گاه مىگویند ساختن بنا بر قبور سبب پرستش قبرها مىشود و این حدیث نبوى گواه بر عدم جواز آن است:
«لَعَنَ اللهُ الْیَهُودَ اتَّخَذُوا قُبُورَ أنْبِیَائِهِمْ مَسَاجِدَ؛ خداوند یهود را لعن کرد زیرا قبور پیامبرانشان را مسجد قرار دادند».[1]
ولى بر همهی مسلمین روشن است که هیچ کس قبور اولیاء الله را پرستش نمىکند و میان «زیارت» و «عبادت» فرق واضح و روشنى است. ما همان گونه که به زیارت و دیدار احیا و زندهها مىرویم و بزرگان را احترام کرده و از آنها التماس دعا مىکنیم، همین گونه به زیارت اموات مىرویم و به بزرگان دین و شهداى راه اسلام احترام مىگذاریم و از آنها التماس دعا داریم.
آیا هیچ عاقلى مىگوید زیارت بزرگان در حیاتشان به صورتى که گفته شد، عبادت، کفر و شرک است؟ زیارت بعد از وفات نیز همین گونه است.
پیامبر اسلام(ص) به زیارت قبور بقیع مىرفت و روایات بسیارى در منابع اهل سنّت در مورد زیارت قبر پیامبر(ص) و زیارت سایر قبور آمده است.
اگر خداوند یهود را لعن کرده به سبب این بوده که قبور انبیا را سجدهگاه قرار دادند، در حالى که هیچ مسلمانى هیچ قبرى را سجده گاه خود قرار نمىدهد.
قابل توجّه این که هم اکنون قُبّه و بارگاه پیامبر اسلام(ص) در کنار مسجد نبوى سر به آسمان کشیده و همهی مردم مسلمان ـ حتّى وهّابىها ـ در روضهی مقدّسه (آن قسمتى از مسجد نبوى که در کنار قبر آن حضرت و متّصل به آن است) در پنج وقت نماز واجب مىخوانند و در اوقات دیگر نمازهاى مستحب، و در پایان هم قبر پیغمبر اکرم(ص) را زیارت مىکنند.
آیا این کار پرستش قبور محسوب مىشود و حرام است؟ یا این که قبر مطهّر پیامبر(ص) مستثناست، آیا ادلّهی شرک و حرمت پرستش غیر خدا قابل استثناست؟!
به یقین زیارت قبور ربطى به عبادت ندارد، و نماز در کنار قبر پیغمبر اکرم(ص) و قبور سایر اولیاء الله هیچ مشکلى ندارد و حدیث بالا ناظر به کسانى است که واقعاً پرستش قبور مىکردند.
کسانى که با زیارت شیعیان جهان از قبور امامان(ع) آشنا هستند، مىدانند هنگام نمازهاى واجب وقتى صداى مؤذّن بلند مىشود، همه رو به قبله مىایستند و نمازهاى واجب را به جماعت برگزار مىکنند و موقع زیارت نخست صدبار تکبیر مىگویند و بعد از زیارت نیز دو رکعت نماز مستحب رو به قبله بجا مىآورند، تا در آغاز و پایان روشن شود پرستش مخصوص خداست.
ولى متأسّفانه باب تهمت و افترا و دروغ ـ بر اثر انگیزههاى خاصّى ـ گشوده شده و اقلّیّت وهّابیها همهی مخالفان خود را به انواع تهمتها متّهم مىسازند.
بهترین راه حمل بر صحّت این است که بگوییم، آنها بر اثر قلّت بضاعت علمى، توان تحلیل مسائل را به خوبى ندارند و حقیقت شرک و توحید را درنیافته و فرق میان زیارت و عبادت را به طور دقیق نمىدانند.
حدیثی از صحیح مسلم نقل مىکنند که ابوالهیّاج از پیغمبر اکرم(ص) چنین روایت کرده است: «قال لى على بن ابى طالب ألا ابعثک على ما بعثنى علیه رسول الله(ص) أن لا تدع تمثالاً إلاّ طمسته و لا قبراً مشرفاً إلاّ سویته؛ آیا به تو مأموریّتى بدهم که رسول خدا (در....) به من مأموریت داد: هر تمثال (ذى روحى) دیدى محو کن و هر قبر بلندى دیدى صاف نما».[2]
بر اثر برداشت کاملاً نادرستى که بعضى، از این حدیث داشتند، کلنگ به دست گرفته و تمام قبور بزرگان اسلام را ویران کردند، به استثناى قبر مطهّر پیامبر(ص) و قبر خلیفهی اوّل و دوّم که در کنار قبر پیامبر(ص) بود به حال خود رها ساختند، استثناهایى که هیچ دلیلى براى آن نمىتوان یافت.
ولى اوّلاً: در سند این حدیث افراد متعدّدى هستند که از نظر رجال اهل سنّت نیز مورد تأیید نمىباشند و بعضى از آنها از ارباب تدلیس بودهاند، به خصوص «سفیان ثورى» و «ابن ابى ثابت».
ثانیاً: به فرض این که این حدیث صحیح بوده باشد مفهومش این است که روى قبر صاف باشد (و به صورت پشت ماهى که رسم کفّار بود، نباشد) و بسیارى از فقهاى اهل سنّت نیز فتوا دادهاند که باید روى قبر صاف و مسطّح باشد، که این امر ارتباطى با بحث ما ندارد.
ثالثاً: فرض مىکنیم که مفهوم حدیث این است که باید قبر هم سطح زمین باشد و اصلاً برآمدگى نداشته باشد، این موضوع ربطى به مسألهی بناى بر قبور ندارد؛ فرض کنیم روى قبر پیامبر(ص) سنگى هم سطح زمین باشد در عین حال این گنبد و بارگاه را که امروز روى آن مىبینیم منافاتى با حکم مزبور ندارد.
همان گونه که در قرآن مجید نیز مىخوانیم، وقتى راز اصحاب کهف فاش شد، مردم گفتند بنایى بر قبور آنها بسازیم، سپس مىفرماید: «(قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَّسْجِداً)؛ کسانى که از وضع آنها آگاه بودند گفتند: مسجدى بر جایگاه آنها مىسازیم».[3]
قرآن مجید با لحن موافق این داستان را نقل مىکند و ایرادى بر آن نمىگیرد، یعنى ساختن مسجد در کنار قبور بزرگان مانعى ندارد.
هرگاه به مردم آموزش کافى داده شود که از هرگونه افراط و تفریط بپرهیزند و در کنار این قبور مطهّر به یاد خدا باشند و ازگناهان خود توبه کرده، و از افکار و برنامههاى اولیاء الله الهام بگیرند، به یقین مرقدهاى مطهّر آنان کانونى براى تعلیم و تربیت و توبه و انابه به سوى خدا و تهذیب نفوس خواهد بود.
ما به تجربه دریافتهایم، میلیونها نفرى که هر سال به زیارت قبور پاک ائمّهی دین مىروند یا قبور شهداى راه حق را زیارت مىکنند، با روحیّهاى بهتر، و صفا و نورانیّت بیشتر و قلبى پاکتر، از کنار قبور آنان باز مىگردند، و آثار این امر در آنان مدّتها نمایان است.
و هنگامى که آنها را به شفاعت بر درگاه خدا، براى آمرزش گناهان و حلّ مشکلات دینى و دنیوى خود مىطلبند، ناگزیرند براى برقرار ساختن رابطهی معنوى با آنان، تا آنجا که در توان دارند از گناهان فاصله بگیرند و به سراغ نیکى و پاکى بروند.
اضافه بر این توجّه و توسّل به آنان و طلب شفاعت از آنان بر درگاه خدا، آنها را در برابر مشکلات پرتوان مىسازد، مانع یأس و ناامیدى مىشود و از دردها و آلام روحى و جسمى آنها مىکاهد و آثار و برکات فراوانى دیگر.
چرا ما، با برداشت غلط از مسألهی زیارت و شفاعت و توسّل، مردم را از این همه برکات معنوى و روحى و جسمى محروم مىسازیم؟
کدام عقل اجازهی چنین امرى مىدهد؟
جلوگیرى از این سفرهاى معنوى خسارتى عظیم به بار مىآورد، افسوس که وسواس بى معنا در مسألهی توحید و شرک، گروه عظیمى را از این برکات محروم ساخته است.
بهانهی دیگر: کسانى که به زیارت قبور بزرگان مىروند از قبور آنان تبرّک مىجویند و گاه قبر یا ضریح را مىبوسند و این بوى شرک مىدهد، و به همین جهت زائران خانهی خدا دیدهاند که مأموران غلاظ و شداد، در کنار قبر مطهّر پیامبر(ص) از هر طرف ایستادهاند و مردم را از نزدیک شدن به شبکهها و پنجرههاى مشرف بر قبر مطهّر مانع مىشوند، و گاه این مطلب را به «ابن تیمیّه» و «محمّد بن عبدالوهّاب» نسبت مىدهند.
به یقین اگر این دو نفر که بنیانگزار مکتب وهّابیّت هستند در زمان پیامبر اسلام(ص) بودند و با چشم خود مىدیدند که در جریان صلح حدیبیّه یا فتح مکّه هنگامى که آن حضرت مشغول وضو گرفتن بود، اصحاب و یاران بر یکدیگر سبقت مىگرفتند که آب وضوى او را بربایند و قطرهاى از آن بر زمین نیفتد[4]، اگر به زبان بر آن حضرت خرده نمىگرفتند، در دل ایراد مىکردند و مىگفتند: این در شأن پیامبر(ص) و یاران او نیست و این کار بوى شرک مىدهد!
و یا اگر بعد از رحلت رسول خدا(ص) در مدینه بودند و با چشم خود مىدیدند که ابوایّوب انصارى، نخستین میزبان آن حضرت، صورت بر روى قبر آن حضرت گذارده و تبرّک مىجوید[5] و یا بلال مؤذّن پیامبر(ص) در کنار قبر آن حضرت نشسته و گریه سر داده و صورت بر آن قبر مىمالد،[6] وهّابىها یقهی بلال و ابوایّوب را گرفته و آنها را به کنارى پرتاب مىکردند که این کار شرک است، همان کارى که الآن پیروان این مکتب با زائران قبر رسول خدا مىکنند.
در حالى که تبرّک جستن، کمترین ارتباطى به پرستش ندارد، بلکه مفهومش نوعى احترام توأم با ادب است، به این امید که خدایى که رسول(ص) را فرستاده به خاطر این احترام، برکاتش را بر زیارت کننده نازل گرداند.
از آنجا که گاه کارهاى بعضى از عوام بهانههایى به دست مخالفان مىدهد، سزاوار است همهی علماى اعلام و دانشمندان اسلام، از حرکات نسنجیدهی بعضى از عوام در کنار قبر پیامبر(ص) یا ائمّهی بقیع و سایر امامان معصوم و قبور شهدا و بزرگان اسلام جلوگیرى کنند، و مفهوم واقعى زیارت و توسّل و تبرّک و شفاعت طلبیدن را به آنها تعلیم دهند.
به همهی مردم بگویند، همه چیز و همه کار به دست خدا، و او مسبّب الاسباب و قاضى الحاجات و کاشف الکربات و کافى المهمّات است، و اگر به پیامبر(ص) وامامان متوسّل مىشویم، آنها به اذن پروردگار و با استمداد از ذات پاک او کارى انجام مىدهند یا در پیشگاه خداوند شفاعت مىکنند و از او تقاضاى بر آمدن حاجات مىنمایند.
سجده کردن بعضى از عوام در برابر این قبور مقدّس، تعبیراتى که بوى الوهیّت نسبت به آنان مىدهد، گره زدن چیزى به ضریح آنان و مانند اینها، همه از امور ناشایست و مشکل آفرین است و چهرهی یک کار مثبت و بسیار سازنده (زیارت) را دگرگون مىسازد، و بهانه به دست این و آن مىدهد تا مردم را از برکات زیارت محروم سازند.
1- به چه دلیل خداوند یهود را لعن کرده است؟
2- به کدام دلایل، برداشت وهابیون از حدیثی که ابوالهیّاج از پیغمبر اکرم(ص) روایت میکند، مردود است؟
3- مفهوم تبرّک جستن چیست؟
[1]. صحیح بخارى، جلد 1، صفحهی 110، همین معنا به اضافهی «والنصارى» در صحیح مسلم نیز آمده است. (جلد 2، صفحهی 67).
[2]. صحیح مسلم، جلد 3، صفحهی 61، در تعدادى از منابع دیگر اهل سنّت نیز نقل شده است.
[3]. سورهی کهف، آیهی 21.
[4]. این مسأله در طول زندگى پیامبر(ص) بارها اتّفاق افتاد (رجوع شود به صحیح مسلم، جلد 4، صفحهی 1943، و کنزالعمّال، جلد 16، صفحهی 249).
[5]. مستدرک الصحیحین، جلد 4، صفحهی 560.
[6]. تاریخ ابن عساکر، جلد 7، صفحهی 137.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت