کد مطلب: ۵۰۴۳
تعداد بازدید: ۱۰۰۵
تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۴۰۰ - ۱۲:۲۲
شرح دعای مکارم‌الاخلاق| ۱۰۸
نُصح و خيرخواهى به اين معنى است كه نه تنها انسان خواهان زوال نعمت از ديگران نباشد بلكه طالب بقاى نعمت و افزون شدن آن براى همه نيكان و پاكان گردد، يا به تعبيرى ديگر آن چه از خير و خوبى و سعادت معنوى و مادّى براى خويش مى‏ خواهد براى ديگران نيز بطلبد و اين يكى از فضايل معروف است...
در نوشتار قبل در مورد راهکار عملی درمان حسادت سخن گفتیم. همان طور که اشاره شد، راه اصلی درمان این بیماری مهلک، آن است که سرچشمه های آن را شناسایی کرد و خشکاند وگرنه تا زمانی که منشأ حسادت در وجود فرد از بین نرفته باشد، هر تلاشی در این رابطه صورت بگیرد، تنها حکم مسکّن را خواهد داشت و پس از مدّت کوتاهی، دوباره علائم بیماری باز خواهد گشت. بنا بر این فرد حسود باید در راهکار عملی، پیش از هر کار دیگر، به دنبال انگیزه ها و محرّک های حسادت در درون خود باشد و با شناسایی آن ها، در جهت از بین بردن آن ها بکوشد. حسود باید بداند تا زمانی که دل باخته و فریفته دنیاست، آماج تیرهای سمّی آن خواهد بود. یک بار تیر حسادت، بار دیگر خیانت، و... . محبّت دنیا هر بار او را به دامی افکنده و تا تلاش می کند از چاله ای خارج شود، دوباره به قعر چاه دیگری سقوط خواهد کرد. لذا در درمان تمام بیماری ها، اصل اوّلیه تشخیص علّت و ریشه بیماری است و پس از آن تلاش جهت رفع آن علّت است تا به طور کلی و به شکل صحیح بیماری درمان شود و پایان یابد.
همچنین از جمله امورى كه در درمان حسد بسيار مؤثّر است، راضى به رضاى حق بودن و تسليم در برابر اراده او شدن و قانع به زندگى خويش گشتن است، در حديثى از امير مؤمنان علیه السّلام مى‏ خوانيم: «مَنْ رَضِىَ بِحَالِهِ لَمْ يَعْتَوِرَهُ الْحَسَدُ/ كسى كه به آن چه دارد راضى باشد حسد دامان او را نمى‏ گيرد».[1]


خیرخواهی ضدّ حسد


ضدّ صفت حسد، خيرخواهى (نُصح) براى ديگران است. امام صادق عليه السّلام مى ‏فرمايند: «يجب على المؤمن النصيحة له فى المشهد و المغيب/ بر مؤمن واجب است كه خيرخواه برادر مؤمن خود باشد، چه در حضور او، و چه در غياب او». و بهترين حالت براى انسان آن است كه آن چه از خوبى براى خود مى‏ خواهد، براى برادر مؤمن خود هم بخواهد و آن چه بر خود نمى‏ پسندد و نمى ‏خواهد، براى برادر مؤمن خود هم نخواهد.[2]
واژه «نصح» و «نصيحت» گر چه در زبان روزمرّه فارسى ما معمولًا به معنى اندرز به كار مى ‏رود ولى در لغت عرب چنين نيست، بلكه مفهوم وسيع و گسترده‏ اى دارد. «راغب» در كتاب «مفردات» مى‏ گويد: «نصح و نصيحت» هر كار و هر سخنى است كه در آن مصلحت ديگرى باشد و اين واژه در اصل به معنى خلوص و اخلاص است. به همين دليل عسل خالص را «ناصح» مى ‏گويند، كار خيّاط را هم نصح مى ‏نامند به خاطر اصلاح كردن پارچه ‏اى كه به او داده شده است و از آن جا كه شخص خيرخواه از روى خلوص و اخلاص در اصلاح كار ديگران مى ‏كوشد، واژه نصح و نصيحت در باره او به كار مى ‏رود و اصولًا هر چيزى كه خالص و صاف باشد خواه در سخن يا عمل و در امور مادّى يا معنوى، واژه «نصح» بر آن اطلاق مى ‏شود. بنا بر اين هنگامى كه در بحث‏ هاى اخلاقى سخن از نصيحت به ميان مى‏ آيد مقصود ترك هر گونه حسد، كينه، بخل و خيانت است.[3]
نُصح و خيرخواهى به اين معنى است كه نه تنها انسان خواهان زوال نعمت از ديگران نباشد بلكه طالب بقاى نعمت و افزون شدن آن براى همه نيكان و پاكان گردد، يا به تعبيرى ديگر آن چه از خير و خوبى و سعادت معنوى و مادّى براى خويش مى‏ خواهد براى ديگران نيز بطلبد و اين يكى از فضايل معروف است كه در آيات قرآن و روايات اسلامى به آن اشاره شده است. پيامبران الهى خيرخواهان امّت ‏ها بودند و يكى از صفات بارز آن ها همين موضوع بود. قرآن مجيد از زبان «نوح» شيخ الانبيا چنين نقل مى ‏كند كه به قوم خود فرمود: «اُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّى وَ أنْصَحُ لَكُمْ وَ أعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ». رسالت ‏هاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى ‏كنم و خيرخواه شما هستم و از خداوند چيزهايى (از لطف و مرحمت و عنايت) مى‏ دانم كه شما نمى ‏دانيد».[4] در اين جا بعد از مسئله ابلاغ رسالت، سخن از نصح و خيرخواهى امّت به ميان آمده كه نقطه مقابل حسد و بخل و خيانت است.
همين معنى با تفاوت مختصرى در مورد پيامبر بزرگ خدا هود عليه السلام آمده است، آن جا كه مى‏ گويد: «ابَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّى وَ انَا لَكُمْ نَاصِحٌ امِينٌ». رسالت هاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى ‏كنم و من خيرخواه امينى براى شما هستم.[5] همين معنى درباره حضرت صالح (اعراف، 79) و حضرت شعيب (اعراف، 93) وارد شده است. بديهى است خيرخواهى منحصر به اين چهار بزرگوار نبوده بلكه همه انبياى الهى و اوليا معصومين اين ويژگى را داشتند و پيروان راستين آنان نيز بايد خيرخواه ديگران باشند، نه حسود باشند و نه بخيل.[6]
انس نقل مى ‏كند كه روزى خدمت پيامبر صلّی الله علیه و آله بوديم، فرمودند: اكنون از اين راه ميانه كوه، مردى كه اهل بهشت است نزد شما مى ‏آيد، ناگاه مردى از انصار پيدا شد كه آب وضو را از محاسن خود پاك مى ‏كرد، و كفش هايش را به دست چپش گرفته بود، سلام داد، فرداى آن شب، دوباره پيامبر صلّی الله علیه و آله عين همان حرف را تكرار كرد، و باز همان مرد، پيدا شد و روز سوّم نيز، همان سخن را گفت، و همان مرد پيدا شد. وقتى كه پيامبر صلّی الله علیه و آله از جا برخاستند، عبد الله بن عمرو ابن عاص به دنبال آن مرد راه افتاد، و گفت: من با پدرم درگيرى پيدا كرده ‏ام و سوگند ياد كرده ‏ام تا سه روز نزد او نروم، پس اگر تو مرا نزد خود، جا دهى تا آن سه روز بگذرد، من نزد شما مى ‏مانم؟ آن مرد گفت: مانعى ندارد، سه شب نزد او به سر برد، و نديد كه او بخشى از شب را قيام كند، جز اين كه هر وقت در بستر از پهلويى به پهلويى مى ‏گشت، ذكر خدا را مى ‏گفت، و از جا بلند نشد، تا اين كه براى نماز صبح از جا برخاست.
(عبد الله) مى‏ گويد: چيزى از او جز خير نشنيدم. وقتى كه سه روز تمام شد، خواستم عمل او را ناچيز تلقّى كنم، گفتم: بنده خدا! ما بين من و پدرم اوقات تلخى و جدايى نبود، بلكه من از رسول خدا صلّی الله علیه و آله شنيدم كه چنين و چنان مى ‏فرمود، خواستم از كار تو اطلاع پيدا كنم و عمل زيادى از تو نديدم، پس‏ تو از كجا به آن مقام رسيده‏ اى؟! گفت: هيچ چيز جز همان كه ديدى. و چون من از او خداحافظى كردم، مرا صدا زد، و گفت: من كارى جز آن چه ديدى نداشتم، مگر اين كه از هيچ مسلمانى در دل خود كينه و حسدى- نسبت به خيرى كه خداوند به او مرحمت كرده است- ندارم. عبد الله گفت: همان است كه باعث رسيدن تو به آن مقام شده است، و مرا ياراى چنان حالتى نيست.[7]‏
از امام صادق علیه السّلام روایت است که فرمودند: «يَجِبُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ أَنْ يُنَاصِحَهُ». بر هر مؤمنی واجب است که نسبت به مؤمن (دیگر) خیرخواه باشد.‏[8] مرحوم علامه مجلسی در شرح این حدیث، در باره کیفیت خیرخواهی مؤمن می نویسد: «و المراد بنصيحة المؤمن للمؤمن إرشاده إلى مصالح دينه و دنياه، و تعليمه إذا كان جاهلا و تنبيهه إذا كان غافلا...». منظور از نصیحت (خیرخواهی) مؤمن نسبت به مؤمن دیگر، این است که او را به مصالح دین و دنیایش راهنمایی کند، و به هنگام جهالت او را آموزش دهد، و در زمان غفلت او را آگاه نماید، و وقتی ضعیف است از او دفاع نموده و حمایت کند، و او را در کودکی و بزرگ سالی بزرگ بدارد و احترام کند، و از حسادت و نیرنگ نسبت به او خودداری نموده و ضرر را از او دفع سازد و منفعت را به سویش جلب کند. و اگر خیرخواهی او را نپذیرفت، با او مدارا نماید تا قبول کند و اگر نپذیرفتن نصیحت در امر دین بود، او را به شکل مشروع امر به معروف و نهی از منکر نماید.[9]
در روایت دیگری، رسول خدا صلّی الله علیه و آله میزان این خیرخواهی را نیز مشخص فرموده اند: «لِيَنْصَحِ الرَّجُلُ مِنْكُمْ أَخَاهُ كَنَصِيحَتِهِ لِنَفْسِهِ». باید هر فردی از شما خیرخواه برادر (دینی اش) باشد همان طوری که خیرخواه خودش است.[10] همچنین رسول اکرم صلّی الله علیه و آله درباره جایگاه فرد خیرخواه در قیامت می فرمایند: «إِنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَمْشَاهُمْ فِي أَرْضِهِ بِالنَّصِيحَةِ لِخَلْقِهِ». بالاترین منزلت و جایگاه نزد خداوند در قیامت از آنِ کسی است که در زمین خدا بیشتر برای خیرخواهی مردم قدم بردارد.[11] بر همین اساس در روایتی از امام صادق علیه السّلام نیز چنین می خوانیم: «عَلَيْكُمْ بِالنُّصْحِ لِلَّهِ فِي خَلْقِهِ فَلَنْ تَلْقَاهُ بِعَمَلٍ أَفْضَلَ مِنْهُ». بر شما باد به خیرخواهی در میان خلق از برای خداوند که هرگز خدا را با عملی زیارت نخواهی کرد که برتر از آن (خیرخواهی خلق) باشد.[12]
با توجّه به آن چه تاکنون ذکر شد، دانستیم که مؤمن اهل خیرخواهی برای برادران دینی خود است و همان گونه که برای خود خیرخواه است، برای دیگران نیز چنین است و از هرگونه حسادت و بدخواهی برای دیگران پرهیز می کند. بنا بر این فرد حسود نیز باید تلاش کند تا با خشکاندن ریشه حسد در درون خود، نفس خویش را به سمت نُصح و خیرخواهی مردم سوق داده و عادت دهد، تا بدین وسیله از گرفتاری و شقاوت دنیوی و اخروی حسد، رهایی یابد.


خودآزمایی


1- نُصح (خیرخواهی) به چه معناست؟ توضیح دهید؟
2- یک آیه و روایات در باره خیرخواهی بنویسید؟
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1] اخلاق در قرآن (مکارم شیرازی، ناصر) ج ‏2 ص 149.
[2] دروس اخلاق اسلامى (جزايرى، محمدعلى‏) ص 206.
[3] اخلاق در قرآن (مکارم شیرازی، ناصر) ج ‏2 ص 151 و 152.
[4] سوره اعراف/ آیه 62.
[5] همان/ آیه 68.
[6] اخلاق در قرآن (مکارم شیرازی، ناصر) ج ‏2 ص 150.
[7] مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام (ترجمه تنبيه الخواطر) ص 246.
[8] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 208.
[9] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ج ‏9 ص 142.
[10] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 208.
[11] همان.
[12] همان.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حجت‌الاسلام مسلم زکی‌زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: