دشواریهای زندگی بر دوش مرد است. او باید مخارج خانواده را از هر راه ممکن تأمین کند. او در بیرون از خانه با صدها مشکل روبهرو میشود. ممکن است مورد توهین یا توبیخ قرار بگیرد، ممکن است با اذیت و کارشکنی همکارانش روبهرو شود، ممکن است مطالباتش را نتواند وصول کند، ممکن است بدهیهای خود را نتواند بپردازد، ممکن است شغل مناسبی پیدا نکند. این مسائل و مشکلات، موقتی نیستند، بلکه همواره در طول زندگی اتفاق میافتند. کمتر اتفاق میافتد روزی که ناراحتی تازهای نداشته باشد. از این روست که عمر مردها غالباً کوتاهتر از عمر زنان است.
انسان در این گونه مواقع، نیاز شدیدی به همدمی دل سوز و مهربان دارد تا دلداریاش بدهد و روان و اعصابش را آرامش ببخشد.
خانم گرامی! همسر شما دلسوز ندارد، احساس غربت و تنهایی میکند، از مشکلات فرار کرده و به محیط خانه و شما پناه میآورد، به دلجوییهای شما نیازمند است، اگر با روی درهم کشیده و اوقات تلخ وارد خانه شد و آثار ناراحتی را در چهرهاش مشاهده کردی، سلام و تعارف شما از روزهای دیگر گرمتر باشد، اسباب استراحت و غذای او را زود فراهم کن، دربارهی موضوعات دیگر هرگز سخن نگو، ایراد نگیر، تقاضا نکن، از گرفتاریهای خودت شکایت و درددل نکن، بگذار خوب استراحت کند، اگر گرسنه است سیر شود. اگر سرما خورده، گرم شود. اگر گرما او را آزرده است، خنک شود. آن گاه که از خستگی در آمد و اعصابش راحت شد، با زبان خوش، علت ناراحتیاش را بپرس. اگر باز هم میل صحبت نداشت، اصرار نکن، اما اگر شروع به درددل کرد، خوب به سخنانش گوش بده. همهی حواست پیش او باشد. از خندهی بیجا جداً بپرهیز، بلکه از شنیدن عوامل ناراحتی او اظهار تأسف کن، طوری وانمود کن که بیش از خودش از عوامل گرفتاری او اندوهگین هستی.
با اظهار محبت و دلسوزی، زخمهای دلش را مرهم بگذار، با نرمی و ملایمت دلداریاش بده. موضوع را در نظرش کوچک و بیاهمیّت جلوه بده و او را به حل مشکل تشویق کن. بگو: اینگونه حوادث، از مسائل لاینفک زندگی است و برای همه اتفاق میافتد، چندان مهم نیست، انسان میتواند با نیروی صبر و استقامت بر مشکلات پیروز گردد. مردانگی و شخصیت انسان در این گونه موارد ظاهر میشود. غصه نخور، صبر و کوشش کن تا مشکل حل شود. اگر نیاز به راهنمایی دارد و راهی به نظر تو میرسد، پیش پایش بگذار و اگر راه صحیحی به نظرت نرسید، پیشنهاد کن با یکی از دوستان یا خویشان عاقل و خیرخواه مشورت کند.
خانم محترم! همسر تو در مواقع گرفتاری به مهربانیها و دلجوییهای تو نیازمند است. باید به داد او برسی و مانند یک پرستار مهربان، بلکه یک روانپزشک دلسوز از او دلجویی کنی. از این بالاتر، باید شخصیت خویش را به اثبات برسانی و شوهرداری کنی. آری، پرستار و روانپزشک کجا میتوانند مانند یک بانوی فداکار شوهرداری کنند؟ تو غافلی که مهربانیها و دلداریهای تو چه اثر معجز آسایی در روح همسرت میگذارد. قلب و روانش را آرام میکند. به زندگی دلگرم میشود. برای مبارزهی با مشکلات آماده میگردد. پیمیبرد که در این جهان تنها و بی کس نیست. به وفا و صمیمیت تو اطمینان پیدا میکند. دوستدار و عاشق تو و اخلاقت میشود و در نتیجه، پیمان زناشویی شما استوار و محکم میگردد.
حضرت صادق(ع) میفرماید:
در دنیا چیزی بهتر از همسر شایسته وجود ندارد. زنی که شوهرش از دیدار او مسرور و شاد گردد.[1]
و امام رضا(ع) میفرماید:
یک دسته از زنها آنهایی هستند که زیاد بچهدار میشوند، مهربان و با عاطفه هستند، در سختیها و پیشآمدهای روزگار، در امور دنیا و آخرت پشتیبان شوهرشان هستند، به زیان او کار نمیکنند و گرفتاریهایش را زیاده نمیگردانند.[2]
چنان که مرد همیشه به یک حال نیست، زن نیز حالات مختلف دارد، گاهی شاد و خندان است، گاهی غمناک و افسرده، گاهی خوش و سرحال است، گاهی عصبانی و تندخو، گاهی در اثر کارهای دشوار خانهداری کاملاً خسته، گاهی در اثر داد و فریادهای فرزندان اعصابش ناراحت، گاهی از زخمزبان و طعنههای بستگان یا همسایگان در رنج، و گاهی در اثر چشم و هم چشمیهای غلط و نداشتن تجملات زندگی متأثر میشود.
آری، انسان در معرض صدها از این قبیل حوادث جزئی و کلی قرار دارد. و ممکن است یکی از آنها چنان در روحش اثر بگذارد که از شدت ناراحتی از خود بی خود شده، دنبال بهانهای باشد تا دقدلش را خالی کند.
بانوان چون از روحی حساس و لطیف برخوردارند زودتر از مردها از حوادث ناگوار، متأثّر گشته و عکسالعمل نشان میدهند. با اندک چیزی رنجیده خاطر و عصبانی میشوند. چون احساساتی هستند و تاب و تحمل دشواریها را ندارند، فوراً داد و فریاد راه میاندازند.
در این زمان که تسلط بر اعصاب ندارند، نیازشان به دلجویی و همدمی بیشتر است. از این رو باید با نرمی و ملایمت اعصابشان را آرامش داد. برای این کار کسی بهتر از شوهر نیست؛ زیرا یار و غمخوار و شریک زندگی و محرمترین افراد نسبت به اوست. بر شوهر است که در این مواقع حساس به دادِ همسر پریشان احوالش برسد و اعصاب پژمردهی او را آرامش دهد.
آقای محترم! هنگامی که وارد منزل میشوی اگر دیدی همسرت عصبانی و ناراحت است، صورتش را درهم کشیده و اوقات تلخی میکند غیر عادی بودن حالش را دریاب و بر احوال زارش ترحم کن. اگر از شدت ناراحتی سلام نکرد، تو سلام کن. سلام کردن، مقام تو را پایین نمیآورد. با لب خندان و چهرهی باز سخن بگو. بیشتر از هر روز به او مهربانی نما. از اوقات تلخی و ترشرویی اجتناب کن. در کارهای خانه کمک کن. مواظب باش حرف تلخ و نیشداری از تو خارج نشود. از مسخره کردن و دست انداختن او بپرهیز. اگر حرف نمیزند سر به سرش نگذار. بگذار به حال خود باشد. نگو: امروز دیگر چه خبر شده؟ مثل برج زهر مار شدهای؟ اگر خواست درد دل کند به حرفهایش خوب گوش بده و اظهار تأسف کن. چنان وانمود کن که از آن پیشامد ناگوار تو از او بیشتر متأثّری. بگذار خوب درددل کند و عقدههایش را بگشاید.
آن گاه که به حال عادی درآمد، مانند پدری مهربان، بلکه شوهری دلسوز از روی عقل و تدبیر در رفع نگرانیهایش کوشش کن. با خوشرویی و مهربانی تسلیتش بده. او را به صبر و بردباری تشویق کن. با زبان خوش و دلیل و برهان، حوادث ناگوار زندگی را کوچک و غیر قابل اعتنا جلوه بده. شخصیت او را در برابر تحمل حوادث تقویت کن. در برابر حوادث قابل علاج وعده مساعدت و یاری به او بده.
اگر قدری صبر و حوصله خرج دهی و با عقل و تدبیر رفتار کنی، به زودی از نگرانی و ناراحتی نجات پیدا میکند و زندگی شما مانند سابق و بلکه بهتر ادامه پیدا خواهد کرد؛ امّا اگر در برابر تندخوییها و عصبانیتهای زودگذر او رنجیده شوی و بداخلاقی کنی، ممکن است به نزاع و زدوخورد و قهر و دعوا منجر شود، و حتی امکان دارد در اثر لجبازی یکی از شما یا هر دو، طلاق و جدایی به میان آید.
به دست آوردن پول کار آسانی نیست، زحمت و درد سرهای فراوان دارد. انسان مال را برای رفاه و آسایش خویش میخواهد و ذاتاً بدان علاقهمند است. اگر به کسی احسان کرد و مالی را که به جانش بسته است، در اختیار او قرار داد، انتظار قدردانی دارد. اگر از او سپاسگزاری شد، تشویق میشود و به احسان و نیکوکاری راغب میگردد. نه تنها نسبت به این شخص احسان بیشتری خواهد کرد، بلکه به هر کار نیکی علاقهمند میگردد، تا آن جا که ممکن است کم کم به یک عادت و خوی طبیعی تبدیل شود و مشتاق احسان و کار خیر گردد؛ اما اگر قدرش را نشناختند و احسانش را نادیده گرفتند، به کار خیر بیرغبت میشود، پیش خود میگوید: حیف نیست که به این مردم نمکنشناس احسان کنم و اموالم را در اختیارشان بگذارم؟ حق شناسی و شکرگزاری یکی از خصلتهای پسندیده و بهترین راه جلب احسان است. حتی خداوند بزرگ هم که نیازی به دیگران ندارد، سپاسگزاری از نعمتهایش را شرط تداوم برخورداری از نعمت شمرده، میفرماید:
اگر سپاسگزاری کنید، نعمتهایم را افزون میکنم.[3]
خانم محترم! همسر شما نیز یک بشر عادی است و از قدردانی خوشش میآید. او هزینهی زندگی را تأمین میکند، حاصل دسترنج خویش را در طبق اخلاص نهاده، رایگان تقدیم شما میکند، این عمل را یک وظیفه اخلاقی و شرعی دانسته و از آن لذت میبرد؛ اما از شما انتظار دارد که وجودش را مغتنم شمرده، از کارهایش قدردانی کنید. هرگاه اسباب و لوازم زندگی را خریده، به منزل آورد، اظهار خوشحالی نمایید، و سپاسگزاری کنید. هرگاه برای تو یا فرزندانت کفش و لباس یا چیز دیگری آورد، فوراً آن را از دستش بگیر و اظهار خرسندی کن و بگو: متشکرم. اگر بیمار شدی برای معالجهات کوشش کرد تا شفا یافتی، تشکر کن. اگر تو را به تفریح و مسافرت برد، سپاس گزاری کن. اگر پول توجیبی گرفتی، قدردانی کن. مواظب باش کارهایش را کوچک مشماری، به او بیاعتنایی نکنی، اگر به کارهایش توجه کردی و تشکر نمودی، احساس غرور و شخصیت میکند، به زندگی و خرج کردن برای خانواده تشویق میشود، باز هم سعی میکند توجه شما را به سوی خود جلب کند و با احسان و کارهای نیک، دلتان را به دست آورد.
اما اگر کارهایش را کوچک شمردی و با بیاعتنایی به آنها نگاه کردی، دل سرد میشود و با خود میگوید: حیف نیست زحمت بکشم و حاصل دسترنجم را خرج افرادی کنم که قدرم را نمیدانند و احسانهایم را کوچک میشمارند؟ رفتهرفته به خانه و زندگی بیعلاقه میگردد، تا بتواند از زیر بار خرج کردن شانه خالی میکند، به کسب و کار بیرغبت میشود و ممکن است اموالش را خرج دیگران کند.
اگر یکی ازخویشان یا دوستان یک جفت جوراب یا دسته گل به شما هدیه بدهد، بارها از او تشکر میکنید، اما احسانهای همیشگی شوهرتان را به روی خود نیاورده، از یک تشکر بیمایه هم دریغ میکنید؟!
راه و رسم شوهرداری چنین نیست. چنین افرادی منافع شخصی خود را نمیشناسند. تکبّر و خودخواهی بلای بزرگی است. اینان گمان میکنند که اگر تشکر کنند، تحقیر میشوند، در حالی که بر محبوبیتشان افزوده میشود و حقشناس و با ادب شناخته میشوند.
امام صادق(ع) میفرماید:
بهترین زنهای شما زنی است که وقتی شوهرش چیزی آورد سپاسگذاری کند و اگر نیاورد، راضی باشد.[4]
و نیز میفرماید:
هر زنی که به شوهرش بگوید: از تو خیری ندیدم، همهی اعمالش باطل و از درجهی اعتبار ساقط میگردد.[5]
از رسول خدا(ص) نقل است که فرمود:
کسی که احسان مردم را قدردانی نکند، شکر خدای را نیز به جای نمیآورد.[6]
ممکن است در نظر برخی مردان، کار خانهداری چندان مهم به نظر نیاید، ولی اگر با دیدهی انصاف نگریسته شود، باید اعتراف کرد که دشوار و خسته کننده است.
یک بانوی خانهدار اگر تمام اوقات شبانهروز را در خانه کار کند، باز هم مقداری از کارها لنگ میماند. این همه کارهای خانه مانند پختن غذا، نظافت کردن خانه، شستن و مرتب کردن لباسها و ظرفها، جا به جا کردن اثاث منزل، و از همه بالاتر بچهداری، کارهای آسانی نیستند که یک روز و دو روز انجام دهد بلکه مادام العمر باید انجام دهد. یک زن کدبانو، واقعاً در خانه زحمت میکشد. آن گونه نیست که مرد خیال کند غذایی که هر روز سه نوبت برایش آماده میشود به آسانی تهیه میشود. یا کارهای پراکنده و مختلف منزل خود به خود انجام میگیرند. برخی مردان بچهداری را اصلاً کار به حساب نمیآورند.
اگر مرد یک ماه در منزل بماند و همهی امور خانهداری و بچهداری را برعهده بگیرد، آن وقت میفهمد که همسرش در خانه چه فداکاریهایی میکند و چه زحمتهای طاقت فرسایی را تحمل میکند؟
زن همهی این زحمات را تحمل میکند و حرفی هم ندارد، ولی از شوهرش این انتظار را دارد که قدر زحماتش را بداند و از وی قدردانی و تشکر کند. دوست دارد خودش و ذوق و سلیقهاش همواره مورد توجه شوهر باشد. آقای محترم! وقتی وارد خانهی نظیف و تمیز و منظم میشوی چه عیبی دارد از زحمات و ذوق و سلیقهی همسرت ستایش کنی؟
چه اشکال دارد گاه گاهی از غذاهای خوشمزهای که تهیه میکند تعریف کنی؟ چه مانع دارد موضوع بچهداری او را که حقاً کار بسیار دشوار و با اهمیتی است همواره مورد نظر داشته باشی و برخی اوقات از زحمات طاقتفرسای او تشکر نمایی؟ از این نکته غافلی که قدردانیهای تو چه نیرویی به او میبخشد و چگونه برای کار و کوشش و فداکاری آمادهاش میگرداند؟ اگر اصلاً به کارهای همسرت توجه نداشته باشی و هیچ گاه سپاسگزاری نکنی کمکم از زندگی دلسرد میگردد و با خود خواهد گفت: چه فایده دارد که من در این خانه، برای این شوهر نمکنشناس زحمت بکشم؟ تدریجاً نیروی کار و کوشش را از دست میدهد و به کارهای منزل بیعلاقه میگردد. آن گاه تا بتواند از زیر بار آنها شانه خالی میکند. آن وقت داد و فریادت بلند میشود که همسرم به زندگی علاقه ندارد و به وضع منزل نمیرسد.
اگر چنین شد بدان که خود کرده را تدبیر نیست. تقصیر از جانب توست که همسرداری را بلد نبودهای. اگر یک بیگانه برای تو کار کوچکی انجام دهد دهها بار از او تشکر میکنی و با الفاظی چون معذرت میخواهم، دست شما درد نکند و ... او را سپاس میگویی، ولی از زحمات شبانهروزی همسرت غفلت داری!! حاضر نیستی با یک سپاسگزاری مفت و مجانی دلش را شاد و خستگیهایش را برطرف سازی.
به داستان زیر توجه فرمایید:
بانوی خانهدار 29 سالهای از تهران مینویسد: شوهر حقنشناسی دارم. از صبح تا شام رنج میبرم، زحمت میکشم، تمام کارهای خانه از شستن ظروف و لباسها، ازپختن غذا تا تزیین اتاقها و بافتنیهای لازم را برای او و فرزندان انجام میدهم، ولی وقتی به خانه میرسد مثل این که هیچ کاری انجام نشده است. اصلاً توجهی به هیچ چیز ندارد. لباسهای اتو شده و کفشهای واکس زدهی او را که جلویش میگذارم، یک متشکرم، یا دستت درد نکند هم نمیگوید. اگر من هم برایش تعریف کنم با تندی حرفم را قطع میکند که خوبه، این قدر کارهایت را به رخ من نکش. مگر چه کار کردهای؟ شاخ غول شکستهای یا از قلهی دماوند بالا رفتهای؟ در صورتی که اگر زحمتهای من نبود حالا هشتش گروِ نهش بود.[7]
برخی مردان بیاعتنایی به زن و کارهای او را از لوازم مردانگی میشمارند. میگویند: اگر از همسرمان تعریف کنیم لوس میشود. میگویند: غریبه احتیاج به سپاسگزاری دارد، ولی در بین زن و شوهر این حرف ها نیست.
و حال آن که این اشتباه بزرگی است؛ زیرا هر احسان کنندهای از لحاظ روانشناسی احتیاج به قدردانی دارد، و بدین وسیله تشویق میشود. مخصوصاً زن خانهدار در مورد کارهای تکراری و خسته کنندهی خانهداری بیش از دیگران نیاز به قدردانی دارد.
از این رو، دین مقدس اسلام تشویق و سپاسگزاری را از اخلاق نیک برشمرده است.
امام صادق(ع) در این باره میفرماید:
هر کس به مسلمانی آفرین بگوید، خداوند متعال تا قیامت برایش آفرین مینویسد.[8]
و پیغمبر اسلام(ص) میفرماید:
هر کس به مسلمانی احترام کند و با کلام خوشی از او دلجویی کند و غمهایش را برطرف سازد همواره در سایه رحمت خدا خواهد بود.[9]
1- نتیجه دلجوییهای زن از شوهر چیست؟
2- بهترین شخص برای دلجویی دادن و آرام کردن زن کیست؟ چرا؟
3- چه کسی همواره در سایه رحمت خدا خواهد بود؟
[1]. بحارالأنوار، ج 103، ص ۲۱۷.
[2]. مستدرك الوسائل، ج 2، ص ۵۳۴.
[3]. ابراهیم(14) آیهی 7.
[4]. بحارالأنوار، ج 103، ص 239.
[5]. شافى، ج 2، ص 139.
[6]. وسائل الشیعه، ج 11، ص 542.
[7]. و نمىدانند چرا؟، ص 140.
[8]. شافى، ج 1، ص 197.
[9]. همان جا.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی