کد مطلب: ۵۳۳۷
تعداد بازدید: ۷۴۳
تاریخ انتشار : ۰۹ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۸
نماز شب | ۸
آری، روز و شب، پیوسته مانند دو غارتگر زبردست، به بهره‌گیری از وجود انسان مشغولند و با رفت‌وآمد پیاپی خود، به تدریج تنها سرمایه‌ی آدمی را، كه عمر اوست، از دستش می‌گیرند؛ تن را به فرسودگی می‌كشانند و هر قوّتی را به ضعف تبدیل می‌كنند و سرانجام، این حیات و نشاط كنونی را به مرگ و فسردگی و از هم پاشیدگی می‌كشانند.

امام صادق(ع) به هنگام شب


وَ کانَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ(ع) رُبَما یَأتِی الْقُبُورَ لَیْلاً وَ یَقُولُ: یا اَهْلَ الْقُبُورِ مالی اِذا دَعَوْتُکُم لا تُجیبُونِ؟ ثُمَّ یَقُولُ: حیلَ وَ اللهِ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْجَوابِ وَ کَاَنّی اَکُونُ مِثْلَهُمْ. ثُمَّ یَسْتَقْبِلُ الْقِبْلَةَ اِلی طُلُوعِ الشَّمسِ.[1]
امام صادق(ع) گاهی شبانه به قبرستان می‌رفت و می‌فرمود: ای در دل خاک خفتگان، چگونه است كه می‌خوانمتان و جواب نمی‌دهید؟ آن‌گاه ادامه می‌داد: به خدا قسم بین آنان و جواب، حائلی افتاده كه دیگر نمی‌توانند پاسخ دهند و من هم مثل آنان خواهم شد. سپس، رو به قبله می‌ایستاد و تا طلوع آفتاب به راز و نیاز و مناجات با خدا می‌پرداخت.
کنون باید ای خفته بیدار بود
 چو مرگ اندر آرد ز خوابت چه سود
چو شیبت درآمد به روی شباب
 شبت روز شد دیده بركن ز خواب
من آن روز بر كندم از عمر امید
 كه افتادم اندر سیاهی سپید
گذشت آن چه در ناصوابی گذشت
 در این دم دگر درنیابی گذشت
گرت چشم عقل است، تدبیر گور
 كنون كن كه چشمت نخورده‌ست مور
كنونت كه چشم است اشكی ببار
 زبان در دهان است عذری بیار


موعظه‌ای جالب


مردی نیكوكار از عالمی آگاه موعظه‌ای طلبید؛ او گفت:
اُوصِیکَ بِشَیْیءٍ واحِدٍ. اِعْلَمْ اِنَّ الْلَّیْلَ وَ النَّهارَ یَعْمَلانِ فیکَ فَاعْمَلْ اَنْتَ فیها.[2]
من به تو یک موعظه بیشتر ندارم و آن این است كه بدان شب و روز در روی تو کار خود را می‌كنند؛ تو هم در شب و روز كار خود را بكن.
آری، روز و شب، پیوسته مانند دو غارتگر زبردست، به بهره‌گیری از وجود انسان مشغولند و با رفت‌وآمد پیاپی خود، به تدریج تنها سرمایه‌ی آدمی را، كه عمر اوست، از دستش می‌گیرند؛ تن را به فرسودگی می‌كشانند و هر قوّتی را به ضعف تبدیل می‌كنند و سرانجام، این حیات و نشاط كنونی را به مرگ و فسردگی و از هم پاشیدگی می‌كشانند.
لذا، بر انسان عاقل هشیار است كه او نیز به سرعت دست به كار بهره‌گیری از دقیقه‌ها و لحظه‌های روز و شب شود و بی هرگونه درنگ و بی‌حالی، از لحظه‌لحظه‌ی این زمانِ در حال گذر، برای تأمین حیات عالم باقی، یعنی زندگی پس از مرگ، استفاده كند و تا فرصت و قوا در اختیار است از تحصیل سعادت جاودانه‌ی آن سرا غفلت نورزد كه:
هر كه دانه نفشاند به زمستان در خاک
 نا امیدی برد از دخل به تابستانش
***
تا به خرمن برسد كشت امیدی كه تو راست
 چاره‌ی كار به جز دیده‌ی بارانی نیست


پر كردن خزانه‌های شبانه‌روز


در روایات، از رسول مكرّم(ص) نقل شده است كه برای هر شبانه‌روز انسان در روز جزا 24 خزانه گشوده می‌شود كه بعضی از آن‌ها پر و بعضی دیگر خالی است.
وقتی خزانه‌ی مربوط به ساعتی كه انسان در آن كار نیک انجام داده است گشوده می‌شود، درخشندگی نور حسنات آن چنان سرور و بهجت در دل و جان وی به وجود می‌آورد كه اگر به فرض، آن سرور و بهجت در میان جهنّمیان توزیع گردد، درد و رنج عذاب جهنم فراموششان می‌شود و زمانی كه خزانه‌ی مربوط به ساعت اشتغال به گناه و خطا را باز می‌كنند، در اثر آن محتوای زشت و نكبت‌بار، ظلمت و عفونتی بس شدید و رنج‌آور آدمی را فرا می‌گیرد كه اگر فرضاً آن درد و رنج و بلا، در میان بهشتیان تقسیم شود، تمام خوشی‌های آنان به زجر و عذاب تبدیل می‌گردد. امّا وقتی خزانه‌ی خالی كه مربوط به ساعتی است كه انسان غافل در آن ساعت، تن به تنبلی داده و از هر گونه عمل نورانگیز بهجت‌زا، اهمال كرده است، باز شود، در اثر خالی بودن آن، غمی جانكاه به انسان رو می‌آورد كه چرا بر اثر بی‌حالی و غفلت، از آن همه نعمت‌های جاودان تهی‌دست شده است.[3]
حال، ای نفس بیهوده‌کار، اندکی به خود بیا و این لحظه‌های عزیز عمر را مغتنم بشمار؛ خزانه‌ها و چمدان‌های این سفر عظیم را از جواهرات اعمال نیک پر كن كه فردا به طور حتم این چمدان‌ها گشوده خواهد شد و زشت و زیبای زندگی جاودانه‌ات، با محتویات همین‌ها تحقّق خواهد یافت.
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ...[4]
ای باورداران، از خدا پروا كنید و هر كس باید بنگرد كه برای فردا [یی که عظمت آن به وصف در نیاید] چه پیش فرستاده است.
بشناس قدر خویش كه پاكیزه‌تر ز تو
دُرّی نداد پرورش این آبگون صدف
عمر تو گنج و هر نفس از وی یکی گهر
گنجی چنین لطیف مكن رایگان تلف[5]
***
عمری به غم دنیی دون می‌گذرد
هر لحظه ز دیده اشک خون می‌گذرد
شب خفته و روز مست و هر صبح خمار
 اوقات عزیز بین كه چون می‌گذرد
نماز شب، وسیله‌ی نجات از وحشت قبر
ابوذر(رحمه الله) كنار درب كعبه ایستاد و به موعظه‌ی مردم پرداخت و ضمن آن فرمود:
حُجَّ حَجَّةً لِعَظائِمِ الْاُمُورِ وَ صُمْ یَوْماً لِزَجْرَةِ النُّشُورِ وَصَلِّ رَکْعَتَیْنِ فی سَوادِ اللَّیْلِ لِوَحْشَةِ الْقُبُورِ.[6]
برای نیل به مقاصد عظیم، حجّی بجا آور و برای نجات از شدّت و دهشت روز حشر، روزی را روزه بدار و برای خلاصی از وحشت قبر دو رکعت نمازی در سیاهی شب بگزار.


آنچه نافع به حالم شد، رَکَعات وقت سحر بود


جُنَیْد بغدادی را که از مشایخ عرفان است و در قرن سوّم هجری می‌زیسته[7]، پس از مرگش در خواب دیدند و از وی پرسیدند: خدا با تو چگونه رفتار کرد؟ گفت:
طارَتْ تِلْکَ الْاِشاراتُ وَ طاحَتْ تِلْکَ الْعِباراتُ وَ غابَتْ تِلْکَ الْعُلُومُ وَ انْدَرَسَتْ تِلْکَ الرُّسومُ وَ ما نَفَعَنا اِلاّ رُکَیعاتٌ كُنّا نَرْکَعُها فِی السَّحَرِ.[8]
تمام آن اشارات و رموز عرفانی از دست برفت و آن عبارات، در هم ریخت، آن علوم از دل ناپدید گشت و آن رسوم از هم پاشید و جز چند ركعت كوتاهی كه به هنگام سحر به جای آوردیم، ما را چیز دیگری نفع نبخشید.


از آمدن شب مسرور می‌شوم و از طلوع صبح محزون


از بعضی اهل كمال نقل شده كه می‌گفته است:
اِذا رَأَیْتُ اللَّیْلَ مُقْبِلاً فَرِحْتُ وَ أَقولُ اَخْلُو بِرَبِّی وَ اِذا رَأَیْتُ الصُّبْحَ قَریباً اِسْتَوْحَشْتُ کِراهَةَ لِقاءِ مَنْ یَشْغَلُنِی عَنْ رَبِّی.[9]
وقتی می‌بینم شب رو می‌آورد، خوشحال می‌شوم از این‌كه به خلوت‌خانه‌ی خدایم می‌روم و با او به راز و نیاز می‌پردازم؛ ولی همین كه احساس می‌كنم به صبح نزدیک می‌شوم، محزون و غمین می‌گردم از این‌كه باز به دیدار كسانی كه از خدایم مشغولم می‌سازند دچار می‌آیم.
شب آمد شب كه گردد محفل من
سیه چون زلف دلبر یا دل من
شب آمد شب كه نالد عاشق زار
 گهی از دست دل، گاهی ز دلدار
شب از فریاد مرغ حق شود مست
 به تار طُرّه‌ی جانان زند دست
شب است اخترشناسان را دل افروز
 شب است آتش به جانان را جگرسوز[10]


زمستان، بهار مؤمن است


امام صادق(ع) فرمود:
اَلشِّتاءُ رَبیعُ الْمُؤْمِنِ یَطُولُ فیهِ لَیْلُهُ فَیَسْتَعینُ بِهِ قِیامِهِ وَ یَقْصُرُ فیهِ نَهارُهُ فَیَسْتَعینُ بِهِ عَلی صِیامِهِ.[11]
زمستان بهار مؤمن است كه از درازی شبش برای نماز یاری می‌طلبد و از كوتاهی روزش برای روزه كمک می‌گیرد.


اگر به ندای موکَّل شب بیدار نشود


قالَ رَسُولُ اللهِ(ص): اِسْتَعینُوا بِطعامِ السَّحَرِ عَلی صِیامِ النَّهارِ وَ بِالْقَیْلُولَةِ عَلی قِیامِ اللَّیْلِ وَ ما نامَ اللَّیْلَ کُلَّهُ اَحَدٌ اِلّا بالَ الشَّیْطانُ فی اُذُنَیْهِ وَ جاءَ یَوْمَ الْقِیامَةِ مُفْلِساً وَ ما مِنْ اَحَدٍ اِلّا وَ لَهُ مَلَکٌ یُوقِظُهُ مِنْ نَومِهِ کُلَّ لَیْلَةٍ مَرَّتَیْنِ یَقُولُ: یا عَبْدَ اللهِ اقْعُدْ لِتَذْکُرَ رَبَّکَ فَفِی الثّالِثَةِ اِنْ لَمْ یَنْتَبِة یَبُولُ الشَّیطانُ فی اُذُنِهِ.[12]
رسول خدا(ص) فرموده است: كمک بگیرید از غذای سحرگاهی برای روزه‌داری در روز و از خواب وسط روز برای برخاستن در شب به نماز. هر كس تمام شب را به خواب به سر برد، شیطان در دو گوش وی بول می‌كند و او در قیامت، تهی‌دست وارد محشر می‌شود. بر هر كسی فرشته‌ای گماشته شده كه شبی دوبار او را از خواب بیدار می‌كند و می‌گوید: ای بنده‌ی خدا! برخیز و به یاد خدایت باش؛ بار سوّم اگر بیدار نشد، شیطان در گوش او بول می‌كند.
احتمالاً مقصود از بول شیطان در گوش انسان خواب آلوده‌ی محروم از نماز شب، پلیدی خاصّی است که بر اثر کوچک‌شمردن وعده‌های الهی در مورد این عبادت روحانی، عارض روح او می‌گردد تا آنجا كه گویی اصلاً شایستگی طرف خطاب بودن با فرشتگان پاک را از دست می‌دهد و گوشش كه باید راه بیداری قلب و گذرگاه الهامات ملائكه باشد، در واقع ابزار از خود بی‌خبری و مجرای القائات شیطان می‌شود و در نتیجه، در روز جزا از جرگه‌ی پاكان و پاک‌اندیشان خارج می‌گردد.
عَظُمَتْ مُصِیبَةُ عَبْدِکَ الْمِسْکِینِ
 فِی نَوْمِهِ عَنْ مَهْرِ حُورِالْعِینِ
اَلاَولِیاءُ تَمَتَّعُوابِکَ فِی الدُّجَی
 بِتَهَجُّدٍ وَ تَخَشُّعٍ وَ حَنِینٍ
فَطَرَدْتَنِی عَنْ قَرْعِ بابِکَ دُوْنَهُمْ
 اَتَرَی لِعُظْمِ جَرائِمِی سَبَقُونِی
اَوَجَدْتَهُم لَمْ یُذْنِبُوا فَرِحِمْتَهُمْ
اَمْ اَذْنَبُوا فَعَفَوْتَ عَنْهُمْ دُونِی
اِنْ لَمْ یَکُنْ لِلْعَفْوِ عِنْدَکَ مَوْضِعٌ
 لِلْمُذْنِبِینَ فَاَیْنَ حُسْنُ ظُنُونِی[13]
ای خدای من، چه بزرگ مصیبتی دامنگیر این بنده‌ی بیچاره‌ات گردید كه بر اثر خواب ساعت آخر شب، مهریه‌ی حوران بهشتی ـ نماز شب ـ از دستش برفت.
در آن لحظات مغتنم و تاریک‌خانه‌ی خلوت شب كه دوستانت با بیداری و اشک و ناله و آه، از محفل انس تو برخوردار بودند، تو مرا از در خانه‌ات طرد كردی.
آیا این بی‌مهری از آن جهت بوده كه آنان بی‌گناه بوده‌اند و من گنهكارم؟ یا نه، آنها هم مانند من گنه‌كار بوده‌اند، امّا از گناهان آنان درگذشتی و از من در نگذشتی؟
حال اگر به درگار تو (ای خدا) از بهر گنهکاران جای عفو و گذشتی نباشد، پس حسن ظنّ و گمان نیک من به تو در كجا اثر خواهد داشت و چگونه خواهد شد؟


خودآزمایی


1- چرا بر انسان عاقل و هشیار واجب است كه به بهره‌گیری از دقیقه‌ها و لحظه‌های روز و شب مشغول شود؟
2- چرا زمستان بهار مؤمن است؟

 

پی‌نوشت‌ها

 

[1]ـ مجموعه‌ی ورّام، جلد 1، صفحه‌ی 284.
[2]ـ ارشادالقلوب، فی المبادرة فی العمل، باب 13.
[3]ـ کفعمی، محاسبة‌النفس، صفحات 7 و 8؛ المحجّة‌البیضاء، جلد 8، صفحه‌ی 152.
[4]ـ سوره‌ی حشر، آیه‌ی ۱۸.
[5]ـ جامی.
[6]ـ بحارالانوار، جلد 87، صفحه‌ی 160، حدیث 51 (نقل از دعائم الاسلام).
[7]ـ نامه‌ی دانشوران، جلد 8، صفحه‌ی 200.
[8]ـ شیخ بهایی، کشکول، جلد 1، صفحه‌ی 97.
[9]ـ همان، صفحه‌ی ۸.
[10]ـ از نغمه‌ی الهی مرحوم قمشه‌ای.
[11]ـ بحارالانوار، جلد 87، صفحه‌ی 152، حدیث 28 (نقل از «امالی» صدوق).
[12]ـ ارشادالقلوب، فی فضل صلوة‌اللّیل، باب 22.
[13]ـ منسوب به شهید اوّل (رحمة‌الله‌علیه)، شهداء الفضیلة، صفحه‌ی 87.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: