قرآن بر حسب آیاتش در امر هدایت امّت نیازمند مُبین است و آن هم مُبین منصوب از جانب خدا و معصوم از هرگونه سهو و خطا و او پس از رحلت رسول اكرم(ص) بر حسب تعیین و اعلام شخص پیامبر(ص) وجود اقدس امام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) است كه در این باب احادیث فراوان از حضرت رسول خدا(ص) رسیده است.
اینجا از باب نمونه به دو حدیث از طریق سنّی اشاره میكنیم: قرطبی یكی از مشاهیر و دانشمندان اهل تسنّن است نقل میكند كه رسول خدا(ص) فرمود:
اِنَّ اللهَ یبْغِضُ مِنْ عِبادِهِ الْمائِلینَ عَنِ الْحَقِّ فَلا تَزُلُّوا عَنِ الْحَقّ.
«حقیقت این كه خدا از میان بندگانش آنان را كه سرپیچی از حق میكنند و تن زیر بار حق نمیدهند دشمن دارد، پس سرپیچی از قبول حق نكنید».
آنگاه فرمود:
عَلِی مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِی فَمَنِ اسْتَبْدَلَ بِهِ هَلَكَ وَ فاتَتْهُ الدُّنْیا وَ الاخِرَة.[1]
«علی با حق است و حق با علی است!! پس كسی كه دیگری را جای او بنشاند هلاك شده و [سعادت] دنیا و آخرتش را از دست داده است».
ملاحظه میفرمایید این جملهی: «علی مَعَ الحقّ و الحقُّ مَعَ علی» منحصر به روایات شیعه نیست بلكه این یك راوی سنّی است كه نقل میكند. اهل تحقیق باید خود بروند و تحقیق كنند.
در روایت دیگری باز از طریق سنّی آمده كه رسول خدا(ص) فرمود:
سَتَكُونُ بَعْدِی فِتْنَةٌ فَاِذا كانَ ذلِكَ فَالْزِمُوا عَلِی بْنَ اَبیطالِبٍ فَاِنَّهُ اَوَّلُ مَنْ یرانِی یومَ الْقِیامَةِ وَ یصافِحُنِی.[2]
«بعد از من فتنهای بهوجود خواهد آمد! در آن موقع، ملازم علی بن ابیطالب باشید و از او جدا نشوید، او اوّلین كسی است كه روز قیامت مرا خواهد دید و با من مصافحه خواهد كرد».
هُوَ الصِّدِّیقُ الْاَكْبَرُ و فارُوقُ هذِهِ الاُمَّةِ یفَرِّقُ بَینَ الْحَقِّ وَ الباطِلِ وَ هُوَ یعْسُوبُ الدّین وَ الْمالُ یعْسُوبُ الْمُنافِقینَ.[3]
اوست كه «صدّیق اكبر» و «فاروق» این امّت است و حق و باطل را از هم جدا میكند! و او پیشوای دین است و «مالْ» پیشوای منافقین است و عجیب اینكه این دو لقب اعطا شدهی از جانب رسول خدا(ص) به امام امیرالمؤمنین علی(ع) را دیگران به ناحق گرفته و به ابوبكر و عمر دادهاند. اوّلی را صدّیق اكبر!! و دوّمی را فاروق اعظم!! نامیدهاند.
نمونهای هم از روایات شیعه در این باب عرض میكنیم كه رسول خدا(ص) فرمود:
یا عَلِی وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیاً وَ اصْطَفانِی عَلی جَمیعِ الْبَرِیةِ لَوْ اَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللهَ اَلْفَ عامٍ ثُمَّ اَلْفَ عامٍ ما قَبِلَ اللهُ ذلِكَ مِنْهُ اِلاّ بِوِلایتِكَ وَ وِلایةِ الاَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ.
«ای علی! قسم به خدایی كه مرا به پیامبری برانگیخته و از میان تمام خلایق برگزیده است، اگر بندهای خدا را هزار سال و سپس هزار سال دیگر عبادت كند خدا از او قبول نمیكند مگر این كه بر اساس ولایت تو و ولایت امامان از فرزندان تو انجام پذیرد».
آنگاه فرمود:
وَ اِنَّ وِلایتَكَ لا تُقْبَلُ اِلاّ بِالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِكَ وَ اَعْداءِ الاَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ.[4]
«و ولایت تو نیز مقبول درگاه خدا نخواهد بود، مگر این كه با برائت و بیزاری جستن از دشمنان تو و دشمنان امامان از فرزندان تو همراه باشد».
حال اگر آقایان اهل تسنّن بگویند: ما هم دوستدار علی و اهل بیت رسول(ص) هستیم كه قرآن مودّت آنها را اجر رسالت رسول(ص) ارائه فرموده است عرض میكنیم ولی این حدیث از رسول خدا(ص) نشان میدهد كه تنها مودّت اهل بیت كافی در سعادت انسان نیست بلكه باید توأم با برائت از دشمنانشان نیز باشد، سپس رسول خدا(ص) در جملهی پایانی همان حدیث فرمود:
بِذلِكَ اَخْبَرَنِی جَبْرَئیلُ.
«این مطلب را جبرئیل [از جانب خدا] به من خبر داده است».
...فَمَنْ شاءَ فَلْیؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیكْفُرْ...[5]
(...حالا هر كس میخواهد مؤمن به این مطلب باشد و هر كس میخواهد كافر به آن گردد...).
شبلی شُمیل، كه از دانشمندان معروف و از پیشوایان مكتب مادّی است و به هیچ دینی اعتقاد ندارد، در مقام تجلیل و تكریم از امام امیرالمؤمنین(ع) میگوید:
اَلاِمامُ عَلِی بْنُ اَبیطالِبٍ عَظِیمُ الْعُظَماءِ نُسْخَةٌ مُفْرَدَةٌ لَمْ یرَ لَهَا الشَّرْقُ وَ لَا الْغَرْبُ صُورَةً طِبْقَ الْاَصْلِ لا قَدِیماً و لا حَدِیثاً
«امام علی بن ابیطالب(ع) بزرگ بزرگان و یكتا نسخهای است كه شرق و غرب عالم، نه در گذشته نه در حال، صورتی بسان آن كه مطابق با اصل باشد به خود ندیده است».
گویندهی این سخن نه شیعه است نه مسلمان نه مسیحی و نه یهودی، بلكه یك آدم مادّی مسلك است كه اصلاً به خدا اعتقاد ندارد، تا چه رسد به امام و معالوصف، این چنین در برابر امام امیرالمؤمنین(ع) اظهار خضوع میكند، تنها از آن جهت كه او را یك انسان كامل دارای فضایل میشناسد.
رسول خدا(ص) از وقتی كه به نبوّت مبعوث شد تا وقتی كه از دنیا رحلت فرمود، علیالدّوام میكوشید حضرت علی(ع) را محور حقّ معرّفی كند. این جمله را نه تنها راویان شیعه، بلكه راویان سنّی نیز از رسول خدا(ص) نقل كردهاند كه میفرمود:
اَلْحَقُّ مَعَ عَلِی وَ عَلِی مَعَ الْحَقِّ یدُورُ الْحَقُّ مَعَ عَلِی كَیفَ ما دارَ.[6]
«حق با علی و علی با حق است؛ حق با علی میچرخد، آنگونه كه علی بچرخد».
و جالب این كه فخر رازی، صاحب تفسیركبیر، در جلد اوّل تفسیرش راجع به این كه آیا در نماز «بسم الله الرّحمن الرّحیم» بلند گفته شود یا آهسته، میگوید:
وَ اَمّا عَلِی بْنُ اَبیطالب كانَ یجْهَرُ بِالتَّسْمِیةِ.
«علی بن ابیطالب بسمِ الله را بلند میگفته است».
فَقَدْ ثَبَتَ بِالتَّواتُرِ. «این مطلب برای ما به تواتر[7] ثابت شده است».
وَ مَنِ اقْتَدَی فِی دِینِهِ بِعَلِی بْنِ اَبیطالِبٍ فَقَدِ اهْتَدَی.
«و هر كس در دینش دنبال علی بن ابیطالب برود، راه یافته است».
وَ الدَّلِیلُ عَلَیهِ قَوْلُهُ عَلَیهِ السَّلام اللّهُمَّ اَدِرِ الْحَقَّ مَعَ عَلِی حَیثُ ما دارَ.[8]
«دلیل بر این مطلب، گفتار رسول خداست [كه فرموده است:] خدایا حق را با علی بچرخان، آنگونه كه علی میچرخد».
این اعتراف امام فخر رازی، یك عالم سنّی است كه در میان اهل تسنّن، به داشتن شخصیت عظیم علمی شناخته شده است.
این جمله را هم در جای دیگر میگوید:
وَ مَنِ اتَّخَذَ عَلِیاً اِماماً لِدینِهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَة الوُثْقَی فی دینِهِ و نَفْسِهِ.[9]
«هر كس در دینش علی را امام و پیشوای خود برگزیند، به ریسمان محكم الهی چنگ زده [كه ناگسستنی است]».
حال، آیا تعجّبآور نیست كه همین آدم از اقتدا به امام علی(ع) استنكاف ورزیده و سر به آستان دیگران نهاده و دین خود را از آنها گرفته است؟ آیا این همان بیماری طبع قلب نیست كه خدا فرموده است:
...طَبَعَ اللهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یعْلَمُونَ.[10]
«...خدا [به كیفر اعمالشان] مهر بر قلبشان نهاد[و از پذیرفتن حقّ محرومشان كرد]؛ در نتیجه، آنها نمیفهمند».
ولی ما شاكریم كه دشمن هم به حقّانیت مذهب ما اعتراف میكند. رسول خدا(ص) به عمّار فرمود:
اِذا سَلَكَ النّاسُ كُلُّهُمْ وادِیاً وَ عَلِی سَلَكَ وادِیاً فَاسْلُكْ وادِیاً سَلَكَهُ عَلِی وَخَلِّ النّاسَ طُرّاً.
«اگر زمانی پیش آمد كه دیدی همهی مردم از یك راه میروند و تنها علی از راه دیگری میرود، تو از همان راه برو كه علی میرود و مردم را عموماً رها كن».
یا عمّار لا یزالُ عَلِی عَلَی هُدَی.
«ای عمّار، [بدان كه] علی، عَلَیالدّوام بر هدایت است [و صراط مستقیم حقّ همان راهی است كه علی میرود]».
امام امیرالمؤمنین علی(ع) برغم این همه عوامل امساك و كتمان و تخریب، فضایل و مناقبش شرق و غرب عالم را پر كرده است كه نه تنها شیعه و سنّی در این باب كتابها نوشتهاند، بلكه در میان غیر مسلمانان از مسیحیان و حتّی مادّی مسلكان كه اصلاً آشنایی با دین ندارند نیز افرادی هستند كه در مقابل شخصیت آسمانی آن انسان كامل، خاضع شدهاند!
ابن ابی الحدید از علمای معروف اهل تسنّن شرحی در 20 جلد بر نهجالبلاغهی امام امیرالمؤمنین علی(ع) نوشته و شاید از نظر اهلش یكی از بهترین شرحهای نهجالبلاغهی شریف باشد او در جلد نهم شرحش میگوید:
اِعْلَم اَنَّ اَمیرَالْمُؤمِنین لَوْ فَخَرَ بِنَفْسِهِ وَ بالَغَ فِی مَناقِبِهِ وَ فَضائِلِهِ...
این را بدان، اگر فرضاً چنین پیش میآمد كه امیرالمؤمنین(ع) خودش شخصاً به ذكر فضائل و مناقب خودش میپرداخت، با آن فصاحت ویژهای كه خدا به او عنایت فرموده است و همهی فصحاء و سخنوران عرب در این باب با او همراهی میكردند، در عین حال به قدر یك دهم آنچه كه رسول خدا(ص) دربارهی آن حضرت فرموده است نمیتوانستند بیان كنند. آنگاه ابن ابی الحدید شروع میكند به نقل اخباری چند از رسول خدا(ص) در فضایل امیرالمؤمنین(ع) و میگوید: این اخباری كه اینجا نقل میكنم، غیر آن اخباری است كه طایفهی شیعهی امامیه اختصاص به نقل آنها دارند. از قبیل حدیث غدیر و حدیث منزلت و حدیث یومالانذار و...
من اخباری را نقل میكنم كه خواصّ از محدّثین اهل سنّت از رسول خدا(ص) نقل كردهاند، آنگاه احادیثی را از رسول خدا(ص) در فضیلت مولا نقل میكند. از باب نمونه به این دو حدیث توجّه فرمایید:
1ـ مَنْ سَرَّهُ اَنْ یحیی حَیوتی وَ یمُوتَ مَماتِی وَ یسْكُنَ جَنَّةَ عَدْنٍ الَّتِی غَرَسَها رَبِّی فَلْیوالِ عَلِیاً مِنْ بَعْدِی وَلْیوالِ وَلیه وَ لْیقْتَدِ بالاَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَاِنَّهُمْ عِتْرَتِی خُلِقوُا مِنْ طینَتِی وَ رُزِقُوا فَهْمِی وَ عِلْمِی فَوَیلٌ لِلْمُكَذِّبِینَ مِنْ اُمَّتِی الْقاطِعینَ فیهِمْ صِلَتِی لا اَنا لَهُمُ الله شَفاعَتِی.[11]
«هر كه را خوش آید كه همانند من زنده باشد و همانند من بمیرد و در بهشت جاودان سكنی گزیند، پس باید ولای علی را پس از من بپذیرد و به امامان پس از وی اقتدا كند چرا كه آنها عترت من هستند و از سرشت من خلق شده و از فهم و علم من برخوردار گشتهاند. پس وای بر بدبختی تكذیب كنندگان از امّت من كه پیوند مرا با آنها قطع كردهاند خدا آنها را به شفاعت من نائل نگرداند».
2ـ رسول خدا(ص) خطاب به علی(ع) فرموده است:
وَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَوْ لا اَنْ تَقُولَ طَوائِفُ مِنْ اُمَّتِی فیكَ ما قالَت النَّصارَی فِی ابْنِ مَرْیمَ لَقُلْتُ الْیوْمَ فِیكَ مَقالاً لا تَمُرُّ بِمَلَأٍ مِنَ الْمُسْلِمینَ اِلاّ اَخَذُو التُّرابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیكَ لِلْبَرَكَةِ.[12]
«قسم به كسی كه جانم به دست اوست، اگر ترس این نداشتم كه گروههایی از امّت من دربارهی تو همان سخن را بگویند كه نصاری دربارهی پسر مریم [عیسای مسیح(ع)] گفتهاند [او را خدا یا پسر خدا دانستهاند!] امروز دربارهی تو سخنی میگفتم كه هرگاه از مقابل جمعی از مسلمانان میگذشتی، خاك از زیر قدمهای تو بر میداشتند و به آن تبرك میجستند».
یعنی نصاری دربارهی حضرت مسیح(ع) غلوّ كردند و گفتند: او پسر خدا یا خودِ خداست. حالا رسول خدا(ص) فرموده است: اگر ترس این نداشتم كه دربارهی علی(ع) نیز مردم چنین حرفی بزنند و غلوّ دربارهاش بكنند، در فضایل او سخنی میگفتم كه به هنگام راه رفتنش، مردم از زیر پای او خاك برای تبرّك بر میداشتند. مخصوصاً كه در كعبه و خانهی خدا هم متولّد شده است و این هم زمینهی مساعدتری برای اعتقاد غلوّآمیز دربارهی آن حضرت بهوجود آورده كه بگویند: او پسر خدا بوده است و این سخن از رسول اكرم(ص) نشان میدهد كه فضایل امام امیرالمؤمنین(ع) آنچنان گسترده است كه با اینكه پیامبراكرم(ص) از ترس پیدایش اعتقاد غلوّآمیز از ذكر بسیاری از فضایل آن امام عظیمالشّأن امساك كرده است از طرفی هم دوستانش از ترس حاكمان جور در هر زمان فضایلش را كتمان نمودهاند.
چه آنكه دوران خفقان آنچنان در طول زمان حكومت جبّاران از بنیامیه و بنیعبّاس مسیطر بر طایفهی شیعه بود كه اگر احساس میكردند كسی حبّ علی(ع) در دل دارد و مدحی از علی به زبان میآورد سروسامانش را به هم میزدند، تبعید و زندانش میكردند و او را میكشتند. امثال میثم تمّار و حُجْربن عَدی نمونههایی از این گروه از شیعیانند كه به جرم حبّ علی(ع) كشته شدهاند.
از سوی دیگر هم دشمنانش تا میتوانستند در تضعیف و تخریب شخصیت آن حضرت دروغها میساختند و نسبتها میدادند تا آنجا كه تكفیرش كرده و گفتند: او كافر شده است. وقتی به شام كه تحت سیطرهی معاویه بود خبر رسید كه علی(ع) در مسجد كوفه در محراب عبادت كشته شده است، مردم با تعجّب از هم میپرسیدند علی را چه كار با مسجد و محراب بوده، مگر او نماز میخوانده است؟! حتّی بعد از شهادتش هم دستبردار نبودند دستور از مركز حكومت معاویه به تمام خطبای جمعه در تمام شهرها صادر شد كه خطیب جمعه باید در خطبهی نماز جمعه، بعد از حمد و ثنای خدا و صلوات بر رسول خدا(ص) (العیاذبالله) علی بن ابیطالب(ع) را علناً سَبّ و لعن نماید.
منظور اینكه پیامبراكرم(ص) از ترس پیدایش اعتقاد غلوّآمیز از ذكر بسیاری از فضایل امام امیرالمؤمنین(ع) خودداری كرده و دوستانش از ترس جبّاران زمان، بسیاری از فضایل آن امام به حق را كتمان نمودند. دشمنانش هم با جدّ تمام و تبلیغات شیطانی خود، شخصیت آسمانی او را كوبیدند. معالوصف فضائل او شرق و غرب عالم را پر كرده است.
1- روایاتی از اهل سنّت در حقّانیت علی(ع) بیان کنید.
2- به چه دلیل «شبلی شُمیل» این چنین در برابر امام امیرالمؤمنین(ع) اظهار خضوع میكند؟
3- آیا دوستدار علی(ع) و اهل بیت رسول(ص) بودن به تنهایی موجب سعادت انسان میشود؟ چرا؟
4- فخر رازی، در جلد اوّل تفسیرش راجع به این كه آیا در نماز «بسم الله الرّحمن الرّحیم» بلند گفته شود یا آهسته، چه نظری داده است؟ چرا؟
[1]ـ بحارالانوار، جلد۳۸، صفحهی ۳۶، با اندکی تفاوت.
[2]ـ بحارالانوار، جلد۳۸، صفحهی ۳۶.
[3]ـ همان، جلد۴۲، صفحهی ۴۲۴.
[4]ـ کنزالفوائد، جلد۲، صفحهی ۱۲، با اندکی تفاوت.
[5]ـ سورهی کهف، آیهی ۲۹.
[6]ـ مناقب خوارزمی، صفحهی ۲۲۳.
[7]ـ نقل یقینآور.
[8]ـ تفسیر کبیر فخر رازی، جلد۱، صفحهی ۲۰۵.
[9]ـ همان، صفحهی ۲۰۷.
[10]ـ سورهی توبه، آیهی۹۳.
[11]ـ شرح نهجالبلاغهی ابن ابی الحدید، جلد۹، صفحهی ۱۷۰.
[12]ـ شرح نهجالبلاغهی ابن ابی الحدید، جلد۹، صفحهی ۱۶۸.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت