یکی دیگر از آداب معاشرت و حُسن سلوک و خوشرفتاری با مردم، روحیّهی هماهنگی و همبستگی است، زیرا از جملهی حقایق مسلّم و انکارناپذیر که هیچگونه شک و تردیدی در آن راه ندارد لزوم اتحاد و همبستگی در یک اجتماع است. اگر مردم بخواهند زندگی خوبی داشته باشند و تحوّلات عظیمی در شئون مختلف زندگی به وجود آورند باید اجتماعی زندگی کنند، اجتماعی فکر کنند، اجتماعی تصمیم بگیرند و اجتماعی عمل کنند؛ یعنی باید نیروهای کوچک و پراکنده به یکدیگر بپیوندند و همه در یک نقطه متمرکز شوند تا بتوانند در پرتو اتّحاد و اتّفاق و تبادل افکار و عقاید، در رفع مشکلات خود گامهای مؤثری بردارند.
گرچه در این امر که آیا انسان برحسب فطرت اجتماعی است یا آنکه در اثر ضرورت و نیاز تن به زندگی اجتماعی داده است اختلاف نظر وجود دارد ولی، در هر حال، بشر بدون تعاون و اجتماع نمیتواند به زندگی خود ادامه دهد و تا افراد جامعه با یکدیگر متّحد نشوند و همیاری نداشته باشند موفقیّتی نصیبشان نخواهد شد.
غرض ز انجمن و اجتماع جمعِ قواست
چرا که قطره چو شد متّصل به هم دریاست
ز قطره هیچ نباید ولی چو دریا گشت
هر آنچه نفع تصور کنی دراو آنجاست
زگندمی نتوان پخت نان و قوت نمود
چو گشت خرمن و خروار وقت برگ و نواست
ز فرد فرد محال است کارهای بزرگ
ولی ز جمع توان خواست هرچه خواهی خواست
بدین دلیل یدالله مع الجماعه سرود
که با جماعت دستی قوی یدی طولاست
با توجه به اینکه اتّحاد و همبستگی و یکپارچگی در تحقّق آرمانها و پیشرفت امور اجتماعی نقش سازنده و فعّالی را ایفا میکند، قرآن مجید در موارد مختلف مسلمانان را به اتّحاد و اتّفاق فراخوانده و از سرانجام شوم تفرقه و اختلاف آنها را برحذر میدارد و میفرماید:
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً وَلا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَيْكُمْ اِذْ كُنْتُمْ اَعداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَاَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللهُ لَكُمْ اياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ.[1]
همگی به ریسمان خدا [: قرآن و اسلام و یا به ریسمان ولایت و...] چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او در دلهای شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او برادر شدید، و شما بر لب حفرهای از آتش بودید، خدا شما را از آنجا برگرفت [و نجات داد]. اینچنین خداوند آیات خود را برای شما آشکار میسازد، شاید هدایت شوید.
خداوند متعال تفرقه و اختلاف را موجب از دست دادن عزّت و استقلال میداند، که میفرماید:
وَ اَطيعُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا اِنَّ اللهَ مَعَ الصّابِرينَ.[2]
پیرو دستورهای خدا و پیامبرش باشید و با یکدیگر به نزاع و کشمکش دست نیازید که [اگر چنین کنید] سست میشوید و قدرت و ابّهت شما از میان میرود، و صبر و پایداری کنید که خداوند با صابران است.
قرآن مجید در جای دیگر اختلاف و درگیری را یکی از بلاهای آسمانی میداند که میفرماید:
قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی اَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ اَوْ مِنْ تَحْتِ اَرْجُلِكُمْ اَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَيُذيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ اُنْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْاياتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ.[3]
بگو او قادر است عذابی از طرف بالا و یا از زیر پایتان بر شما فرو فرستد یا آنکه لباس تفرقه و پراکندگی بر شما بپوشاند و طعم جنگ [و ناراحتی] را به هر یک از شما به وسیلهی دیگری بچشاند. ببین چگونه آیات گوناگون را برای آنها بازگو میکنیم، شاید بفهمند [و بازگردند].
از این آیه استفاده میشود که اختلاف و تشتّت و پراکندگی در میان مردم بقدری خطرناک است که در ردیف عذابهای آسمانی و صاعقهها و زلزلهها قرار گرفته است. به همین دلیل، قدرتهای بزرگ برای اینکه بهتر بتوانند به آمال و آرزوهای شوم خود برسند و بر مردم جهان حکومت کنند و جان و مال و فرزندان و ناموس آنان را مورد تجاوز قرار دهند یکی از شیوههایی که به کار میگیرند این است که بین ملتها اختلاف ایجاد میکنند، همانگونه که قرآن مجید دربارهی فرعون میفرماید:
اِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْاَرْضِ وَجَعَلَ اَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ اَبْنائَهُمْ وَ يَسْتَحيي نِسائَهُمْ اِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدينَ.[4]
فرعون برتری جویی در سرزمین [مصر] کرد و اهل آن را گروه گروه کرد. گروهی را به ضعف و ناتوانی میکشاند، پسران آنها را سر میبرید و زنان آنان را [برای کنیزی] زنده نگاه میداشت. او بیتردید از مفسدان بود.
از این آیه بخوبی روشن میشود که فرعون برای تقویت پایههای حکومت مستبدّانهی خود یکی از جنایاتی که انجام داد ایجاد تفرقه میان مردم مصر بود و این همان سیاستی است که میگوید «تفرقه بینداز و حکومت کن».
از آنجا که کار شیطان گمراه کردن و فریب دادن مردم و دور نگهداشتن آنان از مسیر خوشبختی و سعادت است برای رسیدن به این هدف از حربهی اختلاف و دشمنی میان مردم استفاده میکند. قرآن کریم در این باره میفرماید:
اِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ اَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَالْبَغْضاءَ...[5]
شیطان میخواهد در میان شما عداوت و دشمنی ایجاد کند...
از آنجا که اسلام آئین وحدت و یگانگی است و پیروان خود را از هرگونه نفاق و تفرقه و پراکندگی برحذر میدارد، خداوند متعال به پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم میفرماید:
اِنَّ الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ وَكانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ اِنَّما اَمْرُهُمْ اِلَى اللهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَفْعَلُونَ.[6]
کسانی که آئین خود را پراکنده ساختند و به دستههای گوناگون و مذاهب مختلف تقسیم شدند تو از آنها نیستی [و هیچگونه ارتباطی با آنها نداری]. کار آنها به دست خدا است، پس خدا آنها را از آنچه انجام میدهند باخبر میسازد.
به همین جهت، رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه وآله وسلم در حجة الوداع (در مسجد خیف در منی) پس از حمد و ثنای الهی نطقی ایراد کرد و فرمود:
نَصَرَ اللهُ عَبْداً سَمِعَ مَقالَتی فَوَعاها ثُمَّ بَلَّغَها مَنْ لَمْ یَسْمَعْها... ثَلاثٌ لا يُغِلُّ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ امْرِئً مُسْلِمٍ، إِخْلاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ وَ النَّصيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمينَ وَ اللُّزُومُ لِجَماعَتِهِمْ.[7]
خدا یاری کند بندهای را که گفتار مرا بشنود و حفظ کند و سپس آن را به کسانی که نشنیدهاند برساند... [آنگاه فرمود:] سه خصلت است که دل هیچ مسلمانی نسبت به آنها خیانت نکند:
۱. اخلاص عمل برای خدا.
۲. نصیحت و خیرخواهی برای امامان و رهبران مسلمین.[8]
۳. همبستگی و شرکت دائم در اجتماع مسلمانان.
علت اینکه در اسلام تا این حد دربارهی وحدت و یکپارچگی تأکید شده، برای این است که اگر مردم بخواهند کاری را انجام دهند در سایهی اتّحاد و همبستگی میتوانند موانع را از سر راه خود بردارند و بزودی به مقصد برسند.
حضرت علی علیهالسلام فرمود:
إنَّهُ لَم يَجْتَمِعْ قَومٌ قَطُّ على أمرٍ واحِدٍ إلاّ اشْتَدَّ أمْرُهُم و اسْتَحْكَمَتْ عُقْدَتُهُم... لَمْ یَتَمَتَّعْ[9] قَوْمٌ قَطُّ إلاّ رَفَعَ اللهُ عَنْهُمُ العِلَّةَ وَ کَفاهُمْ جَوائِحَ الذِّلَّةِ وَ هَداهُمْ إلی مَعالِمِ الْمِلَّةِ.[10]
هیچ ملّتی دربارهی انجام کاری با هم متحد نشد جز اینکه نیرو گرفت و قدرت پیدا کرد، و هیچ ملّتی از این قدرت بهره نگرفت مگر اینکه خداوند گرفتاری آنان را برطرف کرد و آنها را از بلای ذلّت نجات داد و معالم و نشانههای دین را به آنها نمایاند.
از این رو پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم برای برقراری وحدت و ایجاد اُلفت بین مردم رنجها و زحمات فراوانی را متحمّل شد و علیرغم سعی و کوشش قبایل و اقوامی که از روی جهل و عصبیت مانع تبلیغ پیامبر بودند میان آراء و افکار متفاوت هماهنگی ایجاد کرد و به برکت اسلام و قرآن میان دو قبیلهی بزرگ و معروف مدینه به نام اوس و خزرج که با یکدیگر کینه و دشمنی دیرینهای داشتند اخوّت و الفت و محبّت برقرار ساخت:
مولوی در این زمینه میگوید:
دو قبیله کاوس و خزرج نام داشت
یک ز دیگر جان خونآشام داشت
کینههای کهنهشان از مصطفی
محو شد در نور اسلام و صفا
اوّلاً اخوان شدند آن دشمنان
همچو اعداد عنب در بوستان
وز دم المؤمنون اخوه به پند
درشکستند و تن واحد شدند
آفرین بر عشق کل اوستاد
صد هزاران ذره را داد اتّحاد
همچو خاک مفترق در رهگذر
یک سبوشان کرد دست کوزهگر[11]
1- آیهای از قرآن مجید که مسلمانان را به اتّحاد و اتّفاق فراخوانده و از سرانجام شوم تفرقه و اختلاف آنها را برحذر میدارد را بیان کنید.
2- به چه دلیل قدرتهای بزرگ برای اینکه بهتر بتوانند بر مردم جهان حکومت کنند، بین ملتها اختلاف ایجاد میکنند؟
3- سه خصلت است که دل هیچ مسلمانی نسبت به آنها خیانت نکند را نام ببرید.
[1]. آل عمران / ۱۰۳.
[2]. انفال / ۴۶.
[3]. انعام / ۶۵.
[4]. قصص / ۴.
[5]. مائده / ۹۱.
[6]. انعام / ۱۵۹.
[7]. تحف العقول، ص ۳۰؛ خصال صدوق، ج ۱/ص ۱۵۷ حدیث ۱۵۴، با اندکی تفاوت.
[8]. در اینجا ذکر دو نکته لازم است:
ـ نکتهی اول: نصیحت از نظر مفهوم به معنی پند و اندرز و موعظه نیست بلکه به معنای خیرخواهی و مصلحتاندیشی صادقانه و واقعبینانه نسبت به ديگران است، در برابر غشّ و خُدعه که به معناي بدخواهي و فريب و خیانت است. راغب اصفهاني در مفردات ذیل مادّهی «نصح» ميگوید: «النصح تحري فعل او قول فيه صلاح صاحبه» (نصيحت انتخاب کردار يا گفتاري است که به صلاح رفیق و دوست انسان باشد). در مفهوم نصيحت، صفا و خلوص معتبر است بدین جهت به عسل خالص «ناصح العسل» (عسل ناصح) میگویند. المنجد مینویسد: «نصح لفلان: اخلص له الموّدة» (مادّهی نصح) یعنی نصیحت آن است که انسان در دوستی، با اخلاص و صمیمی باشد.
ـ نکتهی دوم: گرچه نصیحت از نظر اهل لغت بیش از یک معنی و مفهوم ندارد اما به اقتضای موارد در اشکال مختلف ظاهر میشود. مثلاً نصیحت نسبت به خداوند با نصیحت نسبت به رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلم و ائمهی دین علیهم السلام یا نسبت به مؤمنان از نظر مصداق متفاوت است و همچنین نصیحت پدر نسبت به فرزند با نصیحت فرزند نسبت به پدر فرق میکند. هرچند همهی آنها از مصادیق خیرخواهی است و از نظر محتوا و مفهوم یکی است ولی از نظر شکل متمایز است. مرحوم محدِّث قمی رحمةالله علیه مینویسد: «نصیحت در مورد کتاب خدا تصدیق کردن و عمل به آن است و نصیحت رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلم و ائمه علیهم السلام به معنای تصدیق آنها و پیروی از اوامر و اجتناب از نواهی آن حضرات است و نصیحت مردم به معنای ارشاد کردن آنان به مصالح و مفاسد دنیوی و اخرویشان است.» (سفینةالبحار، ج۲/ص۵۹۵).
به نظر حقیر دایرهی نصیحت از آنچه آن مرحوم نوشتهاند گستردهتر است. مثلاً نمیتوان نصیحت نسبت به خدا و رسول خدا صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام را به تصدیق و پیروی منحصر کرد بلکه هر مفهومی که در چارچوب خیرخواهی و اخلاص و صداقت قرار گیرد در دایرهی نصیحت وارد است. به طور مثال، اگر اطلاع از جریانات و حوادث موجود در کشور یا کیفیت عمل کارگزاران و مسئولان حکومت برای رهبر مفید است، گزارش وضع موجود از مصادیق «النَّصیحَةُ لِأئِمَّةِ الْمُسْلِمین» است هر چند گزارش کننده نسبت به این کار مأموریت و مسئولیت خاصی نداشته باشد. پس، هر سخن و عملی که به منظور خیرخواهی با صراحت و بدون پیرایه اظهار شود نصیحت است، و برعکس، کتمان و سکوت به هر دلیل که باشد خیانت و خدعه و ظلم به امام و امّت است و از اینجا دوستنمایان متملّق از دوستان ناصح و مشفق جدا میشوند. بنابراین، نباید نصیحت را در دایرهی خاصی محصور ساخت و شکل خاصی برای آن ترسیم کرد و کیفیت کار، متناسب با مورد و منوط به تشخیص ناصح مشفق است. در خاتمه مناسب است چند حدیث در اهمیت نصح و نصیحت نقل کنیم:
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم فرمود:
يَجِبُ لِلْمُؤمِنِ عَلَى الْمُؤمِنِ اَلنَّصيحَةُ لَهُ فِي الْمَشْهَدِ وَ المَغيبِ (اصول کافی، ج ۲/ص ۲۰۸، حدیث ۲)
بر مؤمن واجب است که در حضور و غیاب، خیرخواه مؤمن دیگر باشد.
و در حدیث دیگری فرمود:
إنَّ أعْظَمَ النّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللهِ يَوْمَ الْقيامَةِ أمْشاهُمْ في أرْضِهِ بِالنَّصيحَة لِخَلْقِهِ (همان، حدیث ۵)
منزلت و مقام کسانی در روز قیامت از دیگران برتر است که برای خیرخواهی و نصیحت مردم بیش از دیگران در روی زمین گام برداشتهاند.
و فرمود:
مَنْ يَضْمَنْ لي خَمْساً أضْمَنْ لَهُ الْجَنَّةَ قيلَ وَ ما هِيَ يا رَسُولَ اللهِ؟ قالَ: اَلنَّصيحَةُ لله ِ عَزَّوَجَلَّ وَ النَّصيحَةُ لرَسُولِهِ وَ النَّصيحَةُ لِكِتابِ اللهِ وَ النَّصيحَةُ لِدينِ اللهِ وَ النَّصيحَةُ لِجَماعَةِ الْمُسْلِمينَ (خصال صدوق، ج۱/ص ۲۶۵؛ بحارالانوار، چاپ بیروت، ج ۷۲/ص ۶۵).
هرکس برای من پنج چیز را ضمانت کند بهشت را برای او ضمانت میکنم. عرض شد: یا رسول الله! آن پنج چیز کدامند؟ فرمود: خیرخواهی برای خدا، خیرخواهی برای پیامبر خدا، خیرخواهی برای کتاب خدا، خیرخواهی برای دین خدا، خیرخواهی برای جامعهی مسلمین.
[9]. در نسخهی ابن ابیالحدید به نقل از کتاب صفین «لَمْ یَتَمَنَّعْ» با نون آمده است به معنی مناعت و عزّت نفس.
[10]. شرح نهجالبلاغهی ابن ابیالحدید، چاپ مصر، ج ۳/ص ۱۸۵.
[11]. مثنوی معنوی، دفتر دوم، صص ۳۷۶ و ۳۷۷.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت