7 - كفران نعمت قوم سبأ و سرانجام نکبتبار آنها
قوم سبأ، جمعیتى داراى حكومت عالى و تمدن درخشان در سرزمین حاصلخیز یمن بودند و براى كشاورزى وسیع خود، سدهاى محكم بسیار زیادى ساخته بودند و از انواع نعمتها بهره كافى داشتند، ولى براثر غرور و سركشى از دستورهاى رسولان خدا، به مكافات سختى رسیدند به طوری که سرزمین آباد آنها به بیابان خشك و سوزان، تبدیل شد. سرگذشت این قوم در قرآن در سوره سبأ آیه 15 تا 19 آمده است، اكنون به داستان زیر توجه كنید:
سَدیر میگوید: در محضر امام صادق (ع) بودم، شخصى از امام صادق (ع) پرسید: منظور از آیه (19 سوره سبأ) چیست كه خداوند میفرماید:
«فَقالُوا رَبَّنا باعِد بَینَ اَسفارِنا وَ ظَلَمُوا اَنفُسَهُم فَجَعلناهُم اَحادِیثَ وَ مَزَّقنا هُم مَمَزِّقٍ...؛»
ولى (این قوم مغرور) گفتند: پروردگارا! میان سفرهاى ما دورى بیفكن (تا بینوایان نتوانند دوشبهدوش ثروتمندان سفر كنند، و به این طریق) آنها به خود ستم كردند، و ما آنان را داستان (براى عبرتانگیز) براى دیگران قرار دادیم، و جمعیتشان را متلاشى ساختیم...
امام صادق (ع) در پاسخ فرمود: منظور از این آیه، مردمى بودند كه آبادیهای بههمپیوسته و در تیررس همدیگر داشتند آبادیهایی كه داراى نهرهاى جارى و اموال بسیار و آشكار بود، ولى در برابر نعمتهای خدا، بهجای شكر، ناسپاسى كردند، و عافیت خدا را نسبت به خود، دگرگون نمودند [چراکه خداوند در آیه 13 سوره رعد میفرماید:]
«إنّ اللهَ لا یغِیرُ بِقَومٍ حتّى یغَیرُوا ما بِاَنفُسِهِم؛»
همانا خداوند سرنوشت هیچ ملتى را تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنها خود را تغییر دهند.
آنگاه خداوند سیل عَرِم را (با شكسته شدن سدهاى آنها) بهسوی آنها فرستاد، بهطوریکه همه آبادیهایشان غرق در آب شده و ویران گشت، و اموالشان نابود شد، و باغهای پردرخت و پرمیوه آنها به دو باغ بیارزش با میوههای تلخ و درختان بیمصرف شوره گز و اندكى درخت سِدر، مبدل گردید [چنانکه این مطلب در آیه 16 سوره سبأ آمده است، و در پایان همین آیه میفرماید:]
«ذلِكَ جَزَینا هُم بِما كَفَروا وَ هَل نُجازِى اِلّا الكَفُورَ؛»
این را به خاطر كفرشان، به آنها جزا دادیم، و آیا ما جز كفران كننده را به چنین مجازاتى، كیفر میدهیم؟[1]
ویرانى سد عظیم مَأرِب بهوسیله موشهای صحرایى
قوم سبأ از تمدن عظیمى برخوردار بودند، كه پس از حكومت عظیم داوود (ع) و سلیمان (ع)، عظمت حكومت آنها بر سر زبانها افتاد. آنها براى ذخیرهسازی آب و رونق كشاورزى، سد عظیمى به نام سد مأرب (بر وزن مغرب)[2] در بین دو كوه بلق بنا كردند، آب فراوان، باغهای بسیار وسیع و زیبا، و كشتزارهاى پربركت ایجاد كردند، از شاخسارهاى درختان آن باغها آنقدر میوه آشكار شد كه میگفتند: هرگاه كسى سبدى روى سر بگذارد و از زیر آنها بگذرد، پشت سر هم میوه در آن سبد میافتد و در مدت كوتاهى سبد پر از میوههای گوناگون میشود.
آنها داراى قریههاى بههمپیوسته و بسیار آباد بودند[3] ولى وفور نعمت بهجای شكر و سپاس، آنها را سرمست و غافل نموده بود، تا آنجا كه شكاف طبقاتى عمیقى بین آنها ایجاد شده بود، زورمندانشان عدهای را به استضعاف و استثمار كشیده بودند بهطوریکه این درخواست جنونآمیز را از خدا نموده و گفتند: (ربَّنا باعِد بَینَ اَسفارِنا؛) خدایا میان سفرهاى ما دورى بیفكن.[4]
تا بینوایان نتوانند دوشبهدوش ثروتمندان همسفر شوند منظورشان این بود كه بین قریهها، خشكى باشد، و فاصلهها زیاد گردد تا تهیدستان و افراد کمدرآمد، و بى مركب نتوانند مانند آنها سفر كنند.
خداوند بر آن شکمپرستان مغرور غضب كرد، مطابق پارهای از تواریخ، موشهای صحرایى بهدوراز انظار مردم مغرور، به دیواره سد خاكى مأرِب رو آوردند، و دیوار سد را از درون سست كردند[5] از سوى دیگر براثر بارانهاى شدید و سیلهای عظیم، آب زیاد در پشت سد جمع گردید، ناگهان سد در هم شكست و آنهمه آب به جریان افتاد و همه آبادیها و چهارپایان و كشتزارها و قصرها و خانههایشان غرق در آب شده و ویران و نابود گردید. از آنهمه درختان و كشتزارهایشان، تنها چند درخت تلخ اراك و شوره گز و سِدر بهجای ماند[6] مرغها و پرندگان خوشآواز ازآنجا كوچ كردند و بومها و زاغها در خرابههای قوم سبأ، لانه گرفتند.
قرآن در پایان چنین نتیجه میگیرد:
«ذلِكَ جزَیناهُم بِما كَفَرُوا وَ هَل نُجازِى الّا الكَفُورَ؛»
این هلاكت را به خاطر كفرشان به آنها وارد ساختیم، و آیا جز كفران كننده را به چنین مجازاتى كیفر میدهیم؟[7]
بیاعتنایی به دعوت سیزده پیامبر
روایت شده: قوم سبأ داراى سیزده شهر آباد بودند، و در هر شهرى پیامبرى از جانب خداوند آنها را بهسوی خدا دعوت مینمود، و به آنها میگفت: از نعمتهای خدا بخورید و بهرهمند شوید، ولى شكر خداى یكتا را بهجا آورید، تا خداوند نعمتش را بر شما بیفزاید، آن خدایى كه چنین شهر پاك و خوش آبوهوا و بهدوراز هرگونه حشرات و آلودگیها به شما عطا كرده است.
ولى آنها به نصایح مهرانگیز پیامبران گوش نكردند، و بر غرور و طغیان خود افزودند، درنتیجه خداوند بر آنها غضب كرد، و موشهای صحرایى را به درون دیوار سد آنها فرستاد، و از سوى دیگر سیل بنیانکن عَرِم فرارسید، و دو باغ پربركتشان مبدل به دو باغ ناچیز، با چند میوه تلخ و درختان شوره گز و اندكى درخت سدر گردید.[8]
آرى:
لطف حق با تو مداراها كند
چونکه از حد بگذرد رسوا كند
وضع فلاکتبار قوم ناشكر سبأ
در روایتى از امام صادق (ع) نقل شده: من وقتیکه غذایى را از ظرفى میخورم، ته ظرف را با انگشت و زبانم میلیسم كه هیچ باقى نماند، تا آنجا كه ترس آن دارم خدمتگزارم مرا حریص و آزمند بخواند، ولى این كار من به خاطر حرص و طمع نیست بلكه (به خاطر ترك اسراف است، توضیح اینکه:) قومى از اهالى ثرثار (همان قوم سبأ) در میان وفور نعمت زندگى میکردند، آنها از مغز گندم، نان تهیه میکردند (ولى به قدری اسرافکار و ناسپاس بودند كه) با همان نانها محل مدفوع كودكانشان را پاك مینمودند، بهگونهای كه از انباشتن همین نانهای آلوده كوهى از نان به وجود آمده بود.
مرد صالحى در حال عبور، زنى را دید كه با نان محل مدفوع كودكش را پاك میکند، به آن زن گفت: واى بر شما! از خدا بترسید تا مبادا خدا بر شما غضب كند، و نعمتش را از شما بگیرد.
آن زن در پاسخ به طور مسخرهآمیز و مغرورانه گفت: برو بابا! گویا ما را از گرسنگى میترسانی، تا هنگامی که ثرثار (آب پربركت این سرزمین) جریان دارد، ما هیچگونه ترسى از گرسنگى نداریم.
طولى نكشید كه خداوند بر آن هوسبازان و رفاهطلبان اسرافکار غضب كرد، آب كه مایه حیات است از آنها گرفته شد، قحطیزده شدند، كار بهجایی رسید كه همه اندوختههای غذائیشان تمام شد و مجبور شدند كه بهسوی آن نانهای آلوده انباشته كه مانند كوهى شده بود، هجوم ببرند، و سر صف بهنوبت بایستند تا از آن نان که جیرهبندی شده بود، جیره خود را برگیرند.[9]
در مورد رابطه كفران: عمت و قحطى و فلاكت، روایات متعدد وجود دارد.[10]
و در آیه 112 و 113 سوره نحل میخوانیم:
«وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیةً كَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً یأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ یصْنَعُونَ - وَ لَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ وَ هُمْ ظَالِمُونَ؛»
خداوند براى آنها كه كفران نعمت میکنند، مثلى زده است منطقه آبادى را كه امن و آرام و مطمئن بوده و همواره روزیش بهطور فراوان از هر مكانى فرامیرسیده، امّا نعمت خدا را كفران كردند، و خداوند به خاطر اعمالى كه انجام میدادند، لباس گرسنگى و ترس را در اندامشان پوشانید - پیامبرى از خود آنها به سراغشان آمد، اما او را تكذیب كردند، و عذاب الهى آنها را فروگرفت درحالیکه ظالم بودند.
به گفته بعضى از مفسران، دو آیه فوق در مورد قوم سبأ نازل شده است.
براى تكمیل داستان قوم سبأ، به داستان زیر توجه كنید:
امام صادق (ع) فرمود: پدرم (امام باقر) ناراحت میشد از اینکه دستش را كه غذایى به آن چسبیده بود، با دستمال پاك كند بلكه به خاطر احترام غذا دست خود را میمکید، و یا اگر كودكى در كنار او بود، و چیزى از غذا در ظرفى باقى مانده بود، ظرف او را پاك میکرد. و میفرمود: گناه میشود چیزى از غذا از سفره بیرون میریزد، و من به جستجوى آن میپردازم، به حدى كه خادم منزل میخندد (كه چرا دنبال یکذره غذا میگردم؟) سپس افزود:
جمعیتى قبل از شما میزیستند، خداوند نعمت فراوان به آنها داد، اما طغیان و ناشكرى و اسراف كردند تا آنجا كه بعضى از آنها به دیگران گفتند: پاك كردن محل مدفوع با سنگ كه خشن است، موجب رنج است، بهجاست كه با نان محل مدفوع را پاك كنیم كه نرم است و همین كار را كردند. خداوند بر آنها غضب كرد، حشراتى کوچکتر از ملخ به سراغ آنها فرستاد، آن حشرات آنچنان بر رزق و روزى آنها مسلط شدند كه همه را حتى درختان آنها و هر چه را كه خوردنى بود خوردند، فشار گرسنگى و كمبود غذا بهجایی رسید كه آنها به همان نانهای آلوده (كه با آنها قبلاً استنجاء كرده بودند) هجوم آوردند، و آنها را خوردند، و این حادثه همان است كه در قرآن در دو آیه فوق (نحل - 112 و 113) بیان میکند.[11]
پینوشتها
[1] . اصول كافى، ج 2، ص 274.
[2] . مأرِب، یكى از آبادیهای مهم آنها بود، كه سد آنها نیز چون در آنجا قرار داشت، به این نام معروف گردید، سد مأرِب در بین دو كوه فاصله حدود 150 متر، و طول سد حدود هشتصد متر بود، عرض سد 150 قدم بود، و ارتفاع آن حدود بین 13 تا 19 متر بود، و در دو طرف سد بناهاى عظیم و محكمى از سنگ وجود داشت، این سد دریچههایی داشت كه بهتناسب از آن براى خروج آب براى كشاورزى استفاده میکردند. (فرهنگ قرآن بلاغى، ص 38).
[3] . سبأ، 18.
[4] . سبأ، 19.
[5] . آرى، خداوند گاهى بهوسیله موریانه كه به داخل عصاى سلیمان شد و درون آن را خورد، و مرگ سلیمان (ع) آشكار میکند و گاهى بهوسیله موشها، دیوار سد عظیمى را میشکند، تا جهانیان مغرور نگردند و در برابر عظمت خدا، تواضع و شكر نمایند.
[6] . سبأ، 15 و 16.
[7] . سبأ، 17.
[8] . تفسیر مجمعالبیان، ج 8، ص 386.
[9] . محاسن البرقى، ص 586، بحار، ج 14، ص 144، و ج 80، ص 203.
[10] . دراینباره به بحار، ج 8، ص 202 تا 204، و نورالثقلین، ج 3، ص 91 و 92 مراجعه شود.
[11] . تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 91 تا 92، به نقل از تفسیر عیاشى.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّد محمّدی اشتهاردی