شرح بزرگترین خطبه نهجالبلاغه در نکوهش متکبّران و فخرفروشان | ۲
سنّت آزمایش
ثُمَّ اخْتَبَرَ بِذَلِكَ مَلاَئِكَتَهُ الْمُقَرَّبِینَ لِیَمِیزَ الْمُتَوَاضِعِینَ مِنْهُمْ مِنَ الْمُسْتَكْبِرِینَ؛
آنگاه (خداوند با اختصاص این دو صفت به خود)، فرشتگانِ مقرب درگاه خود را آزمود، تا فروتنانِ ایشان را از گردنكشان جدا سازد.
یكى از معارف اساسى تمام ادیان الاهى ـ به ویژه اسلام ـ بیان این نكته است كه هدف آفرینشِ موجوداتِ مكلَّف، آزمایش آنها بوده است تا جوهر واقعى خویش را ظاهر سازند و معلوم شود كه آیا راه حق و ترقى را برمىگزینند یا مسیر سقوط و نزول را.
خداى تعالى در آیاتى از قرآن كریم این حقیقت را بازگو فرموده است؛ از جمله:
الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیاةَ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛[1]
(خداوند) كسى است كه مرگ و زندگانى را آفرید، تا شما را بیازماید (و معلومتان گردد كه) كدامینتان نیكوكارترید.
تعبیرهاى گوناگون آزمایش
در قرآن كریم براى بیان این مفهوم، از تعبیرات مختلفى استفاده شده است. گاهى مادهی «بلو»[2] به كار گرفته شده، گاهى ماده «محن»[3] این مفهوم را بیان كرده، و در برخى موارد بیان این مفهوم در مشتقات «محص»[4] دیده مىشود. ممكن است واژههاى دیگر نیز، در این جهت نقشى را ایفا كنند؛[5] ولى ظاهراً بیش از همهی آنها، ماده «فتن»[6] استعمال شده باشد.
یكى از تعبیرهایى كه در احادیث اهلبیت(ع) براى بیان آزمایش به كار رفته و در این فراز از خطبهی حضرت(ع) نیز دیده مىشود، «اختبار»[7] است كه امام(ع) با این تعبیر، به آزمون فرشتگان اشاره فرمودند.
چه موجوداتى آزمایش مىشوند؟
خداوند تعالى در قرآن كریم، در كنار انسان از موجود مكلَّف دیگرى به نام «جن» یاد فرموده است و هرجا سخن از پاداش و كیفر به میان مىآید، جن و انس مخاطب هستند؛ مانند:
یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ یَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْكُمْ آیاتِی وَیُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ یَوْمِكُمْ هذا قالُوا شَهِدْنا عَلى أَنْفُسِنا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیوةُ الدُّنْیا وَ شَهِدُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كانُوا كافِرِینَ؛[8]
اى گروه جن و انسان! آیا پیامبرانى از (جنسِ) خودتان براى بازگو كردن آیات من و ترساندن شما از ملاقات چنین روزى، به سوىتان نیامد؟ (در پاسخ) گفتند: ما علیه خود گواهى مىدهیم. (اینان را) دنیا فریبشان داد و علیه خود گواهى دادند كه كفر ورزیدهاند.
درباره ویژگىهاى جن، چگونگى زندگى آنها و آنچه به ایشان مربوط مىشود ـ غیر از آنچه در قرآن كریم دیده مىشود ـ[9] با بررسى دقیقِ احادیث اهلبیت(ع) مىتوان به اطلاعات قابل توجهى دست یافت؛[10] ولى چون سر و كارى با آنها نداریم، فعلا به بحث و بررسى در این زمینه نیازى نیست. آنچه براى ما مهم است، توجه به «در معرض امتحان بودن» ما است.
معناى آزمایش الاهى
واضح است كه براى خداى تعالى، چیز مجهولى وجود ندارد و پیش از آزمون، از نتیجهی آن آگاه است؛ ولى موجوداتى را كه راهشان دو سویه است و توان ترقى و تنزل، هر دو را دارند، در شرایط خاصى قرار مىدهد تا زمینه گزینش برایشان فراهم شود و از این رهگذر به كمال ممكن برسند.
البته این مفهوم و مفاهیمى از این قبیل را خداوند براى فهم ما در چنین قالبهایى ریخته است؛ از این رو از جهات ادبى و بررسى جنبههاى حقیقى و استعارى و كنایى جاى دقت هست؛ ولى شرح و بسط آن در این مقال نمىگنجد.
باید توجه داشت كه در این گونه موارد، براى انتساب این مفاهیم به خداوند، لوازم مادى آن نباید لحاظ شود. براى مثال «رحمت» از صفاتى است كه در مورد خداى تعالى به كار رفته است؛ ولى ما نمىتوانیم آثار مادى آن كه جنبههاى انفعالى و اثرپذیرى است، به خداوند نسبت دهیم. انسان با دیدن صحنهاى رقّت آور (همچون تهیدستى كه به دلیل نیاز به لقمهاى نان توان حركت ندارد و یا بیمارى كه از شدت رنج به خود مىپیچد) تحت تاثیر قرار مىگیرد، دلش مىسوزد و درصدد رفع مشكل برمىآید؛ اما در خداوند متعال چنین حالتى وجود ندارد؛ بلكه لازمهی آن حالت كه «رفع نیاز نیازمند و كمك به درمانده» است، مورد نظر است. و خداوند بدون آن مقدمات انفعالى، كاستىها و نارسایىهاى بندگانش را رفع مىكند.
«امتحان» نیز به معناى كشف مجهول براى خداوند نیست و به منظور «جدا كردن نیكان از بدها»[11] انجام مىگیرد؛ هرچند از پیش كاملاً از نتیجه آگاه است. حتى انسانها نیز امتحان را همیشه براى پى بردن به ندانستهها به كار نمىگیرند؛ مثلاً ممكن است آموزگار پیش از آزمون تا حدودى از نتایج آگاهى داشته باشد و با شناختى كه از شاگردانش دارد، در مورد بعضى پیشبینى قطعى كند؛ ولى با این حال از گرفتن آزمون صرفنظر نمىكند.
وسیله آزمایش
ممكن است تصور شود آزمون همیشه با رنجها و دشوارىها همچون فقر و بیمارى همراه است و آزمایش فقط با امور ناخوشایند به عمل مىآید؛[12] در حالى كه نعمتهاى پرورگار هم، خود وسیلهاى براى این هدف است. خداى تعالى این حقیقت را اینگونه بیان فرموده است:
...وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً...؛[13]
ما شما را با خیر و شر (هم آنچه خوشایند شما هست، و هم آنچه كه نیست) مىآزماییم.
در داستان حضرت سلیمان ـ على نبینا و آله و علیه السلام ـ نیز، به این مهم اشاره شده: آصف بن برخیا كه بهرهاى از علمالكتاب داشت، تخت بلقیس را پیش از چشم به هم زدن ـ از سرزمین سبأـ نزد حضرت حاضر كرد. قرآن عكسالعمل آن بزرگوار را چنین ترسیم مىفرماید:
...فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی ءَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّما یَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ كَرِیمٌ؛[14]
آن گاه كه آن (تخت بلقیس) را نزد خود حاضر دید، فرمود: این از فضل پرورگار من است تا مرا بیازماید كه شكر (این نعمت) مىگزارم یا ناسپاسى مىنمایم. و كسى كه شكر كند، این سپاسگزارى به نفع خود اوست و كسى كه ناسپاسى كند، پس پروردگار من، بىنیاز و بزرگوار است.
در احادیث اهلبیت(ع) این حقیقت به وضوح مشهود است. براى نمونه مىتوان به حدیثى كه از امام رضا(ع) در مورد زكات نقل شده، اشاره كرد:
عِلَّةُ الزَّكاةِ مِنْ أَجْلِ قُوتِ الْفُقَراءِ وَتَحْصینِ أَمْوالِ الْأغْنیاءِ، لِأَنَّ الله تَبارَكَ وَتَعالى كَلَّفَ أَهْلَ الصِّحَةِ الْقِیامَ بِشَأنِ أهْلِ الزَّمانةِ والْبَلْوى كَما قالَ اللهُ عزَّ و جلَّ: «لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِكُمْ» بِإِخْراجِ الزَّكاةِ «وَفی أَنْفُسِكُم بِتَوْطینِ الْأنْفُسِ عَلَى الصَّبْرِ...؛[15]
علت (تشریعِ) زكات تأمین خوراك مورد نیاز فقیران، و حفظ اموال توانگران است؛ چون خداىتعالى انسانهاى سالم را موظف به رسیدگى احوال درماندگان و مستمندان نموده است؛ چنان كه (در قرآن كریم) فرموده است: «حتماً در اموالتان» با پرداخت زكات، و «جانهایتان» با آماده نمودن خود براى صبر و تحملِ (شداید) آزمایش مىشوید... .
بنابراین همه موقعیتهایى كه در زندگى ما وجود دارد، آزمایش است؛ منتها چون بعض امور چشمگیر و سرنوشتساز است و در زندگى ما نقطه عطفى به شمار مىآید و اشتباه در آنها گاهى جبرانناپذیر است، آن موارد را امتحان مىدانیم؛ در حالى كه آزمون، اختصاصى به آن امور ندارد و هر لحظه چشم و گوش و دل ما مورد آزمایش و سپس بازخواست مىباشد.[16]
خودآزمایی
1- هدف آفرینشِ موجوداتِ مكلَّف چیست؟
2- معناى آزمایش الاهى را توضیح دهید.
3- آزمایش الهی با چه وسیلههایی صورت میگیرد؟
پینوشتها
[1]. ملک (۶۷)، ۲.
[2]. مشتقات این ریشه 37 مورد، در 26 قالب به كار رفته و نوعاً در آزمایش الاهى است (مانند آیه دوم سوره ملك كه در متن گذشت). البته «لایبلى» در آیه 120 طه ظاهراً از ریشه بلى به معناى كهنه شدن است. ر.ك: كتب لغت، تفاوت «بلو» و «بلى».
[3]. این ماده، فقط دو بار در قرآن كریم استعمال شده: ممتحنه، 10 و حجرات، 3 و فقط مورد اخیر به آزمایش الاهى مربوط است. مرحوم طبرسى پس از نقل: «أُولئِكَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى» فرمودهاند: «اَىْ اخْتَبَرها فَأخْلَصَها لِلتَّقْوى»، مجمع البیان، ج 9 و 10، ص 196.
[4]. از این واژه نیز دو مورد در قرآن كریم به چشم مىخورد: آلعمران، 154 و 141. مرحوم شیخ طوسى در توضیح مورد اخیر (وَلِیُمَحِّصَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا) فرمودهاند: «لِیَبْتَلِیَ». التبیان، ج 3، ص 3. ابن منظور نیز ثلاثى مجرد، و باب تفعیل آن را، پالایش و خالص كردن دانسته است. لسان العرب، ج 7، ص 90.
[5]. براى مثال، ممكن است ماده «علم» به نحوى بیانگر این معنا باشد؛ مانند آیه 166 و 167 آلعمران: «وَلِیَعْلَمَ الْمُؤْمِنِینَ * وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ نافَقُوا». مرحوم فیض كاشانى در توضیح فرمودهاند: «لیتمیز الفریقان»، صافى، ج 1، ص 398. مشابه: كنز الدقائق، ج 2، ص 276.
[6]. بررسى شصت موردى كه در قرآن كریم از این ریشه به كار رفته، ضرورى به نظر نمىرسد؛ ولى اكثر آن موارد به بحث ما مربوط است، هرچند مواردى هم به معناى آشوب استعمال شده؛ مانند: انفال (8)، 73 و بقره (2)، 217.
[7]. در كتب لغت «اختبار»، «تخبّر»، «مخبَره» و «مخبُره»، «علم به چیزى خاص» معنا شده است. قاموس المحیط، ج 2، ص 26؛ لسان العرب، ج 4، ص 227 و تاجالعروس، ج 3، ص 167. رك: العین، ج 4، ص 258.
البته در قرآن كریم ماده «خبر» در باب افتعال به كار رفته است.
[8]. انعام (۶)، ۱۳۰.
[9]. از این طایفه، 29 بار در قرآن در دو قالب «جنّ» و «جانّ» یاد شده و در تفاسیر نكاتى ذیل آیات مربوط بیان شده است. ضمن اینكه هفتاد و دومین سوره قرآن كریم به نام «جن» است.
[10]. در این مورد روایات فراوانى در ابواب مختلف به طور پراكنده وجود دارد؛ ولى جلد 63 بحارالانوار، ص 42 تا آخر به آنها اختصاص یافته است؛ باب 2: حقیقة الجن و احوالهم، پس از آیات، مشتمل بر 118 حدیث؛ باب 3: ذكر ابلیس و قصصه، پس از آیات مشتمل بر 177 حدیث؛ آنگاه «تتمّه» از ص 283 تا 347 مشتمل بر تحقیقاتى سودمند است.
[11]. «ما كانَ اللهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتّى یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ...»؛ خداوند مؤمنان را بر آنچه شما بر آن هستید رها نمىكند تا اینكه آلوده و پلید را از پاك و پاكیزه جدا سازد. آل عمران (3)، 179.
پیامبر اكرم(ص) در مواردى از جمله خطبه غدیر، به این سنت الاهى اشاره فرمودند:
«معاشر الناس، ان الله عز و جل لم یكن یذركم على ما انتم علیه حتى یمیز الخبیث من الطیب...»؛ بحارالانوار، ج 37، ص 204 ـ 217، از احتجاج، ص 66 ـ 58.
[12]. چه بسا این ذهنیت با توجه به آیاتى مثل «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَالْأْنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصّابِرِین؛ و هرآینه قطعاً شما را به شمهاى از ترس و گرسنگى و كمبود مالى و جانى و (كمبود در) بهرهها (ى زندگى) آزمایش خواهیم نمود. و (اى پیامبر عزیز(ص) صبرپیشگان را مژده بده»، درود و رحمت و آمرزش پروردگار مهربان و تأیید هدایتیافتگى آنها كه در آیه 157 اشاره شده است (بقره، 155)، و بدون عطف نظر به آیاتى همچون (نمل، 40) كه هماكنون به آن اشاره مىشود، پدید آمده باشد.
[13]. انبیاء (21)، 35.
[14]. نمل (۲۷)، ۴۰.
[15]. بحارالانوار، ج 6، ص96، به نقل از عیون اخبار الرضا(ع). مرحوم صدوق این حدیث را در كتاب دیگرشان علل الشرایع با اندكى تفاوت نقل فرمودهاند، كه آن را در بحارالانوار، ج96، ص 18 مىتوان یافت.
[16]. «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْئُولاً». (اسراء (17)، 36).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی