کد مطلب: ۵۴۴۴
تعداد بازدید: ۹۲۷
تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۰۹:۵۳
انسان ۲۵۰ ساله| ۴۳
اینكه آن بزرگوارها در غربتِ زیادى بودند، واقعاً همین‌طور است؛ دور از مدینه و دور از خاندان و دور از محیط مألوف؛ اما در كنار این، درباره‌ی این سه امام ـ از حضرت جواد تا حضرت عسكری‌ ـ نكته‌ی دیگرى وجود دارد و آن این است كه هرچه به پایان دوره‌ی حضرت عسكرى جلوتر می‌رویم، این غربت بیشتر می‌شود.

فصل چهاردهم؛ امام جواد، امام هادی و امام عسکری(ع)| ۲

 

تلاش گسترده‌ی تشکیلاتی در جهت برنامه‌ای درازمدّت | ۲


 
باید به این نكته در زندگى ائمه توجه داشته باشید كه این بزرگواران، دائم در حال مبارزه بودند؛ مبارزه‌اى كه روحش سیاسی‌ بود. زیرا كسی‌ هم كه در مَسند حكومت نشسته بود، مدعی‌ دین بود. او هم ظواهر دین را ملاحظه می‌کرد. حتی‌، گاهى اوقات نظر دینى امام را هم می‌پذیرفت. مثل قضایایی كه در مورد مأمون شنیده‌اید كه صریحاً نظر امام را قبول كرد. یعنى اِبایی نداشتند كه گاهى نظر فقهى را هم قبول كنند. چیزى كه موجب می‌شد این مبارزه و معارضه با اهل‌بیت وجود داشته باشد، این بود كه اهل‌بیت، خودشان را «امام» می‌دانستند. می‌گفتند: «ما امامیم». اصلاً بزرگ‌ترین مبارزه علیه حكام همین بود. چون كسی‌ كه حاكم شده بود و خود را امام و پیشوا می‌دانست، می‌دید شواهد و قراینى كه در امام لازم است، در حضرت هست و در او نیست و این موجود را براى حكومت، خطرناك می‌شمرد؛ چون مدعى است. حكام، با این روحِ مبارزه می‌جنگیدند و ائمه(ع) هم مثلِ كوه ایستاده بودند. بدیهى است كه در این مبارزه، معارف، احكام فقهى و خُلقیات و اخلاقیاتى كه ائمه ترویج می‌کردند، جاى خود را دارد. تربیت شاگردِ بیشتر و ارتباطات شیعى، روزبه‌روز گسترده‌تر شد. شیعه را اینها نگه‌داشت. شما مرامى را در نظر بگیرید كه 250 سال علیه آن حكومت شده است، اصلاً باید هیچ چیزیش نمانَد، باید به‌كل از بین برود؛ ولى شما ببینید الان دنیا چه خبر است و شیعه به كجا رسیده است.
این نكته را باید در اشعارى كه درباره‌ی امام صادق، امام‌ هادى و امام عسكرى(ع) خوانده می‌شود، به‌خوبى دید. اینها مبارزه می‌کردند و براى همین مبارزه هم جانشان را از دست دادند. راهى است كه رو به هدفى مشخص ادامه دارد. گاهی یکی برمی‌گردد،یکی از این طرف می‌رود؛ اما هدف یکی است. این بزرگواران، از امام حسین(ع) كه پایه را گذاشت، موفق‌تر بودند؛ چون بعد از شهادت امام حسین «اِرتَدَّ النَّاسُ بَعدَ الحُسَینِ اِلّا ثَلاثَةٌ» هیچ‌كس نماند. اما در زمان امام‌ هادى شما نگاه كنید؛ تمام دنیاى اسلام را ائمه(ع) زیر قَبضه[1] گرفته بودند. حتى بنی‌عباس هم درماندند. نمی‌دانستند چه‌كار كنند؛ رو به شیعه آوردند.
یکی از خلفاى بنی‌عباس نامه‌اى نوشت و دستور داد كه در خطبه‌ها نام اهل‌بیت را بیاورند و بگویند كه حق با اهل‌بیت است. این نامه در تاریخ ثبت شده است. نوشته‌اند وزیرِ دربار، خود را به سرعت به خلیفه رساند و گفت: چه‌كار می‌کنى؟! جرأت نكرد بگوید حق با اهل‌بیت نیست! گفت: الان در كوه‌هاى طبرستان و جاهاى دیگر، عده‌اى با شعار اهل‌بیت قیام كرده‌اند؛ اگر این حرف تو همه‌جا پخش شود، آن‌وقت لشكرى پیدا می‌کنند و به جانِ خودِ تو می‌افتند. خلیفه دید كه راست می‌گوید، گفت: بخش‌نامه را پخش نكنید. یعنى اینها بر حكومتشان می‌ترسیدند. عقیده هم اگر پیدا می‌کردند، حبّ حكومت و دنیا و همین سلطنت، مانع اعتقاد قلبی‌شان می‌شد. 30/6/1380
اینكه آن بزرگوارها در غربتِ زیادى بودند، واقعاً همین‌طور است؛ دور از مدینه و دور از خاندان و دور از محیط مألوف؛ اما در كنار این، درباره‌ی این سه امام ـ از حضرت جواد تا حضرت عسكری‌ ـ نكته‌ی دیگرى وجود دارد و آن این است كه هرچه به پایان دوره‌ی حضرت عسكرى جلوتر می‌رویم، این غربت بیشتر می‌شود. حوزه‌ی نفوذ ائمه و وسعت دایره‌ی شیعه در زمان این سه امام، نسبت به زمان امام صادق و امام باقر شاید ده برابر است؛ و این چیز عجیبى است. شاید علت اینكه اینها را این‌طور در فشار و ضیق قرار دادند، اصلاً همین موضوع بود. بعد از حركت حضرت رضا به‌طرف ایران و آمدن به خراسان، یکی از اتفاقاتى كه افتاد، همین بود. شاید اصلاً در محاسبات امام هشتم(ع) این موضوع وجود داشته. قبل از آن، شیعیان در همه‌جا تَك‌وتوك بودند؛ اما بی‌ارتباط به هم، ناامید، بدون هیچ چشم‌اندازى، بدون هیچ امیدى. سلطه‌ی حكومت خلفا هم كه همه‌جا بود؛ قبلش هم‌ هارون بود با آن قدرت فرعونى. حضرت كه به‌طرف خراسان آمدند و از این مسیر عبور كردند، شخصیتى درمقابل مردم ظاهر شد كه هم علم، هم عظمت، هم شُكوه، هم صدق و هم نورانیت را جلوى چشم آنها می‌گذاشت؛ اصلاً مردم مثل چنین شخصیتى را ندیده بودند. قبل از آن، چقدر از شیعیان می‌توانستند از خراسان حركت كنند و به مدینه بروند و امام صادق را ببینند؟ اما در این مسیر طولانی‌، همه‌جا امام را از نزدیک دیدند. چیز عجیبى بود؛ كاَنّه انسان پیغمبر را مشاهده كند. آن هیبت و عظمت معنوى، آن عزت، آن اخلاق، آن تقوا، آن نورانیت و آن علم وسیع ـ كه هرچه می‌پرسى و هرچه می‌خواهى، در دستش هست؛ چیزى كه اصلاً مردم آن را ندیده بودند ـ وِلوله‌اى راه انداخت.
امام به خراسان و مَرو رسیدند. مركز هم مَرو بود، كه در تركمنستانِ فعلى واقع شده است. بعد ازیکی، دو سال هم كه شهادت حضرت بود و مردم داغ‌دار شدند. هم ورود امام ـ كه نشان‌دادن جلوه‌اى از چیز‌هاى ندیده و نشنیده‌ی مردم بود ـ و هم شهادت آن بزرگوار ـ كه داغ عجیبی‌ بنا كرد ـ در واقع تمام فضاى این مناطق را در اختیار شیعه قرار داد؛ نه اینكه حتماً همه شیعه شدند، اما همه محب اهل‌بیت شدند. در این فضا، شیعیان ریخته‌اند كار كنند. شما می‌بینید «اشعریین» در قم پیدا می‌شوند. اینها چرا آمدند؟ اشعریین كه عربند. اینها پا شدند به قم آمدند و بساط حدیث و معارف اسلامى را در قم پهن كردند و آنجا را پایگاه قرار دادند. در رى هم امثال كلِینى[2] بلند شدند. كسى مثل كلینى ابتدا به‌ساكن از شهرى بلند نمی‌شود، باید محیط شیعه باشد، باید محیط معتقد باشد تا بتواند جوانى را با این خصوصیات پرورش دهد كه بعد او بشود كلینى. بعد همین‌طوركه این حركت ادامه پیدا كرده، شما ببینید شیخ صدوق[3] رضوان‌الله‌علیه تا هرات و خراسان و جاهاى دیگر رفته و براى شیعه حدیث جمع‌آورى كرده؛ این خیلى مهم است. محدثین شیعه در خراسان چه‌كار می‌کنند؟ محدثین شیعه در سمرقند چه‌كار می‌کنند؟ در سمرقند چه كسى هست؟ شیخ عیاشى سمرقندى.[4] عیاشی‌ سمرقندى در همان شهر سمرقند بوده كه گفته شده: «فی دارِهِ الَّتی كانَت مَرتَعاً لِلشّیعةِ وَ اَهلِ العِلمِ»[5] این در بیانات شیخ كَشّى[6] هست. خودِ شیخ كشى، سمرقندى است. بنابراین حركت امام رضا(ع) و بعد، شهادت مظلومانه‌ی آن بزرگوار كارى كرد كه این فضا دست ائمه(ع) افتاد؛ ائمه هم بنا كردند به استفاده‌كردن. نامه‌نگاری‌ها و رفت و آمدهایی كه صورت می‌گرفت، به‌شكل عادى اتفاق نمی‌افتاد؛ همه‌اش در زیر پوششى از پنهان‌كارى اتفاق می‌افتاد؛ واِلّا اگر آشكار بود، می‌گرفتند دست و پاى افراد را قطع می‌کردند. مثلاً با شدت عملى كه متوكل داشت و رفتن به كربلا را ممنوع كرده بود، آیا اجازه می‌داد مسائل مردم را راحت خدمت امام بیاورند، بعد جواب‌ها را به مردم برسانند؛ وجو‌هات را بگیرند و خدمت امام بیاورند، بعد رسید بگیرند و به مردم بدهند؟ اینها نشان‌دهنده‌ی شبكه‌ی عظیم تبلیغاتى و تعلیماتى این سه امام بزرگوار است.
بعد از امام رضا تا زمان شهادت حضرت عسكرى(ع) چنین حادثه‌اى اتفاق افتاده. حضرت هادى و حضرت عسكرى در همان شهر سامرا، كه در واقع مثل یک پادگان بود ـ یک شهر بزرگِ آن‌چنانى نبود؛ پایتخت نوبنیادى بود كه «سُرِّ مَن رَأى»[7]؛ سران و اعیان و رجالِ حكومت و به‌قدرى از مردم عادى كه حوایج روزمره را برطرف كنند، در آن جمع شده بودند ـ توانسته بودند این‌همه ارتباطات را با سرتاسر دنیاى اسلام تنظیم كنند. وقتى ما ابعاد زندگى ائمه را نگاه كنیم، می‌فهمیم اینها چه‌كار می‌کردند. بنابراین فقط این نبود كه اینها مسائل نماز و روزه یا طهارت و نجاسات را جواب بدهند. در موضع «امام» ـ با همان معناى اسلامى خودش ـ قرار می‌گرفتند و با مردم حرف می‌زدند. به نظر من این بُعد در كنار این ابعاد قابل توجه است. شما می‌بینید كه حضرت‌ هادى را از مدینه به سامرا می‌آورند و در سنین جوانى ـ چهل‌ودو سالگی‌ ـ ایشان را به شهادت می‌رسانند؛ یا حضرت عسكرى در بیست‌وهشت سالگى به شهادت می‌رسند؛ اینها همه نشان‌دهنده‌ی حركت عظیم ائمه(ع) و شیعیان و اصحاب آن بزرگوارها در سرتاسر تاریخ بوده. بااینكه دستگاه خلفا، دستگاه پلیسىِ باشدتِ عمل بود، درعین‌حال ائمه(ع) این‌گونه موفق شدند. غرض، در كنار غربت، این عزت و عظمت را هم باید دید. 20/2/1382
در هیچ زمانى ارتباط شیعه و گسترش تشکیلاتى شیعه در سرتاسر دنیاى اسلام، مثل زمان حضرت جواد و حضرت‌ هادى و حضرت عسكرى نبوده است. وجود وکلا و نُواب و همین داستان‌هایی كه از حضرت ‌هادى و حضرت عسكرى نقل می‌کنند ـ كه مثلاً كسى پول آورد و امام معین كردند چه كارى صورت بگیرد ـ نشان‌دهنده‌ی این معناست. یعنى علی‌رغم محدودبودن این دو امام بزرگوار در سامرا، و قبل از آنها هم حضرت جواد به‌نحوى، و حضرت رضا(ع) به‌نحوى، ارتباطات با مردم همین‌طور گسترش پیدا كرد. این ارتباطات، قبل از زمان حضرت رضا هم بوده. منتها آمدن حضرت به خراسان، تأثیر خیلى زیادى در این امر داشته است. 18/5/1384
ائمه‌ی ما در طول این 250 سال امامت ـ از روز رحلت نبى مكرم اسلام(ص) تا روز وفات حضرت عسكرى، 250 سال است ـ خیلى زجر كشیدند، كشته شدند، مظلوم واقع شدند و جا هم دارد برایشان گریه كنیم؛ مظلومیتشان دل‌ها و عواطف را به خود متوجه كرده است؛ اما این مظلوم‌ها غلبه كردند؛ هم مقطعى غلبه كردند، هم در مجموع و در طول زمان. 30/5/1383


خودآزمایی


1- بزرگ‌ترین مبارزه ائمه(ع) علیه حكام چه بود؟
2- علت اینكه از حضرت جواد تا حضرت عسكری‌(ع) را این‌طور در فشار و ضیق قرار دادند، چه بود؟
3- چه عواملی باعث نگه‌داشت شیعه شد؟

 

پی‌نوشت‌ها

 

[1]. (ق‌ب‌ض) به‌دست‌گرفتن، همراه با تسلط دراختیارداشتن
[2]. محمدبن‌یعقوب رازی، معروف به «کلینی» (متوفی ۳۲۹ق) صاحب کتاب گران‌قدر «اصول کافی».
[3]. محمدبن‌علی‌بن‌بابویه معروف به «شیخ صدوق» (۳۰۵ـ۳۸۱ق) صاحب کتاب ارزشمند «من لا یحضره الفقیه».
[4]. محمدبن‌مسعود عیاشی سمرقندی از علما و مفسران شیعه در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری.
[5]. رجال النجاشی/ باب المیم/ ۱۰۱۸، «خانه‌اش محل اجتماع شیعیان و دانشمندان بود.»
[6]. محمدبن‌عمروبن‌عبدالعزیز مشهور به «شیخ کَشی»، از علمای علم رجال شیعه در نیمه‌ی اول قرن چهارم هجری.
[7]. شاد باد هرکه ببیند؛ منظور شهر سامرا است.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله العظمی سیدعلی خامنه‌ای
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: