بازی
بازی یک امر طبیعی است و همانند نفس کشیدن برای کودک ضرورت دارد. در سالهای پیش از دبستان، بزرگترین سرگرمی و مشغلهی کودک بازی است و بعد از آن، اندک اندک از میزان آن کاسته شده و کارهای اساسیتر جای آن را میگیرد. کودک برای بازی کردن دلیل ندارد، اما به هر حال نمیتواند بازی نکند.
کودک یک موجود زنده است و هر موجود زندهای، باید فعال باشد. بازی برای او، نوعی فعالیت و کار میباشد و بازی نکردن علامت بیماری و ناتوانی اوست. اسلام نیز به این نیاز طبیعی کودک توجه داشته و دستور میدهد او را آزاد بگذارند تا بازی کند.
حضرت صادق(ع) فرمود:
بچهها را تا هفت سال آزاد بگذارید تا بازی کند.[1]
پیغمبر اکرم(ص) از کنار کودکانی عبور کرد که مشغول خاکبازی بودند. بعضی از اصحاب آنان را از بازی نهی کردند. پیغمبر فرمود: بگذارید بازی کنند. خاک چراگاه کودکان است.[2]
بازی برای کودک، ورزش طبیعی است. عضلات او را تقویت میکند. هوش و قوای عقلانی او را به کار میاندازد و نیرو میبخشد. عواطف و احساسات اجتماعی کودک را بیدار ساخته و او را به سوی زندگی اجتماعی و قبول مسئولیتها سوق میدهد.
روانشناسان در انگیزهی اصلی بازی اختلاف نظر دارند و دراینباره، تحقیقاتی نمودهاند که به حال ما چندان سودی ندارد. مسئله مهم این است که بتوانیم از این امر طبیعی، برای تعلیم و تربیت کودک و بهبود زندگی آیندهاش استفاده نماییم. مربی مسئول نباید بازی را صرفاً یک سرگرمی بشمارد و این دوران حساس و پرارزش را ناچیز بداند. کودک در ضمن بازی، با جهان خارج آشنا میشود، حقایقی را درک میکند، راه کار کردن و احتراز از خطرها و همکاری و تعاون با دیگران و تمرین و کارآموزی مهارتها را فرا میگیرد. در ضمن بازیهای دسته جمعی، رعایت حقوق دیگران و قوانین اجتماعی را یاد میگیرد.
ویلیام استرن مینویسد:
بازی یک غریزه برای رشد و نمو استعدادها بوده و یا تمرین مقدماتی برای اعمال آتی میباشد.[3]
آلکسی ماکسیموویچ گورکی مینویسد:
بازی راه کودکان به سوی جهان ادراک است. راهی که در آن زندگی میکنند و راهی که در آن عوض میشوند. کودکی که بازی میکند، نیاز به جستوخیزش را تأمین میکند. خود با خصوصیات اشیا آشنا میشود. بازی به کودک کمک میکند که آداب معاشرت را فرا گیرد. کودک در بازی آن چه را دیده است و آنچه را میداند، منعکس میکند و این احساس، او را عمیقتر میسازد و تصورات او را دقیقتر میکند. کودکان خانه میسازند، کارخانه درست میکنند، قطب شمال میروند، به فضا میروند، از مرزها دفاع میکنند، کمباین و قطار میرانند.
آنتون سمیونوویچ ماکارنو، مربی برجستهی شوروی میگوید:
کودک در بازی هر طور باشد، وقتی بزرگ شد در کار هم همانگونه خواهد شد. زیرا در هر بازی خوب، قبل از هر چیز، کوشش کار و کوش فکر وجود دارد. بازی خوب شبیه کار خوب است. در بازی آشکارا احساسات و آرزوهای کودک ظاهر میشوند. به کودکانی که بازی میکنند بنگرید، ببینید چگونه در آن نقشی که برای خود انتخاب کردهاند واقعی هستند. احساسات کودک در بازی، احساسات واقعی و اصیل است و بزرگترها نباید هیچ وقت به آنها بیاعتنا باشند.[4]
دکتر جلالی مینویسد:
بازی، عبارت از تمایل موجود زنده برای رسیده کردن غرایز، قبل از آنکه آن غرایز میدان عمل پیدا کنند، میباشد.[5]
بنابراین، گرچه کودک در بازی کردن، کار متعارف و جدی انجام نمیدهد، اما در عین حال، بازی با کار تفاوت چندانی هم ندارد. در ضمن همین بازیهاست که علاقه ذاتی کودک و اخلاق و رفتار اجتماعی و انفرادی او شکل میگیرد و آیندهاش را روشن میسازد.
اولیای اطفال چند دستهاند:
دستهای اوّل، بازیکردن را نقص کودک و از علائم بیادبی میشمارند. سعی میکنند کودک را تا حد توان، از بازی محروم سازند تا راحت و آرام در گوشهای بنشیند.
دسته دوم، با بازی کردن بچه مخالفت ندارند و او را در بازی کردن آزاد میگذارند، اما در بازیهای او دخالتی هم نمینمایند. میگویند: بچه خود بهتر میداند چگونه و با چه چیزهایی بازی کند.
دستهی سوم، هم برای بازی کودکان هدفی جز سرگرمی نمیشناسند و بدون توجه به نتیجهی بازیها برای کودک اسباببازی میخرند. انواع و اقسام اسباببازیهای لوکس و غیر لوکس را خریده، در اختیارش قرار میدهند و منزلشان را به صورت یک مغازهی اسباب بازی فروشی در میآورند. اما در بازی کودک اصلاً دخالت نمیکنند. او به میل خود بازی میکند. خراب میکند و دور میاندازد. میخندد و خوشحالی میکند و با آن اسباببازیهای لوکس، به کودکان دیگر فخرفروشی میکند.
دستهی چهارم، نه تنها به بچهها اجازهی بازی میدهند، بلکه بر بازیهای آنان کاملاً نظارت میکنند و اگر مشکلی به وجود آمد، دخالت میکنند و آن مشکل را حل مینمایند. آنها به کودک فرصت نمیدهند تا در مشکلات، فکر و هوش خود را به کار اندازد و با ابتکار آنها را حل کند. در این مورد، کودک نمیتواند از خود ابتکاری داشته باشد و شخصاً تصمیم بگیرد. بلکه تمام توجه و اتکایش به پدر و مادر است که به یاریاش بشتابند.
هیچ کدام از این چهار روش، پسندیده و سودمند نیست که برای تعلیم و تربیت کودک مفید و بینقص باشد. هر یک نقص یا نقصهایی دارد.
بهترین روشی که یک مربی مسئول و آگاه میتواند انتخاب کند، این است که اوّلاً: کودک را کاملاً آزاد بگذارد تا به میل خود بازی کند. ثانیاً: برای بازی کردن او وسائل و اسباب بازیهای لازم را فراهم سازد. ثالثاً: اسباب بازیها را طوری انتخاب کند که بازی کردن با آنها قوای فکری کودک را تقویت کند و از طرف دیگر، جنبهی فنی داشته باشد و او را به کارهای مفید تشویق نماید و برای کار و فعالیتهای اجتماعی آماده سازد. بسیاری از اسباببازیها جز اتلاف پول و وقت ثمری ندارد.
مثلاً اگر شما برای کودک خودتان یک ماشین یا قطار برقی یا یک خرس کوکی بخرید، او فقط یک تماشاگر صرف خواهد بود. تمام روز آن را به کار میاندازد، تماشا میکند، میخندد و دیگر هیچ. نه فکرش را به کار انداخته و نه چیزی یاد گرفته که در زندگی آینده به دردش بخورد. بهترین اسباببازیها، اسباببازیهای فنی و نیمه تمام است؛ مانند: جعبهها و قطعات ساختمانی، تصویرهای بریده، وسائل خیاطی و گلدوزی، اسباب برق کشی و مکانیکی و نجاری و سایر فنون، اسباب و وسائل زراعت و درختکاری، تراکتور و ماشینهای کشاورزی، ماشینهای کوچک نخریسی و پارچهبافی، وسائل نقاشی، الفبای مقطع، اسباببازیهای آموزشی، اسباب و وسائل بنّایی و بهطور کلی، اسباببازیهای ارزان قیمتی که کودک در استفاده از آنها دخالت داشته باشید و خلاقیّت به خرج دهد، تکمیل کند. بعد خراب سازد و دوباره از نو بنا کند و بدینوسیله، به تجربه و شناخت خود بیفزاید. این قبیل اسباببازیها قوای فکری کودک را تقویت میکند و به سوی کارها و فعالیتهای مفید اجتماعی میکشاند و علاقهمند میسازد و او را سازنده و تولیدکننده بار میآورد، نه تماشاگر و مصرف کننده.
بعد از آن نوبت به راهنمایی میرسد. مربی خوب نمیتواند بازیهای کودکان را نادیده بگیرد و بر آن نظارت نداشته باشد. نظارت بر بازی، نوعی تعلیم وتربیت است.
مربی آگاه و مسئول، بعد از اینکه اسباب بازیهای مفید را در اختیار کودک قرار داد، او را آزاد میگذارد تا بازی کند و فکرش را به کار اندازد، اما غیر مستقیم بر بازی کردن او نظارت میکند و در مواقع لزوم، یاریاش میکند.
مثلاً اگر ماشین یا قطار برایش خریده، سئوال میکند ماشین و قطار به چه درد میخورد؟ کودک بعد از تأمل جواب میدهد برای حمل مسافر و بار. بعد از توجه به این مطلب، دیگر در کار کودک دخالت نمیکند و او خود به فکر میافتد که بار و مسافر حمل کند و اگر دراینباره نواقصی در کار بود و چیزهایی لازم داشت، آنها را تهیه خواهد کرد.
اگر ماشین یا یکی از اسباببازیها عیب و نقص فنی پیدا کرد، نه خودتان عیبش را برطرف سازید و نه اسباببازی تازهای برایش بخرید، بلکه کودک را تشویق و راهنمایی کنید تا آن را تعمیر کند و عیبش را برطرف سازد و بهطور کلی، در حل مشکلات دخالت مستقیم نداشته باشید، بلکه دراینباره کودک را به کار گیرید و او را راهنمایی کنید تا به خود اعتماد پیدا کند و ذوق و هنر خود را آشکار سازد.
اگر برای دختربچهی خود عروسک میخرید، آن را کامل نخرید، بلکه تکمیل کردنش را از خود کودک بخواهید. اگر از دختربچه بپرسید، این عروسک چه چیزی لازم دارد؟ بعد از تأمل جواب میدهد: لباس میخواهد. آن گاه میتوانید پارچه در اختیارش بگذارید تا برایش لباس تهیه کند. او هم با راهنمایی شما برای عروسکش لباس میدوزد. به او میپوشاند. لباسهایش را میشوید، به عروسک غذا میدهد، برایش غذا تهیه میکند، صورتش را میشوید، او را حمام میبرد، میخواباند، بیدارش میکند، به مهمانی میبرد، حرف زدن و ادب یادش میدهد و ... در این صورت، دختربچه با عروسک بازی میکند، اما بازیهای سودمند و مفید و سازنده. آنگاه خواهید دید که کودکِ شما آن چه را دیده یا شنیده در مورد عروسکش انجام خواهد داد.
کودک یک مقلد است و بسیاری از کارها را از پدر، مادر، خواهر، برادر و دیگران تقلید میکند و انجام میدهد. اسباببازیها وقتی مفیداند که کودک با آنها بازی کند و کار و هنر بیاموزد، نه اینکه فقط نگهداری کند و به حرکات آنها بسنده کند و به کودکان دیگر تفاخر نماید. اسباببازیها باید جای مخصوص داشته باشند که بعد از اتمام بازی، در آن جا نهاده شوند و کودک مسئول نظافت، نظم و ترتیب آنها باشد.
اسباببازیها نباید خیلی زیاد باشند که کودک سرگردان شود و نداند به کدام برسد و با آن بازی کند، بلکه به مقدار کافی باید اکتفا نمود. لازم نیست خیلی لوکس و گرانقیمت باشند. خود بچه میتواند بهوسیلهی کاغذ، مقوا، قوطی، تمبر و امثال اینها، اسباببازی درست کند یا اسباببازیهای خریده شده را تکمیل نماید.
بازیها را بهطور کلی میتوان به چند نوع تقسیم نمود:
1. بازیهای انفرادی که خود کودک به تنهایی میتواند انجام دهد؛
2. بازیهای اجتماعی که گروهی انجام میگیرد؛
3. بازیهای فکری که هوش و فکر را تقویت میکند؛
4. بازیهای ورزشی که جسم و عضلات را تقویت میگرداند؛
5. بازیهای تهاجمی و تدافعی که آنها را با حمله و دفاع آشنا میسازد؛
6. بازیهای تعاونی که روح تعاون و همکاری را تقویت مینماید.
کودک ابتدا به بازیهای انفرادی میپردازد. در این مرحله باید او را آزاد گذاشت که با اسباب بازیهایش مشغول باشد، البته باید مربی بر بازیهای او نظارت داشته باشد و اسباب بازیهایی را برایش انتخاب کند که قوای فکری او را به کار اندازد و هوش و استعدادش را ارتقا بخشد و از طرف دیگر، جنبهی فنی و تولیدی داشته باشد، تا او را به کارهای مفید اجتماعی علاقهمند سازد. گاهی کودک میل دارد یکی از اسباب بازیها را از هم بپاشد و دوباره درست کند. در این کار باید به او آزادی داد، زیرا میخواهد آزمایش کند و جنبههای فنی آن را یاد بگیرد. البته اگر مشکلی برایش به وجود آمد، مربی باید راهنماییاش کند.
مدتی بعد، کودک تا حدودی اجتماعی میشود و به بازیهای گروهی علاقه پیدا میکند. وقتی مربی دید که کودک به اجتماع توجه نموده و به بازیهای گروهی علاقهمند شده است، باید در اینباره تشویقش نماید و اسباب و وسائل بازیهای گروهی را برایش فراهم سازد تا گرایش اجتماعی کودک روز به روز بیشتر گردد. در این مرحله نیز مربی باید بر بازیهای کودک نظارت داشته باشد و او را به سوی بازیهای مفید اجتماعی راهنمایی کند.
شایعترین بازیهای دسته جمعی، فوتبال، والیبال و بسکتبال است. بیشتر بچهها، چه در مدرسه و چه خارج از آن، اوقات بیکاری خود را با این بازیها میگذرانند.
این بازیها گرچه از لحاظ ورزش و تقویت عضلات سودمنداند، اما متأسفانه عیب بزرگی هم دارند. عیبشان این است که خیلی تهاجمیاند. اینگونه بازیها خوی جنگجویی و ستیزهگری را در کودکان پرورش میدهند. کودکانی که در این بازیها شرکت میکنند، تمام توجهشان این است که بر رفقای خود، یعنی انسانهای دیگر پیروز گردند و آنها را مغلوب سازند و این، یکی از اخلاق زشت انسانی است. گرچه در این بازیها همکاری هم هست، اما همکاری هم به منظور صفبندی در مقابل انسانهای دیگر و غلبه بر آنهاست.
از این بازیها بدتر، کشتی و بوکس است که نمونهی کاملی از وحشیگریهای انسان اوّلیه است. کاش این قبیل بازیها اصلاً مرسوم نبود و در عوض، بازیهایی معمول بود که روح تعاون و همکاریهای اجتماعی و بشر دوستی را در کودکان ما تقویت میکرد و آنان را به کارهای سودمند تولیدی علاقهمند میساخت.
راسل در اینباره می نویسد:
بشریت، امروزه خیلی بیش از سابق به پرورش فکر و اقدامات تعاونی که دشمن آن بیشتر طبیعت مادی است، احتیاج دارد نه عملیات رقابتآمیز و تزاحمی و همچشمی که هر دو غالب و مغلوب آن بشر باشد.[6]
متأسفانه اولیای امور نه تنها به این فکرها نیستند، بلکه دانسته یا ندانسته این قبیل بازیها را بیش از حد ترویج میکنند و کودکان و جوانان عزیز ما را سرگرم میسازند.
کاش دستکم اولیای آگاه و مسئول دبستانها و دبیرستانها چارهای میاندیشیدند و بهوسیلهی کارشناسان دلسوز، بازیهای سودمند اجتماعی را طرح میکردند و در کنار اینگونه بازیها مینهادند.
گفتنی است کودک به بازی نیاز دارد، اما مدت آن باید محدود باشد. مربی خوب و آگاه، دوران موقت بازی کودک را طوری ترتیب میدهد که خود به خود به فعالیتهای اجتماعی و کارهای سودمند تولیدی علاقهمند گردد و در دوران دوم زندگی، بازی را رها کند و به کارهای جدی و سودمند بپردازد و اجازه نمیدهد که خوی بازی کردن و بیهودگی بر کودک غلبه کند و تا آخر عمر بازیگر بماند و تنها هنرش، همین بازی باشد و به خود ببالد که بهترین بازیگر است.
حضرت علی(ع) فرمود:
کسی که شیفته بازی باشد، سعادتمند نخواهد شد.[7]
راسل دراینباره مینویسد:
عقیدهی مبنی بر اینکه مقیاس قیمت فرد، سوابق ورزشی اوست، نشانهی عجز عمومی ماست که نمیتوانیم درک کنیم که برای احاطه یافتن به دنیای تازهی پیچیده و درهم، محتاج معرفت و تفکر هستیم.[8]
یکی از مشکلاتی که در بازیهای اجتماعی به وجود میآید، کدورت و دعوای بچههاست. گاهی کودکان همبازی، با یکدیگر نزاع میکنند. در این مورد لازم است اولیا فوراً دخالت کنند و آنها را صلح و آشتی دهند و به بازی مشغول سازند و این عمل هم چندان دشوار نیست، زیرا عناد و کینهتوزی هنوز در دل کودکان ریشه نکرده، از این رو، زود آشتی میکنند و رفیق میشوند.
اما بدبختی این جاست که گاهی کشمکش کودکان، به بزرگترها سرایت میکند و آنان که به اصطلاح عاقلاند، در مقابل هم صف میبندند.
هر پدر و مادری بدون تحقیق و اینکه حق را بشناسد، از کودک خود دفاع میکند و کار به دعوا و زد و خورد و گاهی کلانتری میرسد، در صورتی که این عمل، بدآموزی دارد و جنایت بزرگی در حق کودک است. او که این صحنه را میبیند، ملاحظه میکند که حق و حقیقت ارزشی ندارد و کسی به فکر پیدا کردن آن نیست و هر پدر و مادری، از روی تعصب از بچهی خود دفاع میکند. چنین کودکی، تعصبهای بیجا و حقکشی را عملاً از پدر و مادر یاد میگیرد و در اجتماع فردا، به کار خواهد بست.
خودآزمایی
1- فواید بازی برای کودک را بیان کنید.
2- توضیح دهید اولیای اطفال در رابطه با بازی کردن آنها به چند دسته تقسیم میشوند؟
3- یکی از مشکلاتی که در بازیهای اجتماعی به وجود میآید، چیست؟ وظیفه اولیا در رابطه با این مشکل چیست؟
پینوشتها
[1]. وسائل الشیعه، ج 21، ص 473، باب استحباب ترك الصبی سبع سنین، ح 1: عن أبیعبدالله(ع): «دَعْ ابنَكَ یلْعَبُ سَبْعَ سنین ...».
[2]. هیثمى، مجمع الزوائد، ج 8، ص 159، باب لعب الأولاد: «عن سهل بن سعد، قال: مرَّ رسولالله صلّى الله علیه[ وآله] وسلّم، على صبیان وهم یلعبونَ بالتراب، فنَهاهُمْ بَعْضُ أصحابِ النبی، فقال: «دَعْهُمُ؛ فإنَّ الترابَ ربیعُ الصبیانِ».
[3]. روانشناسى كودك، ص 331.
[4]. گرى گوروا، روانشناسى تجربى كودك، ترجمهی محمّد تقىزاد، ص 130.
[5]. روانشناسى كودك، ص 332.
[6]. برتراندراسل، در تربیت، ترجمهی عباس شوقى، ص 121.
[7]. غرر الحكم، ص 790: «لا یفلِحُ مَنْ وَلَهَ باللعبِ واسْتَهْتَرَ باللهو والطربِ».
[8]. راسل، همان، ص 122.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی