فصل سوّم: امام علی(ع)، مظهر اعلای فضیلتها | ۲
قاطعیّت امام علی(ع)
رسول خدا(ص) در مدح امام امیرالمؤمنین(ع) به عنوان یكی از افتخارات بزرگ آن حضرت فرموده است: «اِنَّ عَلِیّاً لاُخَیْشِنُ فی ذاتِ اللهِ»؛[1] علی دربارهی ذات اقدس خدا، بسیار بسیار خشن است.
خَشِن، اَخشَن و اُخَیشِن هر كدام در مورد خاصّی گفته میشود. مثلاً شخصی در موردی خشن رفتار میكند؛ یعنی دارای خشونت است. دیگری خشنتر از او رفتار میكند؛ او «اخشن» است (اگر استعمال كلمهی اخشن در مورد تفضیل، صحیح باشد) و یكی شدیدتر از دوتای قبلی است، «اُخَیشِن» است. اخیشن، در اصطلاح اهل ادب تصغیر اخشن است، ولی این تصغیر نمایانگر تفخیم و تعظیم مطلب است. یعنی در درجهی اعلای خشونت و قاطعیّت قرار دارد. رسول خدا(ص) میفرماید علی دربارهی ذات خدا، یعنی در مورد حفظ دین «اُخیشِن» است؛ یعنی به هیچ چیز ابقا نمیكند.
آنجا كه پای دین و احكام خدا به میان بیاید، چنان قاطعیّت دارد كه جز خدا احدی را به حساب نمیآورد؛ پدر، مادر، اولاد، برادر و خواهر و خویشاوندان و... گویی هیچ كس را نمیشناسد. در راه خدا هیچ چیز و هیچ كس مانع او نمیتواند باشد.
شنیدهایم با برادرش عقیل چگونه عمل كرد. فقط آمده بود یك من گندم میخواست. چیز زیادی نمیخواست. میگفت، بیتالمال دست شماست. من هم برادر شما هستم. چند تا بچّهی صغیر دارم. در زندگی كمبود داریم. شما یك من بیش از آنچه باید بدهید به من بدهید. بچّههای خودش را هم آورده بود. رنگ پریده و پریشان موی از فقر و گرسنگی. خود امام میفرماید: عقیل با این وضع پیش من آمد و اصرار ورزید یك من از گندم شما مسلمانان به او بدهم. میپنداشت دینم را به او میفروشم. من آهن پارهای را در آتش، سرخ كرده و نزدیك تنش بردم، نالهای از حرارت سوزان آتش سر داد. گفتم: «ثَكِلَتكَ الثَّواكِلُ یا عقیل»؛ مادرهای جوان مرده در مرگت بگریند ای عقیل.
اَتَئِنُّ مِنَ الاَذی وَ لا اَئِنُّ مِن لَظیً.
«تو از حرارت یك آتش زودگذر مینالی، آیا من از آتش جاودانهی دوزخ ننالم»؟
ایمان و اذعان به قیامت تا این حد در جان علی(ع) نشسته بود كه دائم سخن از جهنّم میگفت. او حاكم بود و میتوانست حرفهای دیگری بزند. مثلاً این كار خلاف عدالت است، خلاف سیاست است، خلاف امور اجتماعی است و... امّا میبینیم محور فكرش عذاب خدا و صحنهی سوزان جهنّم است. همهاش از جهنّم حرف میزند یعنی از جهنّم میترسد و میگوید: آتش در كار است. اگر ما باشیم، همین كه پُستی و مقامی و میز و دفتر و دستكی به دست آوردیم، دیگر سخن از برزخ و محشر و بهشت و جهنّم، سخنی عوامانه و دور از شأن روشنفكرانهی ماست. ما باید سخن از قانون و مساوات و مواسات و عدل و قسط و... به میان بیاوریم تا در نظر دنیا، متمدّن و متجدّد و دارای فرهنگ روز به شمار بیاییم. امّا علی امیرالمؤمنین(ع) آنچه كه فكرش را مشغول كرده، جهنّم است و آتش سوزان جهنّم كه به عقیل میگوید:
اَتَئِنُّ مِن حَدیدَةٍ اَحْماها اِنسانُها لِلعَبِهِ وَ تَجُرُّنی اِلی نارٍ سَجَرَها جَبّارُها لِغَضَبِهِ.
«تو از یك آهن گداختهای كه انسان بدون اینكه قصد جدی داشته باشد آن را افروخته است چنین وحشت میكنی، آنگاه میخواهی مرا به سوی آتشی بكشانی كه خدای جبّار از روی غضب آن را افروخته است»؟
امیرالمؤمنین علی(ع) با این فكر و منطق میخواهد ما را بیدار كند كه ای مسلمانان! ایمان به قیامت داشته باشید. جهنّم باورتان بشود. آتش جهنّم را سبك نگیرید. عذاب خدا را كوچك مشمارید.
حالا ببینید در نظر ما بحث از جهنّم چگونه متروك و مهجور شده است. ما از همه چیز سخن میگوییم ولی راجع به جهنّم حرفی نمیزنیم. از آتش و عذاب خدا بحثی به میان نمیآوریم و آن را مناسب با شأن روشنفكری خود نمیدانیم! این آیهی شریفه هم ما را تهدید میكند:
قُلْ إنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أبْناؤُكُمْ وَ إخْوانُكُمْ وَ أزْواجُكُمْ وَ عَشِیرَتُكُمْ وَ أمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أحَبَّ إلَیْكُمْ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَاْتِیَ اللهُ بِأمْرِهِ وَ اللهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ.[2]
«بگو: اگر پدران، فرزندان، برادران، همسران، بستگان و اموالتان كه كسب نمودهاید و تجارتی كه از كسادی آن میترسید و منزلهایتان كه آنها را دوست دارید، در نظر شما محبوبتر باشد از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او، پس منتظر باشید تا فرمان خدا [به عذاب و كیفر شما] فرا رسد و خداوند مردم گنهكار را هدایت نمیكند».
مراقب باشید و خود را بیازمایید. اگر یك طرف خدا باشد و طرف دیگر، همسرتان، فرزندانتان، قوم و خویشانتان، اگر اینها از شما چیزی بخواهند كه خدا رضا نمیدهد، شما خواستهی كدام را مقدّم میدارید؟ خودتان را بیازمایید! همسرتان هوسی و تقاضایی خلاف رضای خدا دارد، شما كدام را مقدّم میدارید؟ حال ای پیامبر! به این مردم بگو اگر خواستههای بستگانتان در مسیر منافع مادّی در نظر شما محبوبتر از رضوان خدا باشد منتظر بلا و عذاب خدا باشید و بدانید كه خدا فاسقان را به سعادت و خوشبختی نائل نمیسازد.
این بدان معناست كه شما در عین حال كه ادّعای اسلام دارید و به احكام آن عمل میكنید؛ ولی طبق این آیه فاسق هستید! برای اینكه خواستههای همسران و فرزندان و... را در مسیر منافع مادّی، بر خواستهی خدا مقدّم میدارید. دین خدا و فرمان او را عقب میزنید و هواهای نفسانی خودتان را پیش میاندازید و به همین جهت شما از نظر قرآن فاسقید و خداوند نمیگذارد مردم فاسق روی خوش ببینند: «وَ اللهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ»؛ فرمان نزول بلا صادر میكند.
ممكن است برای بشر امروزی كه هواهای نفسانی خود و خواستههای زن و فرزند خود را بر رضا و خواستهی خدا مقدّم داشته است، این سؤال پیش آید كه پس آن بلا و عذابی كه خدا وعده داده است كجاست؟ او كه گفته است:
فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَاْتِیَ اللهُ بِأمْرِهِ.
«منتظر فرمان عذاب از جانب خدا باشید».
پس كو بلای خدا؟ ما میپرسیم: آیا انصافاً زندگی كنونی ما غرق در بلا نیست؟ آیا خشكسالی، سیل و زلزله، بلا نیست؟ این زندگی به هم پیچیده و غرق در معضلات از خانوادهها گرفته تا سایر ابعاد امور اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی عذاب نیست؟ روی كار آمدن زنها در بسیاری از امور اجتماعی و نهادها كه نه تنها نافع نیست، بلكه زیانآور نیز هست، آیا بلا و نشانهی قهر و خشم خدا نیست؟ آیا میسّر نبودن ازدواج برای جوانان و در نتیجه روز افزون گشتن فحشا و فساد در اجتماع بلا نیست؟ بلا شكلهای گوناگون دارد.
رابطهی اخوّت
فضیلتی از مولایمان امام امیرالمؤمنین (ع): وقتی مهاجرین به مدینه آمدند، رسول اكرم(ص) به امر خدا میان مهاجرین و انصار عقد اخوّت و برادری برقرار ساخت. در نتیجه، هر فرد از مهاجرین با فردی از انصار برادر شد تا آنجا كه از یكدیگر هم ارث میبردند. یعنی وقتی یكی از دنیا میرفت، دیگری وارث او میشد. البتّه، این حكم توارث، موقّت بود و بعدها به امر خدا برداشته و منحصر به اقارب و ارحام شد. درآیهی آخر همین سوره در این باره میفرماید:
وَ اُولُوا الْأرْحامِ بَعْضُهُمْ أوْلَی بِبَعْضٍ فِی كِتابِ اللهِ.
منظور اینكه، عقد اخوّت در میان مهاجرین و انصار خیلی محكم بود. علاوه بر مسألهی ارث، در تمام شئون زندگی با یكدیگر حقوق متقابل داشتند. امیرالمؤمنین(ع) نیز از مهاجرین بود و لازم بود كه با یك نفر از انصار، برادر شود. ولی رسول اكرم(ص) كه برای هر كسی برادری معیّن كرد، تنها امیرالمؤمنین(ع) را بیبرادر گذاشت. اینجا امیرالمؤمنین(ع) شاید با تأثّری شدید عرض كرده باشد: یا رسول الله، پس برادر من كیست؟ رسول خدا(ص) با یك دنیا بشاشت بشارت و خوشحالی فرمود: من خودم برادر تو هستم.
این مطلب یكی از افتخارات بسیار بزرگ امیرالمؤمنین(ع) است كه بنا به گفتهی اهل تحقیق، این فضیلت در منابع روایی شیعه و سنّی آمده است.
این نكته نشان میدهد كه حساب امیرالمؤمنین(ع) از حساب تمام اصحاب جداست و او همتایی كه شایستگی برادری او را داشته باشد ندارد، جز رسول خدا.
تمام علم كتاب نزد علی(ع)
آن كسی كه تمام «علم كتاب» خدا نزد اوست، علیّبنابیطالب(ع) است. آن كسی كه آن قدرت را داشت كه در یك چشم به هم زدن تخت ملكهی سبا را به كاخ سلیمان منتقل كند، اندكی از علم كتاب پیش او بود؛ در حالی كه تمام علم كتاب نزد علی(ع) است و همچنین علم وزیر جناب سلیمان در مقابل علم علی(ع) به سان یك قطره در مقابل دریا بود! حالا آن كسی كه یك قطره داشته، توانسته است آن كار بزرگ را انجام بدهد و تخت ملكهی سبا را در یك طرفة العین از آن كشور به این كشور بیاورد. پس آن كسی كه دریا در اختیار اوست چه كارهای بزرگی میتواند انجام بدهد؟ او میتواند تمام عوالم امكان را در یك چشم به هم زدن جابهجا كند. بعد فرمودند:
وَ اللهِ عِلْمُ الْكِتابِ كُلُّهُ عِنْدَنا.
«به خدا قسم، تمام علم كتاب پیش ماست».
(این جمله را سه بار تكرار كرد). یعنی آن كس كه یك قطره از دریای علم ما را داشته، توانسته است در یك چشم به هم زدن تختی را از كشوری به كشور دیگر منتقل كند. پس ما كه تمام دریا را نزد خود داریم، چه قدرت عظیمی خواهیم داشت؟ تمام عوالم امكان تحت استیلای ما خواهد بود.
بنابراین، منظور از اینكه ائمّه(ع) خزّان علم خدا هستند این است كه راه علم به تمام حقایق عالم نزد آنهاست ولی به طور ارادی نه به طور ذاتی. یعنی اگر بخواهند چیزی را بدانند، میدانند و اگر نخواهند كه بدانند یا بخواهند كه ندانند، نمیدانند.
امام علی(ع) عالم به همهی علوم
قصّهای هم از عمّار یاسر نقل شده كه گفته است: در یكی از سفرها خدمت امیرالمؤمنین(ع) بودیم. به بیابانی رسیدیم كه پر از مورچه بود. مثل امواج سیل روی هم میغلتیدند. من از زیادی مورچهها حیرت كردم. همانطور كه با حیرت نگاه میكردم بیاختیار گفتم اللهاكبر «جَلَّ مُحْصیه». بزرگ است آن خدایی كه تعداد اینها را میداند. امام(ع) فرمود: بگو «جلَّ باریه» بزرگ است خدایی كه آفریدگار اینهاست! گفتم: آقا، مگر غیر از خدا كسی هست كه عدد اینها را بداند. فرمود: بله:
فَوَ الَّذِی صَوَّرَكَ اِنّی اُحْصِی عَدَدَها وَ اَعْلَمُ الذَّكَرَ وَ الْاُنْثَی بِاِذْنِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ.
«قسم به خدایی كه تو را آفریده من تعداد اینها را میدانم؛ بلكه من، نر و مادهی اینها را هم میشناسم».
اَما قَرَأْتَ فِی سُورَةِ یس (و كُلَّ شیءٍ اَحْصَیناهُ فی اِمامٍ مُبِینٍ).
«آیا این آیه را در سورهی یس نخواندهای كه میفرماید: در عالم، امام مبینی هست كه خدا همه چیز را در وجود او به طور احصاء قرار داده و قلب او مخزن علم به همهی اشیاء است».
گفتم: بله خواندهام. فرمود:
اَنَا ذلك الاِمامُ الْمُبِینُ الَّذِی اَحْصَی اللهُ فِیهِ عِلْمَ كُلِّ شَیءٍ.
«من همان امام مبینم كه خدا علم به همهی اشیاء را در وجود او احصا كرده است».
علم به عدد ریگهای بیابان، عدد پرندگان، عدد قطرات باران، عدد نفسهای آدمیان نزد من است. نطفههایی كه در رحمها منعقد میشوند، میدانم كدام نطفه سقط خواهد شد و كدام نطفه سالم از مادر متولّد خواهد گشت. آیا نخواندهای:[3]
...ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إلاّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ اْلاَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إلاّ فِی كِتابٍ مُبِینٍ.[4]
به اذن خدا همه كار ممكن است. او میتواند، موجودی را به همهی اشیاء محیط گرداند كه قادر بر همه چیز هم باشد.
خودآزمایی
1- عبارت «اِنَّ عَلِیّاً لاُخَیْشِنُ فی ذاتِ اللهِ» علی دربارهی ذات اقدس خدا، بسیار بسیار خشن است، به چه معناست؟
2- با توجه به آیهی24 سورهی توبه، انسان فاسق چگونه است؟
3- یكی از افتخارات بسیار بزرگ امیرالمؤمنین(ع) را بیان کنید.
پینوشتها
[1]ـ ریاض السّالكین، شرح صحیفهی سجّادیّه، سیّدعلیخان مدنی.
[2]ـ سورهی توبه، آیهی24.
[3]ـ تفسیر برهان، جلد4، صفحهی7، احادیث8 ،9و10. از مرحوم علاّمهی مجلسی(رض) نیز با اندكی تفاوت نقل شده است.
[4]ـ سورهی انعام، آیهی۵۹.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی