حاصل مقال اين شد كه دين حق در هر زمانی يكی بيش نيست و آن برنامهی تنظيم شده از جانب خداوند حكيم است كه به وسيلهی پیغمبر مبعوث در آن زمان به بشر ابلاغ گرديده است و لذا وظيفهی هر انسان خردمند رشید این است كه در مقام فحص و جستجوی آن برآید و محتوای اعتقادی و احکام عملی آن را از طريق صحيح عقلانی به دست آورد تا با طمأنينه و آرامشخاطر، راه به سوی خدا را بپيمايد و سرانجام به سعادت و خوشبختی جاودان نايل گردد. حال، اگر در مقام فحص و تحقيق برنيامد و همچنان با بیاعتنايی به حكم عقل و وجدان از يک جريان باطلی هر چند در قيافهی دین و شریعت تبعیّت کرد، از نظر عقل و شرع، انسانی مقصّر در ادای وظيفه به حساب میآيد و در عالم پس از مرگ محكوم به عقاب خواهد بود و اگر رفت و دين حق را هم شناخت ولی بر اساس روح لجاج و عناد، از پذيرش آن استنكاف ورزيد و به فرمودهی قرآن کریم:
وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا...؛[1]
آن را از روی ظلم و گردنكشی منكر شدند در عين حالی كه در دل به آن يقين داشتند.
اينچنين كافر جاحد* مستکبر نیز در آن سرا وضع معلمی دارد:
وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها اُولئِکَ أصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ؛[2]
آنان كه آيات ما را تكذيب كنند و در برابر آنها خاضع نشوند، اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند.
اين دو گروه اگر اعمال نيكی هم داشته باشند، در عالم پس از مرگ هيچگونه نفعی به حالشان نخواهد داشت و از نظر قرآن كريم اعمالشان مانند خاكستری خواهد بود كه به وسيلهی تندبادی از هم پاشيده و نابود شود، چنان كه میفرمايد:
مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلی شَیْءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ؛[3]
اعمال كسانی كه به پروردگارشان كفر ورزيدند همچون خاكستری است در برابر تندباد در يک روز طوفانی؛ آنها قادر بر اين نيستند كه كمترين چيزی از آنچه را انجام دادهاند به دست آورند. اين است آن گمراهی دور و دراز.
يا مانند سرابی است كه از دور در نظر آدم عطشان نمای آب دارد، امّا از نزديک هيچ است و پوچ؛ چنان كه میفرمايد:
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّی إذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً...؛[4]
كسانی كه كافر شدند، اعمالشان همچون سرابی است در يک كوير كه انسان تشنه آن را [از دور] آب میپندارد، امّا هنگامی که به سراغ آن میآید چیزی نمیيابد...
و امّا اگر پس از سعی در تحقیق و تلاش به قدر لازم برای شناسایی دین حق، بر اثر قصور در فهم و ادراک حقايق و ناتوانی در حلّ شبهات یا به هر علّت دیگری از شناخت راه حق عاجز شد و همچنان به راه باطل خويش ادامه داد، طبيعی است كه از راه باطل به مقصد حق نخواهد رسيد و به بهشت سعادتی كه منتهیاليه سير در راه حق است نايل نخواهد شد. ولی اگر پرسيده شود آيا چنين شخصی در روز جزا در جرگهی کفّار غیر مؤمن به خدا محشور و محکوم به عقاب خواهد بود يا خير و آيا چون روحاً جاحد و عملاً هم مقصّر نیست، استحقاق عفو و مصونيّت از عذاب خواهد داشت؟ در جواب اين سؤال بايد گفت: چنين انسانی بر حسب موازين فقهی كه ناظر به جنبهی ظاهر است، در دنیا محكوم به احكام كافر است و عنوان مُسلم که به معنای شناسنده و اقرارکننده به عقاید حقّه است بر او منطبق نمیشود.
ولی از نظر اهل نجات يا اهل عذاب بودن در عالم آخرت كه بر اساس كفر و ايمان روحی و قلبی انسان داوری میشود، مسأله به گونهی دیگری است. چون بر حسب فرض اينچنين شخص از يک سو اهل لجاج و عناد نيست بلكه روحاً حنیف و دارای صفت تسلیم است و پذیرای حق و از سوی دیگر نیز اهل تقصیر و سهلانگاری در امر تحقیق و تفحّص نیست، بلکه بهراستی در جستجوی دین حق و كاوشگر سختكوش در اين راه است؛ منتها به عللی از دستيابی به حقيقت اسلام عاجز گشته و قهراً از بركات آن محروم مانده است. لذا اين فرد هر چند از نظر جنبهی ظاهر و ديدگاه فقهی، چنان كه گفتيم، محكوم به حكم كافر است و عنوان مسلم بر او منطبق نيست، ولی از نظر باطن و داشتن روح انقياد و تسليم در برابر حق ـ به فرض شناختن حق ـ میتوان گفت مسلم است و كافر نيست.
در نهايت، مسلمی نيست كه استحقاق بهشت داشته باشد. چون بهشتی شدن مشروط به حركت در مسير دين حق و عمل كردن بر طبق برنامهی شریعت الهی است و او بر حسب فرض، آن مسير را به هر علّتی كه بوده، نشناخته و از آن راه نرفته و طبعاً به منتهی اليه آن راه كه بهشت است نمیرسد؛ ولی از سوی دیگر محکوم به عذاب و جهنّمی هم نخواهد بود، چون جهنّمی شدن معلول کُفر و استنكاف از پذيرش حق پس از شناختن حق و يا تقصير و مسامحهكاری و سهلانگاری در امر شناسايی حق است و فرد مورد بحث ما، نه كافر جاحد است نه مقصّر سهلانگار، بلكه جاهل قاصر مستضعفی است كه كار او به فرمودهی قرآن واگذار به خداست که در جایی میفرماید:
إنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِی أنْفُسِهِمْ قالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِی الْاَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أرْضُ اللهِ وَاسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها فَاُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيراً * إلاّ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلاً * فَاُولئِکَ عَسَى اللهُ أنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كانَ اللهُ عَفُوًّا غَفُوراً؛[5]
كسانی كه فرشتگان [قبض ارواح] روح آنها را گرفتند در حالی كه به خويشتن ستم كرده بودند، به آنها گفتند: شما در چه وضع و حالی بودهايد [با اين كه مسلمان بوديد چرا در صف كفّار افتادهاید]؟ گفتند: ما در سرزمين خود تحت فشار بوديم [و به همين علّت قادر به ادای وظايف دينی خود نبوديم، فرشتگان] گفتند: مگر سرزمين خدا پهناور نبود كه مهاجرت كنيد [و خود را از آن محيط كفر و فساد دور نگه دارید]؟ نتیجه این که، آنها [چون عذر موجّهی برای ترک مهاجرت نداشتند] جايگاهشان دوزخ است و بدسرانجامی دارند. مگر آن دسته از مردان و زنان و كودكانی كه بهراستی تحت فشار قرار گرفتهاند كه نه چارهای دارند و نه راهی [برای هجرت از آن محيط آلوده] میيابند. آنها را ممكن است خداوند مورد عفو قرار دهد و خداوند عفوكننده و آمرزنده است.
در آیهی اوّل اشاره به حال کسانی است که برای رهایی از عذاب به دروغ ادّعای استضعاف میکنند و جواب ردّ از فرشتگان خدا میشنوند و آیهی دوّم ملاک استضعاف واقعی را نشان میدهد كه قصور و ناتوانی در راهيابی به دين حق است و آیهی سوّم نوید عفو و مغرفت دربارهی مستضعفين حقيقی میدهد که: فَاُولئِکَ عَسَی اللهُ اَنْ یَعْفُو عَنْهُمْ.
و در جای ديگر میفرمايد:
وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِاَمْرِ اللهِ إمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ اللهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ؛[6]
گروه دیگری [كارشان] واگذار به فرمان خداست، يا كيفرشان میدهد یا توبهی آنها را میپذيرد و خداوند دانا و حكيم است [هرگز خلاف حكمت و شايستگی با آنها رفتار نمیكند].
ذيل اين آيهی شريفه از امام باقر(ع) حديثی نقل شده كه فرمود:
قَوْمٌ کانُوا مُشْرِکِینَ فَقَتَلُوا مِثْلَ حَمْزَةَ وَ جَعْفَراً وَ أشْبَاهَهُمَا مِنَ الْمُسْلِمینَ ثُمَّ إنَّهُمْ دَخَلُوا فِی الْإسْلامِ فَوَحَّدُوا اللهَ وَ تَرَکُوا الشِّرْکَ وَ لَمْ یَعْرِفُوا الْإیمَانَ بِقُلُوبِهِمْ فَیَکُونُوا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَتَجِبُ لَهُمُ الْجَنَّةُ وَ لَمْ یَکُونُوا عَلَی جُحُودِهِمْ فَیَکْفُرُوا فَتَجِبُ لَهُمُ النَّارُ فَهُمْ عَلَی تِلْکَ الْحَالِ مُرْجَوْنَ لِاَمْرِاللهِ إمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ؛[7]
گروهی بودند [در صدر اسلام] كه ابتدا مشرک بودند و امثال حمزه و جعفر از مسلمانها را كشتند. بعد داخل در اسلام شدند و شرک را رها كردند و رو به توحيد آوردند [امّا] نه قلبشان با حقيقت ايمان آشنا شد تا در زمرهی مؤمنان قرار گيرند و استحقاق بهشت پيدا كنند و نه بر حال جحود و انكار سابقشان باقی بودند تا در جرگهی كافران به حساب آيند و مستوجب آتش دوزخ باشند [نه مؤمن و نه کافر] این دسته با چنین وضعی «مُرجَونَ لِاَمرالله» هستند و کارشان واگذار به خداست [تا هر چه مقتضای حکمتش باشد دربارهی آنها عمل کند] یا عذابشان کند یا توبهی آنها را بپذیرد.
1- وظيفهی هر انسان خردمند رشید چیست؟
2- چه کسانی از نظر قرآن كريم اعمالشان مانند خاكستری خواهد بود كه به وسيلهی تندبادی از هم پاشيده و نابود شود؟
3- اگر فردی پس از سعی در تحقیق و تلاش به قدر لازم برای شناسایی دین حق، بر اثر قصور در فهم و ادراک حقايق و ناتوانی در حلّ شبهات یا به هر علّت دیگری از شناخت راه حق عاجز شد و همچنان به راه باطل خويش ادامه داد، آيا چنين شخصی در روز جزا در جرگهی کفّار غیر مؤمن به خدا محشور و محکوم به عقاب خواهد بود يا خير و آيا چون روحاً جاحد و عملاً هم مقصّر نیست، استحقاق عفو و مصونيّت از عذاب خواهد داشت؟
[1]ـ سورهی نمل، آیهی ۱۴.
*جاحد: منکر.
[2]ـ سورهی اعراف، آیهی ۳۶.
[3]ـ سورهی ابراهیم، آیهی ۱۸.
[4]ـ سورهی نور، آیهی ۳۹.
[5]ـ سورهی نساء، آیات ۹۷ تا ۹۹.
[6]ـ سورهی توبه، آیهی ۱۰۶.
[7]ـ تفسیر المیزان، جلد 9، صفحهی 406، نقل از کافی.