بخش سوّم؛ برخی از وظایف و صفات رسول اکرم(ص)
اوّلین وظیفهی الهی رسولالله(ص)
خداوند حكیم از میان آدمیان، رسول خود را برانگیخت تا اینگونه عمل كند:
یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ.
کار اوّلش این که آیات خدا را بر مردم تلاوت کند. البتّه همانطور که گفتیم این منافات با امّی بودن پیامبر اکرم(ص) ندارد که در تمام مدّت عمرش نه یک صفحه نوشتهای خوانده و نه یک سطر خطّی نوشته است! چنان که خدایش در این باره فرموده است:
وَ ما كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیمِینِکَ...
تو پیش از نزول قرآن نه کتابی میخواندی و نه با دست خود چیزی مینوشتی...
...إِذاً لارْتابَ الْمُبْطِلُونَ.[1]
...اگر چنین بودی، دشمنانت برای ابطال دعوتت دستاویزی مییافتند و میگفتند: او کتابهای پیشینیان را میخواند و از روی آنها نسخه برمیدارد و به نام وحی خدا به ما تحویل میدهد! چنانکه با نبود چنین دستاویزی:
وَ قالُوا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ اكْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلَى عَلَیهِ بُكْرَةً وَ أَصِیلاً.[2]
گفتند: او از افسانههای گذشتگان رونویسی میکند. صبح و شام بر او املا میکنند و او مینویسد!
ولی خدا آنها را تخطئه کرده که او اصلاً نوشتن و خواندن از ابتدا نداشته است و کمال او در همین است که منبع و مرجعی جز اقیانوس بیکران وحی خدا ندارد و میگوید:
...إنْ أتَّبِعُ إلاّ ما یُوحَی إلَیَّ...[3]
... جز آنچه که از جانب خدا به من وحی میشود، دنبال چیزی نمیروم...
همانطور که گفتیم سواد خواندن و نوشتن برای ما افراد بشر عادی، کمال بزرگ است و نداشتن آن، نقص خجلتبار است. امّا همین خواندن و نوشتن برای رسولالله اعظم(ص) نقص بزرگ و سبب ایجاد شبهه در صدق ادعای نزول وحی است:
اگر بودی کمال اندر نویسایی و خوانایی
چرا آن قبلهی کل، نانویسا بود و ناخوانا
داشتن قریحهی شعرسرایی برای هر کسی کمال است ولی برای پیامبر اکرم(ص) نقص است که خدایش فرموده:
وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ...[4]
ما به او شعر یاد ندادیم و شایستهی شأن او نیست به همین دلیل نه تنها هیچگاه شعر نمیگفت بلکه اشعار سرودهی دیگران را هم نمیخواند و اگر فرضاً میخواست تک بیتی از دیگری بخواند، کلماتش پس و پیش میشد و از وزن شعری میافتاد؛ با این حال دشمنانش متّهم به شاعریش کردند و:
وَ یَقُولُونَ أ إنَّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ.[5]
میگویند: آیا ما به گفتهی شاعر مجنونی دست از خدایان خود برداریم؟!
خداوند علیم حکیم به رسول مکرّمش(ص) قریحهی شعرسرایی و خواندن و نوشتن نداد از این جهت که دستاویزی برای باطلکاران و باطلخواهان میشد و قرآن را که وحی الهی است به شعر شاعران و استنساخ[6] شدهی از کتب پیشینیان مشتبه میساختند.
حاصل اینکه اُمّی بودن پیامبر اکرم(ص) منافات با این ندارد که یکی از وظایف الهیاش تلاوت آیات خدا بر مردم است. زیرا تلاوت و قرائت قرآن، مستلزم خواندن از روی نوشتهای نیست چنان که حافظان قرآن تلاوت قرآن میکنند بدون اینکه نوشتهای مقابلشان باشد.
تزکیهی نفس دیگر وظیفهی الهی پیامبر اکرم(ص)
وظیفهی دیگر آن حضرت پاکسازی نفوس مردم از رذائل اخلاقی است:
وَ یُزَکّیهِمْ.
مردم را [از رذائل و زشتیهای اخلاقی] پاک گرداند.
وَ یُعَلِّمُهُمْ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة.
و راه و رسم زندگی و طریق درک و فهم حقایق هستی را به آنها تعلیم دهد. او معلّم عالَم انسان هست، امّا متعلّم از عالم انسان نیست!
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت / به غمزه مسأله آموز صد مدرّس شد
او خود قلم اعلای حضرت ربّالعالمین است. تمام کلمات و سطور این کتاب آفرینش به اذن خدا به ارادهی او که مجرا و واسطهی فیض است تکوّن پیدا کرده است تمام عالمان و کاتبان و شاعران از وجود و علم و فکر و ذوقشان رَشحهای[7] از رشحات علمی آن وجود اقدس انور میباشد ولی با این همه او نه صفحهای خواند و نه خطّی نوشت و نه شعری بر زبانش جاری شد!
روش جاهلیّت امّا به سبک مدرن!
لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَكِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ.
خدا بر اهل ایمان منّت گذاشت که رسولی از میانشان برانگیخت، در حالی که آنان پیش از آمدن آن رسول در گمراهی آشکاری بودند و چه گمراهی از این بارزتر که انسان زندهی با عقل و شعور، در مقابل یک موجود مردهی بیعقل و شعور اظهار ذلّت کند و آن را مؤثّر در سرنوشت خود بداند و قربانی برایش ببرد و بر اثر همین جهل و دنائت روح و پستی فکر، انواع و اقسام گناهان مرتکب میشدند! گناهانی که امنیّت عمومی را از بین میبَرد از قبیل قتل و غارت، دزدی و یغماگری و... گناهانی که خانوادهها را ویران میکند مثل زنا، شُرب خَمر، بچّه کشی، گناهانی که لطمه به اقتصاد عمومی میزند مثل ربا و قمار. گناهانی که وحدت اجتماعی را از بین میبرد مثل دروغ، غیبت، نفاق، حسدورزی و...
هفت صفت از صفات پیامبر اکرم(ص)
خداوند رسول اکرم(ص) را با هفت صفت معرّفی مینماید: نبیّ، رسول، شاهد، مبشّر، نذیر، داعی إلی الله، سراج منیر.
نبیّ، یعنی شخص آگاه از حقایق آسمانی؛ رسول، یعنی علاوه بر آگاهی، مأمور بر ابلاغ به مردم؛ شاهد، یعنی شهودکننده و مطّلع از اعمال و افکار آدمیان؛ مبشّر، یعنی بشارتدهندهی نیکوکاران به آیندهی خوش؛ نذیر، یعنی بیمدهندهی بدکاران از آیندهی بد؛ داعی إلی الله، یعنی دعوتکنندهی به سوی خدا و سراج منیر، یعنی چراغ روشنیبخش.
البتّه توضیح هر یک از این صفات، احتیاج به مجال وسیعتری دارد، امّا در حال حاضر منظور، بحث کوتاهی راجع به داعی إلی الله و مبشّر و نذیر است.
هدف اصلی پیامبران(ع) دعوت الی الله
آیهی شریفه نشان میدهد که هدف اصلی انبیاء(ع)، مخصوصاً خاتم آنها «دعوت الی الله» است.
قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أدْعُوا إلَی اللهِ عَلی بَصِیرَةٍ...[8]
بگو این راه من است که با بینایی خاصّی دعوت به الله میکنم.
این کاری است که از عهدهی احدی جز انبیاء(ع) برنمیآید، چه آنکه خدا را شناختن و مسیر را تشخیص دادن و برنامهی سیر را دانستن و آنگاه بشر را به سوی خدا حرکت دادن و به مقام قرب او رساندن، کار هر کسی نیست و لذا فرموده است:
داعِیاً إلَی اللهِ بِإذْنِهِ.
«دعوت به الله» باید به اذن او باشد که این اذن هم اذن تکوینی است؛ یعنی، ساختمان وجود پیامبر را طوری ساخته و نوری در درون او قرار داده که هم خدا را چنانکه باید میشناسد، هم مسیر را میداند و هم از برنامهی سیر آگاه است و لذا او از جانب خدا مأذون است.
امّا دیگران از هر طایفهای که باشند مدّعیان بدون اذنند، «فلاسفه» با براهین عقلی و «عُرَفا» براساس کشف و شهود عینی ادّعای دعوت الی الله دارند؛ امّا چون از جانب خدا مأذون نیستند اشتباهات فراوان دارند و اختلافشان با یکدیگر دلیل روشنی بر آگاه نبودن از راه است.
البتّه اذن خدا همان منصب نبوّت و امامت است که از جانب خدا به اشخاص معیّنی داده شده است. تنها آنها میتوانند بشر را بسوی خدا راهنمایی کنند، زیرا به اذن خدا مقصد و مسیر و برنامهی سیر را به خوبی شناختهاند و در این راه پر خوف و خطر چراغ روشنیبخش میباشند.
چنانکه در آیهی شریفه از جمله صفات پیامبر اکرم(ص) سراج منیر به معنای چراغ روشنیبخش است. معلوم میشود که راه به سوی خدا تاریک است و مشکلات و درّهها و تپّهها و گودالهای ظلمانی دارد، اگر تاریک نبود سراج و چراغ نمیخواست و نمیفرمود:
...کِتابٌ أنْزَلْناهُ إلَیْکَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إلَی النُّورِ...[9]
ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که مردم را از تاریکیها خارج کرده و به نور برسانی.
این تاریکیها و مشکلات را هم شیطان به وجود آورده است. او قسم خورده که سر راه آدمیان بنشیند و آنها را به ضلالت وادارد:
...لاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ * ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لاتَجِدُ أکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ.[10]
من سر راه مستقیم تو کمین میکنم و آنگاه از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و چپ آنها به سراغشان میروم و اکثر آنها را شکرگزار نخواهی یافت.
آری؛ این راه را شیطان، پر آشوب و تاریک کرده است، این راه چراغ میخواهد.
چرا تبشیر و چرا انذار؟
از آن طرف هم انسان، مختار آفریده شده است به طوری که هم میتواند به حرف شیطان گوش بدهد و به جهنّم برود و هم میتواند به حرف انبیاء(ع) گوش بدهد و به بهشت برود؛ پس قهراً برخی نسبت به برنامهی آسمانی انبیاء(ع) مطیعند و برخی متخلّف؛ در نتیجه زمینه برای «تبشیر» و «انذار» انبیاء(ع) بوجود میآید، یعنی گروه مطیع را تبشیر میکنند و به آیندهی خوب بشارت میدهند و گروه متخلّف را هم انذار میکنند و از آیندهی بد بیم میدهند و به انسانها سرانجام این سیر را نشان میدهند که عاقبت به کجا خواهند رسید. چنانکه قرآن میفرماید:
وَ یَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ.
و روزی که قیامت برپا میشود، آن روز [انسانها] از هم جدا میشوند.
فَأمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَهُمْ فی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ.
آنان که ایمان آورده و عمل شایسته انجام دادهاند در باغی [با عظمت از باغهای بهشتی] مسرور و شاداب میباشند.
وَ أمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقآءِ اْلإخِرَةِ فَاُولئِکَ فِی الْعَذابِ مُحْضَرُونَ.[11]
و امّا آنان که کفر ورزیده و آیات ما و دیدار آخرت را تکذیب کردهاند در میان عذاب احضار میگردند.
موضوع «تبشیر» و «انذار» نسبت به روز جزا آنچنان مهمّ است که خداوند حکیم آن دو را کارِ منحصر پیامبرانِ مُرسَل نشان داده و میفرماید:
وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إلاّ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ...[12]
ما رسولان را نفرستادیم مگر اینکه مُبشّر و مُنذر باشند...
مطلبی که به طور یک اصل مسلّم قرآنی باید در نظر داشته باشیم این است که انبیاء(ع) به امر خدا با تعلیمات آسمانی خود میکوشند انسان را برای عالم آخرت بسازند نه برای دنیا؛ آنها میخواهند مایهای در جان انسان به وجود بیاورند که بتواند در عالم آخرت به حیات ابدی نائل گردد. برخلاف نظر بسیاری از روشنفکرمآبان که اصالت را برای دنیا قائلند و آخرت را از حومهی فکر و عمل بیرون میدانند هرچند ادّعای مسلمانی و پیروی از قرآن دارند، امّا با عمل خود میکوشند آیات قرآن و احادیث ما را به گونهای تفسیر کنند که بیشتر با موازین زندگی دنیا تطبیق شود اگرچه از موازین زندگی در آخرت منحرف گردد.
خودآزمایی
1- اوّلین وظیفهی الهی رسولالله(ص) چه بود؟
2- چرا اُمّی بودن پیامبر اکرم(ص) منافات با این ندارد که یکی از وظایف الهیاش تلاوت آیات خدا بر مردم است؟
3- هفت صفت که خداوند متعال رسول اکرم(ص) را با آنها معرّفی مینماید را بیان و معنی کنید.
4- هدف اصلی انبیاء(ع)، مخصوصاً خاتم آنها چیست؟
پینوشتها
[1]ـ سورهی عنکبوت، آیهی ۴۸.
[2]ـ سورهی فرقان، آیهی ۵.
[3]ـ سورهی انعام، آیهی ۵۰.
[4]ـ سورهی یس، آیهی ۶۹.
[5]ـ سورهی صافّات، آیهی ۳۶.
[6]ـ نسخهبرداری، کپی کردن.
[7]ـ تراوش.
[8]ـ سورهی یوسف، آیهی ۱۰۸.
[9]ـ سورهی ابراهیم، آیهی ۱.
[10]ـ سورهی اعراف، آیهی 16 و 17.
[11]ـ سورهی روم، آیات 14 و 15 و 16.
[12]ـ سورهی انعام، آیهی 48.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی