بخش اوّل: مشکلی به نام ازدواج | 3
زندگى اجتماعى امروز در بسیارى از قسمتها از صورت یک زندگى طبیعى و صحیح بیرون رفته، که یک نمونهی آن کاهش شدید ازدواج، و روى آوردن جوانان به زندگى غیر طبیعى «تجرد» است.
گفتیم کاهش ازدواج و توسعهی تجرد، قطع نظر از اثرى که روى نسل بشر دارد، از نظر ایجاد یک نوع سیستم زندگى بدون احساس مسئولیت و قطع پیوندهاى اجتماعى، و بىتفاوتى در برابر رویدادهاى اجتماعى که از آثار قطعى زندگى افراد مجرد است، یک فاجعهی بزرگ براى جوامع بشرى محسوب مىگردد.
و اگر انحرافات اخلاقى را که از این رهگذر دامنگیر بسیارى از افراد مجرد مىشود به آن بیفزاییم اهمیت این مشکل اجتماعى روشنتر خواهد شد.
اکنون به اتّفاق خوانندهی عزیز بررسى خود را روى عوامل اصلى این پدیدهی خطرناک اجتماعى دنبال کنیم:
بدون تردید این وضع نابسامان معلول یک یا دو علت نیست ولى مسلماً در میان عوامل اصلى، چند عامل بیش از همه جلب توجه مىکند که یکى از آنها مسئلهی «توسعهی ارتباطهاى نامشروع» است.
زیرا از یک طرف بر اثر سهولت این ارتباطها، «زن» در نظر بسیارى از جوانان به صورت یک موجود مبتذل و کم ارزش، و حتى احیاناً «رایگان»! درآمده است که به آسانى مىتوان به او دست یافت.
و به این ترتیب آن ارزش و اهمیت و شخصیتى را که در سابق در اجتماع داشت که براى وصول به او فداکارى زیادى لازم بود به کلى از دست داده، و دیگر یک موجود گرانبها و رؤیایى که نظر جوانان را به خود جلب کند نیست!
برهنگى روزافزون زنان، در دنیاى امروز به این ابتذال کمک کرده، و اگر در آغاز عامل زودگذرى براى جلب توجه هوسبازان باشد، سرانجام به ابتذال و از ارزش افتادن زن منتهى مىگردد، و این درست عکس آن چیز است که اینگونه زنان انتظار آن را داشتند!
به همین دلیل، آن عشقهاى پاک و مقدس و آتشینى که در گذشته به وجود مىآمد، و سرآغاز یک پیوند زناشویى محکم مىشد، در اجتماعات امروزى اثرى از آن نیست زیرا همیشه انسان نسبت به چیزى عشق آتشین پیدا مىکند که به آسانى در دسترس او قرار نگیرد، و معنی ندارد نسبت به یک موضوع مبتذل، و ارزان و رایگان عشق بورزد، آنهم یک عشق آتشین!
از طرف دیگر، بسیارى از افراد بى بند و بار حساب مىکنند چه دلیلى دارد که تنها براى دسترسى به یک زن زیر بار هزارگونه «شرایط» و «مسئولیتهاى» ازدواج بروند، در حالى که بدون قبول هیچیک از این شرایط و مسئولیتها دسترسى به افراد زیادى مىتوانند پیدا کنند!
و لذا این افراد چون به عواقب شوم بى بند و بارى جنسى و اخلاقى آشنا نیستند و تنها به ازدواج و زن، از نظر اشباع غریزهی جنسى مىنگرند، اصولاً تن به ازدواج و آنهمه شرایط و مسئولیتها را یک کار احمقانه مىدانند! و لذا همه یا قسمت عمدهی زندگى خود را به حال تجرد مىگذرانند.
با توجه به حقایق بالا، اثر «امکان و سهولت ارتباطهاى نامشروع» روى کاهش ازدواج کاملاً روشن مىگردد، و به همین جهت در جوامع غربى که این آزادى و بى بندوبارى بیشتر است ازدواج کاهش بیشترى پیدا کرده، و اگر ازدواجى صورت مىگیرد در سنین بالاست، و تازه این ازدواجها هم به قدرى سست و بىدوام است که غالباً به بهانههاى کوچک و گاهى مضحک از هم گسسته مىشود!
علاوه بر آنچه گفته شد، همیشه در کنار این گونه جوامع که زندگى تجرد را ترجیح بر زندگى مشترک زناشویى دادهاند، دملهاى چرکین متعفنى به نام «مراکز فحشاء» و «شهر نو»ها وجود دارد که خود نیز یک عامل مهم براى کاهش ازدواج، و همچنین از هم پاشیدن خانوادهها مىباشد.
این کانونهاى چرکین که الزاماً در کنار جوامع ناسالم کنونى است، دلیل روشنى بر عدم سلامت مزاج این اجتماعات است.
مسئلهی فحشاء و مراکز بدنام را نباید تنها از نظر اینکه کانونى براى توسعهی فساد اخلاقی، و نشر انواع میکربهاى جسمى و روانى است مورد مطالعه قرار داد.
همچنین نباید «فقط» از نظر اثرى که روى کاهش ازدواج و روى آوردن به زندگى تجردى دارد مورد بحث قرار گیرد، اگر چه هر یک از اینها خود قابل بحث و مطالعهی فراوان است.
بلکه علاوه بر این از نظر خود زنان بدکار که در این مراکز جمع مىشوند و به خودفروشى مىپردازند کاملاً قابل دقت و اهمیت است.
کسانى که در این زمینه مطالعات دقیقى دارند، و کتابهایى به دنبال تحقیقات وسیع خود در این باره نوشتهاند همگى معترفند که وضع این دسته زنان خودفروش دردناکترین و فجیعترین انواع بردگى قرون وسطى را در نظر مجسم مىسازد.
زنانى مطرود، درمانده و بینوا به معنى واقعى، که همیشه از فرق تا قدم در قرض و بدهکارى غرقند، و شب و روز چون شمع مىسوزند تا روشنگر مجالس هوس و لذت حیوانى این و آن باشند و عاقبت هم به بدترین وضعى در یک گوشهی متروک اجتماع جان مىسپارند و حتّى گاهى کسى که جسد آنها را از زمین بردارد و به خاک بسپارد پیدا نمىشود.
کدام وجدان اجازه مىدهد در عصرى که در آن ادعاى الغاى بردگى مىشود چنین بردگان بینوایى در کنار اجتماع وجود داشته باشند و هیچ کس در راه آزادى آنها قدم بر ندارد!
ولى نباید فراموش کرد که این بردگى رقتبار را که بدبختانه بسیارى از جوامع امروزى عملاً به رسمیت شناختهاند و صحه پاى آن گذاردهاند مولود همان سهولت ارتباطهاى نامشروع است.
زیرا زنانى که در این لجنزارهاى متعفن اجتماع دست و پا مىزنند غالباً همان قربانیان ارتباطهاى نامشروعند که تدریجاً به این مراکز کشیده شدهاند. شرح حال بعضى از این زنان که در پارهاى از کتابها آمده بدون شک غمانگیزترین تراژدىها را تشکیل مىدهد، و لکهی ننگى بر پیشانى جوامع امروز محسوب مىگردد، و متأسفانه کمتر روى آن بحث مىشود.
بنابراین، هم براى جلوگیرى از فرو ریختن خانوادهها، و هم براى جلوگیرى از سقوط و کاهش ازدواج، و هم براى آزاد کردن این بردگان بینوا، باید جلوى این آزادى و بى بندوبارى جنسى و امکان ارتباطهاى نامشروع گرفته شود، و آن هم بدون تنظیم برنامهی صحیحى ممکن نیست.
جوانان عزیز با توجه به حقایق بالا باید در مورد خودشان و دوستانشان مراقبت بیشتر به عمل آورند و از سخنان مبتذل فریبندهاى که براى کشانیدن آنها به این بى بندوبارىها از حلقوم افراد ناپاکى بیرون مىآید وقعى ننهند.
کسانى که این وضع و این مراکز را به عنوان یک ضرورت اجتماعى معرفى مىکنند، و به این وسیله مىخواهند از قبح و زشتى فحشاء و رفت و آمد به این مراکز بکاهند، بلکه پا را از این فراتر نهاده، این عمل ناروا را وسیلهاى براى حفظ پاکى خانوادهها! و سلامت جوانان! بنامند، سخت در اشتباهند.
آیا وجود یک لجنزار متعفن که عامل گسترش انواع فساد اخلاق و احیاناً بیمارىهاى جسمى مىشود ـ و به همین دلیل غالباً آن را از اجتماعات جدا مىکنند و با دیوارهاى بلندى به دور این زندانیان سیه روز و طرد شده به گمان خود از سرایت این فساد به داخل خانوادهها جلوگیرى مىنمایند ـ یک ضرورت اجتماعى و رفت و آمد در آن وسیلهی سلامت است؟!
1- یک عامل مهمّ کاهش ازدواج چیست؟
2- چگونه «توسعهی ارتباطهاى نامشروع» باعث کاهش ازدواج میشود؟
3- چرا باید جلوى این آزادى و بى بندوبارى جنسى گرفته شود؟
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی مکارم شیرازی