کد مطلب: ۵۴۶۶
تعداد بازدید: ۴۵۷
تاریخ انتشار : ۰۴ تير ۱۴۰۱ - ۲۳:۳۵
در جستجوی علم دین | ۱۶
كسی كه در اصول عقايد در حال شکّ و ترديد است، طبيعی است كه در عمل به شرايع و احكام نيز متحیّر و عاری از اطمينان خواهد بود و بالمآل از آن همه تحوّلات ارتقایی روحی که باید در پرتو عمل به دين نصيبش گردد، تهی‌دست و بی‌بهره خواهد ماند و از نيل به سعادت جاودانه‌ی اخروی محروم خواهد گشت.

فصل ششم: اعتقاد به امامت |۱

 

راه شناسايی دين حق


حال كه معلوم شد تنها راه نجات انسان در عالم آخرت تشخيص و شناسايی دين حق و تطبيق نظام اعتقادی و عملی خويش با اصول و فروع آن دين است، اينک بر ماست كه با جدّ تمام به شناسايی دين حق كه همان شريعت ختمیّه‌ی محمّدیّه ـ علی شارعها آلاف الثّناء و التّحیّه ـ است بپردازیم. در درجه‌ی اوّل بایستی به تحكيم اساس اعتقادات و معارف كه به معنای واقعی كلمه اصول یعنی ریشه‌ها و پایه‌های ساختمان دین است توجّه كنيم كه بقا و دوام هر بنيانی بسته به استحكام پايه و بنياد آن بنيان است. كسی كه در اصول عقايد در حال شکّ و ترديد است، طبيعی است كه در عمل به شرايع و احكام نيز متحیّر و عاری از اطمينان خواهد بود و بالمآل از آن همه تحوّلات ارتقایی روحی که باید در پرتو عمل به دين نصيبش گردد، تهی‌دست و بی‌بهره خواهد ماند و از نيل به سعادت جاودانه‌ی اخروی محروم خواهد گشت.


تأکیدی بر اصیل‌ترین پایه‌ی دين حق، اعتقاد به امامت


بی‌ترديد تنها راه دستيابی به عناصر اصلی معارف يعنی آنچه اعتقاد به آن در متن دين لازم است، تنصيص و تبيين صريح شارع اقدس اسلام حضرت خاتم‌الانبياء(ص) است و ما وقتی به سراغ بيان روشن آن حضرت می‌رويم می‌بينيم آن رسول گرامی‌ حق به امر حضرت حق، اصيل‌ترين پايه از پايه‌های دين را از بُعد اثرگذاری در نجات اخروی انسان، اصل اعتقاد به امامت امام معصوم منصوب از سوی حضرت معبود ـ عزّ و علا ـ می‌داند و بس، تا آنجا كه مرگ بدون معرفت و شناخت او را مرگ جاهلی يعنی همچون مردن مردم عهد جاهلیّت و کفر و شرک می‌شناسد؛ چنان كه اين حديث از احاديث متواتر مورد اتّفاق شیعه و سنّی است که رسول اکرم(ص) فرموده‌است:
مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ میتَةً جاهِلیَّةً؛[1]
هر كس بميرد در حالی كه امام زمان خود را نشناخته است، به مرگ جاهلی مرده است.
يعنی چنين فردی به حقيقت توحيد و وحی و نبوّت انبياء نرسيده و از هدايت آسمانی قرآن بهره‌ای نبرده و زندگی‌اش زندگی اسلامی‌ و قرآنی نبوده‌است؛ هر چند معتقد به تمام عقايد حقّه و متّصف به تمام صفات فاضله و عامل به تمام اعمال صالحه بوده و در تمام مدّت عمر از اسلام و قرآن و روزه و نماز و مسجد و محراب و حجّ و زكات و جهاد جدا نبوده است. در تأييد اين مطلب به اين حديث عنايت فرماييد كه امام صادق(ع) ضمن نامه‌ای به مفضّل بن عمر مرقوم فرموده‌اند:[2]
اِنَّ مَنْ صَلّی وَ زَکّی وَ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ وَ فَعَلَ ذلِکَ کُلَّهُ بِغَیْرِ مَعْرِفَةِ مَنِ افْتَرَضَ اللهُ عَلَیْهِ طاعَتَهُ، فَلَمْ یَفْعَلْ شَیْئاً مِنْ ذلِکَ، لَمْ یُصَلِّ وَ لَمْ یُزَکِّ وَ لَمْ یَحُجَّ وَ لَمْ یَعْتَمِرْ وَ لَمْ یَغْتَسِلْ مِنَ الْجَنابَةِ وَ لَمْ یُحَرِّمْ لِلّهِ حَراماً وَ لَمْ یُحِلَّ لِلّهِ حَلالاً. لَیْسَ لَهُ صَلاةٌ وَ اِنْ رَکَعَ وَ اِنْ سَجَدَ وَ لا لَهُ زَکاةٌ وَ لا حَجٌّ وَ اِنَّما ذلِکَ کُلَّهُ یَکُونُ بِمَعْرِفَةِ رَجُلٍ مَنَّ اللهُ ـ جَلَّ وَ عَزَّ ـ عَلی خَلْقِهِ بِطاعَتِهِ وَ اَمَرَ بِالْاَخْذِ عَنْهُ. فَمَنْ عَرَفَهُ وَ اَخَذَ عَنْهُ اَطاعَ اللهَ؛[3]
حقيقت آن كه، كسی كه نماز بخواند و زكات بدهد و حجّ و عمره به جا بياورد و تمام اين كارها را بدون معرفت و شناخت آن كسی كه خدا طاعت او را بر وی واجب كرده است انجام بدهد، [در واقع] هيچ كدام از اين كارها را انجام نداده است؛ نماز نخوانده و روزه نگرفته و زكات نداده و حجّ و عمره به جای نياورده و غسل جنابت نكرده و پاک نشده و هیچ حرامی را برای خدا حرام ندانسته و هیچ حلالی را برای خدا ندانسته‌است؛ نه برای او نمازی حساب می‌شود در عین حالی که رکوع کرده و سجده انجام داده است و نه زکاتی و نه حجّی [در نامه‌ی عملش ثبت می‌گردد]. تمام اين اعمال آنگاه [عملی دینی] حساب می‌شود كه بر اساس معرفت و شناخت مردی باشد که خداوند عزّوجلّ منّت بر خلق خود نهاده و طاعت او را بر آنان واجب کرده و امر به گرفتن دستور از او فرموده ‌است. بنابراين، هرکس آن مرد مفترض‌الطّاعه‌ی منصوب از جانب خدا را بشناسد و دستور وی را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده و متدیّن به دین خدا شده‌است [و در غیر این صورت از مسیر دین حق خارج گشته است، اگرچه اعمالش کاملاً منطبق با ظواهر دین و شریعت باشد].
و نيز از امام صادق(ع) منقول است كه:
عَبَدَ اللهَ حِبْرٌ مِنْ اَحْبارِ بَنِی اِسْرائیلَ حَتّی صارَ مِثْلَ الْخِلالِ فَاَوْحَی اللهُ عَزَّوَجَلَّ اِلَی نَبِیِّ زَمانِهِ: قُلْ لَهُ وَ عِزَّتِی وَ جَلالِی وَ جَبَروتِی! لَوْ اَنَّکَ عَبَدْتَنی حَتّی تَذُوبَ کَما تَذُوبُ الْاَلْیَةُ فِی الْقِدْرِ ما قَبِلْتُهُ مِنْکَ حَتّی تَأْتِیَنی مِنَ الْبابِ الَّذِی اَمَرْتُکَ؛[4]
عالمی‌ از علمای بنی‌اسرائيل آن قدر خدا را عبادت كرد كه [از شدّت ضعف و لاغری] همچون چوب خلال شد. از جانب خدا به پیغمبر زمانش وحی شد كه به او بگو: به عزّت و جلال و جبروتم سوگند! اگر آن قدر عبادت من كنی كه مانند دنبه‌ی گوسفند در ميان ديگ آب شوی از تو نخواهم پذيرفت تا از همان دری که دستورت داده‌‌ام به سوی من بیایی.


امام مفترض‌الطاعه‌ی منصوب از جانب خدا كيست؟


حال آن امام مفترض‌الطّاعه‌ی منصوب از جانب خدا كه شناختن او ركن اصيل اسلام و ايمان است و با نبود معرفت او، تمام عقايد و اعمال از ارزش و اعتبار الهی ساقط است «هَباءً مَنْثوراً»[5] است، کیست؟ تا در مقام شناسایی او برآییم و حقیقت دین را از او بگیریم و سر اطاعت در پیشگاه او فرود آوریم.
در جواب این سؤال می‌گوییم: آری مسأله‌ی تشخیص و تعیین شخص امام نيز از شئون مختصّه‌ی حضرت رسول الله اعظم(ص) است و بيان متّبع در این باب، همانا بيان آن رسول گرامی‌ حضرت حق است كه علاوه بر تصريح و تبيين مکرّر در شرايط گوناگون و مواضع متعدّد و مختلف، ضمن خطبه‌ی غدیریّه‌ی خويش در سال آخر عمر شريفش، در مجمع عمومی‌ مسلمين فرموده است:
مَعاشِرَ النّاسِ! اِنَّ جَبْرَئیلَ هَبَطَ اِلَیَّ مِراراً یَأْمُرُنِی عَنْ رَبِّی اَنْ اَقُومَ فِی هذَا الْمَشْهَدِ وَ اُعْلِمَ الاَبْیَضَ وَ الاَسْوَدَ اَنَّ عَلِیَّ بْنَ اَبیطالِبٍ اَخی وَ وَصیِّی وَ خَلیفَتِی وَ الاِمامُ مِنْ بَعْدِی... فَاعْلَمُوا اَنَّ اللهَ قَدْ نَصَبَهُ لَکُمْ وَلِیّاً وَ اِماماً مُفْتَرَضاً طاعَتُهُ عَلَی الْمُهاجِرینَ وَ الاَنْصارِ وَ عَلَی الْبادی وَ الْحاضِرِ وَ عَلَی الاَعْجَمِیّ وَ الْعَرَبِیِّ وَ عَلَی الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوکِ وَ عَلَی الاَبْیَضِ وَ الاَسْوَدِ وَ عَلی کُلِّ مُوَحِّدٍ. فَهُوَ ماضِ حُکْمُهُ، جائِزٌ قَوْلُهُ، نافِذٌ اَمْرُهُ، مَلْعُونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرحُومٌ مَنْ صَدَّقَهُ وَ اعْلَمُوا ـ مَعاشِرَالنّاسِ ـ اَنَّ عَلِیّاً وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ هُمُ الثِّقْلُ الاَصْغَرُ وَ الْقُرآنُ الثِّقْلُ الاَکْبَرُ؛ لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوضَ وَ لا تَحِلُّ اِمْرَةُ الْمُؤمِنینَ لِاَحَدٍ بَعْدی غَیْرُهُ؛[6]
ای گروه‌های مردم، بارها جبرئيل بر من نازل شده و از جانب خدا مأمورم می‌سازد كه در اين محضر عام بايستم و به سفيد و سياه اعلام كنم كه علیّ بن ابيطالب برادر و وصیّ من و جانشين من و امام بعد از من است. حال بدانيد كه خداوند او را ولیّ [و صاحب اختيار] شما قرار داده و به عنوان امام مفترض‌الطّاعة در بين شما نصبش كرده كه اطاعت او واجب است بر عموم مهاجر و انصار، بر بيابانی و شهری، بر عجمی‌ و عربی، بر برده و آزاد، بر سفيد و سياه و بر هر انسان موحّد معتقد به خدای یکتا. حکم او نافذ و گفتارش مُمْضَی[7] و فرمانش مطاع است. هر که به مخالفت با او برخیزد، ملعون است و هر که تصدیقش کند مشمول رحمت حضرات حق است و بدانید [ای گروه‌های مردم] که علیّ و پاکان از فرزندان من از صلب او ثقل اصغر و قرآن ثقل اکبر است [دو هدایتگر باقیمانده از منند] که هیچگاه از هم جدا نمی‌شوند تا [در روز جزا] کنار حوض بر من وارد شوند و پس از من تصدّی مقام امارت و فرمانروایی بر مؤمنان برای احدی جز او حلال نیست.
و همچنین در بیان دیگری از آن حضرت(ص) نقل شده ‌است:
مَنْ سَرَّهُ اَنْ یَحْیی حَیاتِی وَ یَمُوتَ مَماتِی وَ یَسْکُنَ جَنَّةَ عَدْنٍ الَّتِی غَرَسَها رَبِّی، فَلْیُوالِ عَلِیّاً مُنْ بَعْدِی وَلْیَقْتَدِ بِاَهْلِ بَیْتِی بِالْاَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِی. فَاِنَّهُمْ عِتْرَتِی؛ خُلِقُوا مِنْ طینَتِی وَ رُزِقُوا فَهْمِی وَ عِلْمِی. فَوَیْلٌ لِلْمُکَذِّبینَ بِفَضْلِهِمْ مِنْ اُمَّتِی الْقاطِعینَ فِیهِمْ صِلَتِی! لا اَنَا لَهُمُ اللهُ شَفاعَتِی؛[8]
هر كسی كه او را خوش آيد كه حياتش همانند حيات من و مرگش بسان مرگ من باشد و در بهشت جاودانه‌ای مسكن گزيند كه درخت‌های آن را پروردگار من به دست قدرت خود كاشته است پس باید به ولای علی پس از من اعتراف كند و به امامان از اهل بيت من پس از من اقتدا کند [و از آنها پیروی کند] چرا که آنها [علیّ و امامان معصوم از فرزندان او] عترت من هستند؛ از سرشت من آفريده شده‌اند و [به عنايت حق] از [كمال آسمانی] فهم و علم من برخوردار گشته‌اند، پس وای [بر حال] تکذیب کنندگان فضل و برتری آنان از امّت من، همانها که [با زیر پا نهادن فرمان خدا و هتک حریم اهل بیت من] صله و رشته‌ی ارتباط بین من و آنها را نادیده می‌گیرند و قطع می‌کنند. خداوند آنها را به شفاعت من نایل نگرداند.


خودآزمایی


1- تنها راه دستيابی به عناصر اصلی معارف چیست؟
2- امام مفترض‌الطاعه‌ی منصوب از جانب خدا كيست؟
3- حضرت خاتم‌الانبياء(ص)، اصيل‌ترين پايه از پايه‌های دين را از بُعد اثرگذاری در نجات اخروی انسان، کدام اصل می‌داند؟

 

پی نوشت ها


[1]ـ ینابیع‌المودّة، باب 39، صفحه‌ی 137 و جمع بین صحیحین حمیدی به نقل از احقاق الحق قاضی نورالله شوشتری، جلد 2، صفحه‌ی 306، نمونه از مدارک سنّی و بحارالانوار، جلد 23، از صفحه‌ی 76 تا 95 با اختلاف در الفاظ.
[2]ـ البتّه می‌دانیم که امام صادق(ع) از عترت رسول خدا(ص) است و عترت نیز بنا به مفاد حدیث متواتر ثقلین عدیل قرآن وگفتارشان گفتار رسول‌الله(ص) است.
[3]ـ بحارالانوار، جلد 27، صفحه‌ی 176، ضمن حدیث 21.
[4]ـ بحارالانوار، جلد 27، صفحه‌ی 176، حدیث ۲۳.
[5]ـ اشاره به آیه‌ی 23 سوره‌ی فرقان است: وَ قَدِمْنا إلی ما عَعِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً: به سراغ تمام اعمالی که انجام داده‌اند می‌رویم و همه را همچون ذرّات غبار پراکنده‌ی در هوا می‌سازیم. در روایتی که ابوحمزه‌ی ثمالی از امام باقر(ع) ذیل همین آیه نقل کرده، آمده‌است: یَبْعَثُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ یَومَ الْقِیامَة قَوْماً بَیْنَ اَیدیهِمْ نُورٌ کَالقُباطی، ثُمَّ یَقُولُ لَهُ: کُنْ هَباءً مَنْثُوراً؛ ثُمَّ قالَ: اَما وَ اللهِ یا اَباحَمْزَة! اِنَّهُمْ کانُوا یَصومُونَ ولکِنْ کانُوا اِذا عُرِضَ لَهُمْ شَی‌‌ءٌ مِنَ الْحَرامِ اَخَذُوهُ وَ اِذا ذُکِرَ لَهُمْ شَیْءٌ مِنْ فَضْلِ اَمیرِالمُؤمِنین(ع) اَنْکَرُوهُ، تفسیر نورالثّقلین، جلد4، صفحه‌ی9. یعنی: خداوند عزّوجلّ روز قیامت گروهی را مبعوث می‌فرماید در حالی که [اعمالشان] مانند جامه‌های سفید مصری در مقابلشان نور و درخشندگی دارد. در آن حال،‌ فرمان خدا به آن اعمال درخشان می‌رسد که: غبار پراکنده شوید؛‌ آنگاه امام(ع) فرمود: ای اباحمزه، به خدا سوگند آنها [در دنیا] روزه می‌گرفتند و نماز می‌خواندند، امّا وقتی چیزی از حرام به آنها عرضه می‌شد، آن را می‌گرفتند و چون چیزی از فضایل امیرالمؤمنین(ع) می‌شنیدند، آن را انکار می‌کردند.
[6]ـ جملاتی به طور منتخب از خطبه‌ی غدیریّه نقل شد. تفصیل آن در کتب معتبر شیعه و سنّی آمده است؛ از باب نمونه به کتاب بحارالانوار، جلد 37، صفحه‌ی 206 و روضة‌الواعظین فتّال نیشابوری، صفحه‌ی 112 و المراقبات حاج میرزاجواد آقاملکی صفحه‌ی 251 رجوع شود.
حلیة‌الاولیاء ابونعیم. 1/86 به نقل ابن ابی الحدید در شرح نهج‌البلاغه، جلد 9، صفحه‌ی 170. و روضة‌الواعظین فتّال نیشابوری، صفحه‌ی 123.
[7]ـ مُمضی: امضاء شده.
[8]ـ حلیة‌الاولیاء ابونعیم. 1/86 به نقل ابن ابی الحدید در شرح نهج‌البلاغه، جلد 9، صفحه‌ی 170. و روضة‌الواعظین فتّال نیشابوری، صفحه‌ی 123.


دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: