کد مطلب: ۵۴۶۹
تعداد بازدید: ۴۱۸
تاریخ انتشار : ۰۵ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۴:۱۶
در جستجوی علم دین | ۱۹
البتّه می‌دانیم چون امّت اسلام در مقابل دشمن مشتركی قرار گرفته كه طمع به هدم اساس دين بسته است، طبعاً به حکم عقل لازم است تمام امّت ـ اعمّ از شیعه و سنّی ـ بصفٍّ واحد در مقام دفاع از موجودیّت خود برآیند و متّحداً به مبارزه با آن دشمن مشترک بپردازند.

فصل ششم: اعتقاد به امامت | ۴


چه شگفت‌آور است


راستی که بسیار مایه‌ی تأسّف و تعجّب است که می‌بینیم عالمی بزرگ از علمای نام‌آور سنّی شیخ سلیم بشری مالکی که در عصر خود دارای مقام ریاست جامع الازهر مصر بوده است ضمن يک سلسله مناظرات كتبی كه با علاّمه‌ی بزرگوار مجاهد مرحوم سیّد شرف‌الدّین موسوی عاملی(قدّس‌سره) در مسأله‌ی امامت داشته است،[1] پس از سؤال و جواب‌های پی‌درپی و مُسْتَدَلّ و مُبَرهَن، در چهل و پنجمین نامه‌اش خطاب به علاّمه سیّد شرف‌الدّین(ره) می‌نویسد:
لَوْ لا خِلافَةُ الْخُلَفاءِ الرّاشِدینَ الْمَقْطُوعُ بِصِحَّتِها، ما کانَ لَنا مَنْدُوحَةٌ عَنِ الْمَصیرِ اِلی رَأْیِکُمْ وَ النُّزولِ فِی فَهْمِ هذِهِ الآیَةِ وَ نَحْوِها عَلی حُکْمِکُمْ. لکِنَّ التَّشْکیکَ فِی صِحَّةِ خِلافَتِهِمْ ـ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمْ ـ مِمّا لا سَبیلَ اِلَیْهِ. فَالِلّواذُ اِلَی التَّأْویلِ اِذَنْ مِمّا لابُدَّ مِنْهُ، حَمَلاً لَهُمْ وَ لِمَنْ بایَعَهُمْ عَلَی الصِّحَّةِ. وَالسَّلام؛[2]
حاصل كلام اين عالم سنّی اين كه:
ما در مقابل استدلال‌های محكم و متقن شما در مورد اثبات ولايت و امامت [امام اميرالمؤمنين علی(ع)] بر اساس آيات قرآنی هيچ چاره‌ای جز قبول و تسليم نداريم و اعتراف می‌كنيم كه مفاد آيات قرآن همان است كه شما می‌فهميد و حكم الهی همان است كه شما اعتقاد به آن داريد. امّا تنها مانع سر راه ما از پذيرش گفتار شما همانا صحّت و درستی خلافت خلفای راشدين است كه ما نمی‌توانيم كوچک‌ترين شکّ و تردید در صحّت خلافت آنان داشته باشيم و لذا ناگزير بايد دست به تأويل و توجيه آيات قرآن زده آنها را به گونه‌ای معنا کنیم که خدشه‌ای بر پيكر خلافت خلفا و بيعت پيروانشان وارد نيايد.
حال ـ انصافاً ـ آيا معنای اين حرف اين نيست كه خلافت خلفا هر چند بر خلاف حكم خدا و قرآن است، امّا چون پيشينيان از اصحاب و تابعين آن را پذيرفته‌اند ما هم بايد بپذيريم و در صحّت آن كمترين ترديدی نکنیم؟ آيا اين همان طرز تفکّر نامعقولی نيست كه قرآن كريم مشركان بت‌پرست را بر اساس همان نوع فكر و عمل مورد ذمّ و نكوهش قرار می‌دهد و می‌فرمايد:
وَ إذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أنْزَلَ اللهُ قالُوا بَلْ نَتَّبعُ ما ألْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أوَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ؛[3]
وقتی به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل كرده است تبعیّت کنید، می‌گويند: [خير] بلكه ما از آنچه پدران خود را بر آن يافته‌ايم پیروی می‌کنیم؛ [عجبا] آيا هر چند پدرانشان چيزی نمی‌فهمیدند و [به سوی حق] راه نمی‌یافتند [باز هم باید اینها پیرو آنها باشند].
راستی شگفت‌انگيز است كه مردی عالم و آگاه از حقايق اسلام و معتقد به حقّانیّت قرآن به جای این که قرآن را اصل و ميزان قرار دهد و مسأله‌ی خلافت خلفا را با ميزان قرآن بسنجد و در صورت تطابق نداشتن با قرآن از خلافت آنان اعراض كند و حق را به قرآن بدهد و در مقابل حكم قرآن تسليم شود، برعكس، خلافت خلفا را یک اصل مسلّم و یک حقّ تردیدناپذیر و مفروغٌ‌عنه فرض می‌کند و قرآن را با آن می‌سنجد و چون مخالف می‌بيند، از نصّ صریح قرآن اعراض می‌كند و سر در مقابل آنان فرود می‌آورد و با كمال صراحت می‌گويد:
فاللّواذ الی التّأویل اذن ممّا لابدّ منه؛
ما هيچ چاره‌ای جز تأويل قرآن و برگرداندن و پيچاندن زبان صريح وحی خدا نداريم.
فَاعْتَبِرُوا یا اُولِی الاَبْصار؛
امّا فرقه‌ی حقّه‌ی شیعه ـ اَیَدَّهُمُ الله تعالی ـ به تبعیّت از دستور آسمانی قرآن حکیم می‌گویند:
...إنَّ أکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أتْقاکُمْ...؛[4]
یعنی ملاک كرامت در نزد خدا تقواست و نه هيچ عنوان ديگری و لذا ما هرگز با دشمنان خدا و ستيزه‌كنندگان با رسول خدا(ص) و اهل بیت آن حضرت(ع) دوست نخواهيم بود، هر چند از اصحاب پيامبر(ص) باشند و پدرزن پيامبر و برادرزن پيامبر و همسر پيامبر و داماد پيامبر باشند و نه تنها دوستشان نمی‌داريم، بلكه برائت از آنها و اظهار بغض و عداوت و نفرت نسبت به آنها را کمال مرتبه‌ی ایمان و شرط مسلّم تقرّب به خدای سبحان می‌دانیم و صبح و شام از صميم دل لعنت دائم و عذاب ابدی را برای ارواح خبیث آنها از خداوند قهّار شديدالعقاب می‌خواهيم و می‌گوييم:
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ؛
اَللّهمَّ الْعَنْ جَمیعَ الظّالِمینَ لَهُمْ وَ انْتَقِمْ مِنْهُمْ؛ اِنَّکَ ذُو نِقْمَةٍ مِنَ الْمُجْرِمینَ؛
اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً وَ احْشُرْهُمْ وَ أَتْباعَهُمْ اِلَی جَهَنَّمَ زُمَراً؛


سعی كنيم مشمول اين حديث شريف نباشيم


ابْن ابی يعفور از امام صادق(ع) نقل می‌كند كه فرمود:
ثَلاثَةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ ألِیمٌ مِنَ ادَّعَی إمَامَةً مِنَ اللهِ لَیْسَتْ لَهُ وَ مَنْ جَحَدَ إمَاماً مِنَ اللهِ وَ مَنْ زَعَمَ أنَّ لَهُمَا فِی الْإسْلامِ نَصِیباً؛[5]
سه كس و يا سه گروهند كه خدا در روز جزا با آنها سخن نمی‌گوید [در حدیث دیگر به جای «لا یُکُلِّمُهُمُ الله» جمله‌ی «لا یَنْظُرُ اللهُ اِلَیْهِم» آمده است؛ یعنی خدا به آنها نگاه نمی‌کند] و [از آلودگی‌های عذاب‌انگیز] پاکشان نمی‌سازد و برای آنان عذابی دردناک است: کسی که مدّعی مقام امامت از جانب خدا باشد در حالی که چنان نیست و کسی که امامت امام منصوب از سوی خدا را انکار کند و کسی که معتقد به این باشد که آن دو نفر [مدّعی امامت باطل و منکر امام حق] از اسلام بهره‌ای دارند و مسلمانند.
مقصود از اين كه خدا با كسی سخن نمی‌گويد يا به او نگاه نمی‌كند آن است كه نظر لطف و عنايت خود را از او بر می‌دارد و او را با نفرت تمام از در خانه‌ی خود طرد می‌كند و از رحمات و بركات بی‌پايان خويش محرومش می‌گرداند. حال، شديداً بايد مراقب و هشيار بود كه وسوسه‌های اغواگر ابلیسی تحت عناوينی فريبنده از قبيل ايجاد وحدت و اتّحاد و احترام به اخوّت اسلامی و اخذ مشتركات و چشم‌پوشی از متفرّدات و امثال اين امور به ظاهر زيبا، خدشه در گوهر ايمان ما ايجاد نكند و مخصوصاً پایه‌ی اعتقادات نسل جوان را متزلزل و احیاناً منهدم نگرداند و مسأله‌ی اتّحاد سیاسی را مبدّل به وحدت اعتقادی نکند، به گونه‌ای که اسلام راستين را در اذهان ساده‌دلان ناآگاه منشعب به دو شعبه‌ی شیعه و سنّی ارائه كرده، هر دو گروه را پويندگان راه حق و صراط مستقيم معرّفی کند و سرانجام، مسأله‌ی تولّی و تبرّی كه دو ركن اصيل و اساسی اسلام ناب محمّدی است، از فضای اعتقادی شیعه خارج گردد و بالمآل اسلام عزیز از پایه فرو ريزد و حيات ابدی عالم انسان به بهای بسيار ناچيز فتح سياسی و گسترش دامنه‌ی حكومت اسلامی‌ ـ آن هم در عالم خيال ـ مبادله گردد. و ذلِکَ هَوَالْخُسرانُ الْمُبین. نَعوذُ بِالله مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطین


اتّحاد سياسی غير از صلح و سازش اعتقادی است


البتّه می‌دانیم چون امّت اسلام در مقابل دشمن مشتركی قرار گرفته كه طمع به هدم اساس دين بسته است، طبعاً به حکم عقل لازم است تمام امّت ـ اعمّ از شیعه و سنّی ـ بصفٍّ واحد در مقام دفاع از موجودیّت خود برآیند و متّحداً به مبارزه با آن دشمن مشترک بپردازند. ولی اين مستلزم آن نيست كه شيعه در مسأله‌ی تولّی و تبرّی که دو رکن اصیل مذهب وی هست و او دقیقاً مرگ و حیات اسلام و قرآن را بسته به‌وجود و عدم آن دو اصل مسلّم می‌داند، تسالمی با فرقه‌ی مخالف از خود نشان دهد و انعطافی بپذيرد و در مرحله‌ی بحث و تحقیق استدلالی يا در مقام ارشاد و تبليغ در محافل عمومی‌ و رسانه‌های همگانی یا در روند فعّالیّت آموزشی در مراکز تعلیم و تربیت اعتقادی کودکان و جوانان، به عذر لزوم احترام به عقيده‌ی طرف مخالف و خوف از حصول شكاف در صف اتّحاد، از اظهار عقاید حقّه‌ی خويش استنكاف ورزد و از صراحت در بيان خودداری کند و بالمآل نسل آینده را در هاله‌ای از ابهام در مورد عقیده‌اش باقی گذارد. لاوالله! که این خیانتی عظیم به اولاد و احفاد این ملّت خواهد بود و گناهی نابخشودنی در پيشگاه حضرت خالق سبحان به حساب خواهد آمد.


هشدار که چهره‌های غلط‌ انداز از شناخت حق باز ندارند!


به اين بيان بيداركننده از امام اميرالمؤمنين علی(ع) توجّه فرمایید که چگونه شناخت حق را جز از طريق شناخت ناقضين حق ممكن نمی‌داند:
وَ اعْلَمُوا أنَّکُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّی تَعْرِفُوا الَّذِی تَرَکَهُ وَ لَنْ تَأْخُذُوا بِمِیثَاقِ الْکِتَابِ حَتَّی تَعْرِفُوا الَّذِی نَقَضَهُ وَ لَنْ تَمَسَّکُوا بِهِ حَتَّی تَعْرِفُوا الَّذِی نَبَذَهُ؛[6]
بدانيد كه شما هرگز صواب و صلاح [و دين حق] را نخواهيد شناخت تا كسی را كه آن را رها كرده [و از آن پيروی نکرده است] بشناسید و هرگز به عهد و پيمان قرآن وفادار نخواهيد شد [به خدا و رسول ايمان نخواهيد آورد] تا كسی را كه نقض عهد كرده و پيمان شكسته [و به خدا و رسول ايمان نياورده است] بشناسيد و هرگز به كتاب خدا چنگ نخواهيد زد [و طبق دستور آن رفتار نخواهيد كرد] تا كسی را كه آن را دور انداخته [و به احكام آن عمل نكرده است] بشناسيد.
آری، تا چهره‌های باطل حق‌نما كه ماهرانه خود را در رأس امّت اسلامی جا زده و به عنوان حاميان قرآن و مجريان احكام خدا معرّفی شده‌اند به روشنی شناخته نشوند، توده‌ی مردم ناآگاه آنها را به جای حق می‌نشانند و آراء خائنانه و دستورهای خودسرانه‌ی آنها را به عنوان احکام آسمانی خدا می‌پذیرند و سرانجام از بركات دين حق محروم و رو به دركات جهنّم ابدی رهسپار می‌گردند؛ چنان كه كردند و شدند و ما اكنون شاهد اين انحراف عظيم در عالم اسلام هستيم و لذا بايد گفت همانگونه كه در اصل توحيد و اعتقاد به وحدانیّت خداوند ابتدا معبودهای باطل را نفی و سپس معبود حق را اثبات می‌كنيم و می‌گوييم: لااله الاّ الله، همچنين در اصل امامت و اعتقاد به ولايت ائمّه‌ی معصومین(ع) نیز ابتدا باید تبرّی کنیم و نفی از صلاحیّت امامت از تمام مخالفين علی و آل علی(ع) بنماییم و سپس امامت آن پاكان را اثبات كنيم و به ولايت آن برگزيدگان حضرت حق ـ عزّوعلا ـ اعتفاد داشته باشيم؛ چنان كه قرآن كريم می‌فرمايد:
...فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی لا انْفِصامَ لَها وَ اللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛[7]
پس هر كس كه [ابتدا] كافر به طاغوت گردد و [آنگاه] ايمان به خدا آورد، دست به دستگيره‌ی محكمی‌ زده است كه گسستن برای آن نباشد.


به اين حديث نيز توجّه فرماييد


با نقل حديثی روشن در اين باب، به گفتار خود در اين زمينه پايان می‌دهیم. مرحوم علاّمه‌ی مجلسی(ره) ضمن حديثی از امام صادق(ع) آورده است كه حضرت به نقل از آباء گرامی‌اش می‌فرمايد كه حضرت امام اميرالمؤمنين علی(ع) فرمود: رسول خدا(ص) به من فرمود:
یا عَلِیُّ! اَنْتَ مَوْلَی الْمُؤمِنینَ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِی عَلَی النّاسِ اَجْمَعینَ. اِسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ مَنْ تَوَلاّکَ وَ اسْتَوْجَبَ دُخُولَ النّارِ مَنْ عاداکَ؛
یا عَلِیُّ! وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ وَ اصْطَفانِی عَلَی جَمیعِ الْبَرِیَّةِ لَوْ اَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللهَ اَلْفَ عامٍ ما قُبِلَ ذلِکَ مِنْهُ اِلاّ بِوِلایَتِکَ وَ وِلایَةِ الْاَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِکَ وَ اِنَّ وِلایَتَکَ لا تُقْبَلُ اِلاّ بِالْبَراءَةِ مِنْ اَعْدائِکَ وَ اَعْداءِ الْاَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِکَ. بِذلِکَ اَخْبَرَنِی جَبْرَئیلُ. فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ؛[8]
ای علی، تو پس از من مولا [و سرپرست] مؤمنان و حجّت بر تمام مردم هستی؛ هر كس تن به ولای تو در دهد، استحقاق بهشت می‌يابد و هر كس با تو دشمنی ورزد، مستوجب رفتن به آتش می‌شود.
ای علی، قسم به كسی كه مرا به پيامبری برانگيخته و از ميان جميع خلقم برگزيده است، اگر بنده‌ای خدا را هزار سال بندگی كند، از او پذيرفته نمی‌شود مگر آن كه [آن عبادتش] بر اساس ولايت تو و ولايت امامان از فرزندان تو انجام پذيرد و حقيقت آن كه، ولايت تو هم مقبول [درگاه خدا] واقع نمی‌شود مگر آن كه با برائت از دشمنان تو و دشمنان امامان از فرزندان تو همراه و قرين گردد. اين مطلبی است كه جبرئيل [از سوی خدا] به من خبر داده است؛ حال، هر كه می‌خواهد آن را بپذيرد و ايمان بياورد و هر كه می‌خواهد آن را نپذيرد و كافر گردد [و سرانجام هر يک در روز جزا به پاداش يا كيفر كردار خويش نايل شوند].
اينک به زبان حال و قال و كلّ وجود خويش عرضه می‌دارم: ای مولا و ای امام و مقتدای من، يا اميرالمؤمنين:
بِأَبِی اَنْتُمْ وَ اُمِّی وَ اَهْلِی وَ مالِی وَ اُسْرَتی! اُشْهِدُاللهَ وَ اُشْهِدُکُمْ اِنّی مُؤمِنٌ بِکُمْ وَ بِما آمَنْتُمْ بِهِ. کافِرٌ بِعَدُوِّکُمْ وَ بِما کَفَرْتُمْ بِهِ. مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِکُمْ وَ بِضَلالَةِ مَنْ خالَفَکُمْ. مُوالٍ لَکْمْ وَ لِاَولِیائِکُمْ. مُبْغِضٌ لِاَعْدائِکُمْ وَ مُعادٍ لَهُمْ؛[9]


خودآزمایی


1- نظر شیخ سلیم بشری مالکی درباره امامت چه بود؟
2- سه گروه كه خدا در روز جزا با آنها سخن نمی‌گوید را نام ببرید.
3- مقصود از اين كه خدا با كسی سخن نمی‌گويد يا به او نگاه نمی‌كند، چیست؟

 

پی نوشت ها


[1]ـ این مناظرات از ماه ذیقعده سال 1329 هجری قمری آغاز گشته و در ماه جمادی‌الاولی سال 1330 پایان یافته است. مجموعه‌ی این مکاتبات به صورت کتاب نفیس المراجعات درآمده و در عداد کتاب‌های بسیار نافع و روشنی‌بخش افکار حق‌طلبان قرار گرفته است. رحمت بی‌پایان خدا بر روان پاک مؤلّفش باد.
[2]ـ المراجعات، صفحه‌ی 167، المراجعة 45.
[3]ـ سوره‌ی بقره، آیه‌ی 170.
[4]ـ سوره‌ی حجرات، آیه‌ی ۱۳.
[5]ـ کافی، جلد 1، صفحه‌ی 373، حدیث 4 و 12.
[6]ـ نهج‌البلاغه‌ی فیض، قسمت سوّم از خطبه‌ی 147.
[7]ـ سوره‌ی بقره، آیه‌ی 256.
[8]ـ بحارالانوار، جلد 27، صفحه‌ی ۶۳.
[9]ـ قسمتی از زیارت جامعه‌ی کبیره.

 

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: