بخش نخست: شخصیّت و فضایل امام حسین (ع) | ۷
یکی از معجزات بزرگ و روشن و غیرقابل انکار پیغمبر(ص) پیشگوییها و خبرهایی است که آن حضرت از حوادث آینده داده است که معتبرترین اسناد و مدارک تاریخی، آن را حفظ کرده و هرکس با تاریخ اسلام آشنا شود در آن شبهه و تردید نمینماید.
در زمان ما چون افکار مادّی بر مردم مسلط شده و آشنایی با عوالم غیب کم، و باورها نسبت به حقایق، ضعیف گشته، و همّتها بیشتر متوجّه تجمّل و آرایش ظاهر و بیشتر خوردن و پوشیدن شده، کمتر در اطراف این حقایق فکر و تأمل مینمایند. آری، آنچه را این بشر گمراه مادهپرست نصبالعین قرار داده، مسئله خوردن، نوشیدن، پوشیدن، و التذاذ جنسی بردن است، و همین است که برایش جنگهای عمومی و کشتارهای دستهجمعی به راه میاندازد و هزاران مظالم و جنایات وحشتناک را برای رسیدن به آن مرتکب میشود.
بشر زمان ما همه چیز را مقدّمه این سه مسئله قرار داده، و اگر به دروغ و راست دم از آزادی، سیاست، عدالت، قانون، تساوی حقوق، کشور، وطن، تعمیم علم و فرهنگ، تأسیس دانشکده و دانشگاه و کارخانه، صنعت، بد و خوب، ارتجاع و ترقّی میزند؛ برای همین است که در این سه مرحله کامیابتر شود؛ و به همین جهت هم کامیاب نمیشود، و هر روز نگرانیها و نابسامانیهایش زیادتر میگردد.
خوردن و پوشیدن و لذّت جنسی بردن، قدر مشترک بین همه انسانها و حیوانها است ولی این یک قدر مشترک و جامعی نیست که همه انسانها را دور خود جمع کند و از تجاوز آنها به یکدیگر مانع شود و آتش حرص و آز و زیادهخواهی و جاهطلبی بشر را فرو بنشاند، این قدر مشترک هرگز نخواهد توانست کسی را از بیشتر بهره گرفتن به وسیلهی دست درازی به حقوق دیگران جلوگیری کند.
ما اکنون در مقام بیان زیان تمدّن (منهای انسانیّت) مادّی امروز، و اینکه با شأن و مقام انسان مناسب نیست، و عاجز از انتظام امور بشر و حلّ مشکلات زندگی اوست، نیستیم چون این رشته سر دراز دارد.
غرض ما این است که بیان کنیم: بشر مادّی غرق در منجلاب مادّیت، و تلاش برای بهرهگیری، و تمتّع از حظوظ حیوانی است، آن چنان در تاریکیها سرگردان شده که دیده بصیرت او انوار حقایق و خورشیدهای عوالم پشت این پردهی مادّه را نمیبیند، و اگر هم بعضی نور ضعیفی ببینند آنقدر سرگرم و مستغرق امور دنیا هستند که به زودی جای نور را گم میکنند، و به سیر در تاریکیها ادامه میدهند.
فهم و درک بشر معاصر عالی است، و لذا گاهی از همان انسانهای مادّی که افکار و آرای مادّی آنها را احاطه کرده و مظاهر مادّیات، چشمشان را خیره ساخته، حقایقی بلند تراوش میکند؛ اما مادّیات و جلوات مادّه و وسایل طغیان قوای حیوانی به قدری زیاد شده که تراوش آن حقایق اثر قاطع نمیکند، و پردههای ضخیمی را که جلوی بصیرتها کشیده شده پاره نمیسازد. اگر این پردههای ضخیم در میان نبود و اکثریت مردم امروز از ملکات عالی اخلاقی بهرهمند بودند، و اگر راهنماییهای اخلاقی صحیحی به این بشر میشد حتماً با وسایل صناعی فعلی توأم با اخلاق و معنویّات خرد پسند، دنیا، در نهایت آرامی و امن و امان بود.
برای اینکه بشر راهنماییهای انبیا را باور کند دلائل اطمینانبخش معقول بسیاری است که مطالعه و دقّت در تاریخ آنها ما را به آن دلائل محکم و استوار هدایت مینماید. اگرچه جزئیّات تاریخ انبیای گذشته بلکه کلیّات حالات بسیاری از آنها مضبوط و محفوظ نمانده است و آنچه هم باقی مانده مورد اعتماد محقّقین نمیباشد، اما تاریخ حیات پیغمبر اسلام و ائمه(ع) و اوصیای آن حضرت و تربیتشدگان مکتب قرآن از همه جهت روشن، و با مدارک معتبر، محفوظ و ثابت مانده است و دانشمندان و اهل تحقیق به سهولت و آسانی میتوانند به حقایق بزرگ و ارزنده راجع به نبوّت و وحی و هدف انبیا از روی مدارک و مآخذ اسلامی دست یابند.
حالات و اخلاق پیغمبر اسلام(ص) و چگونگی معاشرت، صلح و جنگ و سایر نواحی حیات آن حضرت، تاریخ زندگی پدر و مادر و اجداد و جدّات و خویشاوندان، قوم و قبیله و صحابه او همه محفوظ و معلوم است و قسمتهایی از آن در اعتبار، مافوق نقل یک تاریخ معتبر و مورد اعتماد است؛ زیرا یا با شواهد و قرائنی توأم است که برای انسان یقین حاصل میشود مثل کسی که آن زمان را درک کرده و در آن عصر زندگی کرده است و یا کثرت راویان و نقلکنندگان، آن را به حدّ تواتر رسانیده است، این یک موضوعی است که هرچه مطالعات تاریخی انسان بیشتر شود بیشتر صحّت آن را باور مینماید، ازجمله این قسمتها که با موضوع بحث ما ارتباط دارد خبرهای غیبی آن حضرت است.
بدون شک، پیغمبر اسلام(ص) از حوادث آینده و امور غیبی خبر داده و همانطور هم که خبر داده واقع شده است. برای هرکس که به تاریخ اسلام رجوع کند، جای تردید باقی نمیماند که پیامبر(ص) از غیب و وقایعی که در حیات خود آن حضرت و بعد ازرحلتش اتّفاق افتاد خبر داد، نه در یک مورد و دو مورد و ده مورد؛ بلکه در بیش از دهها و صدها مورد و این اخبار هم به شواهد و قرائن یقینآور، ثابت و مسلّم است، و هم به تواتر معلوم و محرز است. بهطور نمونه، یکی از این خبرها که هیچگونه احتمال اشتباه و دروغ در آن نمیرود خبر پیغمبر(ص) از قتل عمّار است.
هرچه آدمی شکّاک و دیرباور باشد، خبر پیغمبر اسلام(ص) را از کشته شدن عمّار که هم به تصریح ابن حجر و غیر او متواتر[2] و هم شواهد و قرائن قطعآور با آن ضمیمه است باور خواهد کرد.
کتابهای سیره و حدیث و تراجم صحابه و کتب دیگر، همه نقل کردهاند که پیغمبر(ص) به عمّار فرمود:
«تَقْتُلُکَ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ»؛
«تو را گروه ستمکار و منحرف از حقّ میکشند».
این جمله را پیغمبر(ص) در هنگام بنای مسجد مدینه، در وقت حفر خندق که عمّار بیش از دیگران کار میکرد، و در مواقع دیگر، مکرّر فرموده است، و در بعضی طرق به اینگونه روایت شده:
«تَقْتُلُکَ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ تَدْعُوهُمْ إِلَیالْجَنَّةِ، وَتَدْعُوکَ اِلَی النَّارِ».[3]
و بعضی الفاظ دیگر آن، این است که:
«تَقْتُلُکَ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ، وَقَاتِلُکَ فِی النَّارِ».
و در بعضی طرق دیگر چنین است که:
«تَقْتُلُ عَمَّارَاً الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ».[4]
این خبر میان تمام مسلمانان حتّی منافقین مشهور و معروف بود. وقتی عمّار در جنگ صفین در رکاب حضرت شاه ولایت علی(ع) به شهادت رسید، عمروعاص ناراحت و بیمناک نزد معاویه آمد و گفت: عمّار کشته شد!
معاویه گفت: عمّار کشته شده، مگر چه شده؟
عمروعاص گفت: شنیدم پیغمبر(ص) میفرمود:
«تَقْتُلُ عَمَّارَاً الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ».
معاویه که در بیآزرمی و نداشتن شرم و حیا بینظیر بود بااینکه میدانست عمروعاص جواب او را نمیپذیرد، برای اینکه لشکرش را در گمراهی نگاه دارد گفت: عمّار را کسی کشت که او را از خانهاش بیرون آورد. وقتی این پاسخ به عرض علی(ع) رسید فرمود: «پس به گفته معاویه، حمزه را رسول خدا کشته است، زیرا پیغمبر(ص) او را به جهاد برد».[5]
وقتی عمّار کشته شد، خزیمة بن ثابت (ذوالشّهادتین) شمشیر از غلاف کشید، و در رکاب علی(ع) جهاد کرد تا کشته شد درحالی که تا آن وقت بااینکه در لشکرگاه علی(ع) بود دست به استعمال اسلحه نزده بود، و از جنگ خودداری میکرد، وقتی عمّار کشته شد با کمال اطمینان خاطر و بصیرت تمام در رکاب علی(ع) شهادت را استقبال کرد، زیرا میگفت: شنیدم از پیغمبر(ص) که فرمود:
«عَمَّارٌ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ».[6]
«ذوالکلاع» که یکی از فرماندهان، و امرای سپاه معاویه بود، و بر چهارهزار نفر سوار امیر بود یک روز به معاویه گفت: چگونه با علی(ع) و عمّار جنگ میکنید؟
گفت: عمّار به ما باز میگردد و با ما کشته میشود. اتّفاقاً ذوالکلاع پیش از عمّار کشته شد وقتی عمار شهید شد معاویه گفت: اگر ذوالکلاع زنده بود اکنون نیمی از سپاه ما را به سوی علی میبرد.[7]
ما وقتی به کتب تاریخ و حدیث مراجعه میکنیم، همچنان که در اصل وجود عمّار و پدر و مادر او شک نمینماییم در این خبری هم که راجع به قتل عمّار است شک نمینماییم، و همانطور که یقین داریم عمّار در جنگ صفّین به دست سپاهیان معاویه کشته شد یقین هم داریم که پیغمبر از شهادت او خبر داده و معاویه و عمروعاص به آن اعتراف و اقرار داشتهاند.[8]
نظیر این خبر، اخبار غیبی دیگر نیز از پیغمبر(ص) مشهور و مسلّم است، مثل خبر آن حضرت به اینکه اوّل کسی که از اهلش به او ملحق میشود فاطمه(س) است، و مثل خبر از قیام عایشه، و نیاح سگان حوئب بر او، و خبر از جهاد علی(ع) با ناکثین و قاسطین و مارقین، و خبر از شهادت علی(ع) و خبر از ارتداد جمعی از صحابه، و خبر از فتوحات مسلمین، و اخبار دیگر که ما در اینجا به همین مقدار اکتفا میکنیم و اضافه مینماییم که این، برهان و دلیل استوار و پایداری است که یک نفر بشر که نزد کسی درس نخوانده خبرهایی از غیب بدهد که بعد از سی، چهل و شصت سال بلکه هزار سال و کمتر و بیشتر آنچه خبر داده واقع شود.
اگر کسی اهل ایمان و باور باشد، همین یک موضوع که در تاریخ حیات پیغمبر اسلام(ص) تجلّی دارد برای او کافی است، و همین اخبار غیبی برهان نبوّت آن حضرت و سایر انبیا و تضمینکننده صحّت اساس نبوّات است.
یکی از خبرهای غیبی پیغمبر اکرم(ص) خبرهایی است که از شهادت سیدالشهدا(ع) دادهاند که علاوه بر آن همه احادیثی که از طرق متعدّد شیعه روایت شده در تواریخ و کتب حدیث و تراجم اهل سنّت نیز روایات بسیاری نقل شده که هم قرائنی یقینی بودن و صحّت آن اخبار را تأیید و ثابت میسازد، و هم به حسب معنا و مضمون در حدّ تواتر بلکه مافوق تواترند.
قسمتی از این احادیث را پیش از این در موارد دیگر یادآور شدهایم در اینجا نیز چند حدیث دیگر از مصادر بسیار معتبر اهل سنّت نقل مینماییم:
۱. ابن سعد[9] و طبرانی[10] از عایشه روایت کردهاند که پیغمبر(ص) فرمود:
«أَخْبَرَنِی جِبْرَئِیلَ أَنَّ ابْنِیَ الْحُسَیْنَ یُقْتَلُ بَعْدِی بِأَرْضِ الطَّفِّ، وَجَاءَنِی بِهَذِهِ التُرْبَةِ فَأَخْبَرِنی أَنَّ فِیهَا مَضْجَعَهُ»؛
«جبرئیل به من خبر داد که پسرم حسین بعد از من، در زمین طف، کشته میشود و این خاک را برایم آورد و خبر داد که خوابگاه او در آن خاک است».
و این حدیث را مفصّلتر از این ملّا، هم روایت کرده، و خلیلی در ارشاد هم آن را از عایشه، و امّسلمه به این لفظ روایت کرده است:
«إِنَّ جِبْرَئِیلَ أَخْبَرَنِی أَنَّ ابْنِیَ الْحُسَیْنَ یُقْتَلُ وَهَذِهِ تُرْبَةُ تِلْکَ الْأَرْضِ».[11]
و در طریق دیگر از عایشه روایت است که:
«إِنَّ جِبْرَئِیلَ أَرَانِیَ التُّرْبَةَ الَّتِی یُقْتَلُ عَلَیْهَا الْحُسَیْنُ فَاشْتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَلَی مَنْ یَسْفِکُ دَمَهُ».[12]
۲. ابوداوود، و حاکم از امّالفضل دختر حارث روایت کردهاند که، پیامبر(ص) فرمود:
«أَتَا جِبْرَئِیلُ فَأَخْبَرَنِی أَنَّ اُمَّتی سَتَقْتُلُ ابْنِی هَذَا، یَعنِی: الْحُسَیْنَ وَأَتَانِی تُرْبَةً مِنْ تُرْبَةٍ حَمْرَاءَ»؛[13]
«جبرئیل نزد من آمد، و به من خبر داد که امّت من پسرم (حسین) را میکشند، و خاکی از خاک سرخ برایم آورد».
۳. طبرانی و ابویعلی از زینب بنت جحش از رسول خدا(ص) روایت کردهاند که، فرمود:
«إِنَّ جِبْرَئِیلَ أَتَانِی وَأَخْبَرَنِی أَنَّ ابْنِی هَذَا تَقْتُلُهُ اُمَّتی فَقُلْتُ: فَأَرِنِی تُرْبَتَهُ فَأَتَانِی بِتُرْبَةٍ حَمْرَاءَ»؛[14]
«جبرئیل نزد من آمد و به من خبر داد که این پسرم یعنی حسین را امّت من میکشند. گفتم تربت او را به من نشان ده، پس تربت سرخی برایم آورد».
1- یکی از معجزات بزرگ و روشن و غیرقابل انکار پیغمبر(ص) چیست؟
2- تعدادی از دلائل اطمینانبخش و معقول برای اینکه بشر راهنماییهای انبیا را باور کند را بیان کنید.
[1]. بعد از نوشتن این فصل، مقالهای از دانشمند فیزیکدان «رابرت موریس پیچ» تحت عنوان «یک آزمون نتیجهبخش» در کتاب اثبات خدا (ص25)؛ به نظر رسید که وجود خدا را براساس پیشگوییهای پیامبران اثبات نموده است. اگر این مرد دانشمند که دارای سی و هفت اختراع ثبت شده و موفّق به دریافت جایزههای باارزش علمی گردیده، از تاریخ اسلام و پیشگوییهای پیغمبر و ائمه(ع) آگاهی داشت، ایمانش به خدا استوارتر میشد.
[2]. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج3، ص1140؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج4، ص474.
[3]. «تو را گروه ستمکار و منحرف از حقّ میکشند؛ تو آنها را به سوی بهشت دعوت میکنی و آنها تو را به سوی جهنّم میخوانند».
[4]. حلبی، السیرةالحلبیه، ج2، ص101؛ ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج2، ص 114؛ ج4، ص 47؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج2، ص240؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج2، ص448؛ سیوطی، الجامعالصغیر، ج2، ص178؛ ابن ابی الحدید (شرح نهجالبلاغه، ج8، ص17به بعد) از کتاب تاریخ صفین نصر بن مزاحم حکایتی نقل کرده که از آوردن آن در اینجا ـ چون موجب تطویل است ـ معذوریم ولی خواننده عزیز را به مطالعه آن توصیه مینماییم تا بدانند چگونه این حدیث، ثابت و معروف بوده و معاویه و اطرافیانش بااینکه بر خودشان ظاهر بود بر باطلند، با امام حقّ نبرد کردند.
[5]. حلبی، السیرةالحلبیه، ج2، ص101.
[6]. حلبی، السیرةالحلبیه، ج2، ص101؛ ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج2، ص114؛ ج4، ص47؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج2، ص240 و این شعر را هم از خزیمه نقل کرده:
إِذَا نَحْنُ بَایَعْنَا عَلِیَاً فَحَسْبُنَا / أَبُوحَسَنٍ مِمَّا نَخَافُ مِنَ الْفِتَنِ
وَفِیهِ الَّذِی فِیهِمْ مِنَ الْخَیْرِ کُلِّهِ / وَمَا فِیهِمْ بَعْضُ الَّذِی فِیهِ مِنْ حَسَنِ
ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج2، ص448.
[7]. حلبی، السیرةالحلبیه، ج2، ص100.
[8]. ابن عبدالبر قرطبی، در الاستیعاب (ج3، ص1140) میگوید: از پیغمبر به طور متواتر نقل شده: «تَقْتُلُ عَمَّاراً الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ» و این از صحیحترین احادیث و از خبرهای غیبی و نشانههای پیامبری آن حضرت است.
[9]. ابن سعد، الطبقاتالکبری، ج10، ص425 ـ 427؛ ر.ک: متّقی هندی، کنزالعمّال، ج12، ص123.
[10]. طبرانی، المعجمالکبیر، ج3، ص107.
[11]. متّقی هندی، کنزالعمّال، ج12، ص126. «جبرئیل به من خبر داد که فرزندم حسین کشته میشود و این خاک همان سرزمین است».
[12]. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج14، ص195؛ متّقی هندی، کنزالعمّال، ج12، ص127. «جبرئیل خاکی را که حسین(ع) بر آن کشته میشود به من نشان داد، پس غضب خدا بر کسی که خون او را خواهد ریخت زیاد شد».
[13]. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج3، ص177؛ خوارزمی، مقتلالحسین(ع)، ج1، ص156، فصل7؛ ابن حجر هیتمی، الصّواعقالمحرقة، ص192.
[14]. متّقی هندی، کنزالعمّال، ج12، ص127.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی صافی گلپایگانی