فصل ششم: اعتقاد به امامت |۲
راز و رمز اين مطلب كه چرا بايد دين حق از سوی امام معصوم القا شود، بسيار روشن است؛ چرا كه میدانيم حضرت رسول اكرم(ص) به امر خدا بشر را به صراط مستقيم دعوت كرده است، چنان كه در قرآن كريم میخوانيم:
وَ إنَّکَ لَتَدْعُوهُمْ إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ؛[1]
تو بهراستی آنها را به صراط مستقيم میخوانی.
و روز و شب، پيروان خود را موظّف كرده كه در نمازها ـ اعمّ از واجب و مستحبّ ـ بگویند:
اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم؛
ما را [ای خدا] به صراط مستقیم هدایت فرما.
يعنی تنها راه نجات انسان در دو جهان را پيمودن صراط مستقيم معرّفی فرموده است و همچنين میدانيم كه صراط مستقيم سعادت طوری نيست كه بشر عادی بتواند تمام ابعاد و حدود و مشخّصات آن را بشناسد و بی هرگونه دغدغه و اضطراب آن را بپيمايد وگرنه اين همه اختلاف و تشتّت در روشها و برنامههای عرضه شده از جانب سردمداران جوامع بشری برای اصلاح بشر بهوجود نمیآید و طبعاً به دنبال خود این همه جنگ و ستیزها و نابسامانیها و انحاء مفاسد عالمسوز به بار نمیآورد و نیز طوری نیست كه خود مسلمانان پيرو قرآن تنها با اتّکاء به قرآن بدون استعانت از مقام مقدّس امام که هادی معصوم منصوب از جانب خداست بتوانند آن صراط مستقيم را با تمام جهات و حدودش بشناسند و با كمال اطمينان و آرامش خاطر آن را بپيمايند و اگر اين ممكن بود، اين همه اختلاف در مذاهب پيش نمیآمد و امّت واحدهای با داشتن کتاب واحد دستخوش امواج ویرانگر تفرقه در افکار و عقاید و اعمال نمیشد و نتیجتاً سیادت و سعادت هر دو جهانی خود را از دست نمیداد.
و لذا میگوييم: به حكم عقل، شناختن صراط مستقيم احتياج به دليل و راهنمايی دارد كه راهشناس منصوب از جانب خدا باشد و معصوم از هرگونه سهو و خطا، تا هم بزرگی و جلالت مقصد را كه خداست بشناسد و هم از شرايط و موانع پيمودن راه آگاه باشد و همين حكم عقل است كه روايات ما نيز ارشاد به آن فرمودهاند. در حديثی از امام باقر(ع) منقول است كه فرمود:
یَا أبَا حَمْزَةَ یَخْرُجُ أحَدُکُمْ فَرَاسِخَ فَیَطْلُبُ لِنَفْسِهِ دَلِیلاً وَ أنْتَ بِطُرُقِ السَّمَاءِ أجْهَلُ مِنْکَ بِطُرُقِ الْأرْضِ فَاطْلُبْ لِنَفْسِکِ دَلِیلاً؛[2]
ای اباحمزه [اسم راوی است] کسی از شما که قصد سفری چند فرسخی دارد، دنبال دلیل و راهنمایی میگردد [تا به خطر ضلالت دچار نشود] و تو به راههای آسمان ناآگاهتر از راههای زمین هستی؛ حال، برای خود دلیل و راهنمایی به دست آور [تا در پیمودن راه به سوی خدا و آسمان گمراه نگردی].
در حدیث دیگری از امام صادق(ع) میخوانیم که راوی میگوید: از آن حضرت دربارهی صراط پرسیدم، فرمود:
هَوَ الطَّرِیقُ اِلَی مَعْرِفَةِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ هُما صِراطانِ: صِراطٌ فِی الدُّنْیا وَ صِراطٌ فِی الآخِرَةِ وَ اَمَّا الصِّراطُ الَّذِی فِی الدُّنْیا، فَهُوَ الاِمامُ الْمُفْتَرَضُ الطّاعَةُ. مَنْ عَرَفَهُ فِی الدُّنْیا وَ اقْتَدی بِهُداهُ مَرَّ عَلَی الصِّراطِ الَّذِی هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِی الآخِرَةِ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ فِی الدُّنْیا زَلَّتْ قَدَمُهُ عَنِ الصِّراطِ فِی الآخِرَةِ فَتَرْدی فِی نارِ جَهَنَّمَ؛[3]
صراط، راه به سوی معرفت و شناسايی خداست و آن دو صراط است: صراط در دنيا و صراط در آخرت. امّا صراط در دنيا امام واجب الاطاعه است؛ كسی كه او را در دنيا بشناسد و از راهنمايی او پیروی کند، در آخرت از صراطی كه جسر جهنّم است عبور خواهد كرد و كسی كه او را در دنيا نشناسد، در صراط آخرت پايش میلغزد و در آتش دوزخ هلاک میگردد.
و نيز از همان امام بزرگ(ع) منقول است كه:
اَلصِّراطُ الْمُسْتَقیمُ اَمیرُالْمُؤمِنین عَلیّ(ع)؛[4]
صراط مستقيم، اميرالمؤمنين علی(ع) است.
در سورهی بقره میخوانيم:
... وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أبْوابِها وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛[5]
كار نيک آن نيست كه از پشت خانهها وارد شويد؛ نيكی آن است كه كسی تقوا پيشه كند. به خانهها از درهايشان وارد شويد و از خدا پروا داشته باشيد [از مخالفت با دستورهايش بپرهيزيد] باشد كه رستگار شويد.
مردی از امام اميرالمؤمنين علی(ع) مقصود از آيهی مذكور را سؤال كرد.
امام(ع) فرمود:
نَحْنُ اْلبُیُوتُ اَمَرَ اللهُ اَنْ تُؤْتی اَبْوابُها. نَحْنُ بابُ اللهِ وَ بُیُوتُهُ الَّتِی یَؤْتی مِنْهُ. فَمَنْ بایَعَنا وَ اَقَرَّ بِوِلایَتِنا فَقَدْ اَتَی الْبُیُوتَ مِنْ اَبْوابِها وَ مَنْ خالَفَنا وَ فَضَّلَ عَلَیْنا غَیْرَنا، فَقَدْ اَتَی الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها؛[6]
ماييم آن خانهها كه خدا امر فرموده است از در آنها وارد شوند. ماييم باب الله و آن دری كه از آن در بايد به خانههای خدا [كه احكام دين و شريعت آسمانی است] وارد شد [ما خاندان وحی خدا هم بيت الله هستيم هم باب الله]. پس هر كه با ما بيعت كند و به ولايت ما اقرار كند، به خانه از درش وارد شده است و هر كه به مخالفت با ما برخيزد و ديگری را بر ما مقدّم بدارد، به خانه از پشت آن وارد شده است.
باز هم قرآن مجيد در بيان قسمتی از تاريخ عبرتانگيز بنیاسرائيل میفرمايد:
وَ إذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ وَ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ * فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَيْرَ الَّذِی قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ؛
وقتی [به آنان] گفتیم: داخل این قریه [بیت المقدّس] شوید و از نعمتهای فراوان آن هرچه میخواهید بخورید و از در [معیّن] با خضوع و خشوع وارد شويد و بگوييد حِطّه[7]. ما گناهان شما را میآمرزيم و به [پاداش] نيكوكاران [علاوه بر آمرزش گناهانشان] میافزاييم. ولی افراد ستمگر اين گفتار را كه دستور داده شده بود، تبديل به گفتار دیگری [نامناسب و استهزاآميز] كردند و لذا ما بر ستمگران، به كيفر اين نافرمانی كه كردند، عذابی از آسمان نازل كرديم.
از آيات ياد شده و نيز از آيات ديگری که در سورهی اعراف آیهی 161 و سورهی مائده از آیهی ۲۱ به بعد در همين موضوع آمده است استفاده میشود كه بنیاسرائيل در صحنهی امتحان الهی قرار گرفتند و سرزمين پرنعمت بيتالمقدّس برای سكونت آنها منظور گرديد، امّا مشروط بر اين كه از دروازهی معيّنی وارد شوند و هنگام ورود، در حالی كه خود را به حال ركوع و خميدگی كه نشان تواضع در پيشگاه خداست در آوردهاند، كلمهی حِطّه را كه كلمهی استغفار است بر زبان جاری كنند تا خدا گناهان آنها را بيامرزد و مشمول عنايات خاصّ خويش قرارشان دهد. ولی آن قوم لجوج عنود بر خود ستم كردند و شرط خدا را زير پا نهادند، از باب حطّه تخلّف ورزيدند و سرانجام محكوم به عذاب خدا گرديدند.
1- چرا بايد دين حق از سوی امام معصوم القا شود؟
2- امام صادق(ع) دربارهی صراط چه مطالبی فرمودند؟
3- از آيه 161 سورهی اعراف و آیات ۲۱ به بعد سورهی مائده چه مطلبی درباره قوم بنیاسرائیل بدست میآید؟
[1]ـ سورهی مؤمنون، آیهی 73.
[2]ـ کافی، جلد 1، صفحهی 184، حدیث 10.
[3]ـ معانی الاخبار، صفحهی 32، حدیث ۱.
[4]ـ معانی الاخبار، صفحهی 32، حدیث ۲.
[5]ـ سورهی بقره، آیهی 189.
[6]ـ تفسیر نورالثّقلین، جلد1، صفحهی 177، نقل از احتجاج طبرسی.
[7]ـ کلمهی حطّه که در لغت به معنای ریزش و پایین آوردن است. در اینجا به معنای استغفار و طلب آمرزش به کار رفته است.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت