کد مطلب: ۵۴۷۱
تعداد بازدید: ۳۹۸
تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۱:۱۱
بعثت؛ مشکات ایمان و عزت | ۶
آفت غربزدگی یک نوع احساس حقارت و خود کم‌بینی در بسیاری از ملل اسلامی به‌وجود آورده که حتّی در طرز تفکّر دینیشان نیز اثر گذاشته است؛ آن چنانکه جدّاً آن لطافت و نورانیّت و معنویّت که باید در افکار و گفتار مسلمانان در نوشته‌ها و کتاب‌هایشان و حتّی در مساجد و منابرشان و در سازمان‌ها و مؤسّسات تبلیغیشان، جالب و چشمگیر باشد از بین رفته...

بخش چهارم؛ آخرت آباد از دنیای آباد| ۱


صفت جاهلیّت


این روش، روش جاهلیّت است و آن مردم، مردم جاهلیّت نامیده شده‌اند. امّا روشن است که این «صفت جاهلیّت» اختصاص به مردم جزیرةالعرب قبل از ظهور اسلام ندارد! بلکه هر مردمی در هر عصر و زمانی و در هر شهر و دیاری که این صفات را داشته و مرتکب این اعمال بشوند اهل جاهلیّت هستند اگر چه به گمان خودشان متمدّن نامیده شوند و اسماً مسلمان و حتّی شیعه به حساب بیایند!! گیرم آنها مردم جاهلیّت اُولی بوده‌اند و اینها مردم جاهلیّت ثانویه‌اند. زیرا آنچه که ملاک جاهلیّت آن مردم بوده است از افکار شیطانی و اخلاق زشت و اعمال ننگین، در میان این مردم به قول خود متمدّن و مسلم و شیعی، جاری و ساری است! آن هم به نحو اَتمّ و اَکمل! منتهی در پوشش القاب و عناوین فریبنده و گول‌زن. حتّی خود رسول اکرم(ص) فرموده است:
«یَأتِی فِی آخِر الزَّمانِ اُناسٌ مِنْ اُمَّتِی یَاتُونَ الْمَساجِدَ یَقْعُدُونَ حَلَقاً ذِکْرُهُم الدُّنیا... مَساجِدُهُم مَعْمُورَةٌ مِنَ الْبِناءِ وَ قُلُوبُهُمْ خَرابٌ مِنَ الْهُدی عُبّادُهُمْ عَلَی الرِّیاءِ وَ تُجّارُهُمْ عَلَی اَکْلِ الرِّبا وَ نِسائُهُم عَلَی زینَةِ الدُّنْیا».
در آینده‌ای از زمان، گروهی می‌آیند که از امّت من محسوب می‌شوند. آنها به مسجدها می‌آیند و دسته‌دسته می‌نشینند امّا فکر و ذکرشان دنیاست...! مساجدشان از حیث ساختمان آباد است و قلبهاشان از حیث هدایت ویران! بسیار عبادت‌کنندگانشان ریاکارند و تاجرانشان رباخوار و زنانشان آرایش‌طلب!
«فَتَعَجَّبَتِ الصَّحابَةُ فَقالُوا یا رَسُولَ الله اَ یَعْبُدُونَ الاَصْنامَ».
اصحاب از شنیدن این گفتار رسول خدا تعجّب کرده و گفتند: آیا آن روز آن مردم مگر بت‌پرست می‌شوند؟
«قالَ نَعَمْ کُلُّ دِرْهَمٍ عِنْدَهُم صَنَمٌ».[1]
فرمود: بله، هر یک درهم پیش آنها یک بت می‌شود!
این جمله به‌راستی عجیب است و اعجازی از پیشگویی‌های رسول خدا(ص) است که آن روز گفته و امروز تحقّق آن را مشاهده می‌کنیم و حاکمیّت پول را در ابعاد زندگی مردم با چشم خود می‌بینیم. مردمی شده‌اند از جایی بوی پول به شامّه‌شان برسد و رنگ پول به چشمشان بخورد تا خود را به آن نرسانند آرام نمی‌شوند و در راه رسیدن به آن از هیچ گناهی نمی‌پرهیزند. آری؛ چه بجا فرموده‌اند:
«حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ».[2]
دنیادوستی سردسته‌ی همه‌ی گناهان است.
یکی به جای «دنیا» می‌گفت: «دینار»:
«حُبُّ الدِّینارِ اُسُّ کُلِّ خَطیئَة»؛
پول‌دوستی پایه و اساس هرگونه خطایی است.


بیچارگی مسلمانان از آفت غربزدگی


البتّه وقتی تمدّن مادّی با جلوه‌گری‌های خود چشم‌ها را خیره کرد و دل‌ها را مجذوب خود ساخت، طبعاً نتیجه‌ای جز این نخواهد داشت.
از جمله آفات خطرناکی که به فکر بسیاری از مردم ما خورده است «آفت غربزدگی» است که مِن حَیْثُ لایَشْعُر[3] در عمق جانشان نشسته و بسیاری از فعّالیّت‌های دینیشان را هم بی‌روح و بی‌اثر ساخته است. آفت غربزدگی یک نوع احساس حقارت و خود کم‌بینی در بسیاری از ملل اسلامی به‌وجود آورده که حتّی در طرز تفکّر دینیشان نیز اثر گذاشته است؛ آن چنانکه جدّاً آن لطافت و نورانیّت و معنویّت که باید در افکار و گفتار مسلمانان در نوشته‌ها و کتاب‌هایشان و حتّی در مساجد و منابرشان و در سازمان‌ها و مؤسّسات تبلیغیشان، جالب و چشمگیر باشد از بین رفته و جای آن را یک سلسله ظواهر پررنگ و لعاب و تشریفات خشک و بی‌روح و احیاناً با تعبیرات زننده و تأویل و توجیهات مشمئزکننده پر کرده است که هیچ تناسب و سنخیّتی با حقیقت دین ندارد و البتّه وقتی مردم مرعوب و مجذوب تمدّن غربی شدند خیال می‌کنند همانطور که یک تمدّن کامل و مترقّی تمدّنی است که به رنگ دنیای غرب درآید یک دین کامل و مترقّی هم، آن دینی است که به رنگ فرهنگ غربی درآید و دانشمندان و متفکّران اروپایی و آمریکایی آن را بپذیرند و روی مسائل اعتقادی و برنامه‌های عملی آن صحّه بگذارند! در این صورت است که آن مسائل اعتقادی و آن دستورات عملی مایه‌ی افتخار و سربلندی اسلام و مسلمین می‌گردد وگرنه عقیده و دستوری که بر اثر برتر بودن افقش از افق افکار مادّی و دانشمندان غربی قابل هضم برای آنها نباشد و مورد تصدیق و تأیید آنان قرار نگیرد، اعتقاد به آن و گفتن و نوشتن آن نشان خرافاتی بودن و مایه‌ی خجلت و سرافکندگی اسلام و مسلمین می‌باشد، پس باید دست به توجیه و تأویل زد و آن عقیده و دستور را طوری تفسیر کرد که غرب‌پسند باشد و به ذائقه‌ی سردمداران فرهنگ غربی تلخ و زننده و ناگوار نیاید؛ اگرچه این عمل موجب خشم خدا و رسول خدا(ص) گردد.


چگونگی نفوذ فرهنگ غربی در آداب و معارف دینی


مثلاً بگوییم: وحی یعنی تجلّی شعور باطن و ضمیر مخفی انسان و نبوغ فکری یک فرد ممتاز از افراد عادی بشر! ملائکه یعنی عوامل طبیعی که دانشمندان بشری با کاوشهای علمی خویش آنها را شناخته‌اند! شیاطین یعنی وسوسه‌های درونی آدمیان و... این‌چنین که گفتیم متناسب با فرهنگ غربی سخن گفته‌ایم و دیندار روشنفکر شناخته شده‌ایم.
آری؛ ؛ به جای اینکه به «فکر اروپایی»، رنگ دین بزنیم؛ به دین، رنگ اروپایی زده‌ایم!! به جای اینکه زمینی را آسمانی کنیم، آسمانی را زمینی کرده‌ایم! خاکت به سر، ترقّی معکوس کرده‌ای!
شما ملاحظه می‌فرمایید همین ما مسلمان‌ها آنقدر که به زیبا و مزیّن ساختن صورت ظاهر سازمان‌های دینی خود از مساجد و مشاهد و حسینیه‌ها و... اهمّیّت می‌دهیم؛ به آراستن خود به فضائل اخلاقی که منظور اصلی از سازمان‌های دینی است اهمّیّت نمی‌دهیم!! ما برای جالب نبودن بعضی از اماکن مذهبی یا احیاناً کثیف‌بودن فرش‌ها و دستشویی‌های مساجد احساس شرمندگی می‌کنیم که ای وای! اگر یک فرد خارج از مذهب شیک‌پوش بیاید و این وضع مساجد ما را ببیند، به ما چه خواهد گفت؟! ولی همین ما مردم برای از دست دادن زیبایی‌های معنوی و فضائل اخلاقی که روح مساجد و اماکن دینی است هیچ احساس شرمندگی نمی‌کنیم و از وقوع دروغ و غیبت و ایذاء و به هم پریدن و به یکدیگر اهانت‌کردن در مسجد ناراحت نمی‌شویم و خود را عقب‌مانده و دور از خصائص انسانی نمی‌دانیم. آیا چرا چنینیم؟ چرا برای از دست دادن زیبایی‌های معنوی دین احساس حقارت نمی‌کنیم؛ امّا برای از دست دادن زیبایی‌های ظاهری دین اینقدر احساس شرمندگی می‌کنیم؟!
آری، سرّش این است که چون تمدن مادّی غربی ظاهرش زیباست و اعتنایی به باطن ندارد، ما هم که مرعوب آن تمدّن شده‌ایم می‌خواهیم مانند آنها ظاهری زیبا داشته باشیم و اعتنایی به باطن نکنیم، پس جا دارد که بگوییم: ما غرب‌زده‌ایم نه اسلام و قرآن زده. زیرا اگر اسلام و قرآن زده و مرعوب دین پیامبر بودیم از باطن شروع می‌کردیم و به ظاهر می‌رسیدیم نه اینکه با جدّ تمام ظاهر را بچسبیم و باطن را رها کنیم.


سادگی و صفای مساجد در صدر اسلام


اگر مسلمان‌های صدر اسلام دنیا را مجذوب خود ساختند، در اثر داشتن نیروی قویّ ایمان بود نه صورت ظاهر زیبا. آنها از همان مسجدهای خشت و گِلی بی‌سقف و... ندای توحید را سر دادند و دنیا را در برابر اعتقادات حقّه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه‌ی خود به زانو درآوردند! آنها مسجدها را به رنگ کاخ‌های سلاطین درنیاوردند بلکه کاخ‌های سلاطین را به رنگ مسجدها درآوردند!!
مسجد و محفل دینی، زیباییش مربوط به ظاهرش نیست! در محیط مسجد توحید واقعی مطلوب است و بی‌رغبتی به شئون مادّی و جلوه‌های دنیایی که در منطق دین لهو و لعب معرّفی شده است. در محیط مسجد، صدق و صفا لازم است و عدالت و امانت! و ما به وضوح می‌بینیم محافل دینی و اماکن مذهبی ما هر چه جلوه‌ی ظاهریش بیشتر می‌شود، معنویّت و روحانیّتش مخفی‌تر و کم‌رنگ‌تر می‌گردد و از هدف و مقصد خود دورتر و از دادن میوه و محصول واقعی خود ناتوان‌تر می‌شود!!
ما اگر می‌توانستیم با اخلاق و اعمال خود حقیقت اسلام و قرآن را به دنیا نشان بدهیم، همان مسجدهای خشت و گِلی ما و همان مجالس ساده و خالی از تشریفات ما کعبه‌ی آمال حقیقت‌طلبان می‌گردید و ملجأ و مأوای روشنفکران جهان می‌شد. امّا با این اخلاق و اعمال ضدّ اسلامی‌ خود اگر مساجد و معابد خود را هزار برابر هم زیباتر و پر تشریفات‌تر بسازیم طرفی نخواهیم بست و نتیجه‌ای نخواهیم گرفت. یعنی قلب‌های باایمان و جان‌های متخلّق به اخلاق فاضله و متعبّد به اعمال صالحه به‌وجود نخواهیم آورد.
البتّه شکّی نیست که غوغا و جنجال و تظاهر زیاد می‌شود امّا لبّ و مغز و حقیقت بسیار کم!! «کَثُرَ الْضَّجیج وَ قَلَّ الْحَجیج»؛[4] حال آنکه خدا می‌فرماید:
لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکمَةَ...
من که منّت بر شما گذاشتم و رسول به سوی شما فرستادم، منظورم این بود که او شما را تزکیه و تهذیب کند، از رذائل خلقی پاکتان سازد و با حقایق هستی آشنایتان گردانیده و برنامه‌ی صحیح زندگی به دستتان بدهد.


خودآزمایی


1- سردسته‌ی همه‌ی گناهان چیست؟
2- نتیجه مرعوب و مجذوب تمدّن غربی شدن را شرح دهید.
3- چرا برای از دست دادن زیبایی‌های معنوی دین احساس حقارت نمی‌کنیم؛ امّا برای از دست دادن زیبایی‌های ظاهری دین اینقدر احساس شرمندگی می‌کنیم؟
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1]ـ بحارالانوار، جلد ٢٢، صفحه‌ی ٤٥٣، برگزیده از قسمت‌های متعدّد از یک حدیث شماره ١١.
[2]ـ کافی، جلد ٢، صفحه‌ی ١٣١.
[3]ـ ناخودآگاه، بدون اطّلاع.
[4]ـ ناله و فریاد بسیار امّا حاجی واقعی اندک (تعبیر کنایی از اندک‌بودن مؤمنان واقعی).
 
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: