حسد یکی از صفات بسیار زشت است. حسود پیوسته از آسایش، خوشی و نعمت دیگران در رنج و عذاب است و از نعمت دیگری اندوهناک میگردد و زوال و از بین رفتن آن را آرزو مینماید. او غالباً نمیتواند ضرری به آن شخص وارد سازد و نعمت را از دستش بگیرد، بدینجهت ناچار است با غم و غصه به سر برد و شبانه روز در آتش حسد بسوزد. حسود از لذت و خوشی دنیا کمبهره است. حسد و کینهتوزی زندگی را بر انسان تنگ و تاریک و عیش و خوشی را منقص میسازد.
پیغمبر اسلام(ص) فرمود:
لذت و خوشی حسود، از همهی مردم کمتر است.[1]
حضرت علی(ع) فرمود:
حسد زندگی را بر صاحبش تاریک میگرداند.[2]
نیز آن حضرت فرمود:
حسود هیچگاه آسایش و خوشی ندارد.[3]
حسد بر قلب و اعصاب، آثار بدی میگذارد و انسان را بیمار و علیل میگرداند.
حضرت علی(ع) فرمود:
حسود پیوسته بیمار و علیل خواهد بود.[4]
حسد پایههای ایمان را ویران میسازد و شخص را به گناه و عصیان وادار میکند. بسیاری از قتلها، جنایتها، نزاعها، زدنها و حقکشیها ریشهای جز حسد ندارد. حسود گاهی از آن شخص غیبت و بدگویی میکند، بر او تهمت میزند، برایش سعایت و سخنچینی مینماید و اموالش را تلف میکند که همهی اینها گناه و حرام هستند.
امام محمّد باقر(ع) فرمود:
حسد ایمان را نابود میکند، چنانکه آتش هیزم را میسوزاند.
حسد در نهاد انسان مایه دارد و کمتر کسی است که بهطور کلی از آن به دور باشد.[5]
پیغمبر اسلام(ص) فرمود:
سه چیز است که هیچ کس از آنها خالی نخواهد بود: گمان بد، فال بد و حسد.[6]
بنابراین، باید با این صفت زشت جداً مبارزه نمود و از رشد و پرورش آن جلوگیری کرد. اگر این خوی زشت را ـ که مایهی درونی دارد ـ آزاد بگذاریم، در سرشت انسان ریشه میدواند و رشد و نمو میکند و به حدی میرسد که مبارزه و قلع و قمع آن بسیار دشوار میگردد. بهترین دورانی که میتوان اخلاق نیک را پرورش داد و از بروز و ظهور اخلاق زشت جلوگیری کرد، دوران کودکی است.
گرچه حسد در نهاد کودکان خردسال مایهی درونی دارد، اما پدر و مادر با اعمال و رفتار خویش میتوانند آن خوی زشت را تحریک کنند و پرورش دهند یا ریشههایش را بخشکانند و قلع و قمع نمایند.
اگر پدر و مادر در مورد همهی فرزندان رفتار کاملاً عادلانهای داشته باشند و هیچکدام را بر دیگران ترجیح ندهند، در لباس، خوراک، و سپردن کارهای منزل، پول جیبی، نوازش و اظهار محبّت و در کلیهی معاشرتها و برخوردها عدالت و مساوات را رعایت کنند و بین کوچک و بزرگ، پسر و دختر، زشت و زیبا و خوشاستعداد و بیاستعداد فرقی نگذارند، حسادت کودکان تحریک نمیشود و رشد و نمو نمیکند و ممکن است کمکم به نابودی گراید. هیچگاه در حضور فرزندان خویش، از یکی از آنها تعریف و تمجید نکنید و کارهایش را بهرخ دیگران نکشید. آنها را با یکدیگر مقایسه نکرده و خوبی بعضی را بهرخ دیگران نکشید. بعضی از پدران و مادران، برای تعلیم و تربیت و تشویق و به کار گرفتن کودکان خویش، از روش مقایسه استفاده مینمایند؛ مثلاً میگویند: احمد جان! ببین خواهرت چه خوب درس میخواند و چه نمرههای خوبی میآورد، در کارهای منزل به مامان کمک میکند و چقدر با ادب و خوش رفتار است، تو هم مانند خواهرت باش تا بابا و مامان دوستت بدارند. این پدران و مادران نادان، به خیال خود میخواهند بدینوسیله فرزند خویش را تربیت نمایند، در صورتی که کمتر اتفاق میافتد که با این کار نتیجهی مطلوب را به دست آورند. برعکس، نتیجهای که میگیرند این است که تخم حسادت و کینهتوزی را در دل کودک بیگناه میپاشند و او را برای حسدورزی و دشمنی آماده میگردانند. این کودکان ممکن است کینهی برادر یا خواهر خود را به دل بگیرند و در صدد اذیت و آزارش برآیند و تا آخر عمر، حسادت و دشمنی در بینشان باقی بماند.
هیچگاه کودکان خود را با کودکان دیگران مقایسه نکنید و آنها را به رخ فرزندان خود نکشید. این درست نیست که پدر و مادر به فرزند خویش بگوید: پسر فلان کس را ببین، چه پسر خوب و باادبی است، چه خوب درس میخواند، چقدر فرمانبردار است، در کارهای منزل به پدر و مادرش کمک میکند، پدر و مادرش چه بخت و شانسی دارند، خوشا به احوالشان. این پدران و مادران باید بدانند که این قبیل مقایسهها و سرزنشها، جز تحریک حسد نتیجهای ندارد. غالباً در بچهها نتیجهی معکوس میگذارد و آنها را به لجبازی و انتقام وادار مینماید.
دختر بچهای میگفت: مادر من بچههای دیگران را به رخ من میکشد. خیال میکند وقتی از بچههای دیگران پیش من تعریف کرد، اخلاق و رفتار من عوض میشود. مادر من اشتباه میکند. تعریف و تمجیدهای مادرم سبب شده که من به آن بچهها حساس شدهام و احساس حسد و دشمنی میکنم. من از آن بچهها جداً بدم میآید. با اینکه برای دشمنی با آنها علتی نمییابم.
به هر حال، مقایسهی فرزندان با یکدیگر و تعریف و تمجید آنها و به رخ کشیدن خوبیهای هر یک بر دیگری، از عوامل مهم حسادت و ایجاد دشمنی است که پدر و مادر باید جداً از آن خودداری نمایند. البته همهی فرزندان یکسان نیستند. در بین آنها دختر و پسر، خوشاستعداد و بداستعداد، خوشاخلاق و بداخلاق، زشت و زیبا، فرمانبردار و نافرمان، زرنگ و تنبل و ... وجود دارد. ممکن است پدر و مادر قلباً یکی از آنها را بیشتر از دیگران دوست بدارد. این موضوع مانعی ندارد. محبّت و دوستی قلبی، دستوری و در اختیار انسان نیست. تبعیضات قلبی تا به مرحلهی ظهور و بروز نرسد، ضرری ندارد، ولی پدر و مادر باید از تبعیض در رفتار و گفتار جداً اجتناب نمایند. در اظهار محبّتهای خود باید مساوات و برابری را کاملاً رعایت نمایند، بهطوری که بچهها احساس تبعیض نکنند. اگر هم میخواهید بعضی از فرزندانتان را به خاطر کارهایش مورد تشویق قرار دهید، باید در خلوت بوده و در حضور برادران و خواهرانش نباشد. البته چنان نیست که پدر و مادر با رفتار عادلانه و رعایت قانون مساوات بتوانند حسادت برادران و خواهران را به طور کلی ریشهکن سازند، زیرا حسادت در سرشت انسان ریشهی باطنی دارد. هر کودکی میل دارد یگانه محبوب پدر و مادر باشد و کسی جز او در دل آنها راه نداشته باشد. وقتی ببیند پدر و مادرش به دیگری نیز اظهار محبّت مینمایند، ناراحت میشود و احساس حسادت میکند. ولی چارهای از این موضوع نیست. کودک باید این مطلب را بپذیرد که نمیتواند محبوب یگانه باشد. دیگران هم در این مورد حقی دارند. پدر و مادر با رفتار عادلانه و عاقلانهی خویش میتوانند کودکان را برای قبول برادر و خواهر آماده گردانند و تا حد امکان، از حسادت آنان جلوگیری نمایند.
اگر دیدید یکی از فرزندانتان به برادر یا خواهرش حسادت میورزد، او را اذیت میکند، کتک میزند، دشنام میدهد، اسباببازیهایش را میشکند و سهم میوه و غذایش را میرباید، در این صورت پدر و مادر نمیتوانند ساکت بمانند، زیرا سکوت آنها ممکن است عواقب خوبی نداشته باشد، ناچاراند جلوی کودک متجاوز را بگیرند. ولی او با دعوا و کتک اصلاح نمیشود، بلکه ممکن است بدتر شود و حسد او زیاده گردد. بهتر است بهطور قاطع و جدی به او بگویید: من اجازه نمیدهم که خواهر یا برادرت را اذیت کنی. ممکن است خواهرت را دوست نداشته باشی، یا مرگ او را آرزو کنی و یا دلت بخواهد که او اصلاً به دنیا نمیآمد، شاید دوست داشته باشی که فرزند یگانهی خانواده باشی، اما چارهای نیست. تو اکنون خواهر داری. خواهر اصلاً برای تو ضرر ندارد. اکنون مونس و همبازی تو میباشد و در آینده هم یار و یاور و غمخوار تو خواهد بود. مطمئن باش که من به همان مقدار که پیش از این تو را دوست میداشتم، اکنون نیز دوست دارم. وجود خواهر، کوچکترین اثری دراینباره نداشته است. هر وقت خیال کردی که من او را بیشتر از تو دوست دارم یا او را ترجیح دادهام، نزد من بیا و درد دل کن، من به سخنانت خوب گوش میدهم. با این قبیل سخنان میتوانی او را آرام سازی. وقتی او را آرام ساختی در رفتار خودت تجدیدنظر کن. ببین چکار کردهای که حسادت فرزندت تحریک شده است. رفتار و گفتارت را اصلاح کن تا این قبیل حوادث تکرار نشود. شاید حسودیگری او در اثر عقدهی حقارت و خودکمبینی باشد. شاید در برادر و خواهرش امتیازی دیده و خیال کرده که بدانسبب تو او را بیشتر دوست داری. شاید خود را در مقابل برادر و خواهرش وجود بیارزشی یافته است. در این صورت، سعی کن تا او نکتهی جالب و مثبتی و یک صفت ارزشداری در وجود خود بیابد و راضی و شادمان گردد. شما هم میتوانید روی همان نکته دست بگذارید و بدانوسیله، شخصیتش را پرورش دهید و عقدهی حقارتش را برطرف سازید. به هر حال، باید به او بفهمانید که او را با همان حالی که هست درست مانند سایر فرزندانتان دوست دارید.
در پایان لازم است یادآوری شود که رعایت تساوی کامل بین فرزندان، شاید امکانپذیر نباشد. پدر و مادر چگونه میتوانند با تمام فرزندانشان از بزرگ و کوچک، دختر و پسر یکسان رفتار کنند؟ میتوانند به فرزندان بزرگتر آزادی بیشتری بدهند، ولی به کوچکترها میتوان آن آزادی را داد. بچههای بزرگتر به پول توجیبی زیادتری احتیاج دارند، ولی کوچکترها آن قدر نیاز ندارند. بچههای خردسال بیشتر از بزرگها به حمایت و پرستاری و نوازش پدر و مادر احتیاج دارند. در معاشرتها و رفت و آمدها، به پسرها میتوان آزادی بیشتری داد، اما به دخترها نمیتوان و صلاح هم نیست. بنابراین، پدر و مادر در عین حال که مساوات و عدالت را در بین فرزندانشان اجرا میسازند، ناچاراند مقتضیات سن و جنس آنها و مقدار نیازشان را نیز رعایت نمایند. بههمینجهت، خواهناخواه تبعیضاتی به وجود خواهد آمد. اما پدران و مادران دانا، میتوانند علل اینگونه تبعیضات را با فرزندانشان در میان بگذارند و به آنان بفهمانند که این تفاوتها از باب تبعیض نیست، بلکه مقتضای سن و جنس آنها است؛ مثلاً میتوانند به بچههای بزرگتر بگویند که برادر تو کوچک و ناتوان است. نمیتواند کاری انجام دهد، خود را کثیف و آلوده میکند، نمیتواند به تنهایی غذا بخورد، به کمکهای بابا و مامان بیشتر احتیاج دارد، اگر به او نرسیم هلاک میگردد. اما شما ماشاءالله بزرگ شدهاید و توانایی بیشتری دارید و به مقدار نینی کوچولو نیاز به پرستاری ندارید. اگر وقت بیشتری صرف او میکنیم، نه از آن جهت است که او را بیشتر دوست میداریم، بلکه چارهای نیست. مطمئن باشید که محبّت ما به شما کمتر نشده است. ما شما را فراموش نکردهایم و کاملاً دوست داریم. هر وقت احساس ناراحتی و دلتنگی کردید، نزد ما بیایید و درد دل کنید. آن وقت که شما هم کوچک بودید، به همین مقدار به شما میرسیدیم و به همین کیفیت میتوانند علل تبعیضات دیگر را برای فرزندانشان توضیح دهند و با آنها تفاهم نمایند.
در خاتمه تذکر این نکته نیز لازم است که گرچه حسد زشت و قبیح و در اسلام از گناهان شمرده شده است، ولی «غبطه» نهتنها بد نیست، بلکه مایهی کوشش و فعالیت و یکی از عوامل ترقی و تعالی انسان است. فرق است بین غبطه و حسد. حسود از وجود نعمت در دیگران ناراحت میشود و زوال آن را آرزو مینماید، اما در غبطه زوال نعمت را از دیگران آرزو نمیکند، بلکه وجود آن نعمت را برای خود نیز آرزو مینماید و چنین آرزویی زشت نیست، بلکه باعث کوشش و جدیت انسان میشود.
... مینویسد:
خواهری داشتم که دو سال از من بزرگتر بود پدر و مادرم مرا بیشتر از خواهرم دوست میداشتند. به من بیشتر اظهار محبّت مینمودند. هر چه میخواستم فوراً برایم تهیه میکردند. در همهجا از من تعریف و تمجید مینمودند. اما توجه چندانی به خواهرم نداشتند. اما خواهرم خیلی به من اذیت و آزار میکرد. در گوشه و کنار و در غیاب پدر و مادر مرا کتک میزد. مرتب با من دعوا و قهر میکرد. ناسزا میگفت و مسخره میکرد. اسباببازیهایم را قایم و خراب مینمود. این خواهر همیشه مرا رنج میداد و حاضر نبود یک دقیقه خوشحال و راحت باشم. همیشه در فکر بودم که چرا مرا اذیت میکند؟ مگر من چه کردهام؟ خواهرم حسادت میکرد و شاید علتش همان تبعیضی بود که پدر و مادر بین من و خواهرم میگذاشتند و به من بیشتر محبّت مینمودند. آنها میخواستند به من خوبی کنند، اما نمیدانستند که خواهرم انتقام میگیرد و شبانه روز مرا رنج میدهد. اکنون که پدر و مادرم از دنیا رفتهاند، خواهرم بیاندازه مهربان شده است و حاضر نیست کوچکترین ناراحتی برای من به وجود آید.
1- در کدام صورت حسادت کودکان تحریک نمیشود و رشد و نمو نمیکند؟
2- سه چیز که هیچ کس از آنها خالی نخواهد بود را نام ببرید.
3- فرق بین غبطه و حسد را بیان کنید.
[1]. مستدرك الوسائل، ج 12، ص 19، باب تحريم الحسد ...، ح 9: قال رسولالله(ص): «أقلُّ الناس لذَّةً الحسودُ».
[2]. همان، ص 21، باب تحريم الحسد، ح 18: قال عليّ(ع): «الحسد يُنَكِّدُ العيش».
[3]. همان، ص 17، باب تحريم الحسد، ح 5: قال عليّ(ع): «... و لا راحةَ لِحَسُودٍ».
[4]. همان، ص 21، باب تحريم الحسد ...، ح 18: قال عليّ(ع): «الحسودُ أبداً عليلٌ».
[5]. وسائل الشيعه، ج 15، ص 365، باب تحريم الحسد ...، ح 1: عن محمّد بن مُسلِمٍ، قال: قال أبوجعفر(ع): «إنَّ الحسد لَيَأْكُلُ الإيمانَ كما تأكُلُ النارُ الحطَبَ».
[6]. المحجة البيضاء، ج 5، ص 325: قال(ص): «ثلاثٌ لاينجُو منهنَّ أحدٌ: الظنّ والطيرة والحسد ...».