لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْءَانَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیةِ اللهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَفَكَّرُونَ (۲۱)
اگر این قرآن را بر کوهی نازل میکردیم، قطعاً آن را از ترس خدا فروتن و از هم پاشیده میدیدی. و این مثلها را برای مردم میزنیم تا بیندیشند (حشر، ۲۱)
آیهی فوق از سنگدلی و قساوت قلب برخی بندگان در برابر آیات بیدارکنندهی قرآن اظهار شگفتی نموده و در تعبیری کوبنده و مؤثر، میفرماید که اگر قرآن بر کوه نازل میشد، با همهی بزرگی و صلابتش از خوف پروردگار از هم میپاشید و به لرزه درمیآمد. پس چگونه است که در قلب این انسانهای بیخبر، نفوذ نمیکند. آری! قرآن تجلّی خداست و اگر تجلّی خدا بر مخلوقی عرضه شود، توان تحمل آن را نداشته و از هم پاشیده و متلاشی میشود؛ چنان که در ماجرای درخواست بنیإسرائیل برای مشاهدهی خدا همین گونه شد. (اعراف، ۱۴۳). به راستی، چنین حقیقتی هر انسان خفتهای را بیدار و هر غافلی را متذکر میسازد.
امام علی(ع): «فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی كِتَابِهِ مِنْ غَیرِ أنْ یكُونُوا رَأوْه؛ خداوند در قرآن تجلی اوصاف خود را به نمایش گذاشت؛ بدون این که بندگان او را ببینند.» کافی: ج۸ ص۳۸۷ ح۵۸۶.