پرسش و پاسخ
در نوشتار قبل به بیان یکی از شیوه های امر به معروف و نهی از منکر پرداختیم. در این نوشتار شیوه دیگری از این فریضه را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
شیوه پرسش و پاسخ
شیوه پرسش و پاسخ موجب افزایش درک و معرفت مخاطب به ارزش ها و منکرات می شود. این شیوه را در آیات و روایات متعددی می توان یافت. گاهی پرسش و پاسخ، بیدارسازی وجدان را در پی دارد و خداوند با طرح موضوع وجدان پذیر و غیر قابل انکار مانند مرگ و حیات و ...، مخاطب را به دوری از گناه وا می دارد. گاهی از سوال انکاری و اعتراض در روایات استفاده می شود و گاهی این شیوه برای بیان معروف ها به کار می رود. از منظر ادراکی و معرفتی، در شیوه پرسش، گناهکار در برابر آمر به معروف و ناهی از منکر، دلیلی برای ارتکاب گناه نمی یابد و توجیهاتش رنگ می بازد و از لحاظ وجدانی و درونی اقناع می شود که عملش بی پایه و سست بنیاد است.[1]
در تفسیر نمونه از این شیوه تحت عنوان «روش مؤثّر تربيتى» یاد شده و در توضیح آن آمده است: در قرآن مجيد بسيارى از حقايق مربوط به معارف دينى و اخلاقى و اجتماعى در قالب سؤال، طرح مي گردد و طرفين مسئله در اختيارِ شنونده گذارده مى شود تا او با فكر خود يكى را انتخاب كند، و اين روش كه بايد آن را روش غير مستقيم ناميد، اثر فوق العاده اى در تأثير برنامه هاى تربيتى دارد زيرا انسان، معمولا به افكار و برداشت هاى خود از مسائل مختلف بيش از هر چيز اهميت مي دهد، هنگامى كه مسئله به صورت يك مطلب قطعى و جزمى طرح شود، گاهى در مقابل آن، مقاومت به خرج مي دهد و همچون يك فكر بيگانه به آن مي نگرد، ولى هنگامى كه به صورت سؤال طرح شود و پاسخ را از درون وجدان و قلب خود بشنود، آن را فكر و تشخيص خود مي داند و به عنوان يك فكر و طرح آشنا به آن مي نگرد و لذا در مقابل آن مقاومت به خرج نمي دهد، اين طرز تعليم مخصوصا در برابر افراد لجوج و همچنين در برابر كودكان مؤثر است. در قرآن از اين روش استفاده فراوان شده است.[2]
نمونه ای از این روش را می توان در سوره آل عمران ملاحظه کرد:
«أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ * هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ».
آيا كسى كه از رضاى خدا پيروى كرده، همانند كسى است كه به خشم و غضب خدا بازگشته؟! و جايگاه او جهنم، و پايان كار او بسيار بد است. * هر يك از آنان، درجه و مقامى در پيشگاه خدا دارند و خداوند به آن چه انجام مى دهند، بيناست.[3]
ماجرای توبه فُضیل
یکی از آیات قرآن که با پرسشی تکان دهنده، دل های آزادگان جهان را به سمت نور و هدایت راهنمایی می کند و جان های بسیاری از اهل غفلت و معصیت را از زنگار گناه جلا می دهد، آیه 16 از سوره حدید است که خداوند تبارک و تعالی می فرماید:
«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ».
آيا وقت آن نرسيده است كه دل هاى مؤمنان در برابر ذكر خدا و آن چه از حقّ نازل كرده است خاشع گردد؟![4]
در طول تاريخ افراد بسيار آلوده اى را مى بينيم كه با شنيدن اين آيه چنان تكان خوردند كه در يك لحظه با تمام گناهان خود وداع گفتند، و حتى بعضا در صف زاهدان و عابدان قرار گرفتند، از جمله سرگذشت معروف فضيل بن عياض است. فضیل كه در كتب رجال به عنوان يكى از راويان موثّق از امام صادق علیه السّلام و از زهاد معروف معرفى شده و در پايان عمر در جوار كعبه مى زيست و همان جا در روز عاشورا بدرود حيات گفت، در آغاز كار راهزن خطرناكى بود كه همه مردم از او وحشت داشتند.
فضیل از نزديكى يك آبادى مى گذشت، دختركى را ديد و نسبت به او علاقه مند شد. عشق سوزان دخترك فضيل را وادار كرد كه شب هنگام از ديوار خانه او بالا رود و تصميم داشت به هر قيمتى كه شده به وصال او نائل گردد، در اين هنگام بود كه در يكى از خانه هاى اطراف شخص بيداردلى مشغول تلاوت قرآن بود و به همين آيه رسيده بود:
«أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ ...».
اين آيه همچون تيرى بر قلب آلوده فضيل نشست، درد و سوزى در درون دل احساس كرد، تكان عجيبى خورد، اندكى در فكر رفت اين كيست كه سخن مى گويد؟ و به چه كسى اين پيام را مى دهد؟ به من مى گويد: اى فضيل! آيا وقت آن نرسيده است كه بيدار شوى، از اين راه خطا برگردى، از اين آلودگى خود را بشويى، و دست به دامن توبه زنى؟! ناگهان صداى فضيل بلند شد و پيوسته مى گفت:
«بلى وَ اللّهِ قَد آنَ، بلى وَ اللّهِ قَد آنَ»: به خدا سوگند وقت آن رسيده است، به خدا سوگند وقت آن رسيده است.
او تصميم نهايى خودش را گرفته بود، و با يك جهش برق آسا از صف اشقيا بيرون پريد، و در صفوف سعدا جاى گرفت، به عقب برگشت و از ديوار بام فرود آمد، و به خرابه اى وارد شد كه جمعى از كاروانيان آن جا بودند، و براى حركت به سوى مقصدى با يكديگر مشورت مى كردند، مى گفتند فضيل و دار و دسته او در راهند، اگر برويم راه را بر ما مى بندند و ثروت ما را به غارت خواهند برد! فضيل تكانى خورد و خود را سخت ملامت كرد، و گفت چه بد مردى هستم! اين چه شقاوت است كه به من رو آورده؟ در دل شب به قصد گناه از خانه بيرون آمده ام، و قومى مسلمان از بيم من به كنج اين خرابه گريخته اند! روى به سوى آسمان كرد و با دلى توبه كار اين سخنان را بر زبان جارى ساخت:
«اللهم انى تبت اليك و جعلت توبتى اليك جوار بيتك الحرام ...». خداوندا! من به سوى تو بازگشتم، و توبه خود را اين قرار مى دهم كه پيوسته در جوار خانه تو باشم، خدايا از بدكارى خود در رنجم، و از ناكسى در فغانم، درد مرا درمان كن، اى درمان كننده همه دردها! و اى پاك و منزه از همه عيب ها! اى بى نياز از خدمت من! و اى بى نقصان از خيانت من! مرا به رحمتت ببخشاى، و مرا كه اسير بند هواى خويشم از اين بند رهايى بخش. خداوند دعاى او را مستجاب كرد، و به او عنايت ها فرمود، و از آن جا بازگشت و به سوى مكه آمد، سال ها در آن جا مجاور بود و از جمله اوليا گشت.[5]
دعوت به تفکّر
در واقع در این روش (پرسش و پاسخ) به کمک پرسش های بیدار کننده، آمر و ناهی تلاش می کند تا فکر خُفته و فطرت غبارگرفته فرد عصیان کار را به جنبش درآورده و او را به تأمّل وادارد و برای لحظه ای هم که شده از لجاجت و پیروی از هواهای نفسانی بازدارد. در داستان شکستن بت ها توسّط حضرت ابراهیم علیه السّلام، قرآن کریم شیوه دعوت غیر مستقیم بت پرستان توسّط ابراهیم خلیل الله به سوی توحید و هدایت ایشان به سمت تفکّر در بطلان شرک را این گونه توصیف می کند:
«قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنا يا إِبْراهِيمُ * قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ».
(هنگامى كه ابراهيم را حاضر كردند،) گفتند: تو اين كار را با خدايان ما كرده اى اى ابراهيم؟! * گفت: بلكه اين كار را بزرگشان كرده است! از آن ها بپرسيد اگر سخن مى گويند.[6]
نتیجه این گفتمان چنان شد که بت پرستان به فکر فرو رفتند و نتیجه کاملاً روشن بود:
«فَرَجَعُوا إِلى أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ * ثُمَّ نُكِسُوا عَلى رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤُلاءِ يَنْطِقُونَ».
آن ها به وجدان خويش بازگشتند و (به خود) گفتند: «حقّا كه شما ستمگريد!» * سپس بر سرهايشان واژگونه شدند (و حكم وجدان را به كلّى فراموش كردند و گفتند:) تو مى دانى كه اين ها سخن نمى گويند.[7] ابراهیم علیه السّلام وقتی ملاحظه نمود که مشرکین به بطلان مسلک خویش پی برده اند و پوچی بت پرستی برای ایشان محرز شده است، آن گاه با سخنانی صریح و طوفانی فرمود:
«قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ * أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ».
(ابراهيم) گفت: آيا جز خدا چيزى را مى پرستيد كه نه كم ترين سودى براى شما دارد، و نه زيانى به شما مى رساند! (نه اميدى به سودشان داريد، و نه ترسى از زيانشان!) * اُف بر شما و بر آن چه جز خدا مى پرستيد! آيا انديشه نمى كنيد (و عقل نداريد)؟![8]
بنا بر این یکی از روش های امر به معروف و نهی از منکر، دعوت فرد خطاکار به تأمّل در مورد بطلان خطای او و تبعات شوم آن است. حال با توجّه به شرایط، گاهی می توان با تذکر و نصیحت مستقیم و گاهی به طور غیر مستقیم او را به این قضیه واقف کرد. شیوه پرسش و پاسخ نیز یکی از طرق غیر مستقیم دعوت به تفکّر است که در بسیاری از موارد امر به معروف و نهی از منکر، مخصوصا در برابر افراد لجوج و متعصّب، نتیجه مطلوبی دارد، لذا در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که با استفاده از این شیوه به امر و نهی عاصیان پرداخته است.
خودآزمایی
1- شیوه پرسش و پاسخ را توضیح دهید و یک نمونه آیه قرآن برای آن ذکر کنید؟
2- فضيل بن عياض که بود و چگونه توبه کرد؟
پینوشتها
[1] برگرفته از کتاب: امر به معروف و نهی از منکر در آیینه قرآن کریم (عابدی میانجی، محمّد) ص 287 و 288.
[2] تفسير نمونه ج 3 ص 156.
[3] سوره آل عمران/ آیه 162 و 163 (ترجمه مکارم).
[4] سوره حدید/ آیه 16 (ترجمه مکارم).
[5] تفسير نمونه ج 23 ص 345 و 346.
[6] سوره انبیاء/ آیه 62 و 63 (ترجمه مکارم).
[7] همان/ آیه 64 و 65.
[8] همان/ آیه 66 و 67.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حجتالاسلام مسلم زکیزاده