کد مطلب: ۵۶۲۴
تعداد بازدید: ۴۱۷
تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۷:۵۴
شرح خطبه قاصعه | ۱۹
از مهم‌ترین حكمت‌هاى تشریع عبادات این است كه به گونه‌اى تنظیم شده كه انسان با نهایت تذلل، پیشانى بر خاك بساید و در پیشگاه حق‌تعالى كمال كرنش و خاكسارى خود را ابراز دارد. و این با روح استكبارى كسانى كه خدمت پیامبر اكرم(ص) مى‌رسیدند و تقاضاى برداشتن وجوب سجده را داشتند، سازگار نبود.

شرح بزرگترین خطبه نهج البلاغه در نکوهش متکبّران و فخرفروشان| ۱۹
 

حكمت تشریع عبادات


وَعَنْ ذَلِكَ مَا حَرَسَ اللهُ[1] عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِینَ بِالصَّلَوَاتِ وَالزَّكَوَاتِ وَمُجَاهَدَةِ الصِّیَامِ فِی الْاَیَّامِ الْمَفْرُوضَاتِ، تَسْكِیناً لِاَطْرَافِهِمْ[2] وَتَخْشِیعاً لِأبْصَارِهِمْ وَتَذْلِیلاً لِنُفُوسِهِمْ وَتَخْفِیضاً[3] لِقُلُوبِهِمْ وَإِذْهَاباً لِلْخُیَلاَءِ[4] عَنْهُمْ، وَلِمَا فِی ذَلِكَ مِنْ تَعْفِیرِ[5] عِتَاقِ[6] الْوُجُوهِ بِالتُّرَابِ تَوَاضُعاً، وَالْتِصَاقِ كَرَائِمِ الْجَوَارِحِ بِالْأرْضِ تَصَاغُراً، وَلُحُوقِ الْبُطُونِ بِالْمُتُونِ[7] مِنَ الصِّیَامِ تَذَلُّلاً، مَعَ مَا فِی الزَّكَاةِ مِنْ صَرْفِ ثَمَرَاتِ الْأَرْضِ وَغَیْرِ ذَلِكَ إِلَى أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَالْفَقْرِ. انْظُرُوا إِلَى مَا فِی هَذِهِ الْأَفْعَالِ مِنْ قَمْعِ[8] نَوَاجِمِ[9] الْفَخْرِ وَقَدْعِ[10] طَوَالِعِ[11] الْكِبْرِ‌؛

و به همین دلیل است كه خداوند بندگان خود را با نماز و زكات و روزه در روزهاى مقرّر (از شرّ ابتلا به كبر و غرور) حفظ فرموده است تا از این رهگذر اعضا و جوارحشان آرام، دیدگان‌شان (به جاى خیره شدن و بى‌حساب نگریستن) خاشع،[12] جان‌هایشان فروتن و قلب‌هایشان (به جاى گردنكشى و افزون‌طلبى، در پیشگاه باعظمت الاهى) اظهار كوچكى نموده و نخوت و تكبر از آنها زدوده گردد‌؛ چرا كه در این عبادات با به خاك مالیدن بهترین جاى صورت، و رساندن ارزشمندترین عضو بدن به زمین، و چسبیدن شكم به پشت در اثر روزه، فروتنى و كوچكى و ذلت خود را در درگاه خداى تعالى اعلام مى‌دارد. علاوه بر اینكه (غیر از مبارزه با تكبّر، فایده دیگرى كه) در زكات (وجود دارد،) رساندن محصولات زمین (گندم، جو، خرما و كشمش) و غیر آن (طلا و نقره و شتر و گاو و گوسفند) به درماندگان و تهیدستان است.
(اكنون نیك) بنگرید و اثر (زیباى) این اعمال را در ریشه‌كن نمودن آثار اولیه فخر و مباهات، و از بین بردن جرقه‌هاى كبر و خود بزرگ‌بینى مورد توجه قرار دهید.
از مهم‌ترین حكمت‌هاى تشریع عبادات این است كه به گونه‌اى تنظیم شده كه انسان با نهایت تذلل، پیشانى بر خاك بساید و در پیشگاه حق‌تعالى كمال كرنش و خاكسارى خود را ابراز دارد. و این با روح استكبارى كسانى كه خدمت پیامبر اكرم(ص) مى‌رسیدند و تقاضاى برداشتن وجوب سجده را داشتند، سازگار نبود. آنان در مقابل، آمادگى خود را براى هرگونه جانبازى و فداكارى اعلام مى‌كردند‌؛ ولى پیامبر والامقام(ص) دین بى‌سجود را بى‌ارزش دانسته و فرمودند:

«لا خَیْرَ فی دینٍ لَیْسَ فیهِ رُكُوعٌ وَ سُجُود».[13]


چند نكته در مورد عبادات


نماز، صرف یك ورزش نیست‌؛ زیرا ممكن است بسیارى از امور، جنبه‌ی ورزشى بیشترى داشته باشد‌؛ بلكه باید گفت: در نماز دو جهت وجود دارد: اول، جهت نفى‌كنندگى، و آن نفى روح تكبر و خودبزرگ‌بینى است كه امام(ع) در اینجا این نكته را بیان فرمودند‌؛ دوم، جهت مثبت. از آیات كریمه قرآن و احادیث فراوان اهل‌بیت(ع) استفاده مى‌شود كه «یاد خدا»، سرچشمه‌ی بركات فراوان، بلكه تنها منبع تمام كمالات مطلوب است. خداى تعالى در آیات متعدد این حقیقت والا را گوشزدمان فرموده‌؛ مانند:
اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْكَ مِنَ الْكِتابِ وَأَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللهِ أَكْبَرُ وَاللهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ.[14]
روزه هم از راه چشیدن طعم گرسنگى، تشنگى و توجه به نیاز همیشگى به روزى‌رسان مهربان مى‌شود‌؛ همچنین با لمس مشكلات اقتصادى و معیشتى مستمندان و بینوایان، و ایجاد انگیزه براى رفع نیازمندى‌هاى آنان تواضع را در انسان پدید مى‌آورد.
زكات هم در كنار ویژگى تكبرستیزى و تقویت روحیه‌ی تعبّد و تسلیم، باعث تعدیل در تقسیم امكانات رفاهى و ضروریات زندگى است.


تعصّب بى‌پایه


وَلَقَدْ نَظَرْتُ فَمَا وَجَدْتُ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِینَ یَتَعَصَّبُ لِشَیْءٍ مِنَ الْأَشْیَاءِ إِلاَّ عَنْ عِلَّةٍ تَحْتَمِلُ تَمْوِیهَ[15] الْجُهَلاَءِ أَوْ حُجَّةٍ تَلِیطُ[16] بِعُقُولِ السُّفَهَاءِ غَیْرَكُمْ. فَإِنَّكُمْ تَتَعَصَّبُونَ لِأَمْرٍ مَا یُعْرَفُ لَهُ سَبَبٌ وَلاَ عِلَّةٌ. أَمَّا إِبْلِیسُ فَتَعَصَّبَ عَلَى آدَمَ لِأَصْلِهِ وَطَعَنَ عَلَیْهِ فِی خِلْقَتِهِ، فَقَالَ: أَنَا نَارِیٌّ وَأَنْتَ طِینِیٌّ. وَأَمَّا الْأَغْنِیَاءُ مِنْ مُتْرَفَةِ[17] الْأُمَمِ فَتَعَصَّبُوا لِآثَارِ مَوَاقِعِ النِّعَمِ فَقالُوا: «نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوالاً وَأَوْلاداً وَما نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ»‌؛[18]

من در حالات جهانیان نظر افكندم‌؛ ولى جز شما كسى را نیافتم كه حتّى بدون سبب[19] و علتى كه بتوان به وسیله‌ی آن امر را بر ناآگاهان مشتبه نمود یا برهانى كه نابخردان را فریفت، بر چیزى پافشارى بیجا و لجاجت نماید. شما نسبت به امورى كه اصل و اساسى ندارد، با تعصّب برخورد مى‌نمایید، (در حالى كه دیگر سركشان براى عمل زشت خود حداقل دستاویزى دارند)‌؛ اما شیطان در مقایسه خود با حضرت آدم ـ على نبینا و آله و علیه السلام ـ، خمیرمایه پیدایش خویش را مطرح نموده (و بر آن اساس) آن حضرت را بر آفرینش مورد سرزنش قرار داد و گفت: من از آتش هستم و تو از گِل. و توانگرانِ مستِ ناز و نعمت، از امت‌هاى مختلف، بهره‌مندى خود از نعمت‌هاى متنوع خدادادى و پیامدها(ى خوشایندى) را كه برخوردارى از آن نعمت‌ها در پى دارد، عنوان نموده و گفتند ما چون از مال و فرزندان بیشترى برخوردار هستیم، به عذاب الاهى دچار نخواهیم گشت.
همان گونه كه پیش‌تر نیز بیان شد، یكى از آثار «خودبرتربینى» در كنار پیامدهاى شُوم دیگر، «تعصّب‌هاى بى‌مورد» و پافشارى‌هاى بى‌دلیل و اساس است.


تعصّب ممدوح


البته اگر حمایت قاطع و تعصب ـ حتى از جان و مال و عزیزان مایه گذاشتن ـ در مسیر حق و دفاع از حقیقت باشد، نه‌تنها نكوهیده نیست، بلكه وظیفه‌اى دینى و انسانى است. احادیث اهل‌بیت(ع) نیز هم‌صدا با عقل سلیم، این گونه ارزش‌هاى والا را ممدوح مى‌شمارد. براى نمونه مى‌توان از این حدیث بهره جست:
عَنْ أبی جَعْفَرٍ(ع) : الْمُؤمنُ أَصْلَبُ مِنَ الْجَبَلِ، الْجَبَلُ یُسْتَقَلُّ[20] مِنْهُ، وَالْمُؤْمِنُ لا یُسْتَقَلُّ مِنْ دِینِهِ شَیْءٌ.[21]
در این گفتار پر‌ارج، امام باقر‌العلوم(ع) مؤمن راستین را به لحاظ ایستادگى و حراست از دست‌آوردهاى دین، از كوه محكم‌تر دانستند‌؛ چرا كه كوه با تمام استحكام و ثباتش، گاهى دستخوش حوادث طبیعى (مانند سیل‌هاى خروشان، رانش زمین، آتشفشان و...) مى‌شود یا انسان با ابزارهاى مختلف به كاوش در آن مى‌پردازد‌؛ در نتیجه، بخشى از حجم عظیم آن كاسته مى‌شود‌؛ ولى دین‌باوران، آن‌چنان در مقابل ضربه‌هاى دشمنان كه در امور دین با مقیاسى بسیار فزون‌تر از عالم طبیعت رخ مى‌دهد، مقاومت مى‌كنند كه مجال طمع كمترین رخنه و نفوذ را از دشمن سوگند خورده مى‌گیرند. این مقاومت پرشور را ـ چه غیرت دینى بنامیم، چه استقامت و پایمردى، چه دفاع از ارزش‌ها، چه تعصّب حكیمانه یا هر نام دیگر ـ پدیده‌اى است كه رهبران معصوم الاهى(ع)، با عباراتى شیوا به گونه‌هاى مختلف بر اهمیت و ضرورت آن تأكید ورزیده‌اند. آرى، آن بزرگواران، ترجمان راستین كتاب خدایند، و پروردگار جلیل، خود برخورداران از این صفت زیبا را در كتاب عزیزش مژده‌ها مى‌دهد و ایشان را تحت سرپرستى ویژه خویش[22] در دنیا و آخرت قرار داده و فرموده است:
إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاّ تَخافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی كُنْتُمْ تُوعَدُونَ * نَحْنُ أَوْلِیاؤُكُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَفِی الْآخِرَةِ وَلَكُمْ فِیها ما تَشْتَهِی أَنْفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِیها ما تَدَّعُونَ * نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحِیمٍ.[23]
پیداست كه استقامت در دین با این پیامدهاى والا، در عرف دنیاپرستان و حق‌ستیزان با استهزا و نسبت‌هاى ناروا همراه خواهد بود‌؛ ولى این همه، كمترین خللى در عزم راسخ ایشان پدید نخواهد آورد.


خودآزمایی

 

1- از مهم‌ترین حكمت‌هاى تشریع عبادات چیست؟
2- دو جهتی که در نماز وجود دارد را بیان کنید.
3- یكى از آثار «خودبرتربینى» کدام است؟

 

پی نوشت ها

 

[1]. حراست: حفاظت. مصباح المنیر، ص 129.
[2]. سر و دست‌ها و پاها. قاموس المحیط، ماده طرف.
[3]. پایین آوردن، در مقابل رفع به معناى بالا بردن. همان، ماده خفض.
[4]. الخیلاء: كبر. همان، ماده خیل.
[5]. خاك‌مالى كردن. مصباح المنیر، ص 417.
[6]. یكى از معانى «عتیق»، «قسمتِ نیكو و دلپذیر هر چیزى» است. همچنین گفته مى‌شود: «ما أَبْیَنَ العِتْقُ مِنْ وَجْهِ فُلانٍ‌؛ چقدر از چهره فلانى بزرگوارى هویدا است.» لسان العرب، ج 10، ص 236.
[7]. المتن: الظَّهر (پُشت). مصباح المنیر، ص 562.
[8]. مقهور و رام كردن. قاموس المحیط، ماده قمع.
[9]. در مورد هر آنچه شكوفا و ظاهر شود، مى‌توان گفت: نَجَمَ. لسان العرب، ج 12، ص 568.
[10]. بازداشتن و جلوگیرى كردن. قاموس المحیط، ماده قدع.
[11]. ظهور و بروز. العین، ج 2، ص 11.
[12]. حالات چشم در شرایط گوناگون روحى، مختلف است و در هر موقعیت، گویاى ویژگى خاصى از نهان انسان است‌؛ از جمله هنگامى كه انسان در برابر عظمت فوق‌العاده‌اى قرار مى‌گیرد، به خوبى خشوع در حركات چشم نمایان است، و احیاناً قطراتى اشك نیز فرو مى‌غلطد.
[13]. بحارالانوار، ج 18، ص 203، از مناقب ابن شهرآشوب(ره): ابن عباس فى قوله «وَإِنْ كادُوا لَیَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنا» (اسراء، 73) قال وفدُ ثقیف: نبایعك على ثلاث: لا ننحنى ولا نكسر الهاً بایدینا و تمتّعنا باللات سنة، فقال(ص): «لا خیر فی دین لیس فیه ركوع و سجود‌...‌‌؛ گروهى از «ثقیف»، به رسول اكرم(ص) عرضه داشتند: ما با شما به سه شرط بیعت مى‌كنیم: خم نشویم (یعنى ركوع و سجده به‌جاى نیاوریم)، به دست خودمان بتى را نشكنیم و یك سال از بتِ «لات» بهره‌مندمان كنى (یعنى اجازه بدهى تا آزادانه عبادتش كنیم). حضرت فرمودند: دینى كه ركوع و سجود در آن نباشد، خیر و خوبى نخواهد داشت».
همچنین بحارالانوار، ج 17، ص 53‌؛ ج 40، ص 31 و ج 85، ص 100.
[14]. عنكبوت (29)، 45‌؛ طه (20)، 14: «وَأَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِی»، و آیات دیگر.
[15]. «موَّهَ تمویهاً الحقَّ»‌؛ حق را با باطل درآمیخت. «موَّة علیه الخبر»‌؛ خبر را به خلاف واقع به او رسانید. الرائد، ج 1، ص 1693.
[16]. «لاط به: طیَّنهُ»‌؛ با سرشت وى آمیخته گردید، برایش دوست‌داشتنى شد. قاموس المحیط، ماده لاط.
[17]. «التُّرفة: النعمة. والمترف الذی ابطرته النعمة وسعةُ العیش‌؛ مترف، كسى را گویند كه نعمت و گشاده‌دستى او را مست كرده است. تهذیب اللغه، ج 14، ص 193‌؛ تاء مترَفة نیز، بر كثرت و مبالغه دلالت دارد‌؛ مانند علاّم و علاّمة.
[18]. سبأ (34)، 35.
[19]. مقصود، علت و سبب فلسفى نیست‌؛ بلكه مقصود علت عرفى است‌؛ چنان كه گفته مى‌شود فلانى در این امر تعلّل كرد‌؛ یعنى علتى بیان كرد و بهانه‌اى آورد.[20]. مرحوم علاّمه مجلسى ذیل حدیث، «یُسْتَقَلُّ» را از ماده «قِلَّة» به معناى نقص و كم شدن گرفته‌اند و توضیح داده‌اند كه به مرور زمان با تَبَر، تیشه، كلنگ و... از آن كاسته مى‌شود‌؛ ولى دین مؤمن با شبهات و تردیدها آسیب نمى‌بیند.
[21]. اصول كافى، ج 2، ص 241، حدیث 37 و بحارالانوار، ج 67، ص 362، حدیث 66.
[22]. در مورد اینكه «نحن اولیاؤكم» سخن خداوند است یا فرشتگان، دو قول هست‌؛ ولى نتیجه یكى است‌؛ چرا كه اگر مقصود، ولایت و سرپرستىِ فرشتگان هم باشد، به لحاظ طولى بودن ولایت آنان در مقایسه با ولایت خداى تعالى، خود از عنایت خاص پروردگار مهربان و سرپرستى ویژه برایشان حكایت مى‌كند.
[23]. فصلت (41)، 30 ـ 32.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: