و به فضای روشن علم و ایمان و تقوی میافکند در نتیجه:
یَهْدِیهِمْ إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ.
همه را به شاهراه مستقیم هدایت میکند.
راههای فرعی که سُبل است، متعدّدند ولی راهروان از هر راهی که در پرتو نور قرآن میآیند، به صراط مستقیم که راه اصلی است، منتهی میشوند و در این شاهراه، همه با هم با سرعت و امنیّت رو به مقصد میروند.
آری کار قرآن این است. اگر از ما بپرسند قرآن چه کتابی است، چه میگوییم؟ چون هر کتابی در موضوعی مخصوص از علمی مخصوص تدوین شده و موضوعات علوم مختلف است، کتاب در علوم طبیعی، ادبی، ریاضی، روانشناسی، جامعهشناسی، پزشکی و... داریم. آیا علم قرآن از سنخ کدام یک از این علوم است و موضوع بحثش چیست؟ میگوییم قرآن، کتاب هدایت است. موضوع مورد بحث آن انسان است.
قرآن، روی انسان بحث میکند؛ منتهی، از آن نظر که به سوی خدا حرکت میکند.
علم طب نیز در مورد انسان بحث میکند؛ امّا روی بدن انسان از نظر بروز بیماریها و درمان آنها. امّا قرآن، روح و جان انسان را مورد بحث قرار داده از آن نظر که بار سفر بسته و رو به خدا میرود، از چه راهی و چگونه باید برود؟ آفات و بلیّات[3] در این راه چیست و راه خلاصی از آنها کدام است؟! در پاسخ گفته میشود: قرآن کتاب هدایت و اساساً کار تمام انبیاء و اولیای خدا(ع) هدایت است.
مسألهی هدایت آنچنان مهم است که خدا آن را به خودش نسبت داده و در درجهی اوّل خودش را هادی معرّفی کرده و دیگران از پیامبران و قرآن و امامان را وسیله و سبب برای هدایت میداند.
در همین آیهی مورد بحث میفرماید: (یَهْدِی بِهِ اللهُ)؛ خدا هدایت میکند. منتهی به وسیلهی آن نور که قرآن یا رسول است. کلمهی «به» در آیه دالّ بر سببیّت نور در امر هدایت است وگرنه فاعل اصلی هدایت، «الله» است و ملاحظه میفرمایید که در آیه، هم نور تکرار شده هم هدایت. در این آیه میفرماید:
قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ.
و سرانجام آن اینکه:
یَخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إلَی النُّورِ.
و همچنین در این آیه میفرماید:
یَهْدِی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ.
و سرانجام آن اینکه:
یَهْدِیهِمْ إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ.
هدایت انسانها با نور قرآن و رسالت
معلوم میشود که هدف اصلی هدایت است. آن هم به وسیلهی نور. در آیات پایانی سورهی شوری هم میخوانیم:
...وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إنَّکَ لَتَهْدِی إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ.[4]
ما قرآن را نوری قرار دادیم و به سبب آن، هدایت میکنیم.
بعد خطاب به پیامبر(ص) میفرماید:
...إنَّکَ لَتَهْدِی إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ.
«هادی» در درجهی اوّل منم و در درجهی دوّم تو هستی که به «صراط مستقیم» هدایت میکنی. این نشاندهندهی عظمت مسألهی «هدایت» است که فقط کار خدا و اولیای خدا و کتاب خداست. در مورد قرآن فرموده است:
إنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أقْوَمُ...[5]
تمام انبیاء را هادی معرّفی میکند.
وَ جَعَلْناهُمْ أئِمَّةً یَهْدُونَ بِأمْرِنا...[6]
تمام آنها را پیشوایانی قرار دادیم که منصبشان منصب هدایت است. بعد از سورهی فاتحة الکتاب اوّلین سوره، سورهی بقره است. در اوّلین آیهی این سوره هم سخن از هدایت است.
الم * ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ.
همه جا بحث «هدایت» است؛ یعنی، هدف از آفرینش عالم و آدم «هدایت» است. آنچه هم که انسان به طور فطری طالب آن است، «هدایت» است. البتّه انسان! نه موجود دو پایی که سرگرم آب و علف است! و به فرمودهی امام امیرالمؤمنین(ع):
«کَالْبَهِیمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُها...».[7]
انسان، یعنی کسی که خودش را بشناسد و بیندیشد که من کی هستم، از کجا آمدهام، به کجا میروم؟
واجبترین دعاها، دعای هدایت
آری؛ اگر آدمی اندکی در خود فرو برود و بیندیشد، مییابد که در بیابانی هولناک قرار گرفته که فضا تاریک و راه باریک و دشمن فراوان و مقصد ناپیداست!! چنین آدمی در چنین بیابانی چه میخواهد؟ تنها چیزی که میخواهد «هدایت» است. دنبال راه و راهنما میگردد. آنچنان نگران و پریشان حال است که گرسنگی و تشنگی هم فراموشش میشود و با اضطرار تمام میگوید راه کدام است و راهنما کجاست؟ انسان خودشناس میفهمد در بیابانی مخوف واقع شده و رو به مقصدی میرود. آن هم مقصدی بسیار بزرگ و حیاتی و او راه را گم کرده است و به شدّت نیازمند هدایت است. پس واجبترین دعا در ضمن واجبترین اعمال عبادی ما «دعای هدایت» است.
ما یک دعای واجب بیشتر نداریم. آن هم دعای هدایت در وسط نماز است:
اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ.
نماز، تنها عبادت واجب بر همگان
تنها عبادت واجبی که همگانی و همیشگی است، نماز است. سایر عبادات همگانی نیست؛ یعنی، بر همه واجب نیست. روزه از بیماران و پیران و مسافران (اداءً) ساقط است. حجّ بر کسانی که استطاعت مالی و بدنی ندارند، واجب نیست، خمس و زکات بر کسانی که اجناس متعلّق زکات و درآمد زائد بر هزینههای سالشان ندارند، واجب نیست. جهاد بر همه واجب نیست و شرایطی دارد. امر به معروف و نهی از منکر نیز شرایطی دارد و بر همه کس واجب نیست. تنها عبادتی که بر همه واجب است، «نماز» است که:
عبادت نماز «لا یُتْرَکُ بِحالٍ»؛ در هیچ حال تعطیل نمیشود. مگر از زن در حال حیض. نماز علاوه بر همگانی بودن، همیشگی نیز هست. روزه فقط در ماه رمضان واجب است. خمس و زکات نیز همیشگی نیست، مالی که یک بار تخمیس[8] شد، دیگر خمس به آن مال تعلّق نمیگیرد. زکات به مالی که از حدّ نصاب پایین باشد، تعلّق نمیگیرد. جهاد و امر به معروف و نهی از منکر نیز همیشگی نیست. تنها عبادتی که همگانی و همیشگی است «نماز» است.
انسان مکلّف، در هر حالی که باشد، موظّف به نماز است. مسافر، حاضر، مریض، سالم، نشسته، ایستاده، گاهی خوابیده به پهلوی راست، یا به پهلوی چپ و یا خوابیده به پشت و تا آخرین لحظه که همهی حواس از کار افتاده و مشاعرش باقی است، در دل باید توجّه کند و نمازش را با اشاره انجام دهد. پس نماز در هیچ حال تعطیلبردار نیست.
«الصَّلوةُ عَمُودُ الدِّینٍ».[9] نماز ستون دین است.
همان طور که خیمه با ستون وسط سرپاست و اگر آن ستون وسط بیفتد، دیگر خیمهای در کار نیست، دین هم به «نماز» سرپاست. اگر نماز بود آدمی دین دارد و اگر نبود، بیدین است. بنابراین واجبترین عبادات «نماز» است. در نماز هم آنچه قوام نماز محسوب میشود، سورهی فاتحة الکتاب است.
«لا صَلوةَ اِلاّ بِفاتِحَةِ الْکِتابِ».[10]
نماز بدون فاتحة الکتاب [سورهی حمد] نماز نیست.
هیچ نمازِ بدون حمد نداریم. چه واجب چه مستحب! نماز میّت که حمد ندارد، در واقع نماز نیست، دعا برای میّت است. به همین دلیل است که بیوضو و بیغسل هم میشود خواند. با بدن و لباس نجس هم میشود خواند. اگر نماز بود، بیوضو و بیغسل نمیشد خواند. خلاصه، نماز بدون سورهی حمد تحقّق ندارد. آنوقت در سورهی حمد نیز آنچه مرکزیّت و محوریّت دارد، آیهی: «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»؛ است. آیات قبل مقدّمه است و آیهی بعد هم متمّم است. پس آنچه که در سورهی حمد مقصود است «دعای هدایت» است.
آفرینش انسان برای دعا و نیایش
تمام نظامات عالم برای انسان خلق شده و انسان برای «دعا» خلق شده است. دعا نیز، یعنی گدایی. انسان را به این دنیا آوردهاند تا از یک سو خود را به «فقر» و نیاز مطلق بشناسد و از سوی دیگر، خالقش را به «غنای مطلق». آنگاه این فقیر مطلق دست حاجت به سوی آن غنیّ مطلق دراز کرده و از او بهرهی خود را بگیرد و از دنیا برود. پس هدف از خلقت انسان گدایی است. ممکن است شما بگویید خدا فرموده است: هدف از خلقت انسان عبادت است. چنانکه میفرماید:
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإنْسَ إلاّ لِیَعْبُدُونِ.[11]
عرض میکنیم: بله؛ درست است ولی حقیقت عبادت، همان گدایی است. فرمودهاند:
«الدُّعاءُ مُخُّ الْعِبادَةِ». لبّ و مغز عبادت، دعاست.
وَ قالَ رَبُّکُمْ ادْعُونِی أسْتَجِبْ لَکُمْ إنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ.[12]
اینجا از دعا به «عبادت» تعبیر کرده و فرموده است: دعا کنید و از من بخواهید تا بدهم. آنان که در عبادت من (یعنی دعا و خواستن از من) کبر میورزند، به زودی با ذلّت و خواری از جهنّم سر در میآورند.
«عبادت» یعنی شناختن حضرت خالق به غنای مطلق و شناختن خویشتن به فقر مطلق و آنگاه پرواز کردن به سوی او برای گدایی از در خانهی او که:
«أنَا، یَا إلَهِی، عَبْدُکَ الَّذِی أمَرْتَهُ بِالدُّعَاءِ فَقَالَ لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ، هَا أنَا ذَا، یَا رَبِّ، مَطْرُوحٌ بَیْنَ یَدَیْکَ».[13]
ما بدین در، نه پی حشمت و جاه آمدهایم / به گدایی به در خانهی شاه آمدهایم
رهرو منزل عشقیم و ز سر حدّ عدم / تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایم
خودآزمایی
1- قرآن چگونه راههایی را به انسان نشان میدهد؟
2- چگونه به اهمیت مسألهی هدایت پیمیبریم؟ و درباره اهمیت هدایت توضیح دهید.
3- واجبترین دعا کدام است؟
پینوشتها
[1]ـ کجی و ناراستی.
[2]ـ سورهی بقره، آیهی ٢٥٧.
[3]ـ گرفتاریها.
[4]ـ سورهی شوری، آیهی ۵۲.
[5]ـ سورهی اسراء، آیهی ۹.
[6]ـ سورهی انبیاء، آیهی ۷۳.
[7]ـ نهجالبلاغه، خطبهی ۴۵.
[8]ـ خمس داده شده.
[9]ـ مستدرک الوسایل، جلد ٣، صفحهی ٢٩.
[10]ـ همان، جلد ٤، صفحهی ١٥٨.
[11]ـ سورهی ذاریات، آیهی ٥٦.
[12]ـ سورهی غافر، آیهی ۶۰.
[13]ـ صحیفهی سجادیّه، صفحهی 29.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی