فصل اوّل: امامت و ولایت، روح دیانت | ۷
مفهوم صحیح ولایت
رسول اكرم( ص) در واقعهی غدیر پس از اخذ اقرار مردم به سه مطلب اساسی یعنی توحید و نبوّت و معاد فرمود:
اَلا مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلِی مَولاهُ.
و از این عبارت به روشنی بر میآید كه رسول اكرم(ص) میخواسته اثبات كند كه ولایت حضرت علی(ع) در ردیف این اصول اساسی توحید و نبوّت و معاد است و اگر آن حضرت میخواست تنها دوستی علی(ع) را اعلام كند، نیازی نداشت كه ابتدا راجع به توحید و نبوّت و معاد از مردم اقرار بگیرد و این خود شاهد بزرگی است بر اینكه مولا در گفتار پیامبراكرم(ص) به معنای «اولی به تصرّف بودن در شؤون عامّهی مردم» است. مخصوصاً كه پس از اقرار گرفتن از مردم، راجع به توحید و نبوّت و معاد، در ادامهی سخن بار دیگر به گونهای جالبتوجّه از مردم اقرار مجدّد خواست كه:
اَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ اَنِّی اَوْلی مِنْكُمْ بِاَنْفُسِكُمْ.
آیا من به حكم خدا كه فرموده است:
النَّبِی أوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أنْفُسِهِمْ...
اَولی به تصرّف در شؤون زندگی شما از خود شما نیستم؟ یعنی آیا چنین نیست كه به امر خدا، مال و جان شما و تمام شؤون زندگی از فردی و اجتماعی شما باید در اختیار من باشد و من حقّ تصرّف در تمام امور شما را دارم و شما باید تابع و تسلیم محض من باشید.آیا چنین نیست؟ همه در مقام جواب به این سؤال اقرار كرده و گفتند: آری ! صحیح است؛ ما تو را به امر خدا اَولی به تصرّف در تمام شؤون زندگی خود میدانیم و تابع و تسلیم محض تو میباشیم.
آنگاه در این موقع دست حضرت علی(ع) را گرفت و بلند كرد و فرمود:
اَلا مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلِی مَولاهُ.
«توجّه! هر كه مرا مولای خود میداند بداند كه این علی، مولای اوست».
و این جمله را سه بار و بنا به بعض روایات چهار بار تكرار كرد و سپس فرمود:
اَللّهُمَّ اشْهَدْ عَلَیهِم وَ اَنَا مِنَ الشّاهِدینَ.[1]
«خدایا! شاهد بر این مردم باش و من هم از شاهدانم».
مَوالِی لا أُحْصِی ثَنَاءَكُمْ وَ لاَ أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ كُنْهَكُمْ وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَكُمْ.
«ای مولاها و ای سروران من! من نمیتوانم فضائل شما را بشمارم و به پایان آن برسم و نمیتوانم شما را آنچنان كه در واقع هستید، مدحتان نمایم و قدر و منزلت شما را در نزد خدا، به وصف آورم».
رسول خدا(ص) فرموده است:
مَنْ جَحَدَ عَلِیاً اِمامَتَهُ مِنْ بَعْدِی فَاِنَّما جَحَدَ نُبُوَّتِی وَ مَنْ جَحَدَ نُبُوَّتِی فَقَدْ جَحَدَ اللهَ رُبُوبِیتَهُ.[2]
«كسی كه امامت علی را بعد از من نپذیرد، نبوّت مرا نپذیرفته است و كسی كه نبوّت مرا نپذیرد، ربوبیت خدا را نپذیرفته است».
پس ما بر اساس دلایل متقن، اعتقاد به این داریم كه: اگر ولایت نباشد، نبوّت نیست و اگر نبوّت نباشد، اعتقاد به ربوبیت و توحید هم تحقّق نیافته است. سلسلهی معارف مانند حلقههای زنجیر به هم متّصلند، یك حلقه كه گسیخته شود، بقیه هم به دنبال هم از دست میروند. كسی كه امامت حضرت مهدی موعود(عج) را منكر شود، امامت همهی ائمّه(ع) را منكر شده و در این صورت نبوّت رسول اكرم(ص) را هم منكر شده و در نتیجه ربوبیت و الوهیت الله ـ جلّ جلاله ـ را منكر شده است.
وَ مَنْ شَكَّ فِی كُفْر اَعْدائِنا وَ الظّالِمینَ لَنا فَهُوَ كافِرٌ.[3]
«هر كس در كفر دشمنان ما و ستم كنندگان بر ما شك كند، در واقع كافر است».
چه خوب است اینجا ما هم آن بشارتی را كه مولایمان امیرالمؤمنین(ع) به حارث هَمْدانی داده و یكی از شاعران محبّ، آن را به نظم آورده، زمزمه كنیم:
یا حارِ هَمْدانَ مَنْ یمُتْ یرَنِی / مِنْ مُؤمِنِ أوْ مُنافِقٍ قُبُلاً
یعْرِفُنِی طَرْفُهُ وَ اَعْرِفُهُ / بِنَعْتِهِ وَ اِسْمِهِ و ما فَعَلا[4]
«ای حارث هَمْدانی! همه موقع مردن مرا میبینند چه مؤمن باشند یا منافق و مرا میشناسند و من هم آنها را با صفت و اسم و كاری كه انجام دادهاند میشناسم».
ای خدا! میشود طوری زندگی كنیم كه دم جان دادن، چشم باز كنیم و مولای عزیزمان را كنار بسترمان ببینیم و جان بدهیم؟
كاش روزی هزار مرتبه من / مُردمی تا بدیدمی رویت
وَ اَنْتَ عِنْدَ الصِّراطِ تَعْرِفُنِی / فَلا تَخَفْ عَثْرَةً وَ لا زَلَلاً
اَسْقِیكَ مِنْ بارِدٍ عَلی ظَمَأٍ / تَخالُهُ فِی الْحَلاوَةِ الْعَسَلا[5]
«در كنار صراط [ای حارث] تو مرا میبینی و میشناسی، پس از گناه و لغزشی كه مرتكب شدهای خوف نداشته باش. آنجا من تو را از آب سرد و زلالی سیراب میكنم كه میانگاری از حلاوت عسل است».
اَقُولُ لِلنّارِ حِینَ تُعْرَضُ / لِلْعَرْضِ دَعِیهِ لا تَقْبَلِی الرَّجُلا
دَعِیهِ لا تَـقْرَبیهِ اِنَّ لَهُ / حَبْلاً بِحَبْلِ الوَصِی مُتَّصِلاً
«هنگام عرض اعمال و رسیدگی به حساب و تقسیم محشریان برای بهشت و جهنّم، من به جهنّم میگویم، این را رها كن كه به حبل و ریسمان من آویخته و دست به دامن من زده است».
عزّت و افتخار شیعیان
خدا را شاكریم كه این نعمت بسیار والای حبّ علی را به ما عنایت فرموده و این بذر حیاتِ ابدی را در زمین جان ما افشانده است و میفرماید:
...یوْمَ نَدْعُوا كُلَّ اُناسٍ بِإمامِهِمْ...[6]
«روزی كه هر گروهی را به نام امامشان دعوت میكنیم».
وقتی گفتند: «أینَ الْعَلَویون»؛ «علی دوستان كجایند»؟ انشاءالله ما حركت میكنیم و با سربلندی تمام میگوییم: «نَحْنُ الْعَلَویون»؛ «بله، ماییم علی دوستان» و دنبال مولای خود به راه میافتیم.
...فَمَنْ اُوتِی كِتابَهُ بِیمِینِهِ فَاُولئِكَ یقْرَؤوُنَ كِتابَهُمْ وَ لا یظْلَمُونَ فَتِیلاً.
در حالی كه نامهی اعمالمان به دست راستمان داده شده مورد عنایت قرار میگیریم.
...وَ مَنْ كانَ فِی هذِهِ أعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أعْمی...[7]
«كسی كه در دنیا كور بوده و جمال حقّ را ندیده است، در روز جزا كور محشور خواهد شد».
آنكه در دنیا چشم عقلش باز بوده و علی را شناخته است، آنجا بینا خواهد بود و از لذّت لقای خدا برخوردار خواهد گشت.
رسول خدا(ص) فرمود: آگاه باشید:
سَتَكُونُ بَعْدی فِتْنَةٌ فَاِذا كانَ ذلِكَ فَالْزِمُوا عَلِی بْنَ اَبیطالِبٍ.[8]
پس از من فتنهای عظیم به وجود میآید، اگر آنچنان شد و گرفتاری پیش آمد، دست از دامن علی بر ندارید، او صدّیق اكبر است و فارق بین حقّ و باطل. او اوّل كسی است كه با من بیعت كرده و اوّل كسی است كه در روز قیامت با من مصافحه خواهد كرد. خودش هم می فرمود:
سَلُونِی قَبْلَ أنْ تَفْقِدُونِی.[9]
«مردم، تا از دست شما نرفتهام از من استفاده كنید».
میخواست بگوید، دنیا به علی محتاج است. اگر علی را از دست بدهد به ضلالت و گمراهی میافتد و ذلیل و خوار میگردد و لذا خود را در معرض استفادهی مردم قرار داد. امّا مردم آن روز، بیعرضهتر از آن بودند كه بتوانند او را بشناسند و از او بهره بگیرند. او را از خود میراندند و طرد میكردند. امروز هم، بدتر از آن روز است. دنیای امروز نیز آن عرضه را ندارد كه علی را بشناسد و دنبالش برود. امروز هم نهجالبلاغهی علی فریادش بلند است كه:
سَلُونِی قَبْلَ أنْ تَفْقِدُونِی.
ای دنیا؛ اگر مرا از دست بدهید گمراه میشوید و به انحاء مفاسد دچار میگردید، از من استفاده كنید، امّا، كجاست آن رشد عقلی كه علی را بشناسد و نهجالبلاغهاش را محور زندگی قرار دهد؟ دنیای به قول خود، دانشمند امروز هم به علی بد مینگرد و از خود طرد میكند چون هنوز هم بچّه است و به سنّ رشد و بلوغ نرسیده است. خیال میكند بزرگ شده. دانشگاهها و دانشسراها به وجود آورده است، در حالی كه دارد دوران بچّگی خود را میگذراند، دنبال شكلات میدود و بادكنك هوا میكند و تَرَقّه میزند و برای به دست آوردن همینها بر سر و كلهی هم میكوبند و شكم پاره میكنند. از نظر بزرگان عالم این هواپیماها، بادكنك این كودك صفتان است و موشكپرانیها، ترقه زدن این بچّههای شرور است. با اینها آدمیت درست نمیشود و جامعه، جامعهی انسانها نمیگردد.
اتمام حجّت علی بن ابیطالب(ع)
در حدیث آمده است كه بر مؤمنان واجب است كه از علی بن ابیطالب تبعیت كنند. در تفسیر برهان آمده كه روزی امام امیرالمؤمنین(ع) در مجمع اصحاب برای اتمام حجّت بر آنها فرمود: شما را به خدا قسم میدهم بگویید چه مطلبی گفته شد وقتی این آیه نازل شد:
یا أیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ.
سلمان از جا برخاست و از رسول خدا(ص) سؤال كرد: آیا این «صادقین» كه در آیه آمده است عامّ است و همهی صادقین منظورند، یا گروه خاصّی؟ پیامبر(ص) فرمود: امّا مأمورین به این آیه، همهی مسلمانها هستند چرا كه فرموده است: (یا اَیها الذّینَ امَنوا)؛ و امّا عنوان «صادقین» مخصوص برادرم علی بن ابیطالب و اوصیاء او تا روز قیامت در همهی زمانها آن فرد صادق مطلق و معصومی كه باید از او تبعیت شود علی و یازده فرزند او(ع)، یكی پس از دیگری هستند.
و اگر «صادقین» به طور جمع بیان شده و حال آن كه در هر زمانی یك معصوم واجب الاتّباع بیشتر نیست، احتمالاً به لحاظ تعدّد زمانهاست. یعنی چون در هر زمانی معصومی هست و زمانها متعدّدند، قهراً معصومان نیز متعدّد خواهند بود. پیامبر اكرم(ص) در زمان خودش تنها معصوم مُتَّبع بود و پس از آنحضرت امام امیرالمؤمنین(ع) در زمان خودش. بعد، امام مجتبی و بعد امام سیدالشّهداء(ع) و... تا زمان امام حجّة بن الحسن(ع) كه از سال دویست و شصت آغاز شده و تا وقتی كه خدا بخواهد تنها امام معصوم است. عجّل الله تعالی فرجه الشّریف!
خلاصه! امام امیر المؤمنین(ع) اصحاب را قسم داد كه وقتی آیهی صادقین نازل شد و سلمان برخاست و سؤال كرد و رسول خدا(ص) جواب داد كه عنوان صادقین مخصوص برادرم علی و اولاد اوست؛ آیا شما این سؤال و جواب را شنیدید یا نه؟ گفتند: بله ما بودیم و شنیدیم.
خودآزمایی
1- شاهد بزرگ بر اینكه «مولا» در گفتار پیامبراكرم(ص) به معنای «اولی به تصرّف بودن در شؤون عامّهی مردم» است، چیست؟
2- نپذیرفتن ولایت، چه اثراتی بر سایر اصول اعتقادی خواهد داشت؟
3- آیا «صادقین» كه در آیه « یا أیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ» آمده است عامّ است و همهی صادقین منظورند، یا گروه خاصّی؟ توضیح دهید.
پینوشتها
[1]ـ بحارالانوار، جلد۳۷، صفحهی ۱۱۵.
[2]ـ همان، جلد۸، صفحهی ۳۶۵.
[3]ـ بحارالانوار، جلد۸، صفحهی ۳۶۶.
[4]ـ همان، جلد۶، صفحهی ۱۸۰.
[5]ـ همان.
[6]ـ سورهی اسراء، آیهی ۷۱.
[7]ـ همان، آیهی ۷۲.
[8]ـ بحارالانوار، جلد۴۰، صفحهی ۷۵.
[9]ـ مستدرک الوسائل، جلد۱۱، صفحهی ۱۰۱.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی