در نوشتار گذشته در باره یکی از شیوه های امر به معروف و نهی از منکر سخن گفتیم. در این نوشتار به مورد دیگری از شیوه های این فریضه خواهیم پرداخت.
یکی از روش های موثّر و کارآمد برای تربیت انسان ها، «برخورد احترام آمیز» و شخصیت دادن به مخاطب است تا از نظر روحی و روانی تحت تأثیر واقع شود و انگیزه لازم برای ترک منکر یا انجام معروف در وی ایجاد، تقویت و تثبیت گردد، زیرا انسان همواره در پی آن است که دیگران برایش قدر و منزلت قائل باشند و او را عزیز بدارند. هنگامی که بشر احساس کند دیگران به او احترام می گذارند، زمینه لازم پذیرش در وجودش فراهم می آید و بستر قبول امر و نهی ها فراهم می آید و اگر مخاطب در چنین موقعیتی قرار داده شود، تقاضای ترک حرام ها و انجام واجبات را می پذیرد. قرآن کریم برای رواج معروف و بازداشتن از منکر این شیوه را به کار گرفته است. چون یکی از شیوه های هدایت، شخصیت دادن و رعایت حرمت افراد است، قرآن به بیان شخصیت والای نوع بشر، و مواهب الهی نسبت به او می پردازد. اگر انسان در توصیفات پروردگار متعال در باره جایگاه ارزشمند و والای خود، خوب بیندیشد، گوهر خود را به آسانی نیالاید و خویش را به بهای ناچیز و فانی معصیت نفروشد.[1]
آری، یکی از روش های صحیح و کارﺁمد در تربیت انسان، روش احترام و تکریم شخصیت است. این شیوه در حقیقت، پشتوانه سلامت روان بشر و یکی از مهم ترین عوامل رشد شخصیت اوست. خداوند متعال در قرﺁن کریم، ضمن تکریم انسان و بیان برتری او بر سایر موجودات، می فرماید:
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلاً». ما آدمي زادگان را گرامى داشتيم و آن ها را در خشكى و دريا، (بر مركب هاى راهوار) حمل كرديم و از انواع روزي هاى پاكيزه به آنان روزى داديم و آن ها را بر بسيارى از موجوداتى كه خلق كرده ايم، برترى بخشيديم.[2]
از ﺁیه مزبور چنین استنباط می شود که خداوند بر نوع بشر منّت نهاده و به او دو چیز بخشیده است: یکی کرامت و بزرگواری و دیگری برتری بر سایر مخلوقات. منظور از تکریم انسان (كَرَّمْنا)، اعطای خصوصیاتی به اوست که در سایر موجودات و پدیده ها نیست و منظور از برتری (فَضَّلْنا)، اعطای خصوصیاتی به انسان است که دیگر موجودات در ﺁن ها شریک هستند، ولی انسان در حدّ اعلا از ﺁن ها برخوردار است. نظر به این که انسان از این دو مزیت عالی و فطری برخوردار است، احترام و تکریم وی، یک وظیفه اساسی است که هیچ عاملی نباید ﺁن را متزلزل سازد. بنا بر این پیشوایان معصوم در سیره عملی خود توجّه خاصی به این موضوع دارند و ﺁن را سرلوحه برنامه های تربیتی و سازنده خویش قرار داده اند.
احترام و تکریم شخصیت ﺁدمی از اصولی است که در فرآیند امر به معروف و نهی از منکر، باید رعایت شود؛ زیرا انسان، نیازمند این است که دیگران برایش قدر و منزلتی قائل باشند و خودش را با قدر و قیمت ببیند و در برخورد با قدردانی دیگران، این احساس را به دست ﺁورد که دارای ارزشی است که در فراز و نشیب زندگی برایش سودمند است. از این رو، اگر انسان در درون، احساس شخصیت و عزّت کند، به گناه روی نمی ﺁورد و هنگامی که توفان شهوات و تمایلات نفسانی، دریای وجودش را متلاطم می کند، خود را سالم نگه می دارد؛ امّا اگر از درون احساس بی شخصیتی کرد، مستعدّ گرایش به انحرافات و کج رفتاری های اجتماعی می شود. سیره اهل بیت علیهم السّلام گویای توجه و احترام به شخصیت مردم است. حتّی در مواردی که برخی از جاهلان و یا معاندان به ساحت ائمه علیهم السّلام جسارت می کردند، با رفتار کریمانه و محترمانه آن بزرگواران رو به رو می شدند که همین امر در غالب موارد عامل هدایت و تغییر رویه افراد خطاکار می شد.[3] معصومان علیهم السّلام همواره در پی شخصیت دادن به افراد بر می آمدند؛ به گونه ای که تحریک حسّ کرامت و بزرگواری، مانع بروز عصیان آن ها شود.[4]
به عنوان نمونه روایت شده است:
«كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع خَارِجاً مِنَ الْمَسْجِدِ فَلَقِيَهُ رَجُلٌ فَسَبَّهُ فَثَارَتْ إِلَيْهِ الْعَبِيدُ وَ الْمَوَالِي فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ مَهْلًا عَنِ الرَّجُلِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْهِ فَقَالَ مَا سُتِرَ عَنْكَ مِنْ أَمْرِنَا أَكْثَرُ أَ لَكَ حَاجَةٌ نُعِينُكَ عَلَيْهَا فَاسْتَحْيَا الرَّجُلُ وَ رَجَعَ إِلَى نَفْسِهِ فَأَلْقَى عَلَيْهِ خَمِيصَةً كَانَتْ عَلَيْهِ وَ أَمَرَ لَهُ بِأَلْفِ دِرْهَمٍ قَالَ فَكَانَ الرَّجُلُ يَقُولُ بَعْدَ ذَلِكَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مِنْ أَوْلَادِ الرُّسُلِ». روزی امام سجاد علیه السّلام از مسجد بیرون رفتند و با مردی رو به رو شدند. مرد همین که چشمش به امام افتاد، جسارت کرد و ناسزا گفت. یاران و غلامان امام سجاد علیه السّلام خواستند ﺁن مرد را تأدیب کنند؛ امّا علی بن الحسین علیهما السّلام فرمودند: با او کاری نداشته باشید و ﺁن گاه به او رو کرده و فرمودند: ﺁن چه از امر ما بر تو پوشیده است، بیشتر از ﺁن است که تو مطلع هستی؛ (سپس فرمودند:) ﺁیا مشکلی داری که ما در حل ﺁن تو را یاری نماییم؟ مرد (با مشاهده این رفتار کریمانه) از کرده خود شرمسار گردید و به فکر فرو رفت؛ امّا امام سجاد علیه السّلام عبای خود را به دوش او انداختند و دستور دادند تا هزار درهم به او بدهند. آن مرد بعد از این جریان مرتّب (خطاب به امام سجاد علیه السّلام) عرضه می داشت: شهادت می دهم که تو از فرزندان پیامبران هستی.[5]
در سخنان اهل بیت علیهم السّلام نیز موارد متعددی را ملاحظه می کنیم که آن بزرگواران با آگاهی دادن و یادآوری نسبت به جایگاه و مقامی که انسان می تواند در ازای بندگی خداوند کسب کند و صاحب کمالات عالیه گردد، در صدد بودند تا افراد را در جهت اقامه معروف ها و ترک منکرات بیش از پیش آماده سازند. بنا بر این معلوم می گردد که این شیوه در نوع خود بسیار مهم و راهگشاست تا جایی که مورد توجه خداوند متعال و اولیاء الهی بوده و بر همین اساس راهکار بسیار مناسب و شایسته ای برای آمرین به معروف و ناهیان از منکر است. در حکمت 449 از نهج البلاغه، از مولای متقیان علی علیه السّلام منقول است که فرمودند:
«مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ [شَهْوَتُهُ] شَهَوَاتُهُ». كسى كه خود را گرامى داشت شهواتش نزد او خوار شد.[6]
آری این حدیث شریف نشان گر اهمیت تکریم جایگاه انسان است که اگر برای افراد خوب تفهیم شود، زمینه ساز ترک شهوات حرام می گردد، به طوری که فرد در شأن خود نمی بیند که دامن خود را به معصیت آلوده سازد. همان شأن و جایگاهی که خداوند متعال در خلقت او قرار داده است و به واسطه این شأن می تواند به کمالاتی دست پیدا کند که او را از جنّ و ملک برتری بخشد. درست همین نکته دلالت می کند که شأنیت انسان با بندگی پروردگار متعال گره خورده و رابطه ناگسستنی دارد؛ امیر المؤمنین علیه السّلام در یکی از مناجات های خود به این نکته اشاره نموده و به درگاه خداوند عرضه می دارند:
«إِلَهِي كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رِبّاً». خدای من! برای عزّت من همین بس که من بنده تو هستم و برای فخر و مباهاتم همین کافی است که تو پروردگار منی.[7] از امام مجتبی علیه السّلام نیز در واپسین لحظات عمر شریفشان، در بستر شهادت، این جملات ارزشمند به یادگار مانده است:
«إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِيرَةٍ وَ هَيْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِيَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ». هرگاه خواستی بدون عشیره و قبیله عزّتمند شوی و بدون سلطنت صاحب هیبت و شوکت گردی، از ذلّت نافرمانی خدا به سوی عزّت طاعت خداوند عزّ و جلّ خارج شو.[8]
امّا معصیت (ترک معروف و انجام منکر) می تواند به این رابطه صدمه زده و این پیوند مبارک و مقدس را به جدایی و انحراف بکشاند. آری به قدری قیمت جان آدمی بالاست و به اندازه ای نزد خدا شرافت دارد که هیچ بهایی جز بهشت الهی را نمی توان برای آن در نظر گرفت، چنان چه در کلام گهربار امیر المؤمنین علیه السّلام آمده است:
«أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا». آيا آزاد مردى نيست كه اين لقمه جويده حرام دنيا را به اهلش واگذارد؟ همانا بهايى براى جان شما جز بهشت نيست، پس به كم تر از آن نفروشيد.[9]
بنا بر این برخورد محترمانه، حفظ کرامت انسانی افراد و توجّه دادن اهل معصیت به کرامت و عزّت نفسی که خداوند برای ایشان قرار داده است، یکی از راه هایی است که می تواند اهل گناه را متمایل به معروف ها و منصرف از منکرات نماید.
1- شیوه «تکریم شخصیت» را به عنوان یکی از روش های امر به معروف و نهی از منکر توضیح دهید؟
2- یک مورد از سیره عملی اهل بیت علیهم السّلام در حفظ کرامت فرد خطاکار را بنویسید؟
[1] برگرفته از کتاب: امر به معروف و نهی از منکر در آیینه قرآن کریم ص 323 و 324.
[2] سوره إسراء/ آیه 70 (ترجمه مکارم).
[3] برگرفته از کتاب: شیوه های امر به معروف و نهی از منکر در مکتب معصومین علیهم السلام ص 125 تا ص 127.
[4] برگرفته از کتاب: امر به معروف و نهی از منکر در آیینه قرآن کریم ص 324.
[5] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 2 ص 101.
[6] ترجمه انصاریان.
[7] كنز الفوائد ج 1 ص 386.
[8] كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر ص 228.
[9] نهج البلاغة (ترجمه دشتی) حکمت 456.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت