آری! اگر جنجال زندگی مادّی كه اكنون گریبانگیر آدمیان است اندكی مجال تفكّر بدهد و انسان به آیندهی پرشكوه و عظیم خود بیندیشد و ارزش موقعیّت وجودی خود را بشناسد، آن چنان خود را بزرگ و عالیقدر میبیند كه تمام دنیا با مظاهر زیباییاش در جنب عزّت وجود انسانیاش بسیار كوچك و بیمقدار میآید و به هیچ وجه آن را شایستهی دلبستگی نمیداند و با بیاعتنایی از آن میگذرد و با جدّ تمام میكوشد تا خود را به كمالات اصیل انسانی بیاراید و مجهّز به جهاز زندگی جاودانی بسازد و با ابرار، همنشین گردد.
بیانی از امام امیرالمؤمنین(ع) در وصف آیندهی پرشكوه انسان:
فَلَوْ رَمَیْتَ بِبَصَرِ قَلْبِكَ نَحْوَ مَا یُوصَفُ لَكَ مِنْهَا لَعَزَفَتْ نَفْسُكَ عَنْ بَدَائِعِ مَا اُخْرِجَ اِلَی الدُّنْیَا مِنْ شَهَوَاتِهَا وَ لَذَّاتِهَا وَ زَخارِفِ مَنَاظِرِهَا؛
تا آنجا كه میفرماید:
فَلَوْ شَغَلْتَ قَلْبَكَ أیُّهَا الْمُسْتَمِعُ بِالْوُصُولِ إِلَی مَا یَهْجُمُ عَلَیْكَ مِنْ تِلْكَ الْمَنَاظِرِ الْمُونِقَةِ لَزَهِقَتْ نَفْسُكَ شَوْقاً إِلَیْهَا وَ لَتَحَمَّلْتَ مِنْ مَجْلِسِی هَذَا إِلَی مُجَاوَرَةِ أهْلِ الْقُبُورِ اسْتِعْجَالًا بِهَا جَعَلَنَا اللهُ وَ إِیَّاكُمْ مِمَّنْ یَسْعَی بِقَلْبِهِ إِلَی مَنَازِلِ الْأبْرَارِ بِرَحْمَتِهِ؛[1]
پس اگر به چشم دل، بهشت و اوصاف آن را (كه سرمنزل مقصود انسان است) بنگری، هر آینه روح و نفس تو از دنیا و شهوات و لذّات آن اعراض كرده و نسبت به مناظر زیبای آن بیاعتنا گردد و آن چنان منظرههای دلربا و شگفتانگیز بهشتی دل و قلبت را مجذوب و مفتون خود سازد كه از شدّت اشتیاق رسیدن به آنها جان از تنت بیرون رود و از غایت شوق و شتاب برای رسیدن به آن نعیم بیپایان، مایل میشوی كه از همین مجلس من به همسایگی اهل گورستان بروی (و به انتظار مرگ بنشینی). خدا ما و شما را از كسانی قرار دهد كه از صمیم دل در راه رسیدن به منازل ابرار و نیكوكاران در سعی و شتابند.
آنچه از بحث گذشت ـ دربارهی غرض از خلقت انسان ـ به همان مقدار اكتفا میكنیم و به موضوع اصلی بحث بر میگردیم و میگوییم اكنون كه به ارزش وجود انسان و عظمت موقعیّت او در نظام آفرینش و شرافت غایت خلقتش از نظر قرآن و حدیث پی بردیم و تا حدّی دانستیم كه انسان كیست و خلقتش برای چیست، حال از خوانندگان خردمند و هوشمند خود میپرسیم، آیا اگر عارضه و مرضی متوجّه انسان، این موجود شریف و عزیز عالم گردد و قوای فعّاله و نیروهای خلاّقهی او را فلج كرده و روح بلندپرواز پرشورش را خامد و خاموش و بال و پر شكسته سازد و استعداد قویّ و سرشارش را عاطل و باطل گردانیده، به كلّی درهای ارتقا و اعتلا به كمالات عالیهی انسانی را به روی او ببندد و زندگیاش را مشابه زندگی حیوانات شكمبارهی شهوتران بسازد و عاقبت حیات ابدیاش را تبدیل به هلاك دائم بنماید، آیا این مرض، خطرناكترین امراض برای انسان نیست؟ آیا این بیماری از بیماری وبا و سرطان برای بشر، موحشتر و زیانبارتر نیست؟
مسلّم جواب از نظر عقلاء واقعبین، مثبت است زیرا وبا و سرطان تنها حیات موقّت دنیایی را به خطر میافكند امّا این مرض عجیب كه همان بیماری قساوت قلب است، انسانیّت انسان را باطل كرده و حیات ابدی او را نابود میسازد و عذاب و شكنجه و ناكامی دائم به بار میآورد كه كلام خدا خبر از شأمت[2] بیپایان آن میدهد.
...فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللهِ...؛[3]
...وای بر بدبختی سنگدلان از یاد خدا بیخبر...
و همچنین در جای دیگر از قرآن در مقام ذمّ آمیختهی با تهدید میفرماید:
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِیَ كَالْحِجارَةِ أوْ أشَدُّ قَسْوَةً وَ إنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأنْهارُ وَ إنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إنَّ مِنْهَا لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللهِ وَ مَا اللهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛[4]
پس دلهای شما بعد از آن [ارائهی آیات آسمانی] قساوت گرفت و مانند سنگ شد و بلكه سختتر از سنگ شد زیرا سنگ، چه بسا نهرها از آن میجوشد و بعضی از سنگها شكافته شده و آب از آن جاری میشود و گاهی [در اثر زلزله و ارتعاشی كه در زمین و كوهستان حادث میشود] صخرههای عظیم از جا كنده میشوند و به درّهها میغلتند. خدا بیخبر از آنچه میكنید نمیباشد.
در این آیهی شریفه خداوند حكیم دلهای قسیّ مردم فرو رفتهی در زندگی مادّی را تشبیه به سنگهای سفت و سخت كوهستانی نموده و میفرماید:
قلبهای شما مردهدلان، در قساوت از سنگ هم شدیدتر شده است.
یك تخته سنگ محكم كوهستان كه در سختی و صلابت ضربالمثل است وقتی در دامنهی كوه واقع شده و قطرات ریز و درشت آب از بالا بر دل آن میچكد، بعد از گذشت زمانی، كمكم، آن آب نرم و لیّن، دل آن سنگ سخت و صلب را نرم میكند و در آن، جا میگیرد و چه بسا سنگ شكافته میشود و نهرهای آب از درون آن جاری میگردد.
آری! از سنگ سخت، آبها و نهرها میجوشد، امّا این دلهای قسیّ آدمیان در اثر انحراف از مسیر حقّ و افتادن در جادهی طغیان و عصیان، آن چنان فشرده و متحجّر گردیده است كه ابداً آیات بیّنات الهی در آنها اثر نمیكند. نه از دیدن حوادث عبرتانگیز تاریخ تكان میخورند و عبرت میگیرند و نه از مواعظ و نصایح انبیاء و اولیاء، انقلاب و جوشش در جانشان پیدا میشود. آسمان مغزشان چنان گرفته و تاریك و ظلمانی است كه نه برق سعادتی در آن میجهد و نه باران رحمتی از آن میبارد.
و اِنَّ مِنْها لَما یَهبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللهِ؛
گاهی كه زلزلهای در زمین حادث میشود و كوهستان میلرزد، سنگهای زبر و خشن، از آن لرزه و ارتعاش كه نمونهای از قهاریّت پروردگار آسمان و زمین است، صلابت و خشونت خود را از دست میدهند و پاره ـ پاره میشوند و با خضوع و خشیت تمام كه منبعث از شعور تكوینی آنهاست، از قلّهی كوه جدا گشته و به دامن درّهها میغلتند.
امّا این بشر سنگدل، چنان گناه و معصیت و اِنهماك[5] در شهوات حیوانی، خشونت و غلظت در جوهر جانش پدید آورده است كه اصلاً عظمت و قهّاریّت خدا را درك نمیكند و این همه تهدیدات و وعیدهای قرآن از آتشهای جهنّم سوزان كه زهرهی شیردلان را آب میكند در او اثر نمیكند و لرزه بر اندامش نمیافكند و از قلّهی كوه طغیان و عصیان به درّهی اطاعت و انقیاد و ایمان نمیغلتاند.
این بیان از امام باقر(ع) منقول است:
إنَّ لِلّهِ عُقُوباتٍ فِی القُلُوبِ وَ الاَبْدانِ ضَنْكٌ فِی الْمَعِیشَةِ وَ وَهْنٌ فِی العِبادَة وَ ما ضُرِبَ عَبْدٌ بِعُقوبَةٍ اَعْظَمُ مِن قَسْوَةِ الْقَلبِ؛[6]
نوعی از عقوبتهای الهی است كه به دلهای مردم میرسد و نوع دیگری است كه به بدنها میرسد؛ سختی در امر زندگی، سستی در امر عبادت و بندگی، و هیچ بندهای به تازیانهی عقوبتی زده نشده است كه سختتر از قساوت دل باشد.
این بیان امام(ع) نشان میدهد كه شدیدترین و دردناكترین تازیانهای كه خدا به عنوان كیفر و عقوبت بر انسان میزند حالت قساوت است كه در دل آدم پیدا میشود و دنبال این حالت، هم زندگی به صورت معیشت ضنك در میآید و سختی و تنگی و پیچیدگی در همه جای زندگی ظاهر میشود و هم روح آدمی در كار عبادت به سستی و بیحالی میگراید و امر خداپرستی و سیر و سلوك روح به سوی مبدأ هستی كه غایت خلقت و هدف اصلی آفرینش انسان است در نظرش موهون و بیارزش و غیر قابل اعتنا میآید و در نتیجه از نیل به سعادت و كمال انسانی بیبهره و محروم میماند چنان كه خدا میفرماید:
وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِكْرِی فَإنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أعْمَی * قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أعْمَی وَ قَدْ كُنْتُ بَصِیراً * قالَ كَذلِكَ أتَتْكَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ كَذلِكَ الْیَوْمَ تُنْسَی * وَ كَذلِكَ نَجْزِی مَنْ أسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أشَدُّ وَ أبْقَی؛[7]
هر كه مُعرِض از یاد من باشد به طور قطع مبتلا به ضنك در معیشت [زندگی پیچیده و دشوار] گشته و روز قیامت هم نابینا محشور میشود. آن روز میگوید: خدایا! من كه در دنیا بینا بودم، چرا كور و نابینا محشورم كردهای؟ جواب میشنود: بدان جهت كه در دنیا آیات ما و نشانههای هدایت را نادیده گرفتی و مورد بیاعتنایی قرار دادی. امروز به كیفر آن كار باید محروم از سعادت و مطرود از رحمت گردی. ما اینچنین كیفر میدهیم مردم اسرافكار بیایمان را و به طور حتم عذاب آخرت شدیدتر و پابرجاتر است.
ما، در زندگی كنونی خود، تحقّق مضمون این آیه و آن حدیث را بالعیان میبینیم. معیشت ضنك و زندگی پرمشكل و پیچیدگیها و گرفتاریها در تمام شؤون حیاتی بر همه كس واضح است و در همه جا آثار عقوبت و محنت نمایان است، محیط زندگی خانوادگی، روابط فرزندان با پدران و مادران، زنان با شوهران، كارگران با كارفرمایان، پزشكان با بیماران و همچنین محیط كسب و كار و فرهنگ و ادارات و عاقبت دولتهای بزرگ دنیا، همه جا دشواری، همه جا عسر و حرج، همه جا رنج و ناراحتی و محنت. گویی بشریّت محكوم به عقوبت شده است و مضروب به ذلّت و محرومیّت از خوشی و سعادت گشته. این یك تازیانه از تازیانههای الهی است كه بر پیكر این بشر طاغی نواخته شده است.
امّا عقوبت وهن در عبادت و سستی در امر بندگی خدا، عقوبت شدیدتری است كه بر روح بشر وارد آمده و ارزش انسانی او را از بین برده و از اوج عزّت خداپرستی به حضیض ذلّت مادّهپرستی سقوطش داده و در نتیجه موجودی بیارج و پوچ و بیمعنی شده است. تا آنجا كه میبینیم مردمِ روز، در راه اشباع غرایز حیوانی و تنزّل به سوی طبقات سافلهی هستی و تن دادن به هرگونه پستی و پلیدی، آمادگی كامل دارند و با نشاط تمام پیش میروند.
امّا در مسیر تحصیل فضایل اخلاقی و ترقّی به سوی طبقات عالیهی هستی و نزدیك گشتن به منبع كمال نامتناهی و انس گرفتن با آفریدگار جهان و عرض بندگی به پیشگاه خالق جسم و جان، بسیار سست و بیحالند و ملول و كسالتبارند. گویی صخرههای عظیم بر دوش گرفته و از سینهكش كوه بالا میروند و نَفَسها به شماره افتاده و زانوان تاب تحمّل از دست دادهاند.
فَمَنْ یُرِدِ اللهُ أنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً كَأنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ كَذلِكَ یَجْعَلُ اللهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ؛[8]
هر كس را خدا بخواهد هدایت كند، سینهاش را میگشاید و قلبش را برای پذیرش اسلام آماده میسازد و هر كس را كه بخواهد در راه ضلالت به حال خود بگذارد، سینهاش را تنگ و قلبش را حرج [بیروزن و مسدود حقّناپذیر] میگرداند چنان كه گویی برای صعود به آسمان تلاش میكند! خدا مردم بیایمان را اینچنین به پلیدی و پستی روح مبتلا میسازد.
امام محمّد باقر(ع) در جملهی آخر روایت سابقالذّكر كه فرمود:
وَ ما ضُرِبَ عَبدٌ بِعُقوبَةٍ اَعْظَمُ مِنْ قَسْوَةِ الْقَلْبِ؛
هیچ بندهای به هیچ تازیانهی عقوبتی سختتر از قساوت قلب زده نشده است، گوشزد میفرماید كه منشأ تمام انواع عقوبتهای جسمی و روحی كه دامنگیر انسان میشود، عقوبت قساوت قلب است! زیرا تنها وسیلهی تشخیص صلاح در زندگی و یگانه ابزار كار برای درك حقایق معنوی و الهی، قلب آدمی است.
إنَّ فِی ذلِكَ لَذِكْرَی لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ...؛[9]
این مذكّرات آسمانی آن كس را متنبّه و بیدار میسازد كه دارای دل باشد (البتّه واضح است كه مقصود از قلب و دل در این موارد، قلب جسمانی و دل گوشتی نیست كه مشترك بین تمام انسانها و حیوانهاست بلكه مقصود، آن جوهر درّاك انسانی است كه لطیفهی الهی است و از آن تعبیر به روح میشود).
وقتی، این وسیله از كار افتاد و این ابزار خاصّ انسانی فلج شد، طبیعی است كه آدمی از تشخیص مصالح زندگی ناتوان گشته و درك معارف حقّه و سیر در مدارج عالیهی بندگی و عبودیّت برایش غیر ممكن خواهد شد و عاقبت، هم ظاهر زندگیاش پر از مشكلات و مصائب میشود و هم روحش به دنائت و پستی میگراید و از خداپرستی به هواپرستی بر میگردد و یوسف عزیز مصر وجود را با ثمن بخسی مبادله كرده و در اسفلالسّافلین بدبختی و شقاوت، به هلاك ابدی مبتلا میگردد.
۱- نتیجه بیماری قساوت قلب را بیان کنید.
۲- در این آیهی شریفه ۷۴ سوره بقره، خداوند حكیم دلهای قسیّ مردم فرو رفتهی در زندگی مادّی را به چه چیزی تشبیه کرده است؟
۳- بیان امام(ع) نشان میدهد كه شدیدترین و دردناكترین تازیانهای كه خدا به عنوان كیفر و عقوبت بر انسان میزند، چیست؟
[1]ـ فصل ٢از نهجالبلاغهی خویی، جلد ١٠، صفحهی ٦٤.
[2]ـ شأمت: بدبختی.
[3]ـ سورهی زمر، آیهی ٢٢.
[4]ـ سورهی بقره، آیهی ۷۴.
[5]ـ انهماک: پافشاری.
[6]ـ تحفالعقول، صفحهی ۲۱۶.
[7]ـ سورهی طه، آیات ۱۲۴ تا ۱۲۷.
[8]ـ سورهی انعام، آیهی ۱۲۵.
[9]ـ سورهی ق، آیهی ۳۷.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت