جلسه ششم: بررسى حوزههاى تبعیت از عقل و وحى| ۲
ضرورت شناخت اعتقادات از طریق منابع آن
دانستیم كه عقل مستقلاً نمىتواند بسیارى از مسایل را درك كند، اما دانستن پارهاى از مسایلىكه عقل ناتوان از درك آنهاست و باید از راههاى دیگر شناخته شوند، چندان ضرورتى ندارد و اگر ما به آنها آگاهى نیابیم ضررى نكردهایم. به عنوان نمونه، عقل ما نمىتواند ثابت كند كه در كره مریخ موجود زندهاى زندگى مىكند، ولى دانستن این مسأله هم مشكلى را رفع نمىكند و نیازى هم نمىبینیم كه به اثبات و یا نفى آن مسأله بپردازیم. در اینجا حتى اگر نظر نادرستى نیز ابراز كنیم خطرى متوجه ما نمىشود. یا ندانستن برخى مسایل زیان اندكى متوجه ما مىسازد كه تحمل آن آسان است و از این جهت انسان تلاش نمىكند كه آن مسأله را بشناسد؛ چون مىداند كه ندانستن آن مسأله زیان قابل توجّهى ندارد. اما بخشى از مسایلىكه عقل مستقلاً نمىتواند آنها را درك كند، نقش اساسى و محورى در زندگى انسان دارد و سعادت و شقاوت ما در گرو حلّ آنهاست و نمىتوان به آسانى از كنار آنها گذشت. مثلاً پیامبران الهى از مسألهاى چون معاد خبر دادهاند و لااقل خبر آن پیامبران باعث مىگردد كه ما احتمال دهیم كه معادى وجود دارد. معادى كه طبق آنچه در قرآن آمده، انكارش باعث گرفتار شدن به عذاب ابدى مىگردد:
بَلْ كَذَّبُوا بِالسّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسّاعَةِ سَعِیراً؛[1] بلكه [آنها] رستاخیز را دروغ خواندند و براى هر كس كه رستاخیز را دروغ خواند آتش سوزان آماده كردهایم.
حال با توجه به اهمیت و جایگاه معاد و احتمال ضرر عظیم در نشناختن یا انكار آن، نمىتوان به سادگى از كنار آن گذشت و نمىتوان گفت كه براى ما تفاوت نمىكند كه معادى در كار باشد و یا نباشد. بلكه باید آن را جدّى گرفت و بدان جهت كه معاد، بر فرض وجود، با سرنوشت ابدى ما ارتباط دارد، حتى در صورتی كه براى ما ثابت نشده نباید آن را تكذیب كنیم؛ بلكه باید در رفتار و گفتار خود احتیاط كنیم و بكوشیم تا آنجا كه ممكن است از طریق عقل و در آنجا كه عقل پاسخى ندارد از راههاى دیگر به اثبات معاد و كیفیت آن بپردازیم.
وقتى خداوند فرمود انكار معاد موجب عذاب ابدى مىشود، حتى اگر سخن خداوند تنها احتمال وجود معاد را در ما پدید آورد هر چند این احتمال ضعیف باشد، اما چون محتمل بىنهایت است و حاصل ضرب هر عدد كوچكى، در بىنهایت، بىنهایت خواهد بود، در این صورت احتمال وجود معاد از یقین در امور محدود نیز با ارزشتر خواهد بود و این احتمال در پرتو محتمَل بى نهایت ـ یعنى محتملى كه عبارت است از ثواب بىنهایت حاصل از اعتقاد به معاد و عمل به مقتضاى آن، و یا عقاب بى نهایت در اثر انكار آن ـ به صورت یك مسأله اساسى و جدّى فراروى انسان قرار مىگیرد. از این جهت، ما باید به پاسخى قطعى درباره قیامت و معاد دست یابیم و حتى اگر از طریق عقل این پاسخ براى ما میسور نشد، بكوشیم از راههاى دیگر به این پاسخ دست یابیم. اگر پس از بررسى و تحقیق، به قیامت و معاد معتقد گشتیم، این اعتقاد مسیر زندگى ما را عوض مىكند و در همه رفتار و حركات و سكنات ما تأثیر مىگذارد و باعث مىگردد كه ما پیوسته در اندیشه قیامت و مراقب رفتار و كردار خود باشیم و متوجه مسؤولیت خود گردیم. در این صورت، وقتى اعتقاد به قیامت داشتیم و به فرجام نیك و بد كردار و رفتار خود اندیشیدیم، حاضر نمىشویم كه حتى سخنى ناصواب بر زبان خود برانیم، چون آن سخن از نظر مراقبان ما پنهان نمىماند و حتى ممكن است باعث عذاب ابدى ما گردد: ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْل إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ؛[2] [آدمى] هیچ سخنى بر زبان نیارد مگر آنكه در نزد او نگهبانى آماده است.
درست به دلیل مسؤولیت آفرین بودن اعتقاد به معاد و قیامت، گروهى براى اینکه از زیر بار مسؤولیت شانه خالى كنند و یله و رها و فارغ از هر محدودیتى باشند و از آزادى افسارگسیخته برخوردار گردند، با اینكه دلیلى بر رد معاد ندارند آن را انكار مىكنند؛ خداوند در این باره مىفرماید:
أَیَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ. بَلى قادِرِینَ عَلى أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ. بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ. یَسْئَلُ أَیّانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ؛[3] آیا انسان مى پندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهیم كرد. آرى قادریم كه [حتى خطوط سر] انگشتان او را موزون و مرتب كنیم. [انسان شك در معاد ندارد] بلكه او مىخواهد [آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت] هرزگى كند. [از این رو] مىپرسد: قیامت كى خواهد بود.
در جاى دیگر خداوند در باره منكرین معاد مىفرماید:
وَ إِذا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ وَ السّاعَةُ لا رَیْبَ فِیها قُلْتُمْ ما نَدْرِی مَا السّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلاّ ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ؛[4] و چون گفته شد: وعده خدا راست است و شكى در رستاخیز نیست، گفتید: ما نمىدانیم رستاخیز چیست؟ ماتنها گمانى در این باره داریم و به هیچ وجه یقین نداریم!
از منظر قرآن، منكران قیامت براى اینكه احساس مسؤولیت نكنند و هر كار كه خواستند انجام دهند، منكر اصل معاد و قیامت شدند تا با خیال راحت به كارهاى زشت دست یازند و حساب و كتابى فراروى خود نبینند، وگرنه آنان هیچ دلیلى براى انكار معاد ندارند و آنچه مىگویند بهانهاى بیش نیست؛ چون وقتى خداوند قدرت داشت انسان را از عدم و نیستى به وجود آورد و به او هستى بخشد، چطور نمىتواند بار دیگر او را استوار و موزون سازد.
تسلیم عقل در برابر وحى
درست است كه عقل راهى براى اثبات پارهاى از اعتقادات و از جمله كیفیت معاد و قیامت ندارد، اما براى كسى كه با برهان عقلى خداوند را شناخته است و به خداوند و صفات او اعتقاد و ایمان دارد، راهى براى انكار معاد و قیامتى كه خداوند از آن خبر داده نخواهد داشت. وقتى خداوند از وجود قیامت خبر داد، عقل به او حكم مىكند كه اِخبار خداوند را بپذیرد و حق ندارد سخن خداوند را انكار كند. وقتى خداوند فرمود من شما را براى عالم ابدى قیامت آفریدم كه در آنجا مرگى براى شما نیست، عقل نمىتواند سخن خداوند را نپذیرد زیرا سخن خداوند از طریق وحى و توسط كسى به ما رسیده كه لیاقت دریافت و تلقى وحى را دارد. كسى كه برگزیده خداست و از راههاى قطعى، حقانیت و صلاحیت او ثابت شده است و از جمله خداوند به او معجزه عطا فرمود تا هم دلیلى عقل پسند و قاطع بر نبوت و پیامبرى او، و هم دلیلى قاطع بر صدق گفتار او باشد و كسى در گفتار و سخنان او شك نكند و بدانها ایمان آورد. با این وصف، وقتى پیامبر سخنى را از سوى خدا به ما ابلاغ كرد، عقل در برابر سخن او تسلیم بوده آن را مىپذیرد؛ چون آن سخن از منبعى مطمئن و قطعى رسیده است. یعنى آن سخن توسط كسى به ما رسیده كه از بین انسانهاى بى شمار تنها او صلاحیت و لیاقت دریافت وحى را دارد و برگزیده خداوند است و دیگران از این لیاقت و صلاحیت محروماند. وقتى پیامبر با آن خصوصیات متعالى وحیى آورد، مسلماً سخن او سخن خداست و نباید در آن تردید داشت و نباید كسى انتظار داشته باشد كه خداوند سخن خود را مستقیماً به او برساند؛ چون دریافت مستقیم و بىواسطه سخن خداوند شایسته هر كسى نیست و خداوند خود مىداند كه به چه كسى وحى كند: اللهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ؛[5] خدا بهتر مىداند رسالتش را كجا قرار دهد.
پس وقتى ثابت شد كه خداوند چیزى فرموده و سخن او به وسیله پیامبر معصومى كه در تلقى وحى و نقل آن اشتباهى نمىكند به ما رسیده، به حكم عقل باید از سخن خداوند پیروى كنیم. چون پیامبر از هر قوم و نژادى كه باشد، به جهت مقام عصمت و پیامبرى و بدان جهت كه واسطه بین ما و خداوند است، سخن و رفتارش براى ما حجت است و ما باید به حكم عقل از او پیروى كنیم و سخن او را بپذیریم و در آن تشكیك نكنیم. البته برخى از روى هوس و تعصب به پیامبر(ص) معتقد گشتند و بدان جهت كه آن حضرت از قوم عرب بود به او گرویدند و اگر پیامبرى از قوم دیگر و با زبان غیر عربى برانگیخته مىشد، از روى تعصب زیر بار فرمان او نمىرفتند و به او نمىگرویدند؛ چنان كه خداوند مىفرماید:
وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ. فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ؛[6] و اگر آن [قرآن] را بر برخى از غیر عرب زبانان نازل مىكردیم، و پیامبر آن را بر ایشان مىخواند، به آن ایمان نمىآوردند.
خودآزمایی
1- از کنار کدام مسائل و پرسشها نمیتوان به آسانی گذشت؟
2- از منظر قرآن، منكران قیامت به چه دلیل، منكر اصل معاد و قیامت شدند؟
3- چرا وقتى پیامبر(ص) سخنى را از سوى خدا به ما ابلاغ كرد، عقل در برابر سخن او تسلیم بوده آن را مىپذیرد؟
پینوشتها
[1]. فرقان، ۱۱.
[2]. ق، ۱۸.
[3]. قیامت، ۳ ـ ۶.
[4]. جاثیه، ۳۲.
[5]. انعام، ۱۲۴.
[6]. شعراء، ۱۹۸ و ۱۹۹.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی