کد مطلب: ۵۵۱۵
تعداد بازدید: ۳۰۰
تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۲
تقیه؛ سپری برای مبارزه عمیق‌تر | ۴
مفسران اسلامی نیز در ذیل این آیه تصریح کرده‌اند که در آغاز اسلام گهگاه که دشمنان اسلام بعضی از مسلمانان را تنها می‌یافتند آنها را تحت فشار قرار می‌دادند که از پیامبر(ص) دوری کرده و با آنها از در دوستی درآیند و چنانچه در برابر اینگونه پیشنهادها مقاومت می‌کردند سرانجامش نابودی نفرات، و تحلیل رفتن تدریجی نیروها؛ و به هدر رفتن بی‌دلیل قدرتِ نهالِ جوانِ اسلام بود.

فصل چهارم: تقیه‌ی مؤمنان راستین


گفتیم «اکثریت»ها در جوامع مختلف معمولاً نیازی به «پنهانکاری» و «تقیه» ندارند چرا که ابتکار عمل در دست آنهاست (خواه اکثریت عددی و کمی باشد یا اکثریت کیفی و بالقوه)؛ این اقلیت‌ها هستند که به خاطر حفظ موجودیت خویش به سراغ تقیه می‌روند.
منتها تقیه و پنهانکاری با دو هدف متفاوت ممکن است انجام گیرد:
۱ـ گاهی به این صورت است که از ترس و وحشت، عقیده‌ی باطنی خود را کتمان می‌کنند و از صراحت و بیان واقعیت‌ها اجتناب می‌ورزند مبادا منافع شخصی و زودگذرشان به خطر بیفتد.
۲ـ شکل دیگر مسئله آن است که به عنوان یک روش حساب شده برای جلوگیری هرچه بیشتر از استهلاک نیروها، و ذخیره کردن آنها برای ضربه‌ی نهایی، انجام می‌گیرد؛ در اینجا نیز همان پنهان‌کاری و اخفاء عقیده و کتمان چهره‌ی واقعی مطرح است، اما نه از روی ترس و نه به خاطر منافع زودگذر شخصی بلکه از روی عقل و به عنوان بهره‌گیری بیشتر از نیروهای ارزنده و انقلابی.
البته این تفاوت با «حرف» و «سمبل‌کاری» و «ادعا» درست نمی‌شود، یک تفاوت جوهری و عمقی است.
تقیه در شکل اول، نشانه‌ی ضعف ایمان و زبونی و حقارت و عدم رشد کافی است، و در شکل دوم دلیل هوشیاری، بیداری، سازمان یافتگی، وجود برنامه‌ی پیشرفته و آشنایی به اصول مبارزه‌ی صحیح است؛ و توجه به این دو شکل متفاوت می‌تواند پاسخگوی تمام اشکال‌هایی که در این زمینه وجود دارد، بوده باشد.
اکنون به نمونه‌ی دیگری از آیات قرآن کریم در این باره توجه کنید.
در سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 28 می‌خوانیم:
لاَ یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللهِ فِی شَیْءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَیُحَذِّرُکُمُ اللهُ نَفْسَهُ وَإِلَی اللهِ الْمَصِیرُ.
این آیه مربوط به دورانی است که مسلمانان سیطره‌ی خود را بر شبه جزیره‌ی عربستان تثبیت نکرده بودند، و هنوز در یک شکل دفاعی، به سر می‌بردند؛ در این هنگام اسلام از همه‌ی مسلمانان خواست که روش مجامله کاری با کفار و پیوندهای دوستی زمان جاهلیت را کنار بگذارند تا صفوف آنها از بیگانگان و دشمنان این مکتب مشخص شود.
لذا در جمله‌ی اول آیه می‌گوید:
افراد با ایمان نباید دوستانی از کافران؛ به جای مؤمنان، برای خود انتخاب کنند؛ بلکه پیوند دوستی‌شان باید تنها با هم مسلکان باشد؛ نه آنها که در تمام اهداف از ایشان جدا شده‌اند.
این یک قانون مهم اسلامی است که گاهی از آن به عنوان: «تولی» و «تبری» یا «حب فی الله» و «بغض فی الله» تعبیر می‌شود و ضامن اصالت و یکپارچگی جامعه‌ی اسلامی و تصفیه‌ی صفوف مبارزین و نیروهای وفادار به اسلام است.
اما بلافاصله پس از ذکر این قانون اساسی، تبصره‌ای به آن زده، می‌گوید:
مگر آنکه از آنها تقیه کنید که در این صورت می‌توانید ظاهراً با آنها طرح دوستی بریزید.
اما گویا برای اینکه افرادی از این تبصره سوء استفاده نکنند و تقیه‌ای را که برای حفظ و ذخیره‌ی نیروها در برابر دشمنان بی‌رحم و قوی‌پنجه است، در شکل منفور اول پیاده ننمایند اضافه می‌کند:
خداوند شما را از خویشتن بر حذر می‌دارد (و از مقاصد و نیات شما آگاه است) و بازگشت همگی به سوی او است.
با توجه به اینکه «تقاة» و «تقیّة» از یک ریشه و دارای یک «مفهوم» هستند روشن می‌شود که دستور تقیه از همان زمان پیامبر(ص) در میان مسلمانان وجود داشته اما به مفهومی سازنده.
مفسران اسلامی نیز در ذیل این آیه تصریح کرده‌اند که در آغاز اسلام گهگاه که دشمنان اسلام بعضی از مسلمانان را تنها می‌یافتند آنها را تحت فشار قرار می‌دادند که از پیامبر(ص) دوری کرده و با آنها از در دوستی درآیند و چنانچه در برابر اینگونه پیشنهادها مقاومت می‌کردند سرانجامش نابودی نفرات، و تحلیل رفتن تدریجی نیروها؛ و به هدر رفتن بی‌دلیل قدرتِ نهالِ جوانِ اسلام بود.
آیه‌ی فوق به آنها دستور داد که به جای مقاومت بیهوده و کورکورانه در برابر این فشارها، ظاهراً و با زبان، با آنها ابراز دوستی کنید و نیروهای خود را برای موقع ضرورت و یک بسیج همگانی حفظ نمایند.
مکمل این آیه، آیه‌ی دیگری از سوره‌ی «نحل» است (آیه‌ی ۱۰۶)، در این آیه می‌خوانیم:
مَنْ کَفَرَ بِاللهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإیمَانِ...
کسانی که بعد از ایمانشان، به خدا کافر شوند (مجازات می‌شوند) ـ بجز آنها که تحت فشار واقع شده‌اند در حالی که قلبشان با ایمان، آرام است.
گرچه در شأن نزول این آیه به نام افراد مختلفی مانند «عمار یاسر» و پدرش «یاسر» و مادرش «سمیه» و «صهیب» و «بلال» برخورد می‌کنیم، اما همه‌ی این ماجراها حکایت از یک چیز می‌کند و آن اینکه گاهی بعضی از مسلمانان در بیابانها یا شهرهایی همانند مکه که اکثریت آن را در آن زمان بت پرستان لجوج تشکیل می‌دادند گرفتار می‌شدند؛ دشمن به آنها تکلیف می‌کرد که صریحاً بگویند ما از ایمان خود به «محمد» دست برداشته و از او متنفر و بیزاریم و نسبت به بت‌ها وفا داریم و در غیر این‌صورت، آنها را تهدید به مرگ می‌کردند و جانشان در خطر بود؛ مخصوصاً در یکی از سفرها عمار یاسر به اتفاق پدر و مادرش که هر سه اسلام را با جان و دل پذیرفته بودند از منطقه‌ی نفوذ دشمن، عبور می‌کردند که با چنین صحنه‌ای روبه‌رو شدند.
پدر ومادر عمار مقاومت کردند و سرانجام کشته شدند، اما عمار آنچه را دشمن خواسته بود بر زبان جاری کرد و دست از سر او برداشتند، ولی ناگاه به خود آمد که ای وای بر من! نکند این اظهار بیزاری لفظی مرا از صفوف مسلمانان خارج ساخته باشد؛ مضطرب شد و چشمهایش مثل ابر بهار اشک فرو ریخت و گریه کنان به سوی پیامبر شتافت.
در چنین موقع آیه‌ی فوق نازل شد و گفت:
هیچ کس حق ندارد بعد از ایمان آوردن به سوی کفر بازگردد (و چنین کسانی سرنوشت دردناکی دارند) مگر آنها که تحت فشار قرار گیرند و با زبان، سخنی برخلاف ایمان گویند اما قلبشان با ایمان راسخ، محکم باشد...
پیامبر(ص) در اینجا سخنی فرمود که مفادش این بود:
اما پدر و مادرت عجله کردند و به سوی بهشت شتافتند ولی تو هم کاری کردی که در اسلام مجاز بود؛ اگر باز با چنین صحنه‌ای روبه‌رو شدی، هر چه می‌خواهند بگو و جانت را حفظ کن (که به آن نیاز داریم) و این جریان لطمه‌ای به ایمان تو وارد نخواهد ساخت.
آنها که با تاریخ زندگی عمار یاسر آشنا هستند و چهره‌ی او را در اواخر عمر ـ مخصوصاً به هنگام جنگ صفین، که در صف یاران امیرمؤمنان علی(ع) با لشگر بیدادگر شام پیکار می‌کرد ـ به خاطر دارند، می‌دانند که او یک انقلابی «آبدیده» و «پرتوان» و «پویا» بود؛ از همان مردانی که همچون «ابوذر» در روزهای سخت سرنوشت اجتماع خویش را، در دست دارند و با جنبش‌های آگاهانه‌ی خویش پرده‌ها را از چهره‌های دشمنان کنار می‌زنند.
اما همین عمار یاسر انقلابی به هنگامی که جوان بود و اسلام هم جوان، از روش تقیه استفاده کرد و نیروی خود را برای میدان‌های جنگ؛ و برای مبارزات میان حق و باطل که پس از پیامبر(ص)، مخصوصاً در دوران بنی‌امیه روی داد، ذخیره کرد؛ و به همین دلیل پیامبر(ص) نیز بر کار او صحه گذارد.
اما چگونه ـ با این حال ـ عمل پدر و مادر عمار که هر دو پرده‌ی تقیه را دریدند و تسلیم مرگ شدند یک عمل صحیح و سعادت‌بخش بود؟ در بحث اقسام تقیه، به خواست خدا از آن سخن خواهیم گفت.

خودآزمایی


1- به چه دلیل اکثریت‌ها در جوامع مختلف معمولاً نیازی به «تقیه» ندارند؟
2- تقیه و پنهانکاری با کدام اهداف ممکن است انجام گیرد؟
3- مفسران در ذیل آیه‌ی 28 سوره‌ی آل عمران، کدام مطلب را تصریح کردند؟

 

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: