در این قسمت از بحث یادآوری سه نکته ضرورت دارد:
نکتهی اول:
بیتردید، عفو و گذشت از اخلاق حمیده است و رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله وسلم نیز در سفارش خود به امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:
یا عَلِیُّ ثَلاثٌ مِنْ مَكارِمِ الْاَخْلاقِ فِى الدُّنْيا وَالْاخِرَةِ أنْ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَكَ...[1]
سه خصلت از مکارم اخلاق در دنیا و آخرت است: نخست اینکه عفو کنی کسی را که بر تو ستم روا داشته است...
اما از این نکته نباید غفلت کرد که عفو در مسائل شخصی پسندیده است و در مسائل عمومی و حقوق الهی گذشته از اینکه اغماض و چشمپوشی پسندیده نیست نکوهیده و مذموم است و در این گونه موارد نباید عفو و چشمپوشی کرد، چرا که سنّت و روش رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلم این بوده است که متجاوز نسبت به حقوق الهی را مجازات میکرد و آنجا که باید حدود الهی را جاری کند حدّ خدا را جاری میساخت و شفاعت هیچ شفاعت کنندهای را نمیپذیرفت، که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره میشود.
امام باقر علیه السلام فرمود: امّسلمه همسر پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه وآله وسلم کنیزی داشت که سرقت کرده بود. کسانی که مال آنها غارت شده بود حضور رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلم آمدند تا آن کنیز را مجازات کند. امّسلمه دربارهی کنیز خود نزد پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلم شفاعت کرد، آن حضرت فرمود: این حدّی است از حدود الهی که نباید تعطیل شود. سپس دست کنیز را قطع کرد.[2]
و نیز زنی از خاندان اشراف [قریش] به نام فاطمه مرتکب سرقت شد. هنگامی که رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلم دستور داد حدّ الهی را دربارهی او جاری کنند، قبیلهی بنی مخزوم از این جریان به شدّت ناراحت شدند و کوشیدند تا به هر وسیلهای که شده مانع از اجرای حد شوند. به این جهت از أسامّةبن زید که مورد توجّه و عنایت رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلم بود تقاضا کردند که باآن حضرت در این باره صحبت کند و از ایشان تقاضای عفو نماید. هنگامی که اسّامه با رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلم در این باره گفتگو کرد حضرت سخت ناراحت شد و فرمود: آیا دربارهی حدّی از حدود خدا شفاعت میکنی؟
سپس از جا حرکت کرد و ضمن خطبهای فرمود: ای مردم! علت اینکه ملتهای قبل از شما هلاک شدند این بود که اگر فرد بلندپایهای از آنان دزدی میکرد او را به مجازات نمیرساندند اما اگر از مردم ضعیف و ناتوان و گمنام کسی دست به عمل سرقت [و یا هر خلاف دیگر] میزد حکم خدا را دربارهی وی اجرا میکردند. سپس فرمود: به خدا سوگند، اگر [برفرض محال] دخترم فاطمه دست به چنین کاری بزند حکم خدا را دربارهی او نیز اجرا میکنم و در برابر قانون خدا فاطمهی مخزومی با فاطمهی محمّدی یکسان است.[3]
همچنین امیرمؤمنان علیه السلام که تربیت شدهی دامان پیامبر است آنجا که سخن از حقوق الهی به میان میآمد هیچگاه حاضر نبود حق الهی پایمال شود گرچه نزدیکترین کسان او میخواستند از حدود الهی تجاوز کنند. از اینرو هنگامی که یکی از فرماندارانش از بیتالمال سوءِاستفاده کرد نامهای به او نوشت که قسمتی از آن چنین است:
... فَاتَّقِ اللهَ وَ ارْدُدْ إِلى هؤُلاءِ الْقَوْمِ أَمْوالَهُمْ فَاِنَّكَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ أَمْكَنَنِي اللهُ مِنْكَ لَأُعْذِرَنَّ إِلَى اللهِ فِيكَ وَ لَاَضْرِبَنَّكَ بِسَيْفِي الَّذي ما ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلاّ دَخَلَ النّارَ! وَ وَ اللهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَعَلا مِثْلَ الَّذي فَعَلْتَ ما كانَتْ لَهُما عِنْدي هَوادَةٌ وَ لا ظَفِرا مِنّي بِإِرادَةٍ حَتّى اخُذَ الْحَقَّ مِنْهُما، وَ أزيحَ الْباطِلَ عَنْ مَظْلِمَتِهِما...[4]
... از خدا بترس و اموال اینها [: یتیمان و بیچارگان و مؤمنان و مجاهدان] را به سویشان بازگردان که اگر این کار را نکنی و خداوند به من امکان دهد وظیفهام را در برابر خدا دربارهی تو انجام خواهم داد و با این شمشیرم که هیچ کس را با آن نزدم مگر اینکه داخل دوزخ شد تو را خواهم زد. به خدا سوگند، اگر حسن و حسین این کار را کرده بودند هیچ پشتیبانی و هواخواهی از ناحیهی من دریافت نمیکردند و از سوی من به خواست خود نمیرسیدند تا آنگاه که حق را از آنها بگیرم و ستمهای ناروایی را که انجام دادهاند دور سازم.
نکتهی دوم:
نکتهی دیگری که باید به آن توجّه شود این است که عفو و اغماض در صورتی مصداق پیدا میکند که انسان قدرت انتقام داشته باشد. در غیر این صورت، سکوت انسان نه از مصادیق عفو، که از مصادیق کظم غیظ خواهد بود و کظم غیظ در این گونه موارد (که انسان از روی ناچاری سکوت میکند) منجر به حقد و کینه میشود که این هر دو، منشأ بسیاری از گناهان از قبیل سوءِظن، حسد، غیبت، تهمت، سخن چینی و... خواهد شد. در این گونه موارد باید به خدا پناه برد و در اثر توسل و توجّه، آثار سوءِ کظم غیظ را منتفی ساخت و به همین دلیل است که اسلام دستور میدهد به داد مظلومان برسید و از حقوق آنها در برابر ستمکاران دفاع کنید تا کینهها متراکم نشود و دلها از صفا و صمیمیّت و امید تهی نگردد. در این باره (اهمیت عفو و اغماض در هنگام قدرت) روایات فراوانی وجود دارد که به پارهای از آنها اشاره میشود.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم فرمود:
قالَ مُوسی یا رَبِّ اَیُّ عِبادِکَ اَعَزُّ عَلَیْکَ؟ قالَ الَّذی إذا قَدَرَ عَفا.[5]
حضرت موسی عرض کرد: خدایا! کدام یک از بندگانت نزد تو محبوبترند؟ فرمود: کسی که هنگام قدرت عفو کند.
حضرت علی علیه السلام فرمود:
إِذا قَدَرْتَ عَلی عَدُوِّکَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُکْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَیْهِ.[6]
هنگامی که بر دشمن خود پیروز شدی عفو را شکرانهی این پیروزی قرار ده.
و نیز فرمود:
أَوْلَى النّاسِ بِالْعَفْوِ أَقْدَرُهُمْ عَلَى الْعُقُوبَةِ.[7]
شایستهترین مردم به عفو توانمندترین آنها به مجازات و کیفر است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
ألْعَفْوُ عِنْدَ الْقُدْرَةِ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلینَ وَ الْمُتَّقینَ.[8]
عفو هنگام قدرت روش فرستادگان الهی و اهل تقوا است.
از آنجا که سیرهی پیامبران عفو و گذشت است، برای نمونه به گذشت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلم در فتح مکه (با آن قدرتی که داشت) اشاره میکنیم.
هنگامی که ابوسفیان و عبدالله ابن امیه (که با پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم به مخالفت برخاسته و آن بزرگوار را آزار میدادند) اظهار ندامت کردند، امیرمؤمنان علیه السلام به آنها فرمود: بروید در مقابل پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلم بنشینید و همان جملهای را که برادران یوسف در مقام عذرخواهی از حضرت یوسف اظهار داشتند بر زبان جاری کنید، پیامبر شما را خواهد بخشید. آنان نیز خدمت رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلم آمدند و گفتند:
... تَاللهِ لَقَدْ اثَرَکَ اللهُ عَلَیْنا وَ اِنْ کُنّا لَخاطِئینَ.[9]
... به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برتری داد و ما سخت در اشتباه بودیم.
سپس از پیامبر تقاضای عفو کردند. حضرت این آیه را تلاوت کرد و از خطای آنها درگذشت:
... لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللهُ لَکُمْ وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ.[10]
... امروز ملامت و توبیخی بر شما نیست. خداوند شما را میبخشد و او ارحمالراحمین است.[11]
همچنین هنگامی که سپاهیان آن حضرت مکه را فتح کرده و خواستند وارد شهر شوند یکی از آنان به نام سعد بن عبّاده (که فرمانده سپاه بود) شعار میداد:
اَلْیُوْمُ یومُ المَلْحَمَةْ / ألْیَوْمُ تُسْتَحَلُّ الحُرُمَهْ
امروز روز جنگ و نبرد است،
امروز زنها اسیر میشوند.
وقتی که پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم از این شعار با خبر شد سخت برآشفت و به امیرمؤمنان علیه السلام دستور داد پرچم را از دست سعد بن عبّاده بگیرد و او را از مقام فرماندهی عزل کرد.[12]
آنگاه رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلم فرمود:
بَلِ الْیَوْمُ یَوْمُ الْمَرْحَمَةِ.[13]
امروز روز جنگ نیست بلکه روز رحمت و بخشش است.
نکتهی سوم:
بسیاری از اوقات که خود انسان دچار خطا و اشتباه میشود از مردم انتظار گذشت دارد، در حالی که نسبت به دیگران هیچگونه عفو و اغماضی از خود نشان نمیدهد. بنابراین، کسی که انتظار دارد دیگران خطاهای او را نادیده بگیرند خود نیز باید از بدیهای دیگران بگذرد و لغزشهای آنان را نادیده انگارد تا از تقصیر و جرم او درگذرند و اگر کسی بدیهای دیگران را با بدی پاسخ گوید و از این طریق انتقامجویی کند این طرز برخورد و اینگونه عکس العمل سبب میشود که کینه و عداوت میان آنان بیشتر شود، ولی اگر بدی را با نیکی پاسخ گوید میتواند از این راه طرف مقابل را به زانو درآورَد و کینه و عداوت او را تبدیل به دوستی و مودّت کند، چنانکه قرآن میفرماید:
وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلا السَّيِّئَةُ اِدْفَعْ بِالَّتي هِيَ اَحْسَنُ فَاِذَا الَّذي بَيْنَکَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ کَاَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ.[14]
هرگز نیکی و بدی یکسان نیست. بدی را با نیکی دفع کن تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمی شوند.
مولوی گوید:
ور عدو باشد همین احسان نکوست
که به احسان بس عدو گشتهست دوست
ور نگردد دوست کینش کم شود
زانک احسان کینه را مرهم شود[15]
حضرت علی علیه السلام فرمود:
عاتِبْ اَخاكَ بِالاِحْسانِ إِلَيْهِ وَارْدُدْ شَرَّهُ بِالْاِنْعامِ عَلَيْهِ.[16]
برادرت را [هنگامی که خطا میکند] با نیکی و برخورد خوب سرزنش کن و شر او را با بخشش کردن از خود دور ساز.
پرسش:
اکنون جا دارد که بپرسم چگونه میشود ستم دیگران را تحمل کرد و خطای آنها را نادیده گرفت با اینکه انسان بالطبع انتقامجو و قدرتطلب است؟
پاسخ:
تردیدی نیست که هرگاه کسی به انسان ستمی روا میدارد حس انتقامجویی، او را وامیدارد که درصدد انتقام برآید و از طرف مقابل انتقام بگیرد، اما ـ همانگونه که در بحثهای گذشته گفتیم ـ انسان نباید اسیر هواها و غرایز حیوانی باشد بلکه باید با هوای نفس و خواستهی دل بستیزد و به وسوسههای شیطانی اعتنا نکند زیرا انسان بالاتر از این است که پایبند اینگونه غرایز حیوانی باشد.
قفسی بشکن ای روح پرواز میکن
چرا پایبند اندر این خاکدانی
همایی تو و سدرهات آشیان است
مکن خیره بر کرکسان میهمانی
و چون این رفتار (بدی را با نیکی پاسخ دادن) کاری است بس دشوار، قرآن مجید کسانی را که اینگونه رفتار میکنند در زمرهی «اولواالباب» (صاحبان عقل و خرد) شمرده و به آنها نوید بهشت عدن میدهد و میفرماید:
وَالَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَاَقامُوا الصَّلوةَ وَاَنْفَقُوا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرّاً وَعَلانِيَةً وَيَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ اُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدّارِ جَنّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَمَنْ صَلَحَ مِنْ ابائِهِمْ وَاَزْواجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَالْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ.[17]
و آنها که به خاطر طلب رضای پروردگارشان شکیبایی میکنند و نماز را برپای میدارند و از آنچه به آنها روزی دادهایم در پنهان و آشکار انفاق میکنند و با حسنات، سیّئات را از بین میبرند [و در عوض بدی خوبی میکنند] پایان نیک سرای دیگر از آن ایشان است، باغهای جاوید بهشت که وارد آن میشوند و نیز پدران و همسران و فرزندان صالح آنها و فرشتگان از هر دری برایشان وارد میشوند [و میگویند] سلام بر شما باد به خاطر صبر و استقامتتان و چه سرانجام نیکی نصیبتان شد.
و نیز چون این گونه رفتار با کسی که به انسان ظلم کرده است کاری است بس عظیم، در این باره قرآن میفرماید:
... وَما يُلَقّیها اِلاَّ الَّذينَ صَبَرُوا وَما يُلَقَّیها اِلاّ ذُو حَظٍّ عَظيمٍ.[18]
... به این مقام بلند کسی نمیرسد جز آنان که دارای صبر و استقامت باشند و جز کسانی که بهرهی عظیمی از ایمان و تقوا دارند.
به هر حال، در مواردی که انسان درصدد عفو و اغماض برمیآید و میخواهد در برابر بیمهری دیگران با مهر و محبت با آنها روبرو شود، چنانچه شیطان وسوسه کرد و انسان را از گذشت و کرامت نفس بازداشت، باید به خدا پناه بُرد و از او کمک گرفت که با طیبخاطر از لغزش برادر خود درگذرد، چنانکه قرآن میفرماید:
وَ اِمّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ اِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ.[19]
هرگاه وسوسههایی از شیطان متوجه تو گردد از خدا پناه طلب که او شنونده و آگاه است.
خلاصه، عفو و بخشش یکی از آثار ایمان و مکارم اخلاق است و کسی که اشتباه دیگران را نادیده بگیرد خدای متعال نیز گناهان او را نادیده میگیرد و آن را مورد رحمت و مغفرت قرار میدهد، که میفرماید:
... وَ اِنْ تَعْفُو وَ تَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَاِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحيمٌ.[20]
... و اگر عفو کنید و صرفنظر نمایید و ببخشید [خدا شما را میبخشد]، چرا که خداوند بخشنده و مهربان است.
عفو کن ای میر برسختیّ او
درنگر در درد و بدبختیّ او
تا ز جرمت هم خدا عفوی کند
زلتت را مغفرت درآکند
تو ز غفلت بس سبو شکستهای
در امیدِ عفو دل دربستهای
عفو کن تا عفو یابی در جزا
میشکافد مُو قَدَر اندر سزا[21]
1- اغماض و چشمپوشی در چه جاهایی پسندیده نیست؟
2- در صورتی که انسان قدرت انتقام نداشته باشد، سکوت انسان از مصادیق چیست، چه نتایجی دارد و در این موارد چه کاری باید کرد؟
3- چرا کسی که انتظار دارد دیگران خطاهای او را نادیده بگیرند خود نیز باید از بدیهای دیگران بگذرد و لغزشهای آنان را نادیده انگارد؟
[1]. من لایحضره الفقیه، ج ۴ / ص ۲۵۷.
[2]. وسائل الشیعه، ج ۱۸ / ص ۳۳۲.
[3]. صحیح مسلم، ج ۵/ص ۱۱۴. این مطلب در خراج ابییوسف چاپ قاهره (ص ۱۶۵) با کمی اختلاف نقل شده است.
[4]. نهجالبلاغهی صبحی صالح، نامهی ۴۱.
[5]. احیاء علوم الدین غزالی، چاپ بیروت، ج 3 / ص 182.
[6]. نهج البلاغهی صبحی صالح، چاپ بیروت، حکمت 11.
[7]. همان، حکمت ۵۲.
[8]. سفینة البحار، ج 2 / ص 207.
[9]. یوسف / ۹۱.
[10]. یوسف / ۹۲.
[11]. برای اطلاع بیشتر در این باره رک: بحارالانوار، چاپ بیروت، ج 21/ص 132؛ شرح نهج البلاغهی ابن ابی الحدید، چاپ مصر، ج 17 / صص 272-281؛ سیرهی ابن هشام، چاپ بیروت، ج 4 / ص 55؛ احیاء علوم الدین، ج 3 / ص 182.
[12]. سیرهی ابن هشام، ج 4 / ص 49. در شرح نهج البلاغهی ابن ابی الحدید (ج 17 / ص 272) و بحارالانوار (چاپ بیروت، ج 21 / صص 105 و 130) این شعر این گونه نقل شده است:
.... الیوم تسبی الحرمه.
...امروز زنها اسیر میشوند.
[13]. شرح نهج البلاغهی ابن ابی الحدید، ج 17 / ص 272.
[14]. فصّلت / ۳۴.
[15]. مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص ۳۰۰.
[16]. نهج البلاغهی صبحی صالح، حکمت ۱۵۸.
[17]. رعد / ۲۲ـ۲۴.
[18]. فصلت / ۳۵.
[19]. فصلت / ۳۶. این آیه در آیهی ۲۰۰ سورهی اعراف نیز آمده است با این تفاوت که در آخر آیه میفرماید: «اِنَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ».
[20]. تغابن / ۱۴.
[21]. مثنوی معنوی، دفتر پنجم، ص ۱۰۱۵.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت