اینجا اندكی تأمّل بفرمایید. ابراهیم و اسماعیل(ع) هر دو پیغمبر معصومند و كارشان نیز ساختن كعبه و عبادتگاه جامعهی بشر تا روز قیامت است. نه از كسی پولی میخواهند نه ریاستی را طالبند؛ جز امتثال امر خدا انگیزهای ندارند. طبیعی است كه کاری خالصتر از این و در عین حال نافعتر از این نمیشود؛ ولی با این همه، نگرانند كه مبادا عملمان مقبول درگاه خدا نباشد، و لذا دعا میكنند:
«... رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا...»؛[1]
«... خدای ما، از ما بپذیر ...».
این هشداری است كه به ما میدهند كه مراقب باشید. مغرور كار خود نباشید. كسی خیال نكند فلان كاری كه انجام میدهم، صرفاً برای خداست و هیچ انگیزهای جز تحصیل رضای خدا ندارم و حتماً مورد قبول خداست. از کجا انسان میتواند این چنین اطمینان داشته باشد؟ فرضاً که صد در صد هم عمل خالص از ریا و دیگر عوارض باشد، باز ممكن است قبول نکند و حقّ دارد که قبول نکند، زیرا بنده هر چه دارد از آن خداست، و لذا جا دارد كه بگوید: تو چه داری كه به من تحویل بدهی تا من قبول كنم؟ وجودت از من، حیاتت از من، تمام اعضا و جوارحت و تمام وسایلی كه برای انجام دادن كار از آن استفاده كردهای از من و حتّی نیّت و توفیق اخلاص نیّتت نیز از من است و خلاصه، تو چیزی از خود نداری كه به من بدهی و از من طلبكار پذیرش باشی؛ پس، من میتوانم مال خودم را نپذیرم. البتّه، از كرم او بعید است كه عمل خالص را از بندهاش نپذیرد ولی وظیفهی بنده این است كه در حضور خدا، خودش را و عملش را هیچ بداند و نگران قبول نشدن اعمالش باشد و با حال تضرّع از خدا بخواهد که بر او منّت بگذارد و از او بپذیرد. دنبالهی دعای حضرت ابراهیم(ع) این است:
«رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا اُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ...»؛[2]
«خدایا، ما [پدر و پسر] را مسلم قرار بده [تا هر دو در مقابلت تسلیم باشیم] و از نسل ما امّتی فرمانبردار خود [پدید آر] ...».
قبلاً بیان شد، آن اسلامی که بعد از همهی مراحل، حتّی پس از مرحلهی نبوّت، تحقّق مییابد، تسلیمبودن در مقابل خداست و آن با اسلام قبل از ایمان فرق دارد. منافق هم اسلام قبل از ایمان را دارد؛ ولی اسلامی كه در مراحل آخر ایمان حاصل میشود، انبیاء(ع) هم در صدد تحصیل آن هستند، چنانكه میبینیم اینجا حضرت ابراهیم(ع) دعا میكند:
«رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا اُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ ...»؛
«پروردگارا، ما [پدر و پسر] را مسلم قرار بده [تا تسلیم فرمان تو باشیم] و از ذرّیّه[3]و دودمان ما نیز امّتی که تسلیم فرمان تو باشند [بهوجود آور] ...».
یعنی انبیاء و پیامبرانی هم كه از ذرّیّهی من به وجود خواهند آمد و در رأس آنها وجود اقدس خاتمالانبیاء(ص) و اهل بیت او(ع) هستند، مسلم باشند و به درجهی اعلای اسلام نایل گردند.
این نكتهی مهمّی است برای ما كه مراقب باشیم در برنامههای دینی كه انجام میدهیم، از خودمان تصرّفی نکنیم و اضافه و كم نكنیم؛ مثلاً نگوییم: فلان جمله از نظر من خوب است كه در فلان دعا اضافه شود، یا در دعای كمیل به جای سه بار یا ربّ، ده بار گفته شود و در زیارت عاشورا به جای:
«انَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنو اُمَیّه» بگوییم: «اِنَّ یَوْمَ قَتْلِ الْحُسین یَوْمٌ...»؛
یا در آخر فلان دعا عبارت «بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ» را اضافه کنیم یا برای صلوات گرفتن از مردم، پس از دعا بگوییم: به حقِّ محمّدٍ و آلهالاطهار، با آن که در خود دعا نیامده است. این كارها را نكنید و بدانید كه آثار خاصّ اعمال عبادی در «طبق دستور انجام دادن» است.
با این كه حضرت ابراهیم(ع) خود پیامبر و بانی كعبه است، نمیگوید: حالا كه من كعبه را ساختهام، خودم مناسک آن را تنظیم میكنم كه این طور طواف كنید و آنطور سعی كنید و ... بلكه میگوید: خدایا، تو مناسک ما را نشانمان بده تا بدانیم چگونه باید عمل كنیم و از خود تصرّفی نكنیم؛ نه از خود چیزی به نام دستور دینی بسازیم نه به دستوری كه دادهاند از خود چیزی اضافه و كم بكنیم. دایهی مهربانتر از مادر نباشیم.
وقتی در مجلسی آقای محترمی دعای كمیل میخواند؛ در جملهی: «مَنْ کادَنی فَکِدْهُ»؛ یعنی، [خدایا] کسی که دربارهی من کید میکند [و برای من نقشه میکشد] تو دربارهی او کید کن. آن آقای محترم میگفت: «مَنْ کادَ الْاِسْلامَ فَکِدْهُ»؛ یعنی، [خدایا] کسی که دربارهی اسلام کید میکند و برای اسلام نقشه میكشد، تو دربارهی او كید كن. گویا او برای اسلام از امیرالمؤمنین(ع) دلسوختهتر بوده و معتقد است كه بهتر این بود كه امیرالمؤمنین(ع) به جای خودش اسلام را میگفت. قرآن میفرماید:
«یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللهَ...»؛[4]
«ای مؤمنان، از خدا ورسولش جلو نیفتید؛ تقوا را رعایت كنید...».
پینوشتها
[1]ـ اصول کافی، جلد 1، صفحهی ۲۱۸، حدیث ۳.
[2]ـ سورهی بقره، آیهی ۱۲۸.
[3]ـ ذریّه: نسل، فرزندان.
[4]ـ سورهی حجرات، آیهی ۱.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی