کد مطلب: ۵۴۴۹
تعداد بازدید: ۱۵۸۸
تاریخ انتشار : ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۵:۲۹
شرح دعای مکارم‌الاخلاق| ۱۱۵
اگر كسى سخنى را بر ضدّ مؤمنی نقل كند و قصدش از آن، زشت كردن چهره او و از بین بردن وجهه اجتماعى اش باشد تا او را از چشم مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت و دوستى خود به سوی ولایت شیطان خارج مى كند، (ولى) شیطان هم او را نمى پذیرد.

موارد استثناء در سوءظن

 

در نوشتار قبل یک مورد از استثنائات سوء ظنّ را بیان کردیم و گفته شد هرگاه فساد در محیطى به صورت یك خوى غالب درآید، حسن ظن در چنین شرائطى نه تنها از فضایل اخلاقى نیست، بلكه ممكن است انسان را گرفتار عواقب ناگوارى كند. از امام هادی علیه السلام در این رابطه روایت است که فرمودند:

«إِذَا كَانَ‏ زَمَانٌ‏ الْعَدْلُ‏ فِیهِ‏ أَغْلَبُ‏ [مِنَ‏ الْجَوْرِ] فَحَرَامٌ أَنْ تَظُنَّ بِأَحَدٍ سُوءاً حَتَّى تَعْلَمَ‏ ذَلِكَ مِنْهُ، وَ إِذَا كَانَ زَمَانٌ الْجَوْرُ فِیهِ أَغْلَبُ مِنَ الْعَدْلِ، فَلَیسَ لِأَحَدٍ أَنْ یظُنَّ بِأَحَدٍ خَیراً حَتَّى یبْدُوَ ذَلِكَ مِنْهُ».

اگر زمانی آمد كه عدالت بر جور و ستم غالب باشد، پس حرام است به كسى سوء ظن ببری مگر آن كه علم به خطای او داشته باشی. و اگر زمانى آمد كه جور و ستم بیش از عدل باشد، پس در این صورت برای کسی سزاوار نیست که به دیگرى گمان خوب ببرد مگر در صورتى كه خوبى وى آشكار گردد.[1]
البته این نكته را نیز نباید فراموش كرد كه حسّ اعتماد متقابل در هنگام غلبه صلاح، به این معنى نیست كه در كارهاى مهم و اساسى بدون تحقیق وارد عمل شویم و مشاغل و مناصب كلیدى را به هر كسى بسپاریم. اصولا اصالت صحّت و حسن ظن در امور شخصى و كارهاى جزئى صحیح است، وگر نه در مسائل عمومى و كلیدى و زیربنایى گرچه سوء ظن جایز نیست امّا حسن ظن هم نمى ‏تواند معیار قضاوت قرار گیرد. در این گونه موارد بدون آن كه با حیثیت افراد برخورد شود حتما باید بررسى كرد و پس از اطمینان كامل اقدام مقتضى به عمل آورد. به عنوان نمونه امیر المؤمنین علیه السّلام در باره کیفیت گزینش و انتخاب کارگزاران، به مالک اشتر چنین می فرمایند:

«ثُمَ‏ انْظُرْ فِی‏ أُمُورِ عُمَّالِكَ‏ فَاسْتَعْمِلْهُمُ [اخْتِیاراً] اخْتِبَاراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِیانَةِ».

سپس در امور كارگزاران حكومتت دقت كن و آنان را پس از آزمایش به كار گیر، از راه هوا و هوس‏ و خود رأیى آنان را به كار گردانى مگمار، زیرا هوا و هوس و خود رأیى جامع همه شعبه ‏هاى ستم و خیانت است.[2]
در هر حال، هر یك از سوء ظنّ و حسن ظن موردى دارد كه باید به طور دقیق بررسى شود و انسان باید بداند در چه زمانى زندگى مى ‏كند كه اگر اوضاع زمان خود را درك نكرد ممكن است دستخوش حوادث ناگوارى گردد.[3] در ادامه این بحث به موارد دیگر از استثنائات سوء ظن می پردازیم.
ب) در مسایل امنیتى و اطلاعاتى كه به سرنوشت جامعه مربوط است، نمى ‏توان با خوش بینى به هر حركتى در جامعه نگاه كرد، بلكه باید در آن جا حسن ظن را كنار گذاشت. یا به تعبیر دیگر باید با احتیاط لازم با این گونه حركات برخورد كرد. مفهوم این سخن آن نیست كه با سوء ظن كسى مورد مجازات یا هتك و اهانت و یا بى ‏مهرى قرار گیرد، بلكه منظور این است كه تمام حركات مشكوك باید زیر نظر باشد، و پیرامون آن تحقیق شود، اگر بعد از تحقیق دلائل روشنى بر انجام كار خلاف توأم با نیت سوء به دست آمد تعقیب گردد.[4]
ج) از موارد دیگرى كه سوء ظن نه تنها جایز است بلكه ممكن است واجب باشد، در برابر دشمنان است، ممكن است دشمن دم از صلح و دوستى و محبت و تغییر رویه بزند و دست دوستى به سوى ما دراز كند. در این گونه موارد هرگز نباید گرفتار حسن ظن شد، و بلافاصله دست دشمن را فشرد و به او اعتماد كرد، بلكه؛ باید احتمال داد ممكن است تمام این ها مكر و فریب و خدعه و نیرنگ باشد، و توطئه ‏اى براى غافل گیر ساختن. روى همین اصل در فرمان معروف «مالك اشتر» (نهج البلاغه، نامه 53) آمده است:

«الْحَذَرَ كُلَ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَانَّ الْعَدُوَّ رُبَما قارَبَ لِیتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فى‏ ذلِكَ حُسْنَ الظَّنِّ».

هنگامى كه با دشمنت پیمان صلح بستى، كاملًا از او بر حذر باش، زیرا دشمن گاه نزدیك مى ‏شود تا طرف را غافل گیر كند، بنا بر این در چنین شرایطى احتیاط را از دست نده، و دوراندیش باش، و حسن ظن خویش را متهم ساز.[5]


معالجه سوءظن


پس از آشنایی با سوء ظن و اقسام آن، باید راه خلاصی از این رذیله را بیاموزیم. ملا احمد نراقی در باره راه درمان و معالجه بدبینی می نویسد: «و طریق معالجه بدگمانى به خدا و خلق آن است كه بعد از ملاحظه فساد، - آن چنان كه گذشت- و شرافت ضدّش (كه گمان نیك باشد)، هرگاه گمان بدى از كسى به خاطر تو بگذرد، اعتنائى به آن نكنى و دل خود را به آن شخص بد نسازى، و رفتار خود را با او تفاوت ندهى، و از تفقّد و اكرام و احترامى كه نسبت به او به عمل مى ‏آوردى كم ننمائى. بلكه بهتر آن است كه در تعظیم و دوستى او بیفزائى. و در خلوت او را دعا كنى، تا به این سبب شیطان به غیظ آید و از خوف زیادتى احترام و دعاى به او، دیگر گمان بد را به خاطر تو نیفكند. و اگر به خطائى و لغزشى از شخصى برخوردى باید او را در خلوت نصیحت كنى، نه این كه ابتدا به غیبت و بدگوئى او نمائى. و باید از خطا كردن او محزون باشى، همچنان كه از لغزش خود محزون مى ‏شوى. و غرض تو از نصیحت او خلاص كردن او از هلاكت باشد. و هر گاه چنین رفتار نمائى از براى تو ثواب حزن بر خطاى او و ثواب نصیحت كردن او و ثواب نجات او هر سه جمع خواهد شد».[6]
به طور خلاصه می توان گفت برای خلاصی از شرّ بدگمانی، باید سه امر مهم را مدّ نظر قرار داد: 1- همان طور که در روایات آمده است، به دنبال توجیه و پیدا کردن عذری برای رفتار دیگران باشیم و به صِرف گمان و احتمال (بدون دلیل قاطع) از حمل رفتار ایشان بر وجوه زشت و خطا، تا جای ممکن بپرهیزیم. 2- چنان چه - با استناد به قرآن کریم- گفته شد، ریشه تجسّس و سَرَک کشیدن در امور و زندگی خصوصی دیگران، همین بدبینی و سوء ظنّ است، ولی نباید از این نکته غافل باشیم که خود تجسّس زمینه ساز بدگمانی بیشتر در افراد می شود. بنا بر این باید از تجسس در امور دیگران پرهیز کرد. 3- در صورت ورود بی اختیار گمان های آلوده نسبت به افراد، با بی اعتنایی و ترتیب اثر ندادن به آن ها، از بروز پیدا کردن یا تقویت سوء ظنّ در وجودمان جلوگیری کنیم. در این موارد باید به کار دیگری مشغول شد تا کم کم با بی توجهی و اشتغال به امور دیگر، این افکار شیطانی از ذهن انسان فاصله بگیرند. مداومت بر این کار باعث نورانیت و تقویت ذهن و فکر انسان می شود و به مرور زمان انسان در این مسیر بیش از پیش موفق خواهد بود.


تهمت و افتراء


چنان که پیش از این بیان شد، یکی از نتایج شوم سوء ظنّ، تهمت یا افتراء است. در اسلام تهمت از گناهان كبیره است، و معناى آن این است كه عیبى را به كسى نسبت دهد كه آن عیب را نداشته باشد، بلكه اگر عیب هم نباشد ولى او راضى به آن نسبت نباشد، باز تهمت و حرام است، و اگر راضى باشد، گرچه تهمت نیست، ولى دروغ و حرام است، نظیر تملّق ‌ها و تعریف ‌هاى بی جا، و قرآن شریف تهمت را در حدّ كفر مى ‏داند[7]:

«إِنَّما یفْتَرِی الْكَذِبَ الَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ».

تنها كسانى دروغ مى ‏بندند كه به آیات خدا ایمان ندارند (آرى،) دروغ گویان واقعى آن ها هستند.[8]


انواع تهمت


1- تهمت به خدا:

سخت ‏ترین بهتان ‏ها، بهتان به حضرت آفریدگار است. چنان چه در سوره صف (آیه 7) مى‏ فرماید: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ/ كیست ستمكارتر از آن كه به خدا افتراى كذب ببندد». مانند كسانى كه منكر عدالت یا حكمت خدا شوند- چنان چه منكرین نبوت پیغمبران، در حقیقت، منكر حكمت خداوند هستند. و همچنین منكرین معاد- و نیز مانند كسانى كه براى خداوند شریك قرار دادند. و همچنین انواع شرك هائى كه براى خداوند قائل شده ‏اند كه تمام، قول بدون علم و افتراى محض است. و در آیات قرآن مجید تهدید شدید و وعده آتش بر آن داده شده، بلكه بهتان به خداوند را از لوازم كفر خوانده است. و در سوره نحل (آیه 104) مى‏ فرماید: «إِنَّما یفْتَرِی الْكَذِبَ الَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ/‏ جز این نیست كه دروغ مى‏ بندند كسانى كه به آیات خدا ایمان نیاورده ‏اند، و ایشانند دروغگویان».


2- تهمت به پیغمبر و امامان علیهم السّلام‏:

 

در حكم بهتان به خدا است؛ بهتان به پیغمبر و امامان علیهم السّلام. مانند این كه ایشان را ساحر و دیوانه و شاعر و دروغ گو و خودخواهِ خودپرست مى‏ خواندند. و تفصیل اتهامات بشر، به سلسله جلیله انبیاء و ائمه هدى صلوات اللّه علیهم اجمعین، كتاب مستقلى احتیاج دارد و مقام را گنجایش آن نیست.


3- تهمت به مردم‏:

 

اتهام به سایر مردم بر دو قسم است: گاهى قول بدون علم است، یعنى عیبى را كه ثابت نشده و یقینى نگردیده بلكه به مجرّد سوء ظن آن را به دیگرى نسبت بدهد. گاهى افترا است، یعنى عیبى را كه مى‏ داند در آن شخص نیست یا كارى را كه یقین دارد از او سر نزده، از روى عناد به آن بیچاره نسبت مى ‏دهد. در روایتی از امام صادق علیه السّلام در باره این گونه افراد مطلبی آمده است که حکایت از اوج شقاوت و بیچارگی آن ها دارد. امام علیه السّلام می فرمایند:

«مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَایةً یرِیدُ بِهَا شَینَهُ وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِیسْقُطَ مِنْ أَعْینِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَایتِهِ إِلَى وَلَایةِ الشَّیطَانِ فَلَا یقْبَلُهُ‏ الشَّیطَانُ»‏. اگر كسى سخنى را بر ضدّ مؤمنی نقل كند و قصدش از آن، زشت كردن چهره او و از بین بردن وجهه اجتماعى اش باشد تا او را از چشم مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت و دوستى خود به سوی ولایت شیطان خارج مى كند، (ولى) شیطان هم او را نمى پذیرد.[9] در واقع به قدری این کار منحوس و منفور است که حتّی شیطان نیز با تمام خباثتش حاضر نیست سرپرستی فرد افترا زننده را به عهده بگیرد.
 و بدتر از این آن است كه آن عیب، راجع به شخص تهمت زننده باشد و براى رهائى خود، آن را به دیگرى نسبت مى ‏دهد و آلودگى خود را به آن كه پاكدامن بوده مى ‏چسباند. پرظاهر است كه این قسم بدترین انواع بهتان به بندگان خدا است[10]، چنان چه در سوره نساء (آیه 110) مى ‏فرماید:

«وَ مَنْ یكْسِبْ خَطِیئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً». و كسى كه خطا یا گناهى مرتكب شود، سپس بی گناهى را متهم سازد، بار بهتان و گناهِ آشكارى بر دوش گرفته است.[11]
ادامه این بحث را در نوشتار بعد دنبال خواهیم کرد، ان شاء الله.


خودآزمایی


1- سه راهکار اساسی برای درمان سوء ظنّ را بیان کنید؟
2- انواع تهمت را توضیح دهید؟

 

پی‌نوشت‌ها

 

[1] نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص 142.
[2] نهج البلاغة، نامه 53 (ترجمه انصاریان).
[3] نقطه هاى آغاز در اخلاق عملى ص 180.
[4] اخلاق در قرآن ج ‏3 ص 345.
[5] همان ص 346.
[6] معراج السعادة ص 235.
[7] رساله توضیح المسائل- اخلاق (آیت الله مظاهری) ص 395. (با تلخیص)
[8] سوره نحل/ آیه 105 (ترجمه مکارم).
[9] الكافی (ط - الإسلامیة) ج ‏2 ص 358.
[10] گناهان كبیره ج ‏2 ص 370. (با دخل و  تصرف)
[11] ترجمه مکارم.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حجت‌الاسلام مسلم زکی‌زاده

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: