کد مطلب: ۵۶۰۹
تعداد بازدید: ۴۴۱
تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۱:۲۴
توسل | ۱۹
بنا بر اساس این معیار روشن، کاری که هیچیک از عناوین شرعیّه، بر آن، منطبق نیست و از جانب شرع مقدّس، امر و نهیی درباره‌ی آن نرسیده است، اگر ما، آن کار را، نه بقصد «تعبّد» و عنوان شرعی، بلکه تنها بعنوان اینکه یک کاری از کارهای عادی عرفی و عقلائی است، انجام بدهیم، مسلّماً مشمول مسئله‌ی «بدعت» نخواهیم بود.

بخش  دوّم: طرح شبهات و پاسخ به آنها | ۱۳

 

شبهه‌ی «بدعت»


دیگر از شبهات فرقه‌ی «وهّابیّه» در امر «توسّل»، شبهه‌ی «بدعت» است.
میگویند: زیارت قبور انبیاء و اولیاء علیهم السّلام و سلام کردن بر آنها و نماز و دعا در کنار مراقد مطهّره‌ی آن بزرگواران و بوسیدن و دست مالیدن بر ضریحهای مبارک و ساختن گنبد و بارگاه، بالای قبرهای آنان و نظائر این امور، بدعت است و حرام است و نامشروع؛ و باید در منع و هدم اساس آن، کوشید.[1]
در جواب عرض میشود: پیش از هر چیز باید معنای «بدعت» دانسته شود تا روشن گردد که آیا این امور که برشمردیم، از مصادیق بدعت هستند یا خیر.
آنچه مسلّم است و در لسان علما و صاحبنظران در مفاهیم دینی (اعمّ از شیعه و سنّی) معروف و مشهور است اینست که:
اَلْبِدْعَةُ اِدْخالُ ما لَیْسَ مِنَ الدّینِ فی الدّینِ بِقَصْدِ الدّینِ؛
یعنی: بدعت، عبارت از این است که کسی، کاری یا عقیده‌ای را که جزء دین نیست و دارای هیچ حکمی از احکام دینی نمیباشد، بعنوان جزء دین بودن، داخل در دین بنماید.
چنانکه «ابن تیمیّه» در کتاب «التوسّل و الوسیلة» میگوید:
«و من تعبّد بعبادة لیست واجبة و لا مستحبّة و هو یعتقدها واجبة او مستحبّة، فهو ضالّ مبتدع... باتّفاق ائمّة الدّین».[2]
یعنی: «هر کس، عملی را که از نظر دین، نه واجب است و نه مستحّب، بعنوان عبادت دینی انجام داده و آنرا از پیش خود، واجب و یا مستحّب شرعی بشناسد، چنین کسی، به اتّفاق عموم پیشوایان دین، گمراهی بدعت‌گذار است».
و البتّه این کار، از نظر حرام بودن و نامشروعیّتش، چنان واضح و روشن است که برای اثبات حرمت آن، نیازی به استدلال و اقامه‌ی برهان نمیباشد.
چه آنکه بحکم عقل و وجدان سلیم، احدی حقّ دخالت در احکام خدا و زیاد و کم کردن آن را ندارد. و مع‌الوصف، این نصّ از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم رسیده است که:
کُلُّ بِدْعَةٍ ضَلالَةٌ وَ کُلُّ ضَلالَةٍ فی النّارِ؛[3]
یعنی: «هرگونه بدعتی، گمراهی است؛ و هرگونه گمراهی، در آتش است (سر از جهنّم خواهد درآورد)».
ولی آنچه که مهمّ است و باید درباره‌ی آن، بحث کرد، موضوع تشخیص مصادیق «بدعت» و تمییز آن، از مصادیق «سنّت» است؛ که کثیراً مورد اشتباه، واقع میشود و احیاناً مایه‌ی ضلالت بیخبران میگردد.
و ای بسا «سنّت» که تحت عنوان «بدعت»، از محیط شرع مقدّس اسلامی، طرد گشته و متروک میماند. و ای بسا «بدعت» که در قیافه‌ی «سنّت»، تجلّی کرده و و در بین مسلمانان، رواج مییابد!!
در صورتیکه ما، با مِعیار روشنی که برای شناسائی «بدعت»، در دست داریم، هرگز نباید دچار چنین اشتباه بزرگی بشویم. و آن، همان است که بیان شد:
کاری را که هیچ عنوانی از عناوین دینی ندارد، تحت عنوان دینی داخل نمودن و آنرا بقصد تعبّد و تشریع، انجام دادن، بدعت است.
حال، بنا بر اساس این معیار روشن، کاری که هیچیک از عناوین شرعیّه، بر آن، منطبق نیست و از جانب شرع مقدّس، امر و نهیی درباره‌ی آن نرسیده است، اگر ما، آن کار را، نه بقصد «تعبّد» و عنوان شرعی، بلکه تنها بعنوان اینکه یک کاری از کارهای عادی عرفی و عقلائی است، انجام بدهیم، مسلّماً مشمول مسئله‌ی «بدعت» نخواهیم بود.
زیرا در ارتکاب آن، قصد «تعبّد» و «تشریع»، نداشته‌ایم و آنرا بعنوان یک کار واجب و یا مستحّب شرعی، انجام نداده‌ایم، تا امر خارج از دین را تحت یک عنوان دینی، داخل در دین کرده باشیم.
نهایت امر، اگر آن کار، دارای یک فائده و نتیجه‌ی عقلانی باشد، طبعاً در عِداد اعمال مفید و مثمر، بحساب میآید. وگرنه، کاری لغو و بی‌ثمر، محسوب میگردد.
از باب مَثَل: ما اگر بنابراین بگذاریم که هر روز، پس از انجام فریضه‌ی «صبح»، تخته سنگی را که در گوشه‌ی صحن خانه افتاده است، ده بار از زمین تا بالای سر بلند کرده و فرود آوریم. و این کار را جزء برنامه‌ی هر روزه‌ی خود تنظیم نمائیم.
حال، اگر ما، این عمل را که میدانیم از جانب شرع مقدّس، حکم خاصّی درباره‌ی آن نرسیده است، بعنوان اینکه یکی از اعمال مستحّبه‌ی شرعیّه و از تعقیبات نماز صبح است، انجام بدهیم، مسلّماً «تشریع» محرّم، مرتکب شده‌ایم و در زمره‌ی «بدعتگذاران» گمراه محسوب میشویم.
ولی اگر نه بعنوان شرعی و تعقیب نماز، بلکه فقط بعنوان یک کار تفریحی و سرگرمی سالم، به ادامه‌ی آن بپردازیم، بدیهی است که در اینصورت، نه تشریعی مرتکب شده‌ایم و نه بدعتی آورده‌ایم.
منتها، ممکن است و ما، میتوانیم آنرا، با اصلاح قصد و نیّت خود تحت عناوین شرعیّه‌ی خاصّه‌ای درآوریم.
مثلاً اگر این عمل را بمنظور حفظ الصّحّة و بهداشت بدن و یا احیاناً بقصد علاج بیماری مهلکی که طبق تشخیص طبیب، به ورزش و انجام حرکات ویژه‌ی بدنی نیازمند است، تداوم بدهیم، مسئله‌ در اینصورت، جنبه‌ی شرعی بخود گرفته و تحت عنوان حفظ سلامت بدن برای انجام وظائف دینی و یا صیانت نفس از خطر هلاکت و مرگ، استحباب و یا وجوب شرعی، پیدا میکند. و یا حدّاقّل، روی قاعده‌ی اصالة الاباحه در افعال و اقوالی که بطور خصوص یا عموم از ناحیه‌ی شارع اقدس، درباره‌ی آن، نهی و ردعی نرسیده است، تحت اباحه‌ی اصلیّه باقی میماند.
و خلاصه آنکه ممکن است عمل واجدی بر حسب اختلاف قصد و نیّت، تحت عناوین مختلف درآید و قهراً موضوع برای احکام گوناگون قرار گیرد.
چنانکه سیلی زدن بصورت یتیم مثلاً اگر بقصد ایذاء و ستم باشد، حرام است. و اگر بقصد تأدیب و جلوگیری از انحراف در اخلاق و عمل باشد، دارای رجحان (اعمّ از وجوب و استحباب) است.
و همچنین، غیبت یعنی، عیبگوئی از یک مسلمان در غیابش، اگر بمنظور انتقاص و افشاء معایب وی باشد، حرام است. و اگر برای نهی از منکر و مصلحت بینی در مورد مشورت باشد، واجب و یا مستحّب است.
سجده در کنار قبور پیامبران و امامان علیهم السّلام، اگر به نیّت عبادت خدا و شکر خدا باشد که توفیق زیارت آن بزرگواران را نصیب دوستدارشان فرموده است، مستحّب است و موجب قرب به پروردگار است. و اگر بقصد تعظیم صاحب قبر باشد، بدعت است و حرام است. زیرا سجده برای غیر خدا، هر چند بقصد تعظیم وی باشد، در شرع مقدّس اسلام، ممنوع و گناه است.
بنابراین، اگر ما، هر یک یک اعمال شیعه‌ی امامیّه را که در کنار قبر پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم و قبور ائمّه‌ اطهار علیهم السّلام انجام میدهند، دقیقاً بررسی کرده و از نیّتشان مطّلع و آگاه شویم، می‌بینیم هیچکدام از آن اعمال، تحت عنوان «بدعت» در نمیآید و به هیچ وجه، از مصادیق «تشریع» محرّم نمیباشد.
زیرا اوّلاً: نوعی از کارها، مانند بار سفر بستن و از راه دور بسوی قبر یک شخص بزرگی رفتن و کنار قبر وی نشستن و دست بر قبر کشیدن و بوسیدن و بر وی سلام کردن، و یا از باب احترام بمقام شامخ او و بمنظور حفظ اثر و نشان او، سقفی بالای قبر وی ساختن و شمع و چراغی روشن در کنار مدفنش نهادن، تمام این امور، از نوع کارهای عادی بشری است که بر اساس محبّت و تکریم صاحب قبر انجام میشود؛ نه بعنوان «عبادت»، تا موقوف بصدور امر از جانب شارع اقدس باشد و در غیر اینصورت، «تشریع» و «بدعت»، نامیده شود.
نظیر اینکه شما بقصد دیدار دوستی از دوستان عزیز خود، بار سفر بسته و از شهر و دیار خویش، به شهر و دیار دیگری بروید و به اقامتگاه آن دوست، وارد بشوید و بر وی سلام کنید و او را در آغوش پر مهر خود بگیرید و بوسه بر سر و صورت آن محبوب بزنید و از دیدارش شاد گشته و اشک شوق بریزید؛ و روی حُبّ وافری که به وی دارید، دست به ساختن یک خانه‌ی شایسته و مطلوب برای او، بزنید و آن را مفروش و مزیّن نمائید.
آیا این کارها در روابط اجتماعی انسانها، بعنوان «عبادت» انجام میشود و موقوف بر صدور امر از جانب شارع است که در صورت فقدان امر از جانب شرع، عنوان «بدعت» پیدا کرده و فاعل آن، طبق فتوای فرقه‌ی «وهّابیّه»، محکوم به طرد و لعن و احیاناً نهب و غارت و قتل و اسارت گردد؟!!
یا خیر، این امور، از امور عادی و از لوازم و مقتضیات روابط عاطفی عائله‌ی بشری است که کافر و مسلم، بدون کوچکترین توقّف و تردید در جوار عمل، اقدام به انجام این امور مینمایند.
و «احیاء» و «اموات» را هم طبعاً با توجّه به اعتقاد به حیات برزخی، در این باب، مساوی میدانند.
یعنی همچنانکه از نظر عقلاء بشری، احترام به یک انسان زنده، از هر راه ممکن و مشروع، عملی است شایسته و ممدوح؛ همچنین تعظیم یک انسان از دنیا رفته که در عالم «برزخ»، زنده و آگاه است، از هر راه ممکن و مشروع، عملی است شایسته و ممدوح.
مگر آنکه نسبت به بعض مصادیق آن، از جانب شارع اقدس، نهی و منعی رسیده باشد که در آنصورت، تنها همان مصداق خاصّی که مورد نهی، واقع شده است، ممنوع و حرام خواهد بود.
وگرنه، انتظار صدور امر از جانب شرع، در امور عادی، انتظاری نابجا است؛ مثل اینکه شما، برای غذا خوردن و خوابیدن و خانه ساختن و بطبیب مراجعه کردن، منتظر دستور خاصّی از خدا و دین باشید و در غیر آنصورت، تمام آنها را «بدعت» بدانید!!
و ثانیاً: چون در مورد اعمال مورد بحث، از: زیارت و سلام و استلام ضریح و بوسیدن قبر و ساختن گنبد و بارگاه، از ناحیه‌ی شرع مقدّس، نهیی نرسیده است، طبعاً قاعده‌ی «اصالة الاباحه» که در جای خود (علم اصول فقه) بحکم قرآن و سنّت و اجماع و عقل، اثبات شده است، درباره‌ی آنها حاکم میگردد و مباح بودنشان در لسان شرع مقدّس، ثابت میشود.
و نتیجتاً نهی و تحریم آن امور، از جانب فرقه‌ی «وهّابیّه»، بدون دلیل بوده و خود، تشریع محرّم و بدعت آشکار میباشد.
زیرا، کاری را که در دین، نهی نشده است، نهی کردن و آنرا حرام دانستن، بدعت واضح است و مخالف با کتاب و سنّت است.
چه آنکه قرآن کریم میفرماید:
يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللهَ اِنَّ اللهَ سَميعٌ عَليمٌ؛[4]
«ای کسانیکه ایمان آورده‌اید (در جعل احکام و شرایع) از خدا و رسولش جلو نیفتید؛ از خدا، پروا کنید که خدا، شنوائی دانا است».
و در بزرگی گناه «تشریع» و «جعل حکم از پیش خود»، همین بس که خداوند علیّ عظیم، با لحنی هراس‌انگیز، پیامبر گرامی خویش را تهدید میکند و میفرماید:
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ. لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ. ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ؛[5]
«و اگر او (پیامبری که سخت، پیش ما عزیز است) پاره‌ای از سخنان را که ما نگفته‌ایم، به ما، نسبت دهد، دستش را (همچون دست مجرمان) میگیریم! و سپس رگ حیاتش را قطع میکنیم!».
و همچنین از سول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل شده است که:
فَاِذا اَمَرْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَخُذُوا مِنْهُ اسْتَطَعْتُمْ وَ اِذا نَهَيْتُكُمْ عَنْ شَيْ‏ءٍ فَانْتَهُوا؛[6]
«چون شما را به چیزی امر کردم، بقدر توانائی خویش، آنرا بگیرید (و عمل کنید) و چون شما را از چیزی نهی کردم، در آنصورت از ارتکاب آن، خودداری نمائید».
و این سخن، بطور قضیّه‌ی شرطیّه، دلالت بر این دارد که در صورت عدم نهی رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم، «انتهاء» و خودداری بعنوان دین و دستور شرع، جایز نیست.
و این ممکن است تفسیر این آیه‌ی شریفه باشد که میفرماید:
وَما آتیكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهیكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛[7]
«آنچه را که پیامبر(ص) به شما داده است (امر به آن کرده است) بگیرید (و عمل کنید) و از آنچه که شما را از آن، نهی کرده است، خودداری نمائید».


خودآزمایی

 

1- بدعت به چه معناست؟
2- مِعیار روشنی که برای شناسائی «بدعت» در دست داریم را بیان کنید.
3- چرا کارهایی مانند سفر بسوی قبر یک شخص بزرگی، کنار قبر وی نشستن و دست بر قبر کشیدن و بوسیدن و بر وی سلام کردن، سقفی بالای قبر وی ساختن و شمع و چراغی روشن در کنار مدفنش نهادن، تمام این امور، بدعت محسوب نمی‌شود؟

 

پی نوشت ها

 

[1]ـ به کتابهای «التوسّل و الوسیلة» تألیف ابن تیمیّه، ص ۲۱ و «الصّراع بین الاسلام و الوثنیّة» تألیف قصیمی، ج ۱، ص ۶۴ و ۶۵ بنقل «الدّعوة الاسلامیّه» ج ۲، ص ۲۹ رجوع شود.
[2]ـ ص ۱۹.
[3]ـ اصول کافی، ج ۱، ص ۵۷.
[4]ـ سوره‌ی حجرات، آیه‌ی ۱.
[5]ـ سوره‌ی الحاقّه، آیات ۴۴ تا ۴۶.
[6]ـ البراهین الجلیّه؛ نقل از سنن ابن ماجة، باب اتّباع سُنّة رسول الله(ص).
[7]ـ سوره‌ی حشر، آیه‌ی ۷.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: