این حدیث از حضرت امام صادق(ع) منقول است:
«إذا قامَ الْقائِمُ دَعَا النّاسَ اِلَی الْاِسْلامِ جَدیداً وَ هَداهُمْ اِلی اَمْرٍ قَد دُثِرَ وَ ضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُورُ»؛
«هنگامی كه قائم ما قیام میكند، مردم را به اسلام تازه و نو دعوت میكند و آنها را به سوی چیزی هدایت میكند كه اندراس[1] و كهنگی در آن پیدا شده و اكثر مردم از آن منحرف شدهاند».
این جمله بیانگر این است كه احكام آیین مقدّس اسلام پیش از ظهور آن حضرت مهجور[2] و متروک میشود و اسلام همچون آیینهی زنگار گرفته میگردد و جلا و صفای آن از بین میرود و صورت آدمی را آن چنان كه هست، نشان نمیدهد؛ به همین جهت، اسلامی كه او به جهان عرضه میكند، از دید مردم، اسلامی تازه و جدید و كاملاً مغایر با اسلام شناخته شدهی پیشین است. امام صادق(ع) در ادامهی كلام خویش فرمود:
«وَ اِنَّما سُمِّیَ الْقائِمُ مَهْدِیّاً لِاَنَّهُ یَهْدِی اِلَی اَمْرٍ مَضْلُولٍ عَنْهُ»؛
«و این كه امام قائم، مهدی نامیده شده است از آن جهت است كه او هدایت به چیزی میكند كه گم گشته است [و مردم از آن خبری ندارند و آن حضرت اسلام گمگشته در میان مسلمانان را از پس پردهی اوهام بیرون میآورد و عالمیان را از حقیقت آن آگاه میسازد]».[3]
در نهجالبلاغهی شریف نیز آمده است:
«یَعْطِفُ الْهَوَی عَلَی الْهُدَی إِذَا عَطَفُوا الْهُدَی عَلَی الْهَوَی وَ یَعْطِفُ الرَّأیَ عَلَی الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَی الرَّأیِ»؛[4]
«او وقتی قیام کند، هوای نفس را به هدایت برمیگرداند، در حالی كه مردم هدایت را به هوای نفس تبدیل کردهاند و رأی را به قرآن برمیگرداند، در حالی كه مردم قرآن را به رأی و اندیشهی خود مبدّل کردهاند».
حال، ما باید شدیداً مراقب باشیم كه نكند ما همان مردمی باشیم که هوی پرستی را به جای خداپرستی نشانده و پیروی از آراء و افكار خود را به جای پیروی از قرآن، برنامهی زندگی خود قرار داده و در نتیجه، سبب اندراس و كهنگی احكام اسلام شده باشیم. چون فعلاً در دنیا، تنها ملّتی که ادّعای این را دارد که اسلامشناس به معنی واقعی و مجری احكام آن است ما هستیم؛ بنابراین، اگر در زندگی ما هوی بر هُدی غالب و رأی بر قرآن حاكم شده باشد، تنها ملّتی خواهیم بود كه امام قائم بر ضدّ او قیام میكند؛ زیرا كفّار با قرآن کاری ندارند كه بخواهند آن را آراء خود برگردانند. این ما مسلمانان هستیم كه ادّعای تبعیّت از قرآن داریم و در عین حال، قرآن را تابع آراء خود ساختهایم؛ و لذا امام زمان(ع) در اوّلین قدم به جنگ و ستیز با ما خواهد برخاست و سپس قرآن رها شده از چنگال ما و پاک گشته از اوهام ما را به جهانیان عرضه خواهد كرد و به قلع و قمع مزاحمان و كافران خواهد پرداخت. در حدیث هم آمده است: اوّل گروهی كه فتوا به قتلش میدهند، فقهایی از امّت اسلامند.
این نكته هم شایان توجّه است كه ما میدانیم امام قائم(ع) هادی و راهنماست، چنانكه حضرت امام صادق(ع) در وجه تسمیهی آن حضرت به «مهدی» فرمود: «لِاَنَّهُ یَهْدِی اِلَی اَمرٍ مَضْلُولٍ عَنْهُ»؛
چون او هدایت به امر گمشدهای میكند و حال آنكه مهدی به معنای هدایت شده است، نه هدایتكننده. پس چرا لقب مشهورشان «مهدی» است، نه هادی؟ شاید سرّش این باشد که هادی اوّل باید مهدی (هدایتشده و آگاه از مسیر و مقصد و برنامهی سیر) باشد تا بتواند هادی و راهنما و رهبر مسلمانان گردد. باید مهدیِّ خدا باشد تا هادی مردم گردد؛ بنابراین، دلیل هادی بودن او همان مهدی بودن اوست. چون مهدیِّ خداست، هادی مردم شده است؛ یعنی، لقب مهدی اشرف از لقب هادی است؛ چون لقب مهدی رابطه با خدا را نشان میدهد و لقب هادی رابطه با مردم را بیان میكند.
[1]ـ اندراس: مندرس و کهنه شدن.
[2]ـ مهجور: ترک شده.
[3]ـ سفینةالبحار، جلد 2، صفحهی 701.
[4]ـ نهجالبلاغهی فیض، خطبهی 138.