اِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنّاتٍ وَ عُیونٍ * آخِذینَ ما آتاهُم رَبُّهُمْ اِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُحْسِنینَ * كانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیلِ مَا یهْجَعُونَ * وَبِالاَسْحارِهُمْ یسْتَغْفِرُونَ.[1]
پرهیزکاران [در سرای آخرت] در میان باغها و کنار چشمهسارهایی [که به وصف در نیاید] به سر میبرند، در حالی كه آنچه پروردگارشان به آنان عطا میفرماید دریافت میكنند [این حیات سعادتبار از آن جهت نصیبشان شده است] كه آنان پیش از این [در دنیا] نیكوكار بودهاند [و كار نیكشان این بود كه پیوسته] اندكی از شب را میخوابیدند [قسمت عمدهای از ساعات شب را به نماز و دعا و تلاوت قرآن میگذرانیدند] و سحرگاهان به استغفار و آمرزشخواهی از خدا میپرداختند.
خوشا وقت نكوكاران عالم
که بر سرّ جهان گشتند مَحْرَم
خوشا روز و شب آن پاكبازان
به جز حق از دو عالم بی نیازان
خوشا بر جان هشیاران آن یار
كه از خواب گران گشتند بیدار
همه گشتند خوش بیدار از این خواب
گذر كردند بر گردون چو مهتاب
همه زین دام غم خوش بر پریدند
به گلزار تجرّد آرمیدند
عَنْ اَبِی الْحَسَنِ الْاَوَّلِ(ع): قالَ: کانَ اِذَا اسْتَوی مِنَ الرُّکُوعِ فی آخِرِ رَکْعَتِهِ مِنَ الْوَتْرِ، قَالَ: اَللَّهُمَّ اِنَّکَ قُلْتَ فی کِتابِکَ الْمُنْزَلِ: کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ وَ بِالْاَسْحارِهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ.[2] طالَ وَ اللهِ هُجُوعی وَ قَلَّ قِیامی وَ هذا السَّحَرُ وَ اَنَا اَسْتَغْفِرُکَ لِذُنُوبی اسْتِغْفارَ مَنْ لا یَمْلِکُ لِنَفْسِهِ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا مَوْتاً وَ لا حَیوةً وَ لا نُشُوراً. ثُمَّ یَخِرُّ ساجِداً.[3]
راوی حدیث از حضرت امام کاظم(ع) نقل كرده است كه آنحضرت در نماز وتر چون از ركوع سر بر میداشت و میایستاد چنین میگفت: خدایا، تو در كتاب فرود آمدهات [قرآن] فرمودهای [بهشتیان پیوسته چنین بودند] اندكی از شب را میخوابیدند و سحرگاهان استغفار میكردند. به خدا سوگند خواب من طولانی و شبخیزی من اندک است. حال، این سحر است و من به استغفار از گناهانم برخاستهام؛ استغفار كسی كه نه مالک سود و زیان خود میباشد و نه مرگ و حیات و نشورش را در اختیار خود دارد. سپس امام(ع) به سجده میافتاد.
اِیّاکَ اَنْ تَفْعُلَ عَنِ الاِسْتِغفارِ فِی وَقْتِ الاَسْحارِ، فَذلِکَ وَقْتٌ لاتَنامُ فیهِ الاَطْیارُ. بَلْ تَرْفَعُ اَصْواتَها بِالتَّسْبیحِ وَ الاَذْکارِ.[4]
هشدار كه از استغفار به وقت سحرگاهان، در غفلت و حرمان نمانی؛ آن ساعتی است كه پرندگان نیز در آن ساعت بیدارند و صدا به تسبیح و اذكار مناسب با حال خویش برمیدارند.
دوش مرغی به صبح مینالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یكی از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسید به گوش
گفت: باور نداشتم كه تو را
بانگ مرغی چنین كند مدهوش
گفتم: این شرط آدمیّت نیست
مرغ، تسبیح خوان و من خاموش[5]
***
شو قَلیلُ النَّوم مِمّا یَهْجَعُون
باش در اسحار از یَسْتَغْفُرون
اندكی صرفه بكن ار خواب و خَور
ازمغان بهر ملاقاتش ببَر
حق تعالی خلق را گوید به حشر
ارمغان كو از برای روز نشر
جئتمونا و فُرادی بینوا
هم بدانسان که خلقنا کم کذا
هین چه آوردید دستآویز را
ارمغان روز رستاخیز را
یا امید بازگشتنْتان نبود
وعدهی امروز باطلْتان نمود[6]
اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ اَنَّكُمْ اِلَینا لا تُرْجَعُونَ.[7]
آیا چنین پنداشتهاید كه ما شما را به عبث آفریدهایم و شما به سوی ما، باز نخواهید گشت؟
میگویند یكی از مردان خدا به هنگامی كه در یكی از منازل بین راه مكّه، نزدیک منی، با خانوادهاش بار انداخته و روزگاری توقّف کرده بود، هر شب به تهجّد برمیخاست و تا نزدیک سحر به نماز میایستاد. هنگام سحر كه میشد به صدای بلند ندا میداد:
اَیُّهَا الرَّکبُ الْمُعَرِّسون، أَکُلَّ هذا اللَّیلِ تَنامون، فَکَیْفَ تَرْحَلون.
ای رهگذرانی که برای استراحت موقّت توقّف كرده و بار انداختهاید اگر بنا شود تمام شب را بخوابید، پس كی بار خواهید بست و به را ه خواهید افتاد؟
به این صدا، تمام كسانی كه در اطراف بودند، از خواب میپریدند و هراسان برای وضو و نماز آماده میشدند و سپس، جمعی به تضرّع و زاری و جمعی به دعا و تلاوت میپرداختند و همین كه سپیدهی صبح میدمید، آن مرد خدا دوباره به رساترین صدا میگفت:
عِنْدَ الصَّباحِ یُحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَی.[8]
به هنگام صبح از مردم شبرو سپاسگزاری میشود.
(در فصل تابستان اگر كاروان، شب به راه افتد و رنج بیخوابی را تحمّل کند، بامداد كه به منزل رسید و از گرمای بیابان رهید، در نزد عاقلان مورد ستایش و تمجید قرار خواهد گرفت).[9]
اگر شب كاروان در ره شتابد
سحر سرمنزل مقصود یابد
***
خواب نوشین بامداد رحیل
باز دارد پیاده را ز سبیل
بانگ بیدار باش علی(ع)
عِبَادَ اللهِ، الْآنَ فَاعْمَلوُا وَ الْاَلْسُنُ مُطْلَقَةٌ وَ الْاَبْدانُ صَحیحَةٌ وَ الْاَعْضاءُ لَدْنَةٌ وَ الْمُنْقَلِبُ فَسیحٌ وَ الْمَجالُ عَریضٌ قَبْلَ اِرْهاقِ الْفَوتِ وَ حُلُولِ الْمَوْتِ فَحقِّقُوا عَلَیكُمْ نُزُولَهُ وَ لا تَنْتَظِرُوا قُدُومَهُ.[10]
ای بندگان خدا، هماكنون كه زبانها باز و بدنها سالم و اعضای بدن رام و جای آمد و شد فراخ و فرصت باقی است، كار كنید [به عبادت و بندگی خدا بپردازید] پیش از آن كه نیستی سبقت جوید و مرگ فرا رسد. فرود آمدن مرگ را بر خود محقّق دانید و [آن را آمده بشمارید و مانند کسی که به انتظار آیندهی نامعلومی به بیکاری و سهلانگاری میگراید] منتظر آن ننشینید.
آری، چنین نیست كه همیشه بدن، سالم و اعضای تن، مطیع فرمان و در خدمت انسان باشد؛ زبان در دهان به روانی بچرخد و خون در رگها با نشاط تمام بجوشد و دست و پا و عضلات در كمال راحتی و سرعت، به قیام و ركوع و سجود، در حركت باشند.
به زودی تمام این سرمایهها از دست میرود؛ زبان از حركت باز میماند و خون از جریان میافتد، دیدگان، بیفروغ و دست و پا همچون چوب خشک میشود و بدن، متلاشی میگردد. در آن موقع، آرزو خواهیم كرد كه به قدر یک نفس مهلت گفتن یک لا اله الاّ الله به ما بدهند؛ امّا دیگر نمیدهند.
سهل باشد در ره فقر و فنا
گر رسد تن را تَعَب جان را عِنا
رنج راحت دان چو مطلب شد بزرگ
گَرد گله توتیای چشم گرگ
ضرار بن ضمرهی ضبابی، در حضور معاویه، گوشهای از حالات شبانهی امام علی(ع) را بیان كرد؛ چنانكه او با آن قساوت قلب به گریه افتاد. ضرار گفت:
فَاَشْهَدُ لَقَدْ رَأَیتُهُ فی بَعْضِ مَواقِفِهِ وَ قَدْ اَرْخَى اللَّیلُ سُدُولَهُ وَ هُوَ قائِمٌ فی مِحْرابِهِ قابِضٌ عَلى لِحْیتِهِ یتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلیمِ وَ یبْكی بُكاءَ الْحَزین وَ یقُولُ: یا دُنْیایا دُنْیا، اِلَیكِ عَنّی اَبِی تَعَرَّضْتِ؟ اَمْ اِلَیَّ تَشَوَّقْتِ؟ لا حانَ حینُكِ؛ هَیهاتَ! غُرِّی غَیرِی؛ لا حاجَةَ لی فیكِ قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلاثاً لا رَجْعَةَ فیها. فَعَیشُكِ قَصیرٌ وَ خَطَرُكِ یسیرٌ وَ اَمَلُكِ حَقیرٌ؛ آه مِنْ قِلَّةِ الزّادِ وَ طُولِ الطَّریقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظیمِ الْمَوْرِدِ.[11]
گواهی میدهم كه من او را در بعضی مواقف عبادتش دیدم، هنگامی كه شب پردههای تاریكی خود را گسترده و آنحضرت در محراب عبادت خویش ایستاده و دست بر محاسنش گرفته بود و همچون مارگزیده به خود میپیچید و مانند آدم غمزده میگریست و خطاب به دنیا میفرمود: ای دنیا، ای دنیا، از من فاصله بگیر. آیا [برای فریب] به من رو آوردهای یا طالب و خواهان من شدهای؟ نیاید آن روز تو! چه آرزوی دور و بعیدی است این آرزوی تو! دیگری را بفریب كه مرا به تو نیازی نیست. تو را من سه بار طلاق دادهام كه در آن بازگشتی نیست. زندگانی تو كوتاه، ارزشت اندک و آرزویت پست است. آه از كمی توشه و درازی راه و دوری سفر و بزرگی منزلگاه و محل ورود.
نیز از «حَبّة عُرَنی» نقل است که شبی با «نوف بکالی» ـ كه هر دو از اصحاب امیر مؤمنان(ع) هستند ـ در خواب بودیم. ساعات آخر شب بود كه از خواب پریدم و چشمم به امام امیر مؤمنان(ع) افتاد. دیدم مانند اشخاص واله و حیران، دست بر دیوار و سر بر آسمان، به تلاوت قرآن مشغول است و این آیه را میخواند و تكرار میكند:
إنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَالْاَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ لِآیاتٍ لِاُولِی الْألْبابِ * الَّذِینَ یذْكُرُونَ اللهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِم وَ یتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ...[12]
پس از مدتّی متوجّه من شد و فرمود:
اَراقِدٌ اَنْتَ یا حَبَّةُ اَمْ رامِقٌ.
ای حبه! خوابی یا بیدار؟
گفتم: بیدارم مولای من؛ امّا از كار شما سخت متحیر و سرگردانم. میبینم كه شما اینچنین بیقرار هستی و نا آرام. پس حال ما (گنهكاران) چگونه خواهد بود.
امام(ع) با شنیدن این سخن پلکهای چشم مباركش روی هم افتاد و قطرات اشک از دیدگان شریفش به صورتش جاری شد و فرمود:
یا حَبَّةُ اِنَّ لِلّهِ مَوْقِفاً وَ لَنا بَیْن یَدَیْهِ مَوْقِفاً لا یَخْفی عَلَیْهِ شَیْیءٌ مِنْ اَعْمالِنا. یا حَبَّةُ اِنَّ اللهَ اَقْرَبُ اِلَیَّ وَ اِلَیْکَ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ. یا حَبَّةُ اِنَّهُ لا یَحْجُبنی وَ لا اِیَّاکَ عَنِ اللهِ شَیْیءٌ.
ای حبّه، یقین بدان كه خدا را توقّفگاهی است برای رسیدگی به حساب اعمال بندگان. در آن توقّفگاه به تمام اعمال ما، كه چیزی از آن بر خدا مخفی نیست، رسیدگی خواهد شد. ای حبّه، خدا از رگ گردن به من و تو نزدیکتر است و چیزی بین ما و خدا حاجب و ساتر نیست.
یعنی ای حبّه، علی چگونه آسوده و آرام بخوابد، در حالی كه میداند چشم بیدار خدا شاهد اعمال ریز و درشت اوست.
حبّه میگوید: در این موقع امام(ع) متوجّه «نوف» شد و فرمود:
اَراقِدٌ اَنْتَ یا نَوْف.
ای نوف، آیا در خوابی؟
عرضه داشت:
لا، یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ ما اَنا بِراقِدٍ وَ قَدْ اَطَلْتَ بُکائی فی هذِهِ اللَّیْلَةِ.
نه، ای امیرمؤمنان، بیدارم و بر حال خود گریانم. مرا امشب به گریهی بسیار واداشتی.
پس حضرت فرمود:
یا نَوْفُ اِن طالَ بُکائُکَ فی هذِهِ اللَّیْلَةِ مخافَةً مِنَ اللهَ تَعالی قَرَّتْ عَیْناکَ غَداً بَیْنَ یَدَیِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ. یا نَوْفُ اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ قَطْرَةٍ قَطَرَتْ مِنْ عَیْنِ رَجُلٍ مِنْ خَشْیَةِ اللهِ اِلّا اَطْفَأَتْ بِحاراً مِنَ النّیرانِ...
ای نوف! اگر از ترس خدا امشب گریه كنی، فردا در پیشگاه او شاد و خرّم خواهی بود. ای نوف، هیچ قطرهی اشکی از چشم كسی از خوف خدا نمیریزد، مگر اینكه دریاهایی از آتش [قهر خدا] را خاموش میسازد.
آنگاه امام(ع) مقداری آنان را موعظه كرد و پند و اندرزشان داد و در پایان سخنان خود فرمود:
فَکُونُوا مِنَ اللهِ عَلی حَذَرٍ فَقَدْ اَنْذَرْتُکُما.
حال، از خدا بترسید و از عذابش برحذر باشید كه من انذارتان كردم [و از عقبات سنگین پس از مرگ آگاهتان ساختم].
سپس، امام به راه افتاد و همچنان میرفت و همی گفت:
لَیْتَ شِعْری فی غَفَلاتی اَمُعْرِضٌ اَنْتَ عَنّی اَمْ ناظِرٌ اِلَیَّ وَ لَیْتَ شِعْری فی طُولِ مَنامی وَ قِلَّةِ شُکْری فی نِعَمِکِ عَلی ما حالی.
کاش میدانستم [ای پروردگار من،] كه در اوقات غفلتم آیا تو از من روگردانی یا نظر لطف و عنایت دربارهام داری و كاش میدانستم در آن ساعات [شب] كه به خواب گران فرو رفتهام و زمانی که در برابر نعمتهای تو به شکر و سپاس اندک اکتفا کردهام، چه حالی [و چه موقعیّتی در پیشگاه تو] دارم.
حبّه گوید: به خدا قسم، حال علی(ع) به همین منوال بود تا سپیدهی صبح دمید.[13]
ای به غفلت گذرانیده همه عمر عزیز
تا چه بودی و چه كردی عملت كو و كدام
توشهی آخرتت چیست در این راه دراز
که تو را موی سپید از اجل آورده پیام
چون شوی همره حوران بهشتی كه تو را
همه در آب و گیاه است نظر چون اَنعام
وای اگر پرده بیفتد كه ز بس خجلت و شرم
همه بر جای عرق، خون دل آید ز مَسام[14]
فكر آن كن كه نمانی ز سعادت محروم
كار خود ساز كه اینجا دو سه روزی است مقام
1- نشانهای بهشتیان از دیدگاه قرآن را نام ببرید.
2- حضرت امام کاظم(ع) در نماز وتر چون از ركوع سر بر میداشت و میایستاد چه میفرمودند؟
[1]ـ سورهی ذاریات، آیات 15 تا 18.
[2]ـ سورهی ذاریات، آیات 17 و 18.
[3]ـ عللالشّرایع، جلد 2، صفحهی 53، باب 86، حدیث 3.
[4]ـ ارشادالقلوب، باب 22، فضیلت نماز شب.
[5]ـ گلستان سعدی.
[6]ـ مولوی.
[7]ـ سورهی مؤمنون، آیهی ۱۱۵.
[8]ـ نهجالبلاغهی فیض، اقتباس از خطبهی 159 (آخرین جمله از پنجمین قسمت خطبه).
[9]ـ جامعالسّعادات، جزء سوّم، صفحهی 104.
[10]ـ نهجالبلاغهی فیض، خطبهی 187.
[11]ـ نهجالبلاغهی فیض، حکمت ۷۴.
[12]ـ سورهی آل عمران، آیات 190 و 191.
[13]ـ سفینةالبحار، جلد 1، صفحهی 95، کلمهی (بکی).
[14]ـ مسام: سوراخها و منفذهای بدن.