کد مطلب: ۵۳۵۰
تعداد بازدید: ۴۷۰
تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۷:۵۶
خودشناسی برای خودسازی| ۱۰
از تو مسئلت مى‌كنم به حق تجلیات رویت و انوار قدست، و با زارى از تو مى‌خواهم به عواطف رحمتت و لطایف احسانت، كه گمان مرا درباره‌ی آن‌چه از تو آرزومندم، تحقق بخشى: درباره‌ی اكرام فراوان و انعام زیبایت، درباره‌ی تقرب و نزدیكى به تو و بهره‌مند شدن از دیدار تو‌.

حضرت سیدالشهداء(ع) در دعاى عرفه به خداوند عرض مى‌كند:
اِلهى عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الاثارِ وَ تَنَقُّلاتِ الاَطْوارِ اَنَّ مُرادَکَ مِنّى اَنْ تَتَعَرَّفَ اِلَىَّ فى كُلِّ شَىءٍ حَتّى لا اَجْهَلَکَ فى شَىءٍ ‌.‌.‌. اِلهى ‌تَرَدُّدى فى الاثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ فَاجْمَعْنى عَلَیْکَ بِخِدْمَةٍ تُوصِلُنى اِلَیْکَ‌. کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ اِلَیْکَ؟! اَلِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَیْسَ لَکَ حَتّى یَكُونَ هُوَ الْمَظْهَرُ لَکَ!؟ مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ اِلى دَلیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ؟ وَ مَتى بَعُدتَ حَتّى تَكُونَ الاثارُ هِىَ الَّتى تُوصِلُ اِلَیْکَ؟ عَمِیَتْ عَیْنٌ لا‌تراکَ عَلَیْها رَقیباً وَ خَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصیباً‌.
اِلهى اَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ اِلَى الاثارِ فَارْجِعْنى اِلَیْکَ بِكِسْوَةِ الاَنْوارِ وَهِدایَةِ الاِسْتِبْصارِ حَتّى اَرْجَعَ اِلَیْکَ مِنْها کَما دَخَلْتُ اِلَیْکَ مِنْها مَصُونَ السِّرِ عَنِ النَّظَرِ اِلَیْها، وَ مَرْفُوعَ الهِمَّةِ عَنِ الاِعْتِمادِ عَلَیْها‌.‌.‌.
اِلهى عَلِّمْنى مِنْ عِلْمِکَ الْمَخْزُونِ، وَ صُنّى بِسَتْرِکَ الْمَصُونِ‌. اِلهى حَقِّقْنى بَحَقائِقِ اَهْلِ الْقُرْبِ، وَ اَسْلُکَ بى مَسْلَکَ اَهْلِ الْجَذْبِ‌. اِلهى اَغْنِنى بِتَدْبیرِکَ عَنْ تَدْبیرى، وَ بِاخْتِیارِکَ عَنْ اِخْتِیارى‌.‌.‌. اَنْتَ الَّذى اَشْرَقْتَ الاَنْوارَ فى قُلُوبِ اَوْلِیائِکَ حَتّى عَرَفُوکَ وَ وَحَّدُوکَ، وَ اَزَلْتَ الاَغْیارَ عَنْ قُلُوبِ اَحِبّائِکَ حَتّى لَمْ یُحِبُّوا سِواکَ وَ لَمْ یَلْجَاؤا اِلى غَیْرِکَ‌. اَنْتَ الْمُونِسُ لَهُمْ حَیْثُ اَوْحَشْتَهُمُ العَوالِمُ، وَ اَنْتَ الَّذى هَدَیْتَهُمْ حَیْثُ اسْتَبانَتْ لَهُمْ الْمَعالِمُ‌. ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ؟! وَ مَاالَّذى فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ؟! لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِىَ دُونِکَ بَدَلاً، وَلَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغى عَنْکَ مُتَحَوِّلاً‌.‌.‌.
اِلهى اُطْلُبْنى بِرَحْمَتِکَ حَتّى اَصِلَ اِلَیْکَ وَاجْذِبْنى بِمَنِّکَ حَتّى اَقْبَلَ عَلَیْکَ‌.‌.‌. تَعَرَّفْتَ لِكُلِّ شَىءٍ فَما جَهْلَکَ شَىءٌ وَ اَنْتَ الَّذى تَعَرَّفْتَ اِلَىَّ فى كُلِّ شَىءٍ فَرأَیْتُکَ ظاهِراً فى كلِّ شَىءٍ وَ اَنْتَ الظّاهِرُ لِكُلِّ شَىءٍ‌.‌.‌.
بارالها! به وسیله‌ی گوناگونىِ آثار (تو در جهان هستى) و دگرگونى‌هاى حالات و اطوار، دانستم كه مقصودت این است كه در هر چیز، خودت را به من بشناسانى تا در هیچ چیز، جاهل به تو نباشم‌.‌.‌. خدایا! رفت و آمد و سرو كار داشتن با آثار، موجب دورىِ دیدار است‌. پس توفیق خدمتى به من عطا كن كه مرا به تو رساند‌. چگونه چیزى را كه در هستى‌اش نیازمند به تو است، دلیل بر وجود تو قرار مى‌دهند؟ مگر غیر تو ظهورى دارد كه تو ندارى تا او موجب ظهور تو گردد؟! كى غایب بوده‌اى كه نیازمند به دلیل باشى؟ و كى دور بوده‌اى كه آثارت (دیگران را) به تو رسانند؟! كور باد چشمى كه تو را مراقب نبیند و زیانمند سوداى بنده‌اى كه بهره‌اى از محبت خودت به او نداده‌اى‌. خدایا! امر كرده‌اى به رجوع به آثار، پس مرا با پوشش انوار و راهنمایىِ بینش قلبى، به سوى خود باز گردان تا مانند لحظه‌ی دخول، چنان باز گردم كه سرّ دلم از نظر به سوى آثار، و اعتماد بر آن‌ها مصون باشد‌.‌.‌. خدایا! مرا از علم مخزونت تعلیم ده، و با پرده‌ی مصونت محفوظ دار‌. مرا به حقایق اهل قرب متحقق ساز و در راه اهل جذب (و كسانى كه به سوى خودت مى‌كشانیشان) رهبرى فرماى‌. مرا با تدبیر و اختیار خودت از تدبیر و اختیار خویش مستغنى ساز‌.‌.‌. تویى كه در دل‌هاى دوستانت نورها تابیدى تا تو را به وحدانیت شناختند و تویى كه اغیار را از دل‌هاى شیفتگانت زدودى تا جز تو كسى را دوست ندارند و به دیگرى پناه نبرند‌. تویى مونس آنان آن‌جا كه همه چیز، ایشان را به وحشت اندازد و تویى راهنماى ایشان آن‌جا كه نشانه‌ها برایشان آشكار گردد‌. آن كس كه تو را از دست داده، چه چیزى یافته است؟ و آن كس كه تو را یافته، چه چیزى را از دست داده است؟ هر كس به جاى تو دیگرى را پسندد، حقاً نومید شده است و هر كس از درگاه تو روگردان شود، سخت زیان كرده است‌.‌.‌. معبودا! مرا به رحمت خویش طلب كن تا به تو برسم و به فضل خویش جذب نماى تا روى (دل) به سوى تو آورم‌.‌.‌. تو خود را به هر چیز شناسانده‌اى‌. پس چیزى به تو جاهل نیست و تویى كه در هر چیز، خود را به من شناساندى‌. پس تو را در هر چیز هویدا دیدم و تویى كه بر هر چیز هویدایى‌.
و حضرت امام زین العابدین(ع) در مناجات خائفین به خداوند عرض مى‌كند:
وَ لا تَحْجُبْ مُشْتاقیکَ عَنِ النَّظَرِ اِلى جَمیلِ رُؤْیَتِکَ‌.
مشتاقان را از تماشاى دیدار زیبایت محجوب مدار‌.
و در مناجات راغبین است كه:
اَسْأَلُکَ بِسُبُحاتِ وَجْهِکَ وَ بِاَنْوارِ قُدْسِکَ، وَ اَبْتَهِلُ اِلَیْکَ بِعَواطِفَ رَحْمَتِکَ وَ لَطائِفَ بِرِّکَ اَنْ تُحَقِّقَ ظَنّى بِما اُؤَمِّلُهُ مِنْ جَزیلِ اِكْرامِکَ وَ جَمیلِ اِنْعامِکَ فى الْقُرْبى مِنْکَ وَالزُّلْفى لَدَیْکَ وَالتَّمَتُّعِ بِالنَّظَرِ اِلَیْکَ.
از تو مسئلت مى‌كنم به حق تجلیات رویت و انوار قدست، و با زارى از تو مى‌خواهم به عواطف رحمتت و لطایف احسانت، كه گمان مرا درباره‌ی آن‌چه از تو آرزومندم، تحقق بخشى: درباره‌ی اكرام فراوان و انعام زیبایت، درباره‌ی تقرب و نزدیكى به تو و بهره‌مند شدن از دیدار تو‌.
و در مناجات مریدین است:
اِلهى فَاسْلُکْ بِناسُبُلَ الْوُصُولِ اِلَیْکَ وَ سَیِّرنا فى اَقْرَبِ الطُّرُقِ لِلْوُفُودِ عَلَیْکَ‌.‌.‌. فَاَنْتَ لا غَیْرُکَ مُرادى، وَ لَکَ لا لِسِواکَ سَهَرى، وَ سُهادى، وَ لِقاؤُکَ قُرَّةُ عَیْنى؛ وَ وَصْلُکَ مُنى نَفْسى، وَ اِلَیْکَ شَوقى، وَ فى مَحَبَّتِکَ وَلَهى، وَ اِلى هَواکَ صَبابَتى، وَ رِضاکَ بُغْیَتى، وَ رُؤْیَتُکَ حاجَتى، وَ جَوارُکَ طَلَبى، وَ قُرْبُکَ غایَةُ سُؤْلى‌.‌.‌. یا نَعیمى وَ جَنَّتى یا دُنْیاىَ وَ آخِرَتى‌.
بارالها! ما را در راه وصول به خودت رهبرى فرماى‌. و در نزدیک‌ترین راه‌ها براى ورود بر خودت رهسپار ساز‌. تویى (نه غیر تو) مقصود من، و براى تو است نه براى غیر تو بیدارى و شب‌زنده‌دارى‌ام، و لقاى تو نور چشم من است، و وصل تو آرزوى دلم، و در محبت تو است شیفتگى‌ام، و در هواى تو است دلدادگى‌ام، و خشنودى تو است مقصودم، و دیدار تو است مطلوبم، و قرب تو است نهایت خواسته‌هایم.‌.‌. ‌اى بهشت و نعمت من!‌ اى دنیا و آخرت من!
و در مناجات محبین آمده است:
اِلهى فَاجْعَلْنا مِمَّنِ اصْطَفَیْتَهُ لِقُرْبِکَ‌.‌.‌. وَ مَنَحْتَهُ بِالنَّظَرِ اِلى وَجْهِکَ، وَحَبَوتَهُ بِرِضاکَ، وَاَعَذْتَهُ مِنْ هِجْرِکَ وَقِلاکَ، وَ بَوَّأتَهُ مَقْعَدَ الصِّدْقِ فى جِوارِکَ.‌.‌. وَاجْتَبَیْتَهُ لِمُشاهِدَتِکَ‌.‌.‌. وَامْنُنْ بِالنَّظَرِ اِلَیْکَ عَلَىَّ‌.
معبودا! ما را از كسانى قرار ده كه براى قرب و ولایت خود برگزیده‌اى و براى محبت و دوستىِ خودت خالص كرده‌اى و مشتاق لقا و راضى به قضاى خودت ساخته‌اى، و نظر به روى خودت را به ایشان ارزانى داشته، به رضاى خودت بر ایشان منت نهاده‌اى، و از هجران و دورى‌ات درامان داشته‌اى و در جایگاه راستین، در جوار خودت جایگزین كرده‌اى و براى مشاهده‌ی (جمالت) انتخاب فرموده‌اى‌.‌.‌. و بر من به دیدارت منت بنه‌.
و در مناجات متوسلین است:
وَ اَقْرَرْتَ اَعْیُنَهُمْ بِالنَّظَرِ اِلَیْکَ یَوْمَ لِقائِکَ، وَ اَوْرَثْتَهُمْ مَنازِلَ الصِّدْقِ فى جَوارِکَ.
(و مرا از كسانى قرار ده) كه در روز ملاقاتت چشم‌هایشان را به نگاه به سوى خودت روشن كرده‌اى و ایشان را در جوار خود وارث منزل‌هاى راستین ساخته‌اى‌.
و در مناجات مفتقرین است:
وَغُلَّتى لایُبَرِّدُها اِلاّ وَصْلُکَ، وَلَوْعَتى لایُطْفیها اِلاّ لِقاُؤکَ، وَ شَوْقى اِلَیْکَ لایَبُلُّهُ اِلاَّ النَّظَرُ الى وَجْهِکَ، وَقَرارى لایَقِرُّدُونَ دُنُوّى مِنْکَ‌.‌.‌. وَ غَمّى لا یُزیلُهُ اِلا قُرْبُکَ.
و سوز سینه‌ام را جز وصال تو خنک نمى‌كند و آتش دلم را جز لقاى تو فرو نمى‌نشاند و اشتیاقم را جز نظر به روى تو سیراب نمى‌سازد و جز به نزدیكى به تو آرام نمى‌گیرد‌.‌.‌. و غم و اندوهم را جز قرب تو زایل نمى‌كند‌.
و در مناجات عارفین است:
وَ قَرَّتْ بِالنَّظَرِ اِلى مَحْبُوبِهِمْ اَعْیُنُهُمْ‌.‌.‌. وَ ما اَطْیَبَ طَعْمُ حُبِّکَ؛ وَ ما اَعْذَبَ شِرْبَ قُرْبِکَ! فَاَعِذْنا مِنْ طَرْدِکَ وَ اِبْعادِکَ.
(مرا از كسانى قرار ده) كه چشم‌هایشان به دیدار محبوبشان روشن شده است‌.‌.‌. محبت تو چه خوش طعم است و نوشانوش قربت چه گوارا است، پس ما را از راندن و دوركردن پناه ده‌.
و در مناجات ذاكرین است:
اِلهى بِکَ هامَتِ الْقُلُوبُ الْوالِهَةُ، وَ عَلى مَعْرِفَتِکَ جُمَعَتِ الْعُقُولُ الْمُتِبایِنَةُ، فَلا تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ اِلاّ بِذِكْراکَ، وَ لا تَسْكُنُ النُّفُوسُ اِلاّ عِنْدَ رُؤْیاکَ‌.‌.‌. وَاَسْتَغْفِرُکَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَیْرِ ذِكْرِکَ وَ مِنْ كُلِّ راحَةٍ بِغَیْرِ اُنْسِکَ، وَ مِنْ كُلِّ سُرُورٍ بِغَیْرِ قُرْبِکَ وَ مِنْ كُلِّ شُغْلٍ بِغَیْرِ طاعَتِکَ‌.
معبودا! دل‌هاى شیفته، شیداى تو شده‌اند‌. خردهاى مختلف بر معرفت تو گرد آمده‌اند‌. پس دل‌ها جز به یاد تو آرام نگیرد و روان‌ها جز به دیدار تو آرامش نپذیرد‌.‌.‌. و استغفار مى‌كنم از هر لذتى جز یاد تو، و از هر راحتى جز انس به تو و از هر شادى جز قرب تو و از هر كارى جز طاعت تو‌.
و در مناجات زاهدین است:
وَاغْرِسْ فى اَفْئِدَتِنا اَشْجارَ مَحَبَّتِکَ وَاتْمِمْ لَنا اَنْوارَ مَعْرِفَتِکَ‌.‌.‌. وَاقْرِرْ اَعْیُنَنا یَوْمَ لِقائِکَ بِرُؤْیَتِکَ‌.
در دل‌هاى ما درختان محبت خودت را غرس فرماى و انوار معرفتت را براى ما كامل ساز‌.‌.‌. و روز ملاقاتت چشمان ما را به دیدارت روشن فرما‌.


نتیجه‌گیرى از بحث‌هاى گذشته


تلاش‌هاى زندگى در زمینه‌هاى گوناگون علمى و عملى و فردى و اجتماعى، در صورتى تلاش‌هاى انسانى خواهد بود كه در جهت رسیدن به كمال حقیقىِ انسان انجام گیرد‌. به عبارت دیگر، این حركت‌ها و جنبش‌ها كه ناچار داراى جهت خواهد بود، در صورتى از فعالیت‌هاى انسان از آن نظر كه انسان است، به شمار مى‌روند، كه به سوى كمال انسانى جهت‌گیرى شده باشند‌. و جهت انسانى‌بخشیدن به آن‌ها در صورتى امكان‌پذیر است كه نقطه‌ی نهایىِ سیر تكاملىِ بشر شناخته شود؛ زیرا حركت استكمالىِ او، حركت علمى و ارادى است و نیاز به شناختن هدف و مسیر دارد‌. و شناختن هدف، به معناى یافتن و ادراك وجدانى و شهودى، قبل از رسیدن به آن ممكن نیست‌. پس ناچار به صورت ایده و تصور ذهنى خواهد بود‌. و هر قدر این شناخت، روشن‌تر و آگاهانه‌تر باشد، امكان تكامل ارادى و اختیارى بیش‌تر است‌.
سیر تكاملى بشر، بدون شك، به كمك نیروهاى درونى و انگیزه‌هاى روانى كه در نهاد او قرار داده شده، انجام مى‌گیرد‌. بنابراین، جهت‌یابىِ امیال فطرى، بهترین راه براى شناختن مقصد نهایى و كمال حقیقىِ انسان است و نتیجه‌ی تأمل در جهتى كه هر یك از این امیال نشان مى‌دهند، این است كه همه‌ی آن‌ها انسان را به سوى بى‌نهایت سوق مى‌دهند و تأمین خواسته‌هاى آن‌ها به طور موقت و محدود، بشر را كاملاً اقناع نمى‌كند‌. ارضاى كامل آن‌ها جز با ارتباط با سرچشمه‌ی علم و قدرت و پیوستن به معدن جمال و كمال بى‌نهایت، امكان‌پذیر نیست‌. تنها در مقام قرب الهى و تعلق به نور عظمت ربانى است كه انسان حقیقت خود و همه‌ی عوالم هستى را قائم به ذات اقدس الهى مشاهده مى‌كند:
وَ اَفْتَحُ عَیْنَ قَلْبِه اِلى جَلالى وَ عَظَمَتى فَلا اُخْفى عَلَیْهِ عِلْمَ خاصَّةِ خَلْقى‌.
و میل حقیقت‌جویىِ او اشباع مى‌گردد‌. هم‌چنین به نفوذ قدرت بى‌نهایت الهى از مجراى اراده‌ی خویش پى مى‌برد و هر چه را بخواهد، به اذن پروردگار ایجاد مى‌كند:
اَجْعَلُکَ تَقُولُ لِلْشَّىءِ كُنْ فَیَكُونُ‌.
و میل به قدرت شكست ناپذیر داشتن وى ارضا مى‌شود‌. و در این مقام است كه به وصال محبوبى كه داراى جمال و كمال نامتناهى است، نایل مى‌شود و خود را در آغوش لطف و عنایت بى‌پایان او مشاهده مى‌كند و همه‌ی نیازهایش به دست وى مرتفع مى‌گردد‌. راستى چه لذت‌بخش است رفع نیازى كه به دست معشوق و توأم با لطف و محبت بى‌اندازه‌ی او انجام گیرد:
فَاِذا اَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذى یَسْمَعُ بِهِ‌.‌.‌.
و در این حال، جز به وصل او به چیزى نمى‌پردازد و جز رضایت او به چیزى نمى‌اندیشد:
«فَاَنْتَ لا غَیْرُکَ مُرادى» «وَ وَصْلُکَ مُنى نَفْسى‌.‌.‌. وَ رِضاکَ بُغْیَتى‌.» «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ اَكْبَرُ‌.»
و الى الابد میان او و محبوبش جدایى نمى‌افتد و به فراق و هجران وى دچار نمى‌گردد‌.
«ثُمَّ اَرْفَعُ الْحُجُبَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ فَاُنْعِمُهُ بِکَلامى وَاُلَذِذُهُ بِالنَّظَرِ اِلَىَّ‌.» «وَ اَعَذْتَهُ مِنْ هِجْرِکَ وَ قَلاکَ‌.»
و سرانجام، در این مقام است كه وجود خود را در حالى كه واجد كمال نهایى و قائم به اضافه‌كننده‌ی هستى است، مشاهده مى‌كند و به عالى‌ترین لذت نایل مى‌شود‌. و چون در این مشاهده، براى خود، استقلالى نمى‌بیند، حب ذاتش نیز استقلال خود را از دست مى‌دهد و محبت اصیل مستقل به آفریدگار تعلق مى‌گیرد و به جاى این‌كه خدا را براى خود بخواهد، خود را براى خدا خواهد خواست، بلكه دیگر توجهى به خودش هم نخواهد داشت و یك‌سره غرق جمال محبوب خواهد گشت:
وَلَاَسْتَغْرِقَنَّ عَقْلَهُ بِمَعْرِفَتى وَ لَاَقُومَنَّ لَهُ مَقامَ عَقْلِهِ‌.
بنابراین، مطلوب حقیقى و محبوب ذاتىِ انسان، پروردگار متعال و كمال حقیقىِ انسان در ارتباط و قرب به او است و دیگر كمالات مادى و معنوى باید در راه رسیدن به این كمال، مورد بهره‌بردارى قرار گیرند‌. همه‌ی نیروها باید در راه رسیدن به این هدف بسیج شوند و هر قدمى كه در غیر این راه بردارد، او را از مقصد دور مى‌كند و هر نیرویى كه در غیر راه رضاى الهى صرف كند، به زیانش تمام مى‌شود:
وَاَسْتَغْفِرُکَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَیْرِ ذِكْرِکَ وَ مِنْ كُلِّ راحَةٍ بِغَیْرِ اُنْسِکَ وَ مِنْ كُلِّ سُرُورٍ بِغَیْرِ قُرْبِکَ وَ مِنْ كُلِّ شُغْلٍ بِغَیْرِ طاعَتِکَ‌.

 

خودآزمایی


۱- تلاش‌هاى زندگى در زمینه‌هاى گوناگون علمى و عملى و فردى و اجتماعى، در کدام صورت تلاش‌هاى انسانى خواهد بود؟
۲- بهترین راه براى شناختن مقصد نهایى و كمال حقیقىِ انسان کدام است؟
۳- مطلوب حقیقى و محبوب ذاتىِ انسان چیست؟

 

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: