کد مطلب: ۵۴۷۰
تعداد بازدید: ۳۲۴
تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ - ۲۰:۰۰
در جستجوی علم دین | ۲۰
بنابراين، كسانی كه بدون داشتن صلاحيّت اذن و فرمان الهی، خود را جانشين حضرت داعی الی الله(ع) قلمداد كرده‌اند، از نظر قرآن مُفتریان کذّاب و ستمگرترين افراد بشر به حساب می‌آيند و لزوماً مستحقّ سخت‌ترین کیفرها و شديدترين عذاب‌ها هستند؛

فصل هفتم: بیدارباشی درباره‌ی  انحراف تسنّن گرایی |۱

 

توجّه كه خائنان به اسلام به عنوان خادم معرّفی نشوند!


اينجا شايد دور از تناسب نباشد اگر تذكّری تنبّه‌انگیز به برخی از ساده‌انديشان ـ اگر نگوييم كج‌انديشان ـ داده شود. گاهی شنيده می‌شود و احياناً در برخی نوشته‌ها به چشم می‌خورد كه يک قسمت از كارهای منافقین در درجه اوّل صدر اسلام را ـ كه به صورت فتح بلاد و گسترش دادن به دامنه‌ی حکومت قرآن و اجرای قوانين حقوقی و جزايی اسلام و تظاهر به ساده‌زيستی و بی‌رغبتی به شئون دنیوی و نظاير اين امور انجام داده‌اند ـ خدمت به اسلام و مسلمين و تبليغ دین و ترویج آیین تلقّی می‌کنند و آنها را ـ حدّاقلّ ـ از این جهت شایسته‌ی مدح و ثنا می‌پندارند و به زعم خويش اعتقاد دارند كه از هر كسی كار نيكش را بايد ستود و از كار بدش نيز انتقاد بايد كرد. ولی ما در جواب اين سخن می‌گوييم: اوّل شما بزرگی گناه غصب مقام خلافت و كنار زدن امام معصوم و خليفه‌ی منصوب از جانب خدا را در نظر بگيريد و از ياد نبريد كه آنان با اين عمل بسيار خائنانه‌ی خویش مسیر امّت اسلامی‌ را كه صراط مستقيم و راه سعادت ابدی بود تغيير دادند و جامعه را به انحرافی عظيم و ضلالی بعيد دچار كردند و رو به دارالبوار جهنّم به حركت درآوردند. به فرموده‌ی قرآن کریم:
أ لَمْ تَرَ إلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ کُفْراً وَ أحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ * جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ؛[1]
آیا ندیدی كسانی را كه نعمت خدا را تبديل به كفران نمودند و جمعیّت خود را به دارالبوار [نیستی و نابودی] کشاندند [دارالبوار همان] جهنّم است كه آنها در آن وارد می‌شوند و بد جايگاهی است.
و امام اميرالمؤمنين(ع) نيز می‌فرمايد:
حَتَّی إِذَا قَبَضَ اللهُ رَسُولَهُ(ص) رَجَعَ قَوْمٌ عَلَی الْأعْقَابِ وَ غَالَتْهُمُ السُّبُلُ وَ اتَّکُلُوا عَلَی الْوَلائِجِ وَ وَصَلُوا غَیْرَ الرَّحِمِ وَ هَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِی اُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ وَ نَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ أسَاسِهِ فَبَنَوْهُ فِی غَیْرِ مَوْضِعِهِ مَعَادِنُ کُلِّ خَطِیئَةٍ وَ أبْوابُ کُلِّ ضَارِبٍ فِی غَمْرَةٍ قَدْ مَارُوا فِی الْحَیْرَةِ وَ ذَهَلُوا فِی السَّکْرَةِ عَلَی سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ مِنْ مُنْقَطِعٍ إِلَی الدُّنْیَا رَاکِنٍ أوْ مُفَارِقٍ لِلدِّینِ مُبَایِنٍ؛[2]
زمانی‌كه خداوند رسول خود را قبض روح فرمود، گروهی به قهقرا و عقب برگشتند [پشت به دستورهای خدا و رسولش كردند و بار ديگر رو به ضلالت و گمراهی نهادند] و راه‌ها[ی شیطانی] آنها را به هلاكت انداخت. بر آراء و افكار نادرست خويش اعتماد كردند و به غیر رَحِم و خویش [رسول مکرّم] پیوستند. [امام منصوب از سوی خدا را خانه‌نشين كردند و بيگانگان نالايق را بر مسند امامت نشاندند] و از سبب [و وسیله‌ی رستگاری، یعنی اهل بیت رسول(ع)] كه [به فرمان خدا: بگو من هيچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‌كنم جز دوست داشتن نزديكانم[3]] موظّف و مأمور به دوست داشتن آن بودند، دوری گزيدند و ساختمان [دين و ايمان] را از پايه و اساس محكمش انتقال دادند و آن را در جايی كه شايسته و سزاوار آن نبود تأسيس كردند [مقام و مسند خلافت را از دست اهلش گرفتند و به نااهلان سپردند] همانان كه معادن [و اصل و ريشه‌ی] هرگونه خطا و گناهانند و درهای هر واردشونده در گرداب جهالت و گمراهی‌اند [يعنی تمام فتنه‌ها و فسادها كه در عالم اسلام پديد آمد، از آنان نشأت گرفت] در حيرت و سرگردانی [چون موج دريا] پس و پيش و رفت‌وآمد داشتند و در بيهوشی [جهل و نادانی] به روش پيروان فرعون [از سرنوشت شوم و كيفر اعمال خويش] غافل بودند. جمعی [چون خلفا] چشم از آخرت پوشيدند و يكسر رو به دنيا آوردند و گروهی [چون دنباله‌روهای آنان] دست از دين كشيدند و [از خدا و سعادت ابدی] جدا گشتند.
آری، شما اگر بزرگی اين جنايت فوق‌العاده سهمگين و ويرانگر را در نظر بگیرید و آنگاه پیامدهای بسيار رنج‌آور و دردانگيز آن را از زبان تاريخ اسلام بشنوید و برای شما روشن شود كه اين عناصر مفسد خائن زير ماسک قلاّبی اسلام و ايمان كه بر چهره‌ی كفر و نفاقشان زده بودند چه بلايی بر سر اسلام و مسلمین آوردند و چه درّه‌ی هولناک مرگباری پیش پای این امّت مسکین گشودند، آن وقت می‌پذيريد كه حتّی کارهای به ظاهر نيكشان نيز نه تنها نيک نيست بلكه خود يک خيانت و جنايت ديگری است علاوه بر ساير جنايات بشرسوزشان.
آیا اگر آدم شیّاد مکّاری با حیله‌گری‌های فراوان، شما را از خانه و کاشانه‌تان بيرون كند و خود را صاحب خانه و زندگی معرّفی کند و در تمام امور شما متصرّف گردد و آنگاه با جدّ و اهتمام شديد به توسعه و تعمير و تزيين آن خانه بپردازد، آيا شما اين كارهای توسعه و تعمیر و تزیین را که آن آدم جبّار و مکّار در خانه‌ی شما انجام می‌دهد، خدمت و احسان به خودتان تلقّی می‌کنید یا خير، تمام اينها را كه به دنبال غصب خانه انجام می‌شود، در واقع عملی خائنانه و تصرّفی غاصبانه علاوه بر خيانت و ظلم اصلی وی می‌شناسید؟ حال، ما هم می‌دانيم كسانی بناحق و ظالمانه خود را در مسند خلافت رسول اكرم(ص) جا زدند و محراب و منبر آن حضرت را اشغال كردند و كارهای به ظاهر خوب هم انجام دادند و با كفّار و قبايل طاغی از عرب و عجم جنگيدند و كشورهايی را به زير پرچم اسلام آوردند و بر گسترش دامنه‌ی حكومت اسلامی‌ افزودند و تا آنجا خود را حامی‌ عدل و ساعی در اجرای حدود و نشر احكام خدا نشان می‌دادند كه احیاناً فرزند خودشان را نيز كه مرتكب گناه شده بود حدّ می‌زدند؛ امّا هیچ ‌کدام از این کارهای به ظاهر خوب و چشمگير آنها نه تنها مورد رضا و خشنودی خدا نيست و موجب ثواب روز جزا نخواهد بود، بلكه كلّاً سبب خشم خداست و موجب شديدترين عذاب‌های روز جزا خواهد بود و در ازای هر یک از این کارهای خیر گناهی در نامه‌ی عملشان ضبط خواهد شد، چرا كه اين هواپرستان ریاست‌طلب به دروغ ادّعای خلافت مقام نبوّت کردند و عالی‌ترین مقام و منصب الهی را كه حياتی‌ترين مسأله‌ی انسانی است غاصبانه تصرّف کردند و گروه‌های عظیم از امّت اسلامی را به وادی جهل و ضلالت و بدبختی ابدی افکندند و به فرموده‌ی قرآن عزیز:
وَ مَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللهِ کَذِباً أوْ قالَ اُوحِیَ إلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ إلَیْهِ شَیْءٌ...؛[4]
كيست ستمگرتر از آن كسی كه افترا به خدا ببندد [چيزی را که خدا نگفته است، دروغ به خدا نسبت دهد] يا بگويد كه از خدا به من وحی رسيده و حال آن كه چيزی به او وحی نشده است...؟


دعوت به سوی خدا بايد به اذن خدا باشد


خداوند حكيم در كتاب كريمش عنوان «داعی الی الله» يعنی دعوت‌كننده‌ی مردم به سوی خدا را یکی از منصب‌های الهی و آسمانی برای رسول مکرّمش می‌شمارد و نکته‌ی جالب اين كه آن عنوان را با قيد «باذنه» همراه می‌سازد و می‌فرمايد:
یا أیُّهَا النَّبِیُّ إنَّا أرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً * وَ داعِیاً إلَی اللهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً؛[5]
ای پيامبر، ما تو را به عنوان شاهد و گواه فرستاديم و بشارت‌دهنده و انذاركننده و تو را دعوت‌كننده‌ای به سوی خدا به اذن و فرمان او قرار داديم و چراغی روشنی‌بخش.
تقييد عنوان «داعی الی الله» به قيد «اذن» نشان‌دهنده‌ی این واقعیّت است که كار بسيار بزرگ «دعوت الی الله» از كسی ساخته است كه مأذون و صاحب فرمان از سوی خدا باشد و اذن و فرمان الهی نيز در واقع همان منصب نبوّت و امامت اعطا شده از جانب حضرت حق است كه می‌فرمايد:
وَ جَعَلْناهُمْ أئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أوْحَیْنا إلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ...؛[6]
و آنها را [پيامبران را] پيشوايان و امامانی قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت می‌كردند و انجام دادن كارهای نیک را به آنها وحی كرديم.
بنابراين، كسانی كه بدون داشتن صلاحيّت اذن و فرمان الهی، خود را جانشين حضرت داعی الی الله(ع) قلمداد كرده‌اند، از نظر قرآن مُفتریان کذّاب و ستمگرترين افراد بشر به حساب می‌آيند و لزوماً مستحقّ سخت‌ترین کیفرها و شديدترين عذاب‌ها هستند؛ اگرچه از موضع منبر و محراب غصبی، با قيافه‌های زاهدنمای سالوسی، ندای ارشاد و هدايت سر داده و مردم را به خداپرستی و صدق و صفا و امانت و تقوا دعوت كرده باشند و با جنگيدن با كفّار و سرکوب کردن آنان، دامنه‌ی حكومت ـ به نام ـ اسلامی‌ را گسترش داده و مملكت‌هايی را به زير پرچم قرآن آورده باشند. اينان ممكن است بر اثر همين كارها، در نظر مردم ظاهربين سطحی‌نگر، خدمتگزار به عالم اسلام و قرآن شناخته شده باشند؛ ولی از نظر انسان‌های واقع‌بين ژرف‌انديش، همين پيشرفت‌های ظاهری خالی از شناخت حقیثت دین که قهراً بر اثر جهل و بی‌تقوايی فاتحين و نبودن رهبری معصوم در رأسشان، توأم با اجحافات و تعديّات نامرضیّ خدا و ناپسند در نزد عقلا بوده است، ضربه‌هايی سنگين بر افكار مردم وارد آورده و ملّت‌ها را به دین حق و آیین پاک الهی بدبين ساخته است و اسلام را هم مانند ساير مسلک‌های دنيايی كه از لشكركشی‌ها جز كشورگشايی هدفی ندارند، جلوه داده است. آری، وقتی بنا شد لشكری به نام لشكر اسلام تحت فرماندهی خالدبن وليد ـ منافق سفّاک ناپاک ـ به طایفه‌ای از مسلمانان حمله ببرند و بر خلاف دستور دين، روی غرض‌ورزی‌های ضدّ انسانی اموالشان را غارت كنند و بزرگ طايفه را بی‌هرگونه جرم و خطايی به وضع فجيعی بكشند و فرمانده لشكر اسلام(!) همان شب با زن شوهر مرده زنا كند و جمعی از زنان و دختران بی‌گناه را به اسيری بیاورد[7]، در این صورت طبيعی است كه بايد دنيا به چنين دين و آيينی بدبين گردد و از آن اظهار تنفّر و انزجار كند و عقلا و انديشمندان عالم با شکّ و ترديد به اين دين نگاه كنند و قهراً تشتّت در افكار و عقايد پيدا شود و هفتاد و دو فرقه و بيشتر به‌وجود آيد. آيا به راستی اينگونه پيشرفت‌ها پيشرفت‌های خداپسندانه و پیغمبرپسندانه بوده است؟
آيا اگر علیّ امیر(ع) آن امام بر حق و آن حجّت معصوم الهی، در رأس امّت اسلام مستقر بود، به فرمانده لشكرش اجازه‌ی اينگونه خيانت‌ها و جنايت‌ها را می‌داد و اساساً آيا منافقانی سفّاک پليد امثال خالدبن وليد را به دستگاه حكومتش راه می‌داد؟ به طور مسلّم خیر؛ او چنان رمز هدايت امّت در دستش بود كه می‌دانست از چه راهی وارد شود تا به موازات فتح بلاد، قلوب مردم را نيز فتح كند و همانگونه كه زبان‌ها را به گفتن كلمه‌ی توحید وا می‌دارد، دل‌ها را نیز به حقيقت معرفةالله واقف سازد و جان‌ها را به نور ايمان و تقوا روشن گرداند و مردمی‌ به‌وجود بياورد كه هم ديندار باشند هم دين شناس، هم قرآن‌خوان باشند، هم قرآن دان، نه مردمی‌ به ظاهر اهل قرآن و در واقع بی‌خبر از معارف قرآن، به زبان مسلمان و در فهم و عمل عاری از حقایق اسلام.


خودآزمایی


1- در جواب افرادی که قسمتی از كارهای منافقین در درجه اوّل صدر اسلام را خدمت به اسلام و مسلمين و تبليغ دین و ترویج آیین تلقّی می‌کنند، چه پاسخی می‌دهیم؟
2- تقييد عنوان «داعی الی الله» به قيد «اذن» نشان‌دهنده‌ی کدام واقعیّت است؟
3- از نظر قرآن مُفتریان کذّاب چه کسانی هستند؟


 
 
 
 پی نوشت ها


 
 

[1]ـ سوره‌ی ابراهیم، آیات 28 و 29.
[2]ـ شرح نهج‌البلاغه‌ی فیض، قسمت دوّم از خطبه‌ی 150.
[3]ـ سوره‌ی شوری، آیه‌ی 23.
[4]ـ سوره‌ی انعام، آیه‌ی 93.
[5]ـ سوره‌ی احزاب، آیات ۴۵ و ۴۶.
[6]ـ سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی ۷۳.
[7]ـ الغدیر، جلد 7، صفحه‌ی 158، نقل از منابع سنّی علاوه بر منابع شیعی.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: