کد مطلب: ۵۲۲۶
تعداد بازدید: ۴۱۸
تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱۴۰۰ - ۱۸:۰۹
شرح خطبه قاصعه | ۵
آنچه را خداوند، با ابلیس انجام داد‌؛ مایه پند و عبرت قرار دهید‌؛ زیرا كه خداى‌تعالى عمل طولانى و تلاش بی‌وقفه‌ی او را به خاطر ساعتى خودبزرگ‌بینى محو و نابود ساخت‌؛ (ابلیسى كه) شش هزار سال عبادت كرده بود (و براى شما) معلوم نیست از سال‌هاى دنیا یا سال‌هاى آخرت بوده است.

شرح بزرگترین خطبه نهج‌البلاغه در نکوهش متکبّران و فخرفروشان | ۵

 

تحقیر، مجازاتى درخور پیشواى گردنكشان


فَعَدُوُّ اللهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِینَ وَسَلَفُ الْمُسْتَكْبِرِینَ الَّذِی وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِیَّةِ وَنَازَعَ اللهَ رِدَاءَ الْجَبرِیَّةِ وَادَّرَعَ لِبَاسَ التَّعَزُّزِ وَخَلَعَ قِنَاعَ التَّذَلُّلِ‌؛

پس (این) دشمن خدا، پیشواى تعصب‌پیشگان و پیشرو گردن‌كشان است كه بنیان عصبیت را پایه‌ریزى كرد و با خدا در جامه عظمت و بزرگى نزاع نمود و (غاصبانه) لباس عزت و سربلندى پوشید و پوشش ذلت را (كه لازمه عبودیت است)، از تن به در آورد.
ابلیس هنگامى‌كه جدّى بودن فرمان الاهى را دید، با خدا اعلام جنگ كرد و براى گمراه ساختن فرزندانِ پدرى كه مأمور به سجده بر او شده بود، سوگند خورد.[1]
*****
أَلاَ تَرَوْنَ كَیْفَ صَغَّرَهُ اللهُ بِتَكَبُّرِهِ وَوَضَعَهُ بِتَرَفُّعِهِ فَجَعَلَهُ فِی الدُّنْیَا مَدْحُوراً وَأَعَدَّ لَهُ فِی الْآخِرَةِ سَعِیراً‌؛

آیا نمى‌بینید خداوند چگونه وى را به خاطر خودبزرگ‌بینى كوچك نمود و به سبب بلندپروازى به زمین زد؟ پس در دنیا او را مطرود و رانده شده قرار داد و در سراى آخرت برایش آتشى سوزان فراهم فرمود؟


زنگ خطر


امام(ع) با بیان داستان ابلیس ملعون ما را از آنچه وى را به این سرنوشت دچار كرد برحذر مى‌دارند و با شیوایى بى‌نظیر كلامشان خطر جبران‌ناپذیر عاقبت «تكبر» در دنیا و آخرت را بیان مى‌فرمایند. امید آنكه پروردگار مهربان گوش جان ما را پذیراى سخن آن بزرگوار كه خود نیز همچون جان جانانشان رسول‌الله(ص) «طبیبٌ دوّار بطبّه»[2] بودند، قرار دهد و با نصب‌العین قرار دادن همه سخنان آن بزرگوار و جانشینان پاك حضرت(ع)، ما را شكرگزار این نعمت بى‌بدیل[3] مقرر فرماید‌؛ چرا كه:

«كَلامُكُم نُورٌ وَأمرُكُمْ رُشْدٌ وَوَصِیَّتُكُم التَّقْوى».[4]
*****
وَلَوْ أَرَادَ اللهُ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ مِنْ نُورٍ یَخْطَفُ[5] الْأَبْصَارَ ضِیَاؤُهُ وَیَبْهَرُ[6] الْعُقُولَ رُوَاؤُهُ[7] وَطِیبٍ یَأْخُذُ الْأنْفَاسَ عَرْفُهُ[8] لَفَعَلَ وَلَوْ فَعَلَ لَظَلَّتْ لَهُ الْأعْنَاقُ خَاضِعَةً وَلَخَفَّتِ الْبَلْوَى فِیهِ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ‌...‌؛

اگر خداوند اراده مى‌فرمود كه (حضرت) آدم ـ على نبینا و آله و علیه السلام ـ را از نورى كه پرتوش خیره كننده‌ی چشم‌ها، و زیبایى آن سرگردان كننده‌ی عقل‌ها، و بوى خوش آن نوازش دهنده‌ی نفَس‌ها باشد، حتماً چنین مى‌نمود. و در آن صورت همه در مقابل آن فروتنى مى‌نمودند و براى فرشتگان آزمونى ساده بود.
وَلَكِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ یَبْتَلِی خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا یَجْهَلُونَ أَصْلَهُ تَمْیِیزاً بِالْإخْتِبَارِ لَهُمْ وَنَفْیاً لِلْإسْتِكْبَارِ عَنْهُمْ وَإِبْعَاداً لِلْخُیَلاَءِ مِنْهُمْ‌؛

ولى خداوند بندگان خود را با هدف مشخّص و ممتاز نمودن آنها و از بین بردن روحیه خودبزرگ‌بینى از ایشان و دور نمودن گردن‌فرازى از آنان، بوسیله‌ی چیزى كه اصل آن را نمى‌دانند، مى‌آزماید.


ماده مجهول در آزمون


آرى، در امتحان باید نقطه مجهولى گنجانده شود تا میزان قابلیت موجود مورد آزمایش روشن شود. براى مثال اگر حضرت ابراهیم(ع)، از ابتدا مى‌دانستند كه قوچى بهشتى فداى اسماعیل ـ على نبینا و آله و علیه السلام ـ مى‌شود،[9] به دست گرفتن كارد و كشیدن بر گلوى فرزند هنرى نبود. آنچه اهمیت داشت، این بود كه تا آخر بپندارد این كار باید انجام شود و اراده جدّى خداوند است‌؛ چنان كه هنگام پرتاب شدن در دل آتش مى‌بایست از گلستان شدن آتش در پایان آزمون[10] بى‌خبر باشند‌؛ وگرنه تسلیم و رضا، آزمون دشوارى نبود.


حبط اعمال


فَاعْتَبِرُوا بِمَا كَانَ مِنْ فِعْلِ اللهِ بِإِبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَجَهْدَهُ[11] الْجَهِیدَ وَكَانَ قَدْ عَبَدَ اللهَ سِتَّةَ آلاَفِ سَنَةٍ لاَ یُدْرَى أَمِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الْآخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ‌؛

پس، آنچه را خداوند، با ابلیس انجام داد‌؛ مایه پند و عبرت قرار دهید‌؛ زیرا كه خداى‌تعالى عمل طولانى و تلاش بی‌وقفه‌ی او را به خاطر ساعتى[12] خودبزرگ‌بینى محو و نابود ساخت‌؛ (ابلیسى كه) شش هزار سال عبادت كرده بود (و براى شما) معلوم نیست[13] از سال‌هاى دنیا یا سال‌هاى آخرت بوده است.[14]
ممكن است خداى ناكرده انسان پس از سال‌ها گام برداشتن در مسیر صحیح و انجام دادن اعمال شایسته، خود سبب بر باد فنا رفتن همه‌ی آنها شود.
خداى تعالى در آیاتى از قرآن كریم به این امر اشاره فرموده و گناهانى از قبیل شرك،[15] كفر،[16] ارتداد،[17] نفاق،[18] انكار قیامت،[19] بلند كردن صدا در پیشگاه باعظمت پیامبر اكرم(ص)،[20] مخالفت با فرمان حضرت،[21] ناخشنودى از رضوان پروردگار[22] و... را عامل آن دانسته است.[23]
از احادیث نورانى اهل‌بیت(ع) نیز مطالب بسیار ارزشمندى استفاده مى‌شود، و در آنجا علاوه بر گناهان فوق، موارد فراوانى همچون منّت نهادن،[24] حسد،[25] زنا،[26] ظلم به اجیر،[27] نسبت دادن امور خلاف عفت،[28] بى‌تابى در مصیبت،[29] نگاه زن شوهردار به نامحرم[30] و موارد دیگرى كه در این مقال نمى‌گنجد، دیده مى‌شود. و باید به تأسّى از حضرت امیرالمؤمنین(ع) از ارتكاب گناهانى كه سبب حبط اعمال مى‌شود به خداى بزرگ پناه برد.[31]
البته از نظر اعتقادى «حبط و تكفیر» در جاى خود مورد بحث علمى قرار گرفته،[32] و بررسى آن هرچند خالى از فایده نیست، از حوصله این نوشتار بیرون است.

 

خودآزمایی


1- خداى تعالى در آیاتى از قرآن كریم کدام گناهان را سبب حبط اعمال بیان کرده‌اند؟
2- هدف امام(ع) از بیان داستان ابلیس ملعون برای ما چیست؟
3- چرا در امتحان باید نقطه مجهولى گنجانده شود؟

پی‌نوشت‌ها

 

[1]. «قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَاُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»، ص (38)، 82 و 83.
[2]. نهج‌البلاغه، خطبه 107 (۱۰۸).
[3]. خداى تعالى در قرآن كریم پس از ذكر ادلّه‌ی روشنى كه بر بنى‌اسرائیل نازل فرموده، در موردِ بى‌توجهى به نعمت‌هایش هشدار داده و خود را شدید‌العقاب خوانده است. بقره (2)، 211.
[4]. زیارت جامعه كبیره.
[5]. «خطفت الشیء واختطفته: اذا اجتذبته بسرعة»، تهذیب اللغه، ج 7، ص 110.
[6]. «البهر: الغلبة»، همان، ج 6، ص 154.
[7]. رُواء: منظره‌ی نیكو. لسان العرب، ج 5، ص 382.
[8]. عَرْف: بو. گفته مى‌شود: مَا أَطْیَبَ عَرْفهُ: چه خوشبوست. صحاح‌اللغه، ج 4، ص 1400.
[9]. «وَفَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ». صافات، 107. ر.ك: تفسیر نورالثقلین، ج 6، ص 227 ـ 228، احادیث 95 ـ 99.
[10]. «قُلْنا یا نارُ كُونِی بَرْداً وَسَلاماً عَلى إِبْراهِیمَ».، انبیاء (21)، 69.
[11]. «فى الدعاء: اعوذ بك من جهد البلاء هو بفتح الجیم مصدر قولك اجهد جَهدك فی هذا الامر ای ابلغ غایتك». مجمع البحرین، ج 3، ص 31. «الجهد: المشقّة، یقال جهدت نفسى». مجمل اللغه، ج 1 و 2، ص 200.
[12]. اهل لغت، ساعت را به دو معنا گرفته‌اند: یكى به معناى «یك بیست و چهارم شبانه روز»، و یكى «مقدار اندك زمان». ر.ك: لسان العرب، ج 6، ص 431 و تاج‌العروس، ج 21، ص 241. بر این اساس ممكن است مقصود امام(ع)، تكبرِ حتى كمتر از یك چشم به هم زدن باشد‌؛ چنان كه در قرآن كریم هم در مورد اجل امت‌ها (مانند اعراف، 34) همین سخن است.
[13]. ظاهراً امام(ع) با مبهم گذاشتنِ آن، در صدد توجه دادن مخاطبان به اهمیت مسئله بوده‌اند، و به هیچ وجه دلالت بر معلوم نبودن مطلب براى اَبَر مردى كه خود فرمود: «أیّها النّاس سلونى قبل أن تفقدونى. فلاَنَا بِطُرُقِ السَّماء أعلمُ منّى بِطُرُقِ الأرض»، ندارد. نهج‌البلاغه، خطبه 231 (۱۸۹).
[14]. مرحوم خویى در شرح بر نهج‌البلاغه با اشاره به «حج، 47» و «سجده، 5» سال آخرتى را هزار سال دانسته و سپس به سؤالى در مورد «معارج، 4» پاسخ مى‌دهد كه سخن از پنجاه هزار سال به میان آورده است. پس از محاسبه، رقم شش هزار سال آخرت را با دو میلیارد و صد و شصت هزار سال دنیا برابر دانسته‌اند. معلوم مى‌شود كه ایشان سیصد و شصت روز را میانگین سال قمرى و شمسى قرار داده است. ر.ك: منهاج البراعه، ج 11، 275 ـ 278.
[15]. آیاتى مثل زمر (39)، 65‌؛ انعام (6)، 88 و توبه (9)، 17.
[16]. مانند مائده (5)، 5.
[17]. مانند بقره (2)، 217.
[18]. مانند توبه (9)، 69.
[19]. مانند اعراف (7)، 147 و كهف (18)، 105.
[20]. مانند حجرات (49)، 2.
[21]. مانند محمد(ص) (47)، 32.
[22]. مانند محمد(ص) (47)، 28.
[23]. البته در مواردى نیز، بدون استفاده از ماده «ح‌ب‌ط» به معناى آن اشاره فرموده‌؛ مانند: فرقان (25)، 23.
[24]. بحارالانوار، ج 96، ص 141، حدیث 4، به نقل از امالى مرحوم صدوق.
[25]. همان، ج 40، ص 98، به نقل از شیخ مفید، اختصاص.
[26]. همان، ج 7، ص 214، به نقل از شیخ صدوق، ثواب الاعمال.
[27]. همان، ج 76، ص 332، به نقل از شیخ صدوق، امالى.
[28]. همان، ص 364، به نقل از شیخ صدوق، ثواب الاعمال.
[29]. همان، ج 71، ص 96، حدیث 63، به نقل از مشكاة الانوار، ص 22 و 23.
[30]. همان، ج 76، ص 362، به نقل از شیخ صدوق، ثواب الاعمال.
[31]. «واعوذ بك.... من الذنب المحبط للأعمال...»، فروع كافى، ج 5، ص 46. و بحارالانوار، ج 33، ص 453.
[32]. كشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، ص 328ـ325 (و نسخه دیگر ص 554 ـ 561) مقصد ششم، مسئله ششم و هفتم‌؛ المیزان، ج 2، ص 167 ـ 188‌؛ مجمع‌البیان، ج 1 و 2، ص 552. و... .

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: