بخش دوّم: طرح شبهات و پاسخ به آنها |۱۱
اَللهُ يَتَوَفَّى الْاَنْفُسَ حينَ مَوْتِها وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ في مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتي قَضی عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْاُخْری اِلی اَجَلٍ مُسَمًّى...:[1]
«خدا، جانها را بهنگام مرگشان و جانهائی را که نمردهاند، در وقت خوابشان میگیرد؛ سپس روحی را که (بوقت خواب، اخذ کرده و) مرگ را بر وی مقدّر نموده است، نگه میدارد و روح دیگر را (که حکم مرگش صادر نشده است) رها میکند (به بدنش باز میگرداند) تا مدّت نامزد شده (عمرش منقضی گردد)».
آیهی شریفه، دلالت بر این دارد که روحی که مدّت عمر دنیویش منقضی گشته و وقت ارتحالش فرا میرسد، به «اخذ» و «قبض» خدا در میآید و سپس تحت «امساک» خدا قرار میگیرد؛ یعنی خدا آن را نگه میدارد (فیمسک الّتی قضی علیها الموت).
و میدانیم، روحی که به «امساک» خدا پس از مرگ، نگهداری میشود، همان جوهر زنده و درّاک و فعّال است که پیش از مرگ، بدن را در استخدام خود داشت و با ابزار «بدن» کار میکرد.
حال که از بدن، بریده شده است، با همان خصیصهی «حیات» و «درّاکیّت» و «فعّالیّت»ش در حفظ خدا، باقی مانده و با ابزار دیگری که مناسب با عالم «برزخ» است و از آن، در لسان روایات، تعبیر به «قالب مثالی» و یا «جسم مثالی» شده است، که به کار خویش ادامه میدهد.[2]
دربارهی مؤمن آل یاسین که به محاجّه و مبارزهی با قوم کافر، و دفاع از حریم مقدّس رسولان خدا آمده و کشته شد، میفرماید:
قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمي يَعْلَمُونَ بِما غَفَرَ لي رَبِّي وَ جَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمينَ؛[3]
«(به او) گفته شد، داخل بهشت شو؛ گفت ای کاش، قوم من میدانستند که پروردگارم مرا آمرزید و از گرامی داشته شدگان، قرارم داد».
از آیهی شریفه، با تأمّل به دو آیهی بعدش میفرماید:
وَ ما اَنْزَلْنا عَلی قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما كُنّا مُنْزِلينَ. اِنْ كانَتْ اِلاّ صَيْحَةً واحِدَةً فَاِذا هُمْ خامِدُونَ؛
یعنی: «ما، پس از (مرگ) او (برای نابود ساختن قومش) لشگری از آسمان، نازل نکردیم؛ بلکه به صیحهای نابودشان نمودیم».
استفاده میشود که: آن مرد مؤمن، بدست قوم کافر، بشهادت رسیده و به محض انقطاع روح از بدنش خطاب از ساحت قدس خدا به او رسیده است که به بهشت (یعنی بهشت برزخی) داخل شو.
و او پس از استقرار در مهد رحمت و غفران حقّ در جهان پس از مرگ، عطف توجّهی به دنیا و طغیان جاهلانهی قوم خویش نموده و دربارهی آنها همچنانکه پیش از مرگ، قیام به نُصح و هدایتشان میکرده و در راه نجاتشان میکوشیده است، پس از مرگ نیز از برای آنها آرزوی درک صلاح و شناخت سرنوشت آیندهی بسیار درخشان انسانهای با ایمان را نموده و گفته است:
ای کاش، این قوم جاهل و نادان من، میدانستند که چگونه من، بر اثر ایمان و قیام در راه خدا، به سعادت عُظما، نائل گردیده و مورد اکرام و اِنعام خدا، واقع شدهام.
و در نتیجهی این شناخت و آگاهی، دست از طغیان و عصیان برمیداشتند و تن به اطاعت از رسولان خدا میدادند و مآلاً در جهان پس از مرگ، به حیات سرشار از غفران و اکرام خالق منّان، نائل میگردیدند.
از این جریان منقول در قرآن کریم، استفاده میشود که مردگان (و قدر مسلّم، افراد با ایمان از آنان) توجّه به دنیا و اطّلاع از اوضاع و احوال بازماندگان در دنیا، دارند.
و همچنین در حدّ توانائی خویش و شایستگی بازماندگان، سعی در نجات آنان (حدّاقلّ در سطح دعا و تمنّی) مینمایند؛ هر چند این سعی و تلاش، از نظر ناشایستگی بازماندگان، تأثیری در نجات آنان، نداشته باشد.
آنچنانکه در دنیا نیز افراد غیر قابل اصلاح، از هدایت و ارشاد مصلحین، نتیجهای نمیگیرند.
و در جای دیگر میفرماید:
حَتّی اِذا جاءَ اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلّي اَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ. كَلاّ اِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَمِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلی يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛[4]
آنگاه که مرگ یکی از ایشان فرا رسد (تضرّع کنان) گوید: بار خدایا مرا (به دنیا) برگردانید، شاید در آنچه که از خود، باقی گذاشتهام (از مال و تمکّن دنیوی) کار شایستهای انجام دهم (گذشتهها را جبران نمایم).
نه چنین است (هرگز بازگشت به دنیا نخواهد داشت) این سخنی است که وی گویندهی آن است (یعنی از آن سخن، جز تلفّظ به آن، بهرهای نمیبرد و خواستش به اجابت نمیرسد) و از پیش روی آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.
اگرچه بعضی گفتهاند: «برزخ» در این آیه، به معنای «مانع» و «حاجب» از بازگشت به دنیا است، نه عالمی متوسّط بین دنیا و آخرت.
ولی علاوه بر اینکه جمعی از مفسّرین، از همین آیهی کریمه، استظهار وجود عالم «برزخ» کردهاند و آن را به معنای «حیات متوسّط بین دنیا و آخرت» تفسیر نمودهاند، آیات دیگری که نمونهای از آن در گذشته ذکر شد و قسمتی هم بعداً ذکر خواهد شد و همچنین روایات کثیرهای که از طریق شیعه و سنّی رسیده است و صریحاً دلالت بر وجود عالم «برزخ» و ثواب و عقاب آن دارند، در اثبات مطلب، کافی میباشند.[5]
دربارهی شهداء راه حقّ، میفرماید:
وَلا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللهِ اَمْواتٌ بَلْ اَحْياءٌ وَلكِنْ لا تَشْعُرُونَ؛[6]
«کسانی که در راه خدا کشته میشوند، میگوئید که مردهاند (نابود و فانی شدهاند) بلکه زندهاند؛ ولی شما (زنده بودن آنها را با حواسّ ظاهری خود) درک نمینمائید».
در آیهی دیگری نیز که از حیث دلالت بر مطلب، نظیر همین آیه است میفرماید:
وَلا تَحْسَبَنَّ اَلَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ اَلاّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ. يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضْلٍ وَ اَنَّ اللهَ لا يُضِيعُ اَجْرَ الْمُؤْمِنينَ؛[7]
«البتّه گمان مبر (ای پیغمبر«ص») که کسانیکه در راه خدا کشته شدهاند، مردهاند؛ بلکه زندهاند، در نزد پروردگار خویش (در مقام قرب حق) روزی داده میشوند، در حالیکه از آنچه خدا از فضل خود به ایشان داده است خورسندند.
و از (حال) کسانی (از مؤمنین) که به دنبالشان هستند و هنوز به ایشان ملحق نشدهاند، شاد و خرّم میباشند (که آنان نیز به راه اینان میروند) که هیچگونه ترس و اندوهی برایشان نیست، مسرور و شادمانند به نعمت و فضلی از خدا (که بوصف در نمیآید) و اینکه خدا اجر و پاداش مؤمنان را ضایع و تباه نمیسازد.
این دو آیهی شریفه، با وضوح تمام دلالت بر این دارند که ارواح «شهداء» و کشته شدگان در راه خدا پس از مرگ و انقطاع از بدن، زنده و باقی هستند و متنعّم به نعمتهای خاصّهی آن عالم و مرزوق در نزد خدای خود میباشند.
و از طرفی هم میدانیم، موضوع زنده بودن در «برزخ»، پس از اینکه مسلّم شد، مخصوص شهیدان راه خدا نیست؛ زیرا ارواح از نظر احکام «تجرّد» و «مادیّت» در سطح مساوی هستند.
یعنی اگر «روح»، یک پدیدهی مادّی است و با مرگ بدن میمیرد، پس در همه کس باید بمیرد؛ و اگر جوهری است مجرّد و مستقلّ و باقی، پس در همه کس چنین است.
و اگر میبینیم این دو آیهی شریفه، تنها از حال «شهدا» سخن میگویند، برای این است که بعد از وقوع «غزوهی بدر» آنچه که در بین مردم، «مسئلهی روز» شده بود و بیشتر بحث و گفتگوها، پیرامون آن، دور میزد، همانا وضع و حال «شهداء بدر» و کشته شدگان در میدان اوّلین غزوهی اسلامی بود.
مردم از یکدیگر میپرسیدند: آیا آنان چه شدند؟ پس از مردن و کشته شدن، نابود گشته و از بین رفتند؟ یا خیر آنچنانکه رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم میگوید، زندهاند و مشمول رحمت پروردگارند؟
آری در این شرائط اوضاع و احوال بود که از جانب پروردگار حکیم، این دو آیهی کریمه نازل گردید و مردم را از وضع و حال شهیدان راه خدا مطّلع گردانید.
1- حیات برزخی انسان از دیدگاه «قرآن» را بیان کنید.
2- با توجه به کدام آیه، جمعی از مفسّرین استظهار وجود عالم «برزخ» کردهاند؟
3- از جریان منقول در آیات ۲۶ و ۲۷ سورهی یس، چه نکاتی استنباط میشود؟
[1]ـ سورهی زمر، آیهی ۴۲.
[2]ـ از روایات معتبره، این مطلب بدست میآید که روح انسانی پس از مفارقت از بدن مادّی، به جسم لطیفی تعلّق میگیرد که از هر جهت تمائل با این بدن دنیوی دارد و تنها امتیاز آن، نداشتن غِلظت جِرمانی است؛ یعنی از نظر صورت مانند این بدن است آنچنانکه هر کس آنرا ببیند میگوید این همان شخص دنیائی است؛ و در عین حال، فاقد مادّه و جِرمیّتی میباشد که در دنیا واجد آن بوده است.
و تا روح، در عالم برزخ است، با همین جسم لطیف و قالبی که ممائل با کالبد دنیائی او است زندگی میکند و تمام تلذّذات با تألّمات برزخی را با همان «جسم مثالی» ادراک مینماید؛ تا عالم «حشر» و قیامت کبری فرا رسد که مجدّداً به بدن «مادّی» و جسد عنصری اوّلیّهاش برگردد. نمونهای از روایات این باب را درکتاب «قرآن و قیامت» تألیف نگارنده صفحهی ۷۷۴ مطالعه فرمائید.
[3]ـ سورهی یس، آیهی ۲۶ و ۲۷.
[4]ـ سورهی مؤمنون، آیهی ۹۹ و ۱۰۰.
[5]ـ برای اطّلاع از روایات مربوط به عالم «برزخ»، به: بحارلانوار، جلد ۶، صفحات ۲۱۴ تا ۲۷۰ و تفسیر برهان و نورالثّقلین، ذیل آیهی ۱۰۰ سورهی مؤمنون رجوع شود.
[6]ـ سورهی بقره، آیهی ۱۵۴.
[7]ـ سورهی آل عمران، آیات ۱۶۹ تا ۱۷۱.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت