کد مطلب: ۵۳۹۴
تعداد بازدید: ۶۰۵
تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۶:۳۱
شرح دعای سی و یکم صحیفه سجادیه| ۳۱
پس چگونه انسان مجرم با تمام توجّه به آن همه از گناهان و معاصی كه اقرار كرده و می‌كند، توانایی این همه گفتار و تضرّع از خود به درگاه خدا نشان دهد؟ انسان گنهكار شرمسار كجا و این‌چنین زبان‌آوری‌ها كجا؟

(۲۶)
فَما كُلُّ ما نَطَقْتُ بِهِ عَنْ جَهْلٍ مِنِّی بِسُوءِ اَثَرِی وَ لاَ نِسْیانٍ لِما سَبَقَ مِنْ ذَمیمِ فِعْلِی لَكِنْ لِتَسْمَعَ سَماؤُکَ وَ مَنْ فِیها وَ اَرْضُکَ وَ مَنْ عَلَیها ما اَظْهَرْتُ لَکَ مِنَ النَّدَمِ وَ لَجَأْتُ اِلَیکَ فیهِ مِنَ التَّوْبَةِ، فَلَعَلَّ بَعْضَهُمْ بِرَحْمَتِکَ یرْحَمُنی لِسُوءِ مَوْقِفی اَوْ تُدْرِكُهُ الرِّقَّةُ عَلَیَّ لِسُوءِ حالِی فَینالَنی مِنْهُ بِدَعْوَةٍ هِی اَسْمَعُ لَدَیکَ مِنْ دُعائِی أَوْ شَفاعَةٍ اَوْكَدُ عِنْدَکَ مِنْ شَفاعَتی تَكُونُ بِها نَجاتِی مِنْ غَضَبِکَ وَ فَوْزَتِی بِرِضاکَ.
حال، آنچه بر زبان آوردم [از ذات اقدست تقاضای عفو و تفضّل نمودم] نه از آن جهت است كه جهل به بدكرداری خود دارم و نه از روی فراموشی كارهای ناپسند پیشینم می‌باشد؛ بلكه بدین منظور است كه آسمان تو و هر كه در آن ساكن است و زمین تو و هر كه بر روی آن است، ندامتی را كه به پیشگاه تو اظهار نمودم و توبه‌ای را كه در آن به تو پناه آوردم بشنوند. تا مگر برخی از آنها [به رحمت تو] به خاطر این كه در موقف و موضع بدی [از جهت آلودگی به گناهان] قرار گرفته‌ام، بر من ترحّم كنند یا بر بدحالی و آشفتگی‌ام رقّت آورند. آنگاه از جانب آنان دعایی به من رسد كه از دعای من در نزد تو شنیدنی‌تر و به اجابت نزدیک‌تر باشد یا شفاعتی دست دهد كه به نزد تو از شفاعت من استوارتر به شمار آید تا به وسیله‌ی آن، نجات من از خشم تو و دستیابی‌ام به خشنودی تو حاصل گردد.


شرح و توضیح:


عذرخواهی از این همه گستاخی در سخن!


انسان گنهكار آلوده‌ی به انواع معاصی، وقتی به قبح اعمال بدش پی بُرد و آنگاه از سطوت و قهّاریّت حضرت الله ـ جلّ شأنه العزیز ـ آگاه گشت و صحنه‌هایی از عذاب‌های شدید و هول‌انگیز روز جزا برایش مجسّم شد، طبیعی است كه تشویش و نگرانی فوق‌العاده عظیم بر قلبش عارض می‌شود، تنش می‌لرزد و زبان در كامش می‌خشكد و از حركت می‌ماند.
در این صورت از تضرّع و ابتهال به درگاه حق نیز عاجز می‌گردد و چاره‌ای جز دم فرو بستن نمی‌بیند؛ چنانكه در برخی دعاها آمده است:
اَللّهُمَّ اِنَّ کَثْرَةَ الذُّنُوبِ یَکُفُّ اَیْدِیَنا عَنِ انْبِساطِها اِلَیْکَ بِالسُّؤالِ وَ الْمُداوَمَةَ عَلَی الْمَعاصی تَمْنَعُنا مِنَ التَّضَرُّعِ وَ الاِبْتِهالِ؛[1]
خدایا، زیادی گناهان، دست‌های ما را از این كه به خواهش از درگاهت باز شوند، می‌بندد و تداوم بر معاصی، ما را از تضرّع و زاری به پیشگاهت باز می‌دارد.
بنابراین جا برای این سؤال می‌ماند كه پس چگونه انسان مجرم با تمام توجّه به آن همه از گناهان و معاصی كه اقرار كرده و می‌كند، توانایی این همه گفتار و تضرّع از خود به درگاه خدا نشان دهد؟ انسان گنهكار شرمسار كجا و این‌چنین زبان‌آوری‌ها كجا؟
لذا امام(ع) به عنوان اعتذار و پوزش از جرأت بر كلام می‌گوید: آری، نه چنان است كه توجّه به گنهكاری خویشتن ندارم و نه اینكه اعمال بد گذشته‌ام را فراموش كرده‌ام، از این روی این‌چنین داد سخن می‌دهم.
نه؛ بلكه از شدّت بیچارگی و درماندگی است كه چنین به فریاد آمده‌ام و از سوز دل و آشفتگی چنین ناله و افغان سر داده‌ام تا شاید از یک گوشه‌ای از زمین و آسمان، ندایی به ترحّم بر من برخیزد و دستی از یک سو به شفاعت من دراز شود.


آسمان و زمین و کلّ موجودات، دارای درک و شعورند


از این كه امام(ع) موضوع «سمع» و «شنیدن» و هكذا «رحمت» و «دعا» و «شفاعت» را به آسمان و زمین و آنچه در آنهاست نسبت داده است، استفاده می‌شود كه همه‌ی موجودات زمینی و آسمانی ـ اعمّ از جماد و نبات ـ دارای نیروی سمع و درک شعور می‌باشند و بر اساس همین كمال، اهلیّت «استرحام» و «دعا» و «شفاعت» را نیز واجدند. چنانكه بسیاری از صاحبنظران در فلسفه و روشندلان از ارباب كشف و شهود نیز این عقیده را دارند كه هر موجودی به میزان حظّ وجودی خویش، از حیات و علم و درک و كمالات دیگر برخوردار است؛ هر چند انسان از احاطه‌ی به نوع و چگونگی علم و درک آنها عاجز باشد.[2]
از آیات شریفه‌ی قرآنیّه نیز اشعار به این معنا به دست می‌آید. در این آیات تأمّل فرمایید:
تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْاَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إنْ مِنْ شَیْءٍ إلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ...؛[3]
آسمان‌های هفتگانه و زمین و كسانی كه در آنها هستند، همه تسبیح او می‌گویند و هیچ موجودی نیست مگر این كه تسبیح و حمد او می‌گوید؛ ولی شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید...
أ لَمْ تَرَ أنَّ اللهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ...؛[4]
آیا ندیدی [یعنی ندانستی] كه تمام كسانی كه در آسمان‌ها و زمین هستند و [حتّی] پرندگان بال و پر گشوده در هوا، تسبیح خدا می‌گویند. تمامشان [راه و رسم] دعا و تسبیح خود را می‌دانند [از كار خود آگاهند].
ثُمَّ اسْتَوی إلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أوْ کَرْهاً قالَتا أتَیْنا طائِعِینَ؛[5]
سپس به كار آسمان پرداخت در حالی كه آن، دودی [یا بخاری یا به صورت گازی] بود. آنگاه به آن و به زمین فرمود: از روی رغبت یا كراهت، به فرمان من آیید. گفتند: آمدیم با رغبت و اطاعت فرمان.
وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللهُ الَّذِی أنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ...؛[6]
[كافران در روز جزا] به پوست‌های بدنشان [یا به فروجشان] گویند: چرا علیه ما گواهی دادید؟ آنها گویند: آن خدایی كه همه چیز را به سخن آورده، ما را به سخن واداشته است.[7]
جمله‌ی ذرّات عالم در نهان
 با تو می‌گویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیر و باهُشیم
 با شما نامحرمان ما خامُشیم
چون شما سوی جمادی می‌روید
مَحرم جانِ جمادان کی شوید
از جمادی در جهان جان رَوید
غُلغُل اجزاء عالم بشنوید
فاش تسبیح جمادات آیدت
 وسوسه‌ی تأویل‌ها بزدایدت
اُسْتُن حنّانه از هجر رسول
 ناله می‌زد همچو ارباب عقول
نطق آب و نطق خاک و نطق گل
 هست محسوس حواس اهل دل
***
(۲۷)
اَللّهُمَّ اِنْ یكُنِ النَّدَمُ تَوْبَةً اِلَیکَ فَأَنَا اَنْدَمُ النّادِمینَ وَ اِنْ یكُنِ التَّرْكُ لِمَعْصِیتِکَ اِنابَةً فَاَنَا اَوَّلُ الْمُنِیبِینَ‏ وَ اِنْ یكُنِ الاِسْتِغْفارُ حِطَّةً لِلذُّنُوبِ فَاِنِّی لَکَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ‏.
خدایا! اگر پشیمانی، توبه و بازگشت به سوی توست، حال، من پشیمان‌ترین پشیمان‌هایم و اگر ترک معصیت توبه و انابه است، حال، من اوّلین توبه‌كنندگان و اوّلین مُنیبینم[8] و اگر تقاضای مغفرت و طلب آمرزش، سبب ریختن گناهان است، حال، من به درگاه تو از مُستغفران و درخواست‌كنندگان آمرزشم.


شرح و توضیح:


توبه با تجلیّات گوناگونش


معنا و حقیقت «توبه» در گذشته مشروحاً بیان شد. در اینجا به تناسب این فراز از دعای شریف، به این نكته اشاره می‌شود كه توبه در «قلب» به صورت «ندامت» و پشیمانی از ارتكاب معصیت تحقّق می‌یابد و در جوارح و اعضای بدن به صورت «کفّ نفس» و خودداری از معصیت تجلّی می‌کند و در «زبان» به صورت جمله‌ی استغفار آشكار می‌شود و لذا امام(ع) آن حقیقت را در هر سه ناحیه از نواحی وجود خویش ارائه كرده و به پیشگاه خدا عرضه می‌دارد: خدایا من از حیث «قلب و جان»، نادم از گناهم و از حیث «اعضای بدن» تارک معصیتم و از جنبه‌ی «لسان و زبان» نیز استغفاركننده‌ام.


دو نكته:


1ـ قضیّه‌ی شرطیّه در اینجا به معنای تحقّق حتمی و قطعی «جزا» به كار رفته است، چنان كه ارباب بیان نیز تجویز كرده‌اند.[9]
2ـ اوّلیّت در «اوّل المنیبین» كنایه از سرعت در مقام امتثال امر «توبه» است؛ یعنی بی‌درنگ دست به توبه می‌زنم و بی‌هرگونه توقّف و تأخیر رو به تو می‌آورم.

 

خودآزمایی


1- انسان گنهكار چه زمانی تشویش و نگرانی فوق‌العاده عظیم بر قلبش عارض می‌شود و زبان در كامش می‌خشكد؟
2- چگونه انسان مجرم با تمام توجّه به آن همه از گناهان و معاصی كه اقرار كرده و می‌كند، توانایی این همه گفتار و تضرّع از خود به درگاه خدا نشان دهد؟
3- از این كه امام(ع) موضوع «سمع» و «شنیدن» و هكذا «رحمت» و «دعا» و «شفاعت» را به آسمان و زمین و آنچه در آنهاست نسبت داده است، کدام مفاهیم و نکات استنباط می‌شود؟

 

پی‌نوشت‌ها

 

[1]ـ تلخیص الرّیاض، ج 2، ص 349.
[2]ـ اسفار صدرالمتألهین(رض)، ج 7، طبع جدید، ص 150 و 153.
[3]ـ سوره‌ی اسراء، آیه‌ی ۴۴.
[4]ـ سوره‌ی نور، آیه‌ی ۴۱.
[5]ـ سوره‌ی فصّلت، آیه‌ی ۱۱.
[6]ـ سوره‌ی فصّلت، آیه‌ی ۲۱.
[7]ـ راجع به نطق و تسبیح موجودات و سریان علم در جمیع اشیاء به تفسیر المیزان، ج 13، ص 116 و ج 17، ص 405 رجوع شود.
[8]ـ مُنیب: گرایش‌دارنده.
[9]ـ تلخیص الرّیاض، ج 2، ص 351.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: