از جمله مباحثی که پیرامون مسئله امامت و شرایط آن مطرح می شود، مقام عصمت می باشد، عصمت از ویژگی هایی است که تنها شیعه امامیه به آن ملتزم بوده است و برای اثبات آن تلاش نموده و براهین متعدد عقلی و نقلی اقامه کرده است که در این شماره و شماره بعدی دلایل قرآنی عصمت را بررسی خواهیم کرد.
یکی از شرایط امام این است که از خطا و لغزش به طور مطلق معصوم باشد، یعنی چه قبل از منصب امامت و چه بعد از آن باید از هر خطایی مصون باشد. همان طور که رسول خدا صلى الله علیه و آله معصوم است، خلیفه و جانشین او هم باید معصوم باشد، زیرا از مسؤولیت هاى مهم امام، پر كردن خلأهاى عظیم پس از شهادت رسول خدا صلى الله علیه و آله است و این جز با برخوردارى از همه شایستگى ها و كفایت هایى كه رسول خدا صلى الله علیه و آله از آن برخوردار بود، تحقق نمى یابد، پس آن چه دلالت مى كند كه رسول خدا صلی الله علیه و آله باید در مقام ابلاغ رسالت مصون باشد، در همین جا هم وجود دارد. امام همان وظیفه را دارد، اگر چه پیامبر و دریافت كننده وحى نیست، ولى حامل علم و شریعت و احكام اوست. پس وقتى بر پیامبر، خطاى در مقام ابلاغ را روا نمى دانیم، همین را در كسى هم كه بدون منصب رسالت و نبوت، عهده دار همان وظایف است معتبر مى شمریم[1].
اگر امام معصوم نباشد، ممكن است مرتكب خطا و گناه شود. این امر پیامدهایی دارد كه از نظر عقل و شرع مردود است: به عنوان نمونه، نهی از منكر یكی از فرایض مهم اسلامی است. فعل منكر از هر كسی كه صادر شود بر دیگر مكلفان است كه آن را محكوم كنند و اگر مكلفی بر انجام منكری تصمیم گرفته است، باید او را نهی نمایند. بی شك، مقام امامت نه تنها مانع از نهی از منكر نخواهد شد، بلكه به دلیل موقعیت ویژه اجتماعی او نهی از منكر نسبت به او از اهمیت بالاتری برخوردار خواهد بود. چنان كه امیرمؤمنان علیه السلام مخالفت با پیشوای ستمگر را برترین عمل شایسته در راه خدا دانسته است. بر این اساس اگر امام، معصوم نباشد چه بسا در گفتار و رفتار خود مرتكب گناه و منكری شود، در این صورت، بر افراد امت واجب است كه گفتار و كردار او را انكار و در آن باره با او مخالفت كنند. ولی این عمل با وجوب اطاعت از امام و تعظیم و تكریم او منافات دارد[2].
از جمله آیاتی که به وسیله آن ها بر عصمت امام و خلیفه خدا استدلال شده است، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
«وَإِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَمِنْ ذُرِّیتِی قالَ لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»،
(به خاطر آورید) هنگامى كه خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده این آزمایش ها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض كرد: «از دودمان من (نیز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمكاران نمى رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شایسته این مقامند[3].
نقطه اساسی در آیه شریفه عبارت «لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» می باشد. مقصود از عهد، امامت است و امامتى كه خداى سبحان به ابراهیم ع و ذریه او عطا كرد، غیر از نبوت بود. چرا كه خداوند او را مخاطب قرار داد و به امامت بشارتش داد در حالى كه پیامبر بود. معلوم مى شود امامتى كه به ابراهیم بشارت دادند غیر از نبوت بود. و چون ابراهیم، امامت را براى نسل خود طلبید، خداوند دعایش را مستجاب كرد، ولى ظالمان را استثنا نمود.
از نظر لغوى، «ظلم» در مقابل «عدل» قرار مى گیرد و عدل به معناى قرار دادن هر چیزى در جاى خود است. بنابراین، ظلم به معناى نهادن هر چیزى در غیر جایگاه خود و كار نادرست انجام دادن است. در نگاه دینى مى توان گفت كه هرگونه تجاوز از حق، ظلم است. مراد از ظالمین كسى است كه در طول عمر ظلم نكرده باشد. دو نكته بر این موضوع دلالت مى كند:
اول: هدف از امامت، بیان و اجرای شریعت الهى در جامعه است. اگر امام ، مردى پاك دامن و نمونه باشد و مرتکب هیچ عصیان و لغزشى در طول عمر خود نشده باشد، هدف از نصب او براى آن مقام تحقق مى یابد. اما اگر در بخشى از عمر خویش، گنهكار و فاسد باشد، آماج انتقادها قرار مىگیرد و بعید است كه سخنش نافذ باشد و به راحتى پیشوایى او را بپذیرند، بلكه در باره او مى گویند: او دیروز مرتكب گناه مى شد و امروز فرمان به حق مى دهد و مى خواهد باطل را بزداید؟! براى تحقق آن هدف، عقل حكم مى كند كه امام در تمام دوران عمر از هر پلیدى و گناه پاك باشد، توبه اگر در حیات فردى هم مفید باشد، در حیات اجتماعى چنین نیست و مردم مطیع و دل باخته نخواهند شد.
دوم: مردم نسبت به ظلم چهار گروهند:
1. كسى كه در همه عمر ظالم بوده است.
2. كسى كه در همه عمر پاك و مصون از ظلم بوده است.
3. كسى كه در آغاز عمرش ظالم بوده و در آخر عمر توبه كرده است.
4. كسى كه در آغاز عمر پاك بوده، در آخر عمر ظالم شده است.
حال باید دید حضرت ابراهیم كه امامت را براى برخى از ذریه خویش درخواست كرد، كدام را اراده كرده بود؟ حاشا كه ابراهیم، امامت را براى گروه اول و چهارم از فرزندان خویش طلب كند، چون روشن است كسى كه همه عمر غرق در ستم بوده یا در دوران تصدّى امامت ظالم باشد، نمى توان بر او اعتماد كرد.
مى ماند دو گروهِ دیگر، یعنى دوم و سوم. خداى متعال تصریح كرده كه عهد او به ظالم نمى رسد و از آن جا که کلمه الظالمین در آیه، صیغه جمع و دارای «ال» است، معنای عمومیت را می رساند، در نتیجه مقصود این خواهد بود که هر گونه ظلمی و هر گونه گناه و معصیتی مانع از رسیدن شخصی به مقام امامت است، مقامی که در آیه از آن به پیمان خدا (عهدی) تعبیر شده است، بنابراین شخصی که در دوران تکلیف حتی مرتکب یک گناه گردیده باشد،
شایسته احراز مقام امامت نخواهد بود. با توجه به آن چه بیان شد، یکی دیگر از مصادیق «ظالم» بر گروه سوم یعنى كسى كه در آغاز عمر ظالم بوده و در هنگام تصدّى امامت توبه كرده، منطبق مى باشد. پس وقتى این گروه هم خارج شد، گروه دوم باقى مى ماند، یعنى كسى كه در طول عمر پاك بوده و قبل از تصدّى امامت و پس از آن، هیچ انحراف از حق و تجاوز از راه درست، از او دیده نشده است[4].
زمخشری از علمای اهل سنت در تفسیر کشاف می نویسد: « لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»، و قرئ: الظالمون، أى من كان ظالما من ذرّیتك. لا یناله استخلافى و عهدى إلیه بالإمامة، و إنما ینال من كان عادلا بریئا من الظلم. و قالوا: فی هذا دلیل على أن الفاسق لا یصلح للإمامة. ...»، ظالمین به صورت ظالمون هم خوانده شده است. خدا می فرماید: هر کسی از ذریه تو که ظالم باشد مسحق خلافت و امامت نیست و امامت به کسی می رسد که عادل بوده و از ظلم بری باشد. و عده ای گفته اند که این آیه دلیل است که فردی که فاسق است صلاحیت امامت را ندارد[5].
فخر رازی از علمای اهل سنت در تفسیر این آیه می نویسد: «یدل على أنه علیه السلام كان معصوماً عن جمیع الذنوب لأن الإمام هو الذی یؤتم به و یقتدى، فلو صدرت المعصیة منه لوجب علینا الاقتداء به فی ذلك، فیلزم أن یجب علینا فعل المعصیة و...»، این آیه دلالت دارد بر این که ابراهیم علیه السلام معصوم بوده است از جمیع گناهان برای این که امام کسی است که به او اقتدا می شود. پس اگر از امام معصیت صادر شود واجب است بر ما که بر او اقتدا کنیم در آن عمل معصیت، پس انجام معصیت بر ما لازم می شود... [6]. با توجه به آن چه بیان شد کسی سزوار مقام خلافت الهی است که دارای مقام عصمت باشد.
«وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یفْسِدُ فِیها وَ یسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون»، هنگامى كه پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در روى زمین جانشین و حاكمى قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند (پروردگارا) آیا كسى را در زمین قرار مى دهى كه فساد و خونریزى كند؟ (زیرا موجودات زمینى دیگر كه قبل از این آدم پا به عرصه وجود گذاشتند، به حكم طبع جهان ماده نیز آلوده فساد و خونریزى شدند، اگر هدف از آفرینش انسان عبادت است) ما تسبیح و حمد تو را به جا مى آوریم[7].
علامه حلی در کتاب الفین می نویسد: مقصود سوال و اعتراض ملائکه این است که وجود غیر معصوم ایجاد فتنه و فساد می كند، پس خداوند به آن ها جواب داده است كه من می دانم آن چه را كه شما نمی دانید، یعنى این كه در وجود و ایجاد حضرت آدم مصلحت ها است كه موجب ترجیح وجود بر عدم است و چون وجود غیر معصوم مشتمل بر مفسده اى می باشد پس در واقع دادن اختیار و حكومت به ایشان و مسلّط كردن بر مردم با این كه غیر معصومند از خداوند حكیم محال است و این قبیل اشخاص امام نیستند چون معصوم نیستند.
1- منظور از عصمت چیست؟
2- چگونگی استدلال آیه 124 بقره بر عصمت را بنوسید؟
[1] سیمای عقاید شیعه ص 210
[2] عصمت امام از دیدگاه خرد ( ربانی گلپایگانی) ص26
[3] سوره بقره 124/ترجمه مکارم
[4] برگرفته از عقاید شیعه ص 210 الی 211
[5] الکشاف ( زمخشری ) ج1 ص 184
[6] التفسیر الکبیر فخر رازی ج4 ص 37
[7] سوره بقره آیه30/ترجمه مکارم
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت