فصل هفتم: تقیهی تحبیبی، یک شاهکار دیگر
نیاز به اتحاد و بههم پیوستگی، برای یک جامعه، همانند نیاز به آب و هوا است.
میزان کاربرد و نیروهای هر جامعه بستگی به میزان استحکام پیوندهای اجتماعی آنها دارد، همانگونه که ضایعات نیروهای عظیم جمعی کاملاً مربوط به میزان اختلافها و برخوردهای منفی گروههای اجتماعی است. خلاصه، «حیات» و «مرگ» ملتها تا حد زیادی در گرو همین موضوع است.
اینها روشن است، مهم این است که بدانیم وصول به یک پیوند قابل اطمینان اجتماعی، هرگز با شعارهای داغ و پر سر و صدا، و خطابههای آتشین و اشعار غرورآفرین حماسی به دست نمیآید؛ حتی توجه افراد به فلسفهی اتحاد و نتایج عظیم وحدت صفوف، و خطرات بزرگ نفاق و پراکندگی، برای تحقق بخشیدن به این اهداف کافی نیست.
کار اساسی در این زمینه را از شناخت ریشههای اختلاف و نفاق هر جامعه باید آغاز کرد؛ و تا راه حلی برای موارد اختلاف، فکر نشود هیچ قدرتی نمیتواند روح وحدت را ـ مسیح وار ـ در کالبد بیروح یک جامعهی پراکنده بدمد.
***
حال این سؤال پیش میآید که:
آیا میتوان تمام ریشههای اختلافات عقیدهای، فکری و سلیقهای و مانند آن را به کلی از میان برد و از افراد پراکنده، جامعهای ساخت واحد، یکنواخت، یک فکر، یک عقیده و یک سلیقه، مانند ظروفی که در اندازهی واحد از یک کارخانه بیرون میآید؟
در برابر این سؤال صریحاً باید گفت:
حتماً نه؛ چرا که هیچ قوم و ملتی را ـ هر چند متشکل و همفکر باشند ـ نمییابیم که دهها مادهی اختلاف نداشته باشند، موادی که افزایش آن بسیار آسان و کم کردنش مشکل است!
حتی پیروان آیین و مذهبی مانند اسلام که اصول و فروع و همه چیز آن بر پایهی «توحید» و «وحدت» بنا شده، باز با گذشت زمان ـ بر اثر انحراف از مسیر اصلی ـ گرفتار به اختلافها و شکافها شدهاند.
پس چه باید کرد؟ از یک سو بدون وحدت صفوف، هیچ کاری از پیش نمیرود، و از دیگر سو، رسیدن به وحدت، به وسیلهی از میان بردن تمام عوامل اختلاف عملاً ممکن نیست.
آیا با این حال باید بنشینیم تا موریانهی اختلاف، همهی ستونهای کاخ سعادت جامعه را بخورد و واژگون سازد، یا راهی به سوی «وحدت نسبی» وجود دارد؟
اینجاست که متفکران جهان امروز به فکر فرمولی افتادهاند که به آن بتوان به این هدف تحقق بخشید، و فرمول زیر خلاصهی نتیجهی این تلاش است:
۱ـ واحدهای بزرگ جامعه صرف نظر از نژاد و رنگ و زبان و موقعیت اجتماع و مذهب باید یک سلسله حقوق اجتماعی را به عنوان «حقوق بشر» به رسمیت بشناسند و در مورد اتباع خود و دیگران به کار بندند.
۲ـ هر کشوری باید گروههای اجتماعی خود را چنان آموزش دهد که برای حفظ وحدت، و در نتیجه، وصول به یک سلسله منافع اصولی و اساسی جمعی، از قسمتی از خواستههای شخصی خود بگذرند، و به آنها تفهیم شود جمود بر روی همهی خواستهها، و مضایقه از هرگونه فداکاری در این زمینه، راه را به روی منافع بزرگتر میبندد، بلکه گاه موجودیت جامعه را به خطر میافکند.
۳ـ به همهی افراد بیاموزند که عقاید دیگران را (تا آنجا که خطری برای جامعه ایجاد نکند و موجب از میان رفتن اصول اساسی نشود) محترم بشمرند و از جریحهدار ساختن عواطف دیگران بپرهیزند.
۴ـ به آنها تفهیم کنند که حتی در آداب و رسوم معقول یکدیگر، شرکت جویند و از این طریق به جلب محبت دیگران کمک کنند.
***
این فرمول در برنامههای اسلامی از چهارده قرن پیش تحت عنوان یک نوع تقیه (تقیهی تحبیبی) وجود داشته است، بی آنکه شکل افراطی به خود بگیرد.
توضیح اینکه:
میدانیم متأسفانه مسلمانان به فرق مختلفی تقسیم شدهاند که از همه مهمتر دو گروه «شیعه» و «اهل سنت» است و با نهایت تأسف این اختلاف بلافاصله پس از رحلت پیامبر(ص) به وجود آمد. بحث از علل این انشعاب از موضوع این مقال خارج است و در بسیاری از کتب، تشریح شده است ولی فعلاً آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که در هر حال امروز ما با چنین تفرقه و مادهی اختلاف ناراحت کنندهای رو به رو هستیم.
اگر فکر کنیم میتوانیم یکی از این دو گروه را به کلی از راه خود منصرف ساخته و به گروه دیگر ملحق سازیم؛ مثلاً پیروان مکتب اهل بیت(ع) همهی اهل سنت را با تبلیغات مستمر و پیگیر از راه و روش خود بازگردانند، این کار عملاً غیر ممکن است (درست است که نباید از تبلیغ منطقی و معرفی نقاط روشنی که در این مکتب وجود دارد به سایر برادران مسلمان، دست برداشت، ولی به طور قطع وحدت عقیده حداقل در آیندهی نزدیک غیر ممکن به نظر میرسد).
در این صورت آیا باید با جدایی از یکدیگر محیطی پر از سوء ظن و بدگمانی فراهم سازیم؟
آیا باید به عوامل بیگانه و دشمنان اجازه دهیم که گروههای ما را به جان هم بیندازند و نیروهایی را که باید صرف عقب راندن دشمنان گردد، در نابودی برادران تباه شود؟
و یا اینکه به جای همهی اینها سعی کنیم با نزدیکی هر چه بیشتر، پایههای تفاهم عمومی را روز به روز محکمتر سازیم، و نشان دهیم که علیرغم اختلافات موجود، در اصول اساسی اسلام با هم توافق کامل داریم، و برای حفظ آنها، و حفظ کشورهای اسلامی در یک صف ایستادهایم و هرگونه فداکاری میکنیم.
به یکدیگر احترام میگذاریم؛ از یکدیگر حمایت میکنیم؛ و برای کم کردن فاصلهها میکوشیم؛ و حتی احیاناً در کتمان پارهای از موارد اختلاف کوشش داریم تا انگیزههای محبت و اتحاد و دوستی تحکیم گردد و رخنهای در اتحاد اسلامی ما ایجاد نشود.
***
در حدیثی از امام صادق(ع) میخوانیم که فرمود:
اِیّاکُمْ أَنْ تَعْمَلُوا عَمَلاً نُعَیَّرُ بِهِ فَإِنَّ وَلَد السُّوءِ یُعَیَّرُ والِدُهُ بِعَمَلِهِ، کُونُوا لِمَنْ انقَطَعْتُمْ إِلَیْهِ زَیناً، وَ لاَ تَکُونُوا عَلَیْنا شَیْئاً، صَلُّوا فِی عَشایِرِهِمْ، عَوِّدُوا مَرْضاهُمْ، وَ اشْهَدُوا جَنایِزَهُمْ وَ لاَ یَسْبِقُونَکُمْ إلی شَئْءٍ مِنَ الْخَیْرِ فَأَنْتُمْ اَوْلی بِهِ مِنْهُمْ وَاللهِ ما عَبْدُاللهِ بِشَئْءٍ اَحَبُّ اِلَیْهِ مِنَ الْخَباءِ، قُلْتُ وَ ما الخَباءُ؟ قالَ التَّقِیَّة.[1]
از اینکه کاری کنید که در برابر مخالفان مایهی سرزنش ما شود به شدت بپرهیزید؛ زیرا مردم پدر را به خاطر اعمال فرزند بدش ملامت میکنند؛ سعی کنید مایهی زینت و آبروی ما باشید نه مایهی عیب ما، در مراکز آنها (اهل تسنن) نماز بگذارید، و از بیمارانشان عیادت کنید و در مراسم تشییع جنازهی آنها حاضر شوید؛ و در هر کارِ خیر، پیشقدم گردید، (و در این راه در صورت لزوم به خاطر جلب محبت و اتحاد، خود را کتمان کنید) به خدا سوگند بهترین عبادت (در این گونه موارد) کتمان است.
راوی حدیث میگوید پرسیدم کتمان چیست؟ فرمود: تقیه.
در حدیث دیگری از امام(ع) میخوانیم:
رَحِمَ اللهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النّاسِ إِلی نَفْسِهِ فَحَدَّثَهُمْ بِما یَعْرِفُونَ وَ تَرَکَ ما یُنْکِرُونَ.[2]
خداوند بندهای را رحمت کند که محبت مردم را به سوی خود جلب کند، آنچه مورد اتفاق (همهی مسلمانها و پذیرش آنها است بگوید و از آنچه مورد قبول آنها نیست صرفنظر کند).
و نیز از آن امام(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود:
پروردگار به من دستور داده با مردم مدارا کنم و (آنها را تحت فشار قرار ندهم) همانگونه که به واجبات و فرائض دستور داده است».
سپس امام(ع) فرمود:
خداوند پیامبرش را به وسیلهی «تقیه» اندرز داده (و به او فرمان داد که برای تحبیب مردم با آنها مدارا کند).[3]
***
اشتباه نشود مفهوم این سخن آن نیست که پیروان مکتب حق دست از مکتب خود بردارند و در دیگران حل شوند، بلکه مقصود آن است که در زمینهی هدفهای کلی و اصولی با بلندنظری، و آیندهنگری و گذشت و فداکاری به مسائل بنگرند و با برادران مسلمان در برابر دشمنان مشترک روی نقاط مشترک تکیه کنند و از آنچه مایهی تفرقه است بپرهیزند؛ و اگر از مسائل اختلافی سخن میگویند کاملاً در چهارچوب بحثهای منطقی و دوستانه سخن گویند و به محض اینکه کار به مشاجره و مطالب غیر دوستانه میرسد، فوراً سخن را قطع کنند. این دستور مخصوصاً برای امروز مسلمانان که از یک سو در چنگال صهیونیست «غاصب» و «زورگو» و «لجباز» و از سوی دیگر در چنگال «استعمار جهانی» گرفتارند، نهایت ضرورت را دارد.
1- وصول به یک پیوند قابل اطمینان اجتماعی چگونه حاصل میشود؟
2- مفهوم سخن «خداوند پیامبرش را به وسیلهی «تقیه» اندرز داده» را شرح دهید.
3- فرمولی که متفکران جهان امروز برای کسب یک وحدت نسبی به آن رسیدهاند را بیان کنید.
[1]. وسائل الشیعه، ج ۱۱، صفحهی ۴۷۱.
[2]. وسائل الشیعه، ج ۱۱، صفحهی ۴۷۱.
[3]. وسائل الشیعه، ج ۱۱، صفحهی ۴۶۳.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت